دل نوشته های دلتنگی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگرکسی مراخواست ،بگوییدرفته باران راتماشاکند ،اگربازاصرارکرد ،بگوییدبرای دیدن طوفانهارفته است ،
واگربازهم سماجت کرد،بگویید : "رفته است تادیگربازنگردد" .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر برنگرد

دیگر برنگرد

اینبار که رفتی دیگر برنگرد !دیگر نه وفایی دارم . . .نه عشقی . . .نه محبتی . . .و نه حساسیتی !دیگر برنگرد . . .چیزی که زیاد است عشق های دورغین و کوتاهست !دیگر برنگرد . . .کمی تنوع می خواهم .
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا , برای فرار از تنهایی معصومیتم رو مبادله کردم و حالا این شبها, شبهای دلتنگیم طولانی تر از همیشه هستن و این تقاص گناهی هست که کردم... گناه پناه آوردن به کسی غیر از تو
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی نخواستنت…
آروم بکش کنار …
غم انگیز است اگر تو را نخواهد
مسخره است اگر نفهمی
احمقانه است اگر اصرار کنی . .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگی

دلتنگی

دلتنگی ھمیشه از ندیدن نیست ،
لحظه ھای دیدار با ھمه ی زیبایی
گاه پر از دلتنگیست
که مبادا دیدار شیرین امروز ،
خبر تلخ فردا باشد .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم معمولی

آدم معمولی

دنیای ما آدم معمولیا ..
دنیای اتفاقای اتفاقیه !!
کم پیش میاد بدونیم چی پیش میاد !!
نه آویزون کسی ایم ، نه کسی آویزونمونه !!
دل نمیشکنم حتی اگه بشکنن دلمونو !!
ما آدم معمولیا ، دنیامون "خاصه " ..
باید خاص باشی تا بفهمیمون !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟
اون روز یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت …
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انتظار

انتظار

انتظار ،
نغمه خیس نگاه انسانهایی است که زندگیشان بوی تنهایی می دهد
ما بودیم و اندوهی مدام ... که گاه در پس تبسمی کوتاه ،از یادمان می رفت ....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم تاب میخواهد
و یک هل محکم
که دلم هـــــری بریزد پایین
هرچه در خودش تلنبار کرده!!
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد ما، دردِ فقط ماست که باید بکشیم
مثل پا دردِ شمال از نم ِ شالی کاری ...
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر از چی بنویسم....

وقتی قلمم مجبور است، حرف ها را که هیچ ، خودش را هم سانسور کند...


نه !!!


دیگر پایم را از گلیمم درازتر نمی کنم...


چون هیچ فایده ای ندارد


در این سرزمین همه کرند همه کورند


بیخیال تمام فلسفه هایی که به مقصد نمی رسند...


بیا بیا دفتر لطیفه هایت را باز کن


سال هاست که آرزوی خنده بر این دل باقی مانده است.....
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم ،

گوشمان از قیمت دلار و ماشین و ویلا پر شده است....

ما همه کر شده ایم...




 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواد یه روزی برگرده ،
بعد به من بگه تو این سال ها اصن دلت تنگ شد واسم ؟
بعد من برگردم یه نگاه معنی دار به سمت بالشم بکنم ،
یهو بالشم پا در بیاره ،
بلند شه ، از تخت بیاد پایین
واسته تو روش ،
بش بگه لطفا یه بار دیگه سوالت رو از من بپرس...
 

Harvard_eng

کاربر بیش فعال
همه ی نبودن هایت را انباشته ام
تلّی شده اند آتشین
چه آسان است سیاوش شدن
وقتی صدایم می زنی
از آن سوی آتش
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اونی که یار تو بود اگه غمخوار تو بود
قلبشو پس نمیداد دل به هرکس نمیداد
دل میگفت مقدسه عشق اون برام بسه
ازنگاش نفهمیدم که دروغو هوسه
غصه خوردن نداره گریه کردن نداره
به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره
اخر قصه چی شد؟؟
قلب اونمال کی شد؟؟؟؟
اون که از من پر گرفت ......
چی میخواستیمو چی شد
اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود
تورو تنها نمیذاشت با خودت جا نمیذاشت
اون اگه یار تو بود قلبشو پس نمیداد دل به هر کس نمیداد
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
باید کرکره ها را بکِشَم...


یک لباس شل و وارفته بپوشم...​

چراغ ها را خاموش کنم...​

درب را روی ِخودم ببندم،​

کلیدش راقورت بدهم...

همانجا پشت تنهایی سنگر بگیرم!​



به همه بگویم:​






دنیای ِ من تعطیل است....!!!



 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم گرفته همانندکسی که نمیداندبغضش ازشوق است یاازترس تکرار دلتنگی...

دلم گرفته همانند آدمی که از انتظار خسته شده....


دلم گرفته همانند کسی که منتظر جواب مهم ترین سوال زندگیشه


دلم گرفته همانندِ برگ پاییزی که راهی ندارد جز سقوط، وقتی که میداند درخت، عشق برگ تازه ای را در سر دارد...!
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک دوست داشتن هایی هست
به یک باره
بی مقدمه
پا در کفشِ دلت می کند
و جا خوش می کند
و از دستِ تو کاری بر نمی آید
جز از ..دور .. دوستش داشتن
یک دوست داشتن
ساکت ..
آرام ..
خوب ..
گم ..


 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]دختـــرک رفت ولــی زیـر لب این را میگفت :

” او یقینــا پی معشــوق خودش می آیــد “

پســرک ماند ولــی روی لــبش زمـزمـه بود :

” مطمئنــا که پشیمــان شــده برمیـــگردد “


عشـــق قربـــانی مظلـــوم ” غـــرور ” اســـت هــنوز . . .

[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
من کاناپه ای پوسیده در باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم !
 

m@hboubeh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سکوت کن..!
هنگامیکه نمیدانی چه بگویی، چه پاسخ دهی و یا چطور بگویی, فقط سکوت کن!
گاهی نگفتن شیرین تر از گفتنِ سخنانِ آشفته است که در لحظه تو را سبک میکند...در آن لحظه سکوت کن.
یک وقتهایی سعی کن چشمانت را ببندی بر حرفهای نیش دار، سکوت کنی و به زبانت اجازه دهی سکوت را تمرین کند...
آن روزها که نفهمیدی چه شد و از کجا بر سرت آوارِ مصیبت آمد، کسی را مقصر نکن, سکوت کن تا دلیلِ اصلی را، در آرامش بیابی!
دقیقه هایی که حسِ انفجار در سلولهایت تو را از درون میخورد, سکوت را تجربه کن,که ذهنت با آرامش با قلبت مشورت کند و تصمیمى درست بگیرد.

يک وقت هايى "سکوت" پاسخِ همه ى دردهاست...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
باور کنید که فراموشش کرده ام …

اما نمی دانم چرا …

بعضی وقت ها …
همین که اسمش را می شنوم …
بی اختیار
خاطره از چشمم فرو می ریزد .!.!.!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقـتـی ادم نـتـونـه احـسـاسـشـو بـگـه سـکـوت مـیـکـنـه...
حـرف نـمـیـزنـه...فـقـط نـیـگـاه مـیـکـنـه...
تـاشـایـد یـکـی حـرفـه دلـشـو بـزنـه...
ایـن هـمــون وقـتـایـیه کـه ادم چـوبـه دلـشـو خـورده...
مـیـتـرسـه دوبـاره بـهـش اعـتـمـاد کـنـه...
سـخـتـه دلــت بـخـاد امـا خـودت نـخـوای...
سـخـتـه دلـت بـخـاد امـا مـنـطـقـت اجـازه نــده....
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درد دل!!!

درد دل!!!


یه مدت خیلی زیادی هست ازهمه چی خسته شدم،ازهمه حتی خودم بدم میاد دلم نمیخواد به حرف کسی گوش بدم میخوام خودم باشم،به همه مردم بایه چشم نگاه میکردم همه روخوب میدیدم غصه هاشون غصه ام بود باهاشون گریه کردم خندیدم گفتم دلداری دادم،ولی دیگه خسته شدم همه چی تکراری شده،تکرار پشت تکرار
دلم میخواد برم یه جایی برای فرارکردن ازاین همه دورویی دودلی،دوراهی،خیلی آشفته ام خیلی وقتا دلم به حال خودمم میسوزه،نمیدونم بین این همه آدم چکارمیکنم چی شد کی خواست من اینجاباشم،محبتا شده دروغی .اینجایی که من هستم بامنی که هستم فرق میکنه بااخلاقم جوردرنمیاد،حالا کاش به بودن خلاصه میشد نمیدونستم باید پاتودنیایی بزارم که این همه غصه بخورم،یه داغی رودلم بود تصمیمو گرفته بودم ولی بازنشد اومد.اولش نمیخواستم اجازه بدم اما نشد،کم محلیای من اثری نکرد،دلم نمیخواست این داغ رو رودل کسی دیگه بزارم چون خوب بود نمیشد نه نمیشد،بعداین همه خوبی چاره ایی نداشتم جز....
موند تاابد موند،نشد که بره نخواستم که بره،خواستم باخودم لج کنم نمیدونستم اخرش این میشه،حالا میدونم ومیبینم اینبار بدون هیچ ترسی میگم دوسش دارم چون ارزشش روداره،چون یاد گرفتم به اونی که بهم خوب بود ن رویاد داده خوبی کنم چون دوست داشتنی روباید دوستداشت،چون خداخواسته...
ولی بااین داغ چه کنم؟؟؟همه رومن زوم کردین بدونین غصه من چیه؟؟دردمن چیه؟؟ولی درد اگرگفتنی بود همه میگفتنش درد گفتنی نیست درد کشیدنیه، دردای من بارگهام بااستخونام گره خوردن. درد من تنها عشق نیست ونبوده. پس مث همیشه بخونین ودرکم کنین نمیخوام کسی دلسوزی کنه اینجا مینویسم برای دلم برای احساسم
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درد مشترک...

درد مشترک...



دردهایم را به کوه گفتم

دردهایت در دل کوه پیچید


و غار دهانی ست

که تا این درد مشترک را فریاد نزند

بسته نخواهد شد.


(برگرفته از کتاب عاشقانه های جنجالی سروده ی منیره حسینی )
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درد


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]درد که میـگیرد قــلبـ ــم[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]لبــخند میــزنــم …[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یــادگــاری توســت....[/FONT]




[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]​

 

succulent

عضو جدید


کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم

ومن چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیزاز من نمی ماند

ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم

درون کلبه خاموش خویش اما

کسی حال من غمگین نمی پرسد

ومن دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم

درون سینه پر جوش خویش اما

کسی حال منه تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم

که هردم با نسیمی میشودبرگی جدا از او

ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند​
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فتنه
عاشق فتنه ي دو چشم تو اند
اين دو چشم تكيده ي مغموم
باشم حتي اگر اصول گرا
باشي حتي اگر وزیرِ علوم
ابروانت گواه اين رازند
معني سال فتنه يعني اين:
هشت بالاي چشمِ سمتِ يسار
هشت بالاي چشمِ سمتِ يمين
ايمان صابر


 

Similar threads

بالا