دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mahshid.

عضو جدید
عشق برای بعضی : مثل آبی است درون دستت که اگر ریخته شود جز اثری از نم روی آن باقی نمیماند .

-عشق برای بعضی : مثل روغن داغی است که اگر درون دستت بماند طاول میزند و میسوزاند .

-عشق برای بعضی :اسباب بازی ِ کودکی است که کنجکاو است وقتی بازیچه را شکست آنرا دور می اندازد.

-عشق برای بعضی : ابر ِ بهاری است و تند می بارد و زود پایان می پذیرد .

-عشق برای بعضی : برگریزان پائیز است که زیر پای رهگذری می افتد و خُرد میشود .

-عشق برای بعضی : جسد خُرده های برگ و شاخه های شکسته ی زندگیست که زیر خاکهای برفی مدفون میشود .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگفته بودم از دلم كه آب مي شود

هميشه لحظه هاي عشق خراب مي شود

به پشت سر نگاه مي كنم هزار بار

تمام هستيم حباب مي شود

من و شب و فرار و مستي و غرور

شبم به احترام تو شراب مي شود

دو چشم من نخفته تا سحر ز خشم شب

سحر بهانه اش دو لحظه خواب مي شود

دلم به برف قاصدك خوش است و دست باد

و برف چه ساده آب مي شود

بس است سفر حديث تازه اي بگو

به قاصدك بگو دلم كباب مي شود
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا زندگی سبز است!
و ما آن را می بلعیم
همانگونه که یک گوسفند!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق برای بعضی : مثل آبی است درون دستت که اگر ریخته شود جز اثری از نم روی آن باقی نمیماند .

-عشق برای بعضی : مثل روغن داغی است که اگر درون دستت بماند طاول میزند و میسوزاند .

-عشق برای بعضی :اسباب بازی ِ کودکی است که کنجکاو است وقتی بازیچه را شکست آنرا دور می اندازد.

-عشق برای بعضی : ابر ِ بهاری است و تند می بارد و زود پایان می پذیرد .

-عشق برای بعضی : برگریزان پائیز است که زیر پای رهگذری می افتد و خُرد میشود .

-عشق برای بعضی : جسد خُرده های برگ و شاخه های شکسته ی زندگیست که زیر خاکهای برفی مدفون میشود .
زلال که باشی


سنگهای کف رودخانه‌ات را می‌بینند،
برمی‌دارند

و نشانه می‌روند
دُرست به سوی خودت!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز





باران که می آید


حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد


تپش های قلبم به شماره می افتد


دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد


دلم سخت می گیرد


چشمم سخت می گرید


باران که می آید


لحظه هایم سالها زنده اند


پیچک یاد از ساقه های دلتنگی بالا میرود


میرود تا اوج ،میرود تا خاطره های همیشه


باران که می آید


من غرق ترانه ی سکوت می شوم


حسی تازه در رگهایم می جوشد


و قطره قطره از چشمانم نوای تنهایی می بارد


باران که می آید


دلم سخت می گیرد


چشمم سخت می گرید


و حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد
 

banooyeariayi

عضو جدید
❤ دل ❤
این کلمه ی بی نقطه...
گاهی تنگ میشود ...
تا حد یــــــــــــک نــــــقـــــطــــه...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون دوست دشمنی کرد دیگر چه می توان گفت

با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت

با محرمان غمناک بهمرهان ناشاد

با همدمان دم سرد دیگر چه می توان گفت

با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد

با رهزنان بی درد دیگر چه می توان گفت


مردانگی چو شد ننگ

بر مرد عرصه شد تنگ

فهلی چو خاری آورد

دیگر چه می توان گفت


در شهر خالی از مرد

با خاطری پر از درد

شبرو شب است و شبگرد

دیگر چه میتوان گفت

(دکتر مظاهر مصفا)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم در سینه ازعشق تو بی تاب است
نمیمیرد دلی کز عشق سیراب است

مرا دریاب و مهرت را مگیر از دل
که دریای دل من بی تو مرداب است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل را بـه تـو بستیم در این غمکـده یـارا
وز عشق تـو مستیم در این میکـده یـارا

ما راچه بودغم که زاعجاز همین عشق
گشتیم بسی فارغ از این بتکـده یـارا
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببین، ببین این گریه ای یه مرده مردی که گریه هاش ظهوره درده
ببین، ببین این آخرین صدای این بی صدا شب خونه کوچه گرده
قلب پاییزی من باغ دلواپسی خوندنم ترانه نیست هق، هقه بی کسی یه
شب من با سفر تو شب بیداد و عذابه، تو نباشی موندنه من مثل پرواز تو خوابه
مرگه غرورم و ببین ، زبانه غمگینه شعر و شکوفه و نوره
زبانه قلمبو ببین تنها تو می بینی چشم شب و زمین کوره
تو نباشی کی با اشکم فاله خوب و بد بگیره
کی منو از سایه های این شب ممتد بگیره
بی تو با این دربه در هق هقه شب گریه هاست
مرده غمگین صدا بی تو مرده بی صداست

با تمام نرده‌های سبزش نگاهم می‌کند، ساکت و آرام.
و حالا من به آن روزها حسرت می‌خورم، با تمام سبکی ‌اش،
با هوای پاییزی ‌اش. و بوی باران در هوا شنا می‌کند.
و من تو را می‌بینم، روی صندلی عقب تاکسی، روی پیاده‌روهای
نیمه‌کنده‌ی همان خیابان درازی که همیشه آرزوی دیدن
کفش‌هایمان را باهم روی سنگ‌فرش‌هایش داشتم،
و تو را می‌بینم که تنها، از آن دور رد می‌شوی،برای من
دست تکان می‌دهی.
و هرشب قبل از خواب، تنها آرزو می‌کنم خوابت را نبینم.
و گاهی با خودم فکر می‌کنم، که مگر من از این زندگی
از این سی و دو سالگی همه‌ی بیست و پنج سالگی
تا سی و دوسالگی، و از این خیابان با همه‌ی درخت‌هایش
از آن پارک با تمام نرده‌های سبزش، چه می‌خواستم؟
و گاهی به این فکر می‌کنم که ما کلا چه می‌خواهیم؟
از همدیگر، از خودمان، از دنیا، از زمین، یا آن‌ها از ما چه می‌خواهند.



و گاهی فکر می‌کنم که: دلم برایت تنگ می‌شود، و آن‌وقت تو،
بی‌کار و بی‌عار، من چه می‌دانم که شب‌ها قهوه می‌خوری
یا ردبول و شال و کلاه می‌کنی به خواب‌های رنگین من می‌آیی.
آخر مهمان‌نوازی هم رسم و رسوماتی دارد.
و دم غروب، درختان که در تمام مدت روز زیر آفتاب صاف
سوزناک ایستاده‌بودند، من را نگاه می‌کنند و من هوای
پاییز را به ریه‌هایم سرازیر می‌کنم. و همه‌ی این‌ها را
از تاکسی که پیاده می‌شوم می بینم

این لحظه‌ای از دلتنگی است که مثل آوار روی سر آدم خراب می‌شود
در امتداد خوابی آبی و پرعمق در لایه‌ای از خنکای باغچه‌ی
تازه سیراب‌‌ شده‌ی انتهای بعدازظهر سرد بهمن ماه
و حالا من می‌مانم و فکر تو و
این‌همه سکوت
...

چه‌چیز در این رخوت بی‌انتها، تو را به یاد من آورد
خیابان دراز، همیشه تمام می‌شود.
و فکرهای من همه، در آن می‌میرند.
قبل‌ترها فکر می‌کردم، مهاجرت فقط مال پرستوهاست.
می‌بینی؟ حالا حتی دیگر خوابت را هم نمی‌بینم گاه به گاه.
لرزشی در تمامه گرمای بدنم می اوفتد وقتی حروفی شبیه
حروف اسمت را می‌بینم، حتا اگر کنار هم نباشند...



حالا حتی دیگر به خوابم هم نمی‌آیی. چه بهتر
دیگر یادگاری‌ات را بو نمی‌کنم
می‌دانی
دوستم بود
آنکه نگاه ها را معنی کرده بود
آنکه می دانست لبخند ها چه معنی می دهد
دوستم بود
که گفته بود می گذرد
دوستم بود
که برایم روزهای خوب خواسته بود
حالا
دوستم نیست
تا ببیند این روزها را
هست
اما دور
دورتر از سنگینی همه آن نگاه ها

آن روز ها گفته بودم چرا بین این همه آشنا ، تو نیستی.....
دوستم بود آنکه تبر به ریشه هستی ام زد...
دوستم بود آنکه گفت مراقب خودت باش.........
و بعد خودش ضربان قلبم را به صفر میرساند......
دوستم بود انکه با لفظ به تو ربطی ندارد بدقه ام کرد.........
دوستم بود آنکه به نام دوست هم بستر بیهودگی هایش شده بودم.....
دوستم بود آنکه از نگاه تحقیر آمیز دلسوزی چشم بر زندگی ام دوخت..
دوستم بود آنکس که همیشه اول خودش و بعد.........
دوستم بود انکه ناباورانه مرا به حکم سادگی برای همگان
خوار کرد و دلسوزی اش را برای دیگران نیز تفسیر کرد
تا کوچکی مرا بزرگنمایی کند..........
و شاید بزرگی خودش را بعد از این همه مدت کوچک کرد.......
دوستم بود انکه همه چیز نام داشت جز دوست..........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای کاش احساسم گلی می بود
میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد
رقصان به روی طاق ایوانت


ای کاش احساسم کبوتر بود
بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید
عشقی به قلبت میهمان میکرد


ای کاش احساسم درختی بود
تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت
تو مست در میخانه اش بودی



ای کاش احساسم صدایی داشت
از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی
سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود
در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم
خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت
تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که " دوستت دارم"ی میگشت
تا معنی احساس من میشد
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر
عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد
دلم می خواست دلبرم بودی
در روزگار شارل آیزنهاور
ژولیت گریکو
پل الوار
پابلو نرودا
چاپلین
سید درویش و نجیب الریحانی
دلم می خواست شبی
با تو در فلورانس شام می خوردم


آن جا که تندیس های میکل انژ
هنوز هم نان و شراب را با جهان گردان قسمت می کنند
دلم می خواست تو را
در عصر شمع دوست می داشتم
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پر
و پیراهن های تافته ی رنگارنگ
نه در عصر دیسکو
ماشین های فراری و شلوارهای جین
دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم
عصری که در آن
گنجشکان ، پلیکان ها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری
که از ان نقاشان بود
از ان موسیقی دان ها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان
دلم می خواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو می کنیم
در عصری که با عشق بیگانه است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی کسی رو دوست داری از همه دنیا میگذری

تولد دوبارته اسم اونو که میبری

وقتی کسی رو دوست داری می خوای بهش تکیه کنی

بگی که محتاجشی و به خاطرش گریه کنی

وقتی کسی رو دوست داری حاضری دنیا بد باشه

فقط اونی که دوست داری عاشقی رو بلد باشه

حاضری که بگذری از مقررات و دین و درس

وقتی کسی رو دوست داری معنی نداره دیگه ترس

وقتی کسی رو دوست داری به خاطرش میری به جنگ

به خاطرش دروغ میگی قلبت میشه یه تیکه سنگ

وقتی کسی رو دوست داری دنیا رو از یاد میبری

دارو ندارتو میدی تا اونو بدست بیاری

حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی

حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی

غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی

وقتی کسی رو دوست داری از همه دنیا میگذری

تولد دوبارته اسم اونو که میبری

وقتی کسی رو دوست داری می خوای بهش تکیه کنی

بگی که محتاجشی و به خاطرش گریه کنی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
به دنبال کسی هستم که با درد آشنا باشد.
دلش غمگین
خودش ساده
کمی از جنس ما باشد
بفهمد معنی حرفم
ببیند از عشق سرشارم
صدایش شرشر آب و کلامش بی ریا باشد
کسی باشد پر از مستی
پر از عشق و پر از خوبی
سراسر پاکی و نیکی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به دنبال کسی هستم که با درد آشنا باشد.
دلش غمگین
خودش ساده
کمی از جنس ما باشد
بفهمد معنی حرفم
ببیند از عشق سرشارم
صدایش شرشر آب و کلامش بی ریا باشد
کسی باشد پر از مستی
پر از عشق و پر از خوبی
سراسر پاکی و نیکی
هر چی آرزو یه خوبه مال تو ، هر چی که خاطره داریم مال من

اون روزای عاشقونه مال تو ، این شبای بی قراری مال من

منم و حسرت با تو نو شدن ، تویی و بدون من فنا شدن

آخر غربت دنیاس مگه نه ؟؟ اول دو راهی آشنا شدن

بهش می گم بسه دیگه ، چی کار داری کی چی میگه

تو شروع آسمونی ، میدونستم ، نمی مونی

چشم تو آخر دنیاست ، خودت اینو خوب نمی دونی

چه رسمی داری ای دور زمونه

که هر لحظه ات ، یکجا ، عاشق کشونه

توی یک دشت بی سر انجامی ، داخل شدم تو فصل طوفانی

کوچه وقتی که نباشی ، رگ خشکیده ی شهره

ماه توی گوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره

سقف دل خستگی بی تو ، واسه من سایه نداره

دلم از روزی که رفتی ، دیگه همسایه نداره

تو دلت چراغ خونه ، گذشتن از تو سخته ، محاله دل بتونه ........

برای آخرین بار ، خدا کنه بباره ، توی این شب کویری ، یک قطره از ستاره
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران که می آید ، دل خود به خود آمیخته می شود با خاطره های خیس !! خیس می شوی ، دست خودت نیست ، نــه .. از باران نــه ، از قطرات اشک خیس می شوی ... کاش دلم آنقدر خالص بود که دعایم بعد از پایین آوردن دست هایم مستجاب میشد ! ..
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از ازدحام این همه آدم دلم گرفت
دلبسته ام نبودی و کم کم دلم گرفت
از روز اول خلقت به یک نگاه
دیوانه تو گشتم و از غم دلم گرفت
پروانه شدی پر و بالم به باد رفت
در حسرت نگاه تو در برزخ خودم
یک سیب هم نچیدم و ماندم دلم گرفت
من خودم مقصر این ماجرا نبودم
از این همه لجاجت تو دلم گرفت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از ازدحام این همه آدم دلم گرفت
دلبسته ام نبودی و کم کم دلم گرفت
از روز اول خلقت به یک نگاه
دیوانه تو گشتم و از غم دلم گرفت
پروانه شدی پر و بالم به باد رفت
در حسرت نگاه تو در برزخ خودم
یک سیب هم نچیدم و ماندم دلم گرفت
من خودم مقصر این ماجرا نبودم
از این همه لجاجت تو دلم گرفت
مینویسم از قلب مهربانت از ان احساس پاکت

می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت

با صداقت می نویسم

نخستین عشقم تویی

و با یکدلی می نویسم که با تو

تا اخرین لحظه خواهم ماند

با چشمان خیس می نویسم

که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم

می نویسم از ان حرفهای شیرینت

و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم

و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم

ان چه که می نویسم حرف دل است و بس

حرف دل عاشق و بی قرار من

می نویسم و فریاد می زنم

دوستت دارم]
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش مي دانستي چشم هايم زشکوفايي عشق تو فقط مي خواند

کاش مي دانستي عشق من معجزه نيست عشق من رنگ حقيقت دارد

اشک هايم به تمناي نگاه تو فقط مي بارد

کاش مي دانستي دختری هست که احساس تو را مي فهمد

دختری از تب عشق تو دلش مي گيرد

کاش مي دانستي تو فقط مال مني

تو فقط مال همين قلب پر احساس مني

شبِ من با تو سحر خواهد شد

تو صدا کن من را تو صدا کن مرا که پر از رويش يک ياس شوم

تو بخوان تا همه احساس شوم

کاش مي دانستي شعرهاي دل من پيش نگاه تو به خاک افتاده است

به سرم داد بزن تا بدانم که حقيقت داري تا بدانم که به جز عشق تو اين قلب ندارد کاري

 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ها
میدونی یه حرفایی هست که ممکنه ادم روش نشه بزنه ولی......ولی اگه توی دلت بمونه یه عقده میشه....

بیا با هم درد دل کنیم این قصه ی منه...........

وقتی که دردا منو دوره کردن مثل طناب دار پیچیدن دور گردن.....

.
.
.
یاس...پ ن.اینا حرفای خودم بود!!!!
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]خدایا!

مدعیان رفاقت هر کدام تا نقطه ای همراهند!

عده ای تا مرز منفعت

عده ای تا مرز حال

عده ای تا مرز جان

عده ای تا مرز آبرو

و همگان تا مرز این جهان.

تنها تویی که میمانی ، بمــــــــــان!
[/h]
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز


میخواستی که خرابت شم ، سرابت شم ؛رهام کردی ندونستی


که میگیره دلم ، دلی که زنجیره،دلی که از غصه میمیره ندونستی


عاشقم کردی


تویی که نفسم بودی ، کسم بودی ، تو هر لحظه گمم کردی

ببین حالا چه آشفته ام چه تیکه تیکه می افتم


شکستم پیش چشمام نیش حرف مردمم کردی


دلم گفت که نمیدونی ، نمی خونی نگاهم رو


دلم گفت که نمی فهمی خستگی هایه تو راهم رو


نکردم باورش شد آخرش اینی که میبینی


دلو باختم به بد ساختم تورو نشناختم ای رسم بد آیینی


تو که ساده فراموش می کنی رویای دیروزم


چجور باور کنم باور کنی احساس امروزم


می ترسیدم ولی بازم دل و دادم به امیدی


خیال کردم که دنیای پر احساسم رو فهمیدی
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی قدم به کاشانه قلبم نهادی، ویرانه این قلب شکسته را امیدی تازه بخشیدی.
وقتی طنین صدایت کاشانه قلبم را پر کرد، روزگار خاکستری و شب های تاریک و

خموش زندگی و لحظه های تلخ عمرم را از یاد بردم.
وقتی چشمانت را که به وسعت دریا بود و به پاکی و زلالی آب بود به من دوختی
و لبهای زیبایت برایم سخن گفت ، زندگی ام رنگ تازه ای به خود گرفت
و تازه توانستم امید را به گونه ای شاعرانه معنا کنم ...
آری ای پرنده کوچک قلبم، در کنار تو بودن و در رویای تو بودن برای من زیباست.

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به جستجوی تو
بر درگاه کوه می گریم ،
در آستانه ی دریا و علف

به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم،
در چار راه فصول،
در چار چوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می گیرد.

به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
ورق خواهد خورد؟

جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است ـ
و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد

پس به هیات گنجی درآمدی:
بایسته و آز انگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دل پذیر کرده است !

نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می گذرد
ـ متبرک باد نام تو! ـ

و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی دفتری از خاطرهاست ...

, , , ,یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ...

, , , , , , , یک نفر همدم خوشبختی هاست ،

, , , , , , , , , , ,یک نفر همسفر سختی هاست ،

, , , , , , , , , , , , , ,چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...

, , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,ما همه همسفریم
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آمدنت را یادم نیست،
بی صدا آمدی بی آنکه من بدانم،
بی اجازه ماندی بی آنکه من بخواهم...،
اما اکنون با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا می کنم،
مهمان ناخوانده ی قلبم،
بمان که ماندنت را سخت دوست دارم...
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روزی قدرمو می دونی که دیره

روزی که کسی سراغت نمی گیره

یه روزی می دونی من کی و چی بودم

روزی که از نبودنم غصت می گیره

باشه خوبم از کنارت ساده میرم

با وجود اینکه می دونم می میرم

به خدا قدرمو می دونی یه روزی

روزی که از تو جدا میشه مسیرم





قدرمو می دونی یه روز ، یادم می یوفتی شب و روز

صدام تو گوشت می پیچه مثله یه آهه سینه سوز

حسرت یک لحظه نگام ، دلتنگ میشی بدجور برام

اون روزا دور نیست به خدا ، حتی به خوابت نمی یام

قدرمو می دونی یه روز ، یادم می یوفتی شب و روز

صدام تو گوشت می پیچه مثله یه آهه سینه سوز

حسرت یک لحظه نگام ، دلتنگ میشی بدجور برام

اون روزا دور نیست به خدا ، حتی به خوابت نمی یام





یه روزی قدرمو می دونی که دیره

اسم من از توی لحظه هات نمیره

دیگه نیستم اون شبای پر ستاره

روزی که دلت بهونمو می گیره

اما اون روزو خدا کنه نباشی

نشنوم از رفتن من غصه داری

من می بینم اون شبایی رو که دیگه

واسه گریه شونه هامو کم میاری
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا