دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
آنقدر مرا از رفتنت نترسان، قرار نیست همیشه بمانیم !
روزی همه رفتنی اند . . .
ماندن به پای کسی معرفت میخواد نه بهانه !
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیزی شبیه به “معجزه” است.

وقتی هر شب بی تو به خیر می گذرد

بی آنکه تو بگویی

“شب به خیر
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیشۀ نازک احساس مرا دست نزن
چِندشم می شود از لکۀ انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
من سرم را بالا میگیرم

چون بازی را به کسی باختم

که با خیانت برده بود
***********************
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواستم ببینمت

اما


گفتی: قرارمان شب ها

شبی خواب تو را دیدم

زیباست؛ خواب تو هم حتی

چه پیشنهاد قشنگی


باشد


قرارمان شب ها
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا منم

همانی که بود و نگاه بی تمنای بودنت را چون قاب عکسی دیرین بر رخ کشید تا عکس حضورت را بر دیوار قلبش احساس کند .
می گفتی بودنت را برای بودن هر آینه داده ای و مانده ای میان این و آن ، تا باشی هر آنچه این خواهد و آن شود . اما ندانستی که بودنت چون فصل بی ریای نگاه مادر حریمی ندارد برای تن . تن مرا محرم خویش است و خویشتن مرا محرم تن .
آری ...
اینجا هنوز از صدای گریه های پرصِلای شب تنم میخ می شود میان همهمه ی باور نبودنت .
آری با توام......... این سان .......... رو برویت . مست نگاه پر تمنای رفتنت و این سیل عظیم از تردید نگاه عکست بروی سنگ قبر دلم.
آه ای بیرحم زمانه ی بیداد . هر آن دم میستانی مرا ، ز دل . بر خویشتن می کشی بودن ، مرا .
چنین زار و ناتوان دستهای مادرم ببین !!! چه می خواهی از او دل ؟؟؟ چشمهای بی ریایش را اشک نماند.
ازهای و هوی بودنت بیم کن . آه ای بیرحم زمانه ی بیداد
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
و آن زمان که عاشق می شوی

و می دانی که عشقی هست

و باور داری کسی که تو را دوست دارد

و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند..

در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست .....

و آن زمان که کسی در فراسوی خیال تو نیست

و تو تنهای تنها در جاده های برهوت زندگی قدم می زنی

تنها اوست که به تو


آرامش خیال می دهد....
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاریاما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداریکه حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنمهمین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند​
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگارامروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیستامروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست​
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به من تکیه کن!
من تمام هستی ام را دامنی میکنم تا تو سرت را بر آن بنهی!
تمام روحم را آغوش میسازم تا تو در آن از هراس بیاسایی!
تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم دستی میکنم تا چهره و گیسویت را نوازش کند!
تمام بودن خود را زانویی میکنم تا بر آن به خواب روی!
خود را تمام خود را به تو میسپارم تا هرچه بخواهی از آن بیاشامی!
از آن برگیری ،هرچه میخواهی از آن بسازی!هر گونه بخواهی باشم!
از این لحظه مرا داشته باش!
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــــــــم خــواب بــے کــــــابــــوس مـے خـــواهــــد....!!

دلــــــم کــــمــے خـــدا مـے خــواهـــد ...

کـَــمے سـُـکــــوت ...

دلـَــــــم دل بـُـــریـــــدن مــے خــــواهـَــد ...

کــَـمــے اشــــک ...

کــَـمــے بـُــهــت.....

کـَــمــے آغــوش آســِـمــــانــے
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم هوایت را کرده انقدر هوایت را که حاضرم جانم را بدهم تا باری دیگر ببینمت حتی حاضرم به باد التماس کنم به اسمان التماس کنم به تمام دنیای التماس کنم و به خدا تنها سرفروداورم و ارام اشک بریزم او بهتر درکم میکند و دردم را میداند
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من صبورم اما...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه تیرگی تلخ
غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند میترسم
من صبورم اما...
این
بغض گران صبر نمی داند چیست
 

Esprit watch

عضو جدید
ز عاشق هیچ کس معشوق را بهتر نمی‌بیندبرو از دیده وامق نظر در حسن عذرا کن
بیا همراه من یک روز بر مصر سر کویشز هر سو صدهزاران یوسف گم گشته پیدا کن
 

Esprit watch

عضو جدید
هرچه قدر هم که انکارش کنم

"مرد" یک حرف سومی, اضافه تر از "زن" دارد

سخت است , با یک حرف کمتر, مردانه زندگی کنی ...

مردانه کار کنی...مردانه نان در بیاوری ..

.مردانه سخت شوی ..

.نه که محال ...نه... شود ولیک به خون جگر شود ...

بیزارم, از سرنوشتی که در آن ,نرم ترین خواهش طبیعتم

در چنگ بی رحم ترین زندانبان شهر, اسیر است:

"خـــــــــــــــــــــــــــــودم "

هنوز هم ,در خالی ترین اعماق دلم

پرنده ای هست که خیس و مچاله, تنها, شکنجه درد آور بازوان تو را می خواهد ...اما
...

خوب گداخته شده ام ....گرم و سرخ...

سخت ترین قفس می شوم

برای این رها ترین لطافت هستی ام .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بغض کن اخر اگر زنی باشی که همچون مرد بخواهی بجنگی حتی اگر روزی عاشق شوی باز هم نخواهی توانست مثل زنان دیگر باشی
 

Esprit watch

عضو جدید
گاهی بغض کن اخر اگر زنی باشی که همچون مرد بخواهی بجنگی حتی اگر روزی عاشق شوی باز هم نخواهی توانست مثل زنان دیگر باشی


گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم
یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم
وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم
تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم
در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم
زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم
حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم
 

fbarani67

عضو جدید
کاربر ممتاز

گیرم که باخته ام, اما کسی جرات ندارد به من دست بزند, یا از صفحه بازی بیرون کند؛


شوخی که نیست, من "شـــــــــــــــــــــاه" شطرنجم ..
 

fbarani67

عضو جدید
کاربر ممتاز
همـیشـه خـــــودت بـاش ... دیگـــــران بـه انـدازه کافــــی هســتند ...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من

ماه من

ماه نازنینم
امروز میخواهم دلتنگی هایم را ترسیم کنم

یه اسمون تنها میکشم که داره با ابرهای فاصله دست و پنجه نرم میکنه.
یه ماه مهربون میکشم که داره میان چند تا ستاره خودنمایی میکنه.
ستاره هایی که با نجواهای عاشقانه قصد دارند ماه نازنین را تصاحب کنند!
حالا تو بیا وقلم دلتنگیهای من را بگیر و اخر این داستانو بکش
بذار من هم بدونم ماه نازنین میخواد تا ابد در اغوش اسمونش بمونه

یا اینکه تسلیم عشق یکی از این ستاره های گستاخ میشه واز اسمونش فاصله میگیره
....
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
قول داده ام...

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی

فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛

هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا