هرچه قدر هم که انکارش کنم
"مرد" یک حرف سومی, اضافه تر از "زن" دارد
سخت است , با یک حرف کمتر, مردانه زندگی کنی ...
مردانه کار کنی...مردانه نان در بیاوری ..
.مردانه سخت شوی ..
.نه که محال ...نه... شود ولیک به خون جگر شود ...
بیزارم, از سرنوشتی که در آن ,نرم ترین خواهش طبیعتم
در چنگ بی رحم ترین زندانبان شهر, اسیر است:
"خـــــــــــــــــــــــــــــودم "
هنوز هم ,در خالی ترین اعماق دلم
پرنده ای هست که خیس و مچاله, تنها, شکنجه درد آور بازوان تو را می خواهد ...اما
...
خوب گداخته شده ام ....گرم و سرخ...
سخت ترین قفس می شوم
برای این رها ترین لطافت هستی ام .