► •*♥*•◄ تاپیک جامع مقالات نجوم ► •*♥*•◄

► •*♥*•◄ تاپیک جامع مقالات نجوم ► •*♥*•◄

  • خوب بود یا بد

    رای: 1 50.0%
  • تکمیل کردن متن

    رای: 1 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    2

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کهکشان ها:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1003[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1023 [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1058 [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1169[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1175[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1270[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1275[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1465[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خوشه های باز ستاره ای:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 744[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 957[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1220[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1444[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1528[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1513[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1545[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1245[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1342[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]Kg5[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]Tr2[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]1245[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1342[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]Kg5[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]Tr2[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سحابی ها:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1491[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1624[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1333[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1499 (سحابی کالیفرنیا)[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 1579[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]I.348[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]GK.N1901[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سحابی های سیاره نما:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]I.2003[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]I.351[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچنین در ص.رت فلکی ستاره های دوگانه ی بسیاری وجود دارد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]منابع:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اطلس آسمان شب[/FONT]
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ستاره سهیل

ستاره سهیل

ستاره سهیل کدام ستاره است؟!
کجایی؟ پیدات نیست. ستاره سهیل شدی! شما هم حتما" این عبارت را بارها شنیده اید. در این اصطلاح از ستاره ای خاص نام برده می شود. اما چرا "ستاره سهیل"؟ مثلا" چرا نمی گویند: شعرای شامی شدی؟!! چه رازی در این ستاره نهفته است؟

مردم عادی از این اصطلاح استفاده می کنند و دانستن اینکه این ستاره چه ویژگی دارد برایشان مهم نیست. بیایید ببینیم که چرا ستاره سهیل را برگزیده اند؟!
ستاره قطبی همیشه پیداست (البته نه در روزها!). ستاره های اطراف ستاره قطب شمال سماوی هم همیشه دیده می شوند. به تدریج از شمال سماوی دور شویم، ستاره ها می آیند و می روند در واقع طلوع و غروب می کنند.
وقتی به جنوب می رسیم، ستاره هایی را می بینیم که هنوز کاملا" بالا نیامده، در افق جنوبی فرو می روند و غروب می کنند. اجداد ما برای این مثل باید چنین ستاره ای را پیدا می کردند.
اینکه چه ستاره هایی، چه مدت در آسمان باشند، به عرض جغرافیایی محل سکونت شما بستگی دارد. عرض جغرافیایی تهران تقریبا" 36 درجه است، یعنی هموطن تهرانی ما ستاره قطبی را در ارتفاع 36 درجه مشاهده می کند و مسلما" ستاره هایی که تا 36 درجه از ستاره قطبی فاصله دارند برای او غروب نخواهند کرد. (به شرط آنکه کوه و یا ساختمانهای بلند مزاحم دید او نشوند)
به همین ترتیب ستاره هایی که از قطب جنوب سماوی تا 36 درجه فاصله داشته باشند از تهران هرگز قابل رویت نخواهند بود.
به ستاره سهیل برگردیم. سهیل ستاره ای است از قدر 7/0- و بعد از شعرای یمانی پرنورترین ستاره آسمان است. این ستاره پرنورترین ستاره از صورت فکلی حمال است. حمال یک صورت فلکی جنوبی است که از ایران دیده نمی شود. برای یافتن آن باید از شهرهای جنوبی ایران، بعد از پیداکردن ستاره ی شعرای یمانی، طبق نقشه آن را بیابید.
میل ستاره سهیل 52- درجه است، یعنی حدود 38 درجه از قطب جنوب سماوی فاصله دارد. با محاسبه ای ساده در می یابیم که بیشترین ارتفاع ستاره سهیل در تهران تنها 2 درجه است. (2=36-38) و می توان گفت که سهیل عملا" در تهران قابل مشاهده نیست. پس مثل "ستاره سهیل شده ای!" در تهران ساخته نشده است!.
در شهرهای جنوبی کشور اوضاع متفاوت است. مثلا" در بندرعباس (یا حتی جنوبی تر از آن، جزایر کیش وابوموسی) دیدن ستاره سهیل اصلا" دشوار نیست.

بیشترین ارتفاع سهیل(Canopus) در بندرعباس - ستاره ی شعرای یمانی بالاتر است.
عرض جغرافیایی بندرعباس 27 درجه است، بنابراین ستاره سهیل در آسمان آنجا تا ارتفاع 11 درجه بالا می آید و البته باز بودن افق جنوبی به مشاهده آن کمک می کند. نتیجه می گیریم این اصطلاح در این مناطق هم ساخته نشده است.
در عرض های میانی کشور (مثلا" شهر های اصفهان، یزد، اهواز،کرمان و...) وضعیت ستاره سهیل طوری است که پس از طلوع، تا ارتفاع کمی از افق بالا آمده، دوباره سر خم می کند و در افق پنهان می شود (غروب می کند). به عنوان مثال در شهر یزد که عرض جغرافیایی آن 32 درجه است، ستاره سهیل تا ارتفاع 6 درجه صعود می کند (6=32-38)، که اگر افق کاملا" باز باشد می توان آن را در مدت کوتاهی مشاهده کرد.

بیشترین ارتفاع سهیل در شیراز
دیدن ستاره سهیل در این مناطق کار ساده ای نیست، و مدت زمانی که این ستاره قابل مشاهده است بسیار کوتاه است، پس احتمالا" اصطلاح "ستاره سهیل شدی!" در همین مناطق شکل گرفته است

درهمان زمان، سهیل از تهران قابل مشاهده نیست!
حالا یک نقشه آسمان جلوی خود بگذارید و تعیین کنید که اگر بخواهید این اصطلاح را در شهر خودتان بازسازی کنید، بهتر است به جای سهیل نام کدام ستاره را استفاده کنید؟!

بیشترین ارتفاع سهیل در یمن
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثلث تابستانی :

مثلث تابستانی :

مثلث تابستانی :
مثلث تابستاني تشكيل شده از سه ستاره ي پر نور شب هاي تابستان كه هر يك از اين ستاره ها مربوط به يك صورت فلكي مي باشند.
ستاره هاي آلفاي شلياق & آلفاي دجاجه و آلفاي عقاب & سه راس اين مثلث را تشكيل مي دهند.هر يك از اين سه ستاره نام خاص ديگري نيز دارند.به آلفاي شلياق " نسر واقع - Vega " & به آلفاي دجاجه " دنب - ردف - Deneb " و به آلفاي عقاب " نسر طائر- Altair "مي گويند.
كهكشان راه شيري از ميان اين مثلث عبور مي كند كه در عكس زير هاله ي كهكشان راه شيري به تصوير كشيده شده است.اين هاله فقط در مكان هايي كه به دور از آلودگي هاي نوري باشد به صورت يك هاله ي بسيار زيبا قابل رويت است.
براي يافتن مثلث تابستاني كافي است تا اندكي در آسمان تابستان تمركز كنيم و 3 ستاره ي پر نور آن را تشخيص بدهيم.براي حصول اطمينان از صحت اتنخاب خود ، بايد سه صورت فلكي شلياق ، عقاب و دجاجه را به خوبي بشناسيم.

 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صورت فلکی خرس کوچک (دب اصغر)

صورت فلکی خرس کوچک (دب اصغر)

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]صورت فلکی خرس کوچک (دب اصغر) :[/FONT] [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]معروفترین و پرنورترین ستاره ی صورت فلکی جدی(ستاره ی قطبی)است.برای پیدا کردن جدی از مراق به دبه خطی وصل میکنیم و آن راحدودا ۶ برابر میدهیم و به جدی (ستاره ی قطبی یا آلفا-دب اصغر) میرسیم. [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بعد از جدی پر نور ترین ستاره ی دب اصغر انور فرقدان(بتا-دب اصغر)که قدر ظاهری آن ۲/۲ است. پنج ستاره ی دیگر دب اصغر کم نور هستند و قدری ظاهری آنها از ۴ کمتر است.وسعت این صورت فلکی حدودا ۲۰ درجه است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دب اصغر را به نام های بنات النعش صغری یا هفت اورنگ کهین نیز می شناسند. بنا بر افسانه ای از بومیان امریکا گروهی از شکارچیان راه خود را در جنگل گم کرده بودند.با اجابت دعاهایشان دختر کوچکی پدیدار شد تا به سلامت آنها را به خانه هایشان راهنمایی کند،او روح جدی بود و شکارچیان پس از مرگ در آسمان جای گرفتند تا برای همیشه نزدیک او باشند.از جدی برای جهت یابی هم استفاده میشود،زیرا قطب شمال آسمان در نزدیکی آن واقع است.در این صورت فلکی جرم خاصی وجود ندارد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قیفاوس و ذات الکرسی:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خط واصلی که از مراق و دبه به ستاره ی قطبی رسید،اگر باز هم ادامه دهیم به دو صورت فلکی قیفاوس و ذات الکرسی میرسد.قیفاوس شبیه مثلثی است که بر ضلع مربعی سوار شده و ذات الکرسی شبیه به حرف M یا W است. در اساطیر یونان کاسیوپیه ملکه زیبا وخودخواه اتیوپی بود.کفئوس شوهر او و آندرومدا دختر او بود.به سزای خودخواهی اش مقدر شد به گروهی ستاره تبدیل شود و شوهر حسودش بر او ناظر باشد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اجرام صورت فلکی ذات الکرسی:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به دلیل این که راه کهکشان از این صورت فلکی می گذرد،خوشه های ستاره ای باز در این منطقه بسیار زیاد است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 281 NGC 457 NGC 559 NGC 654 NGC 663 NGC 869 NGC 884 M103[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اجرام صورت فلکی قیفاوس:[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]NGC 6939 NGC 6946 NGC 7789 IC 1396 M52[/FONT]

 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منطقةالبروج (دایرةالبروج)

منطقةالبروج (دایرةالبروج)

منطقه‌ای از آسمان به صورت یک نوار دایره‌شکل که تقریباً معادل ۹ درجه از بالا و ۹ درجه از پایینِ دائرةالبروج را می‌پوشاند. ۱۲ عدد از صور فلکی در آن قرار دارند و ظاهراً (از دید ساکنان کرهٔ زمین) به نظر می‌آید که خورشید، ماه و پنج سیارهٔ تير، ناهيد، بهرام، مشتری و کيوان (یعنی سیاره‌هایی که با چشم غیرمسلح دیده می‌شوند) در این محدوده از آسمان در حال حرکت هستند.
تقسیم‌بندی منطقةالبروج :
بر اساس تقسیم‌بندی دائرةالبروج به دوازده بخش مساوی (هر بخش معادل ۳۰ درجه)، منطقةالبروج را نیز به همان ۱۲ بخش مساوی تقسیم می‌کنند و هر بخش را یک برج می‌نامند. اما برای مشخص کردن قسمت‌های مختلف منطقةالبروج، عمدتاً از نام ۱۲ صورت فلکی که در این منطقه قرار دارند استفاده می‌شود. نام این صور فلکی در زیر آمده است. نکتهٔ خیلی مهم در مورد ارتباط این ۱۲ صورت فلکی با دوازده برجِ منطقةالبروج، این است که با وجود هم‌نام بودن آنها، محل قرار گرفتن هر صورت فلکی با برجِ هم‌نامِ آن یکسان نیست. دلیل این مطلب پدیده‌ای به نام تقدیم اعتدالین است.
صورتهای فلکی دوازده‌گانه :

وضعیت دائرةالبروج در آسمان :
به علت زاویه داشتن محور کرهٔ زمین با محور حرکت انتقالی زمین، بین دائرةالبروج و استوای سماوی هم زاویه‌ای به همان اندازهٔ '۲۶ °۲۳ وجود دارد. دو نقطهٔ تلاقی بین دائرةالبروج و استوای سماوی، اعتدال بهاری و اعتدال پائیزی نامیده می‌شوند. وقتی خورشید در نقطهٔ اعتدال بهاری (زاویهٔ صفر) قرار می‌گیرد، فصل بهار در نیمکرهٔ شمالی (و فصل پائیز در نیمکرهٔ جنوبی) آغاز می‌شود و وقتی خورشید در نقطهٔ اعتدال پائیزی (زاویهٔ ۱۸۰ درجه) قرار می‌گیرد، فصل پائیز در نیمکرهٔ شمالی (و فصل بهار در نیمکرهٔ جنوبی) آغاز می‌شود.
در روی استوای کرهٔ زمین (و در روی قطب شمال و قطب جنوب)، همواره نیمی از این دایرهٔ فرضی در آسمان قرار دارد. اما در هر نقطهٔ دیگر کرهٔ زمین، مقداری از این دایره که در آسمان قرار دارد در طول سال تغییر می‌کند که این تغییر معادل با تغییر طول روز و شب است.
نام صور فلکی دوازده‌گانهٔ منطقةالبروج عبارت است از:

  1. حمل، قوچ
  2. ثور، گاو
  3. جوزا، دو پیکر
  4. سرطان، خرچنگ
  5. اسد، شیر
  6. سنبله، دوشیزه
  7. میزان، ترازو
  8. عقرب، کژدم
  9. قوس، کمانگیر
  10. جدی، بزغالهٔ نر
  11. دلو، آب کش
  12. حوت، ماهی
در جدول زیر نام برج‌ها به همراه ماه معادل در سال خورشیدی آمده است. ستون تاریخهای نجومی، روزهایی را مشخص می‌کند که خورشید در داخل هر برج قرار می‌گیرد.




نامگذاری برج‌ها :
در جدول بالا نام ۱۲ برج دائرةالبروج آورده شده است. این نام‌ها در اصل از ۱۲ صورت فلکی منطقةالبروج گرفته شده است. باید دانست که این نامگذاری بیش از دو هزار سال قدمت دارد و در حال حاضر به دلیل پدیده‌ای به نام تقدیم اعتدالین، ۱۲ صورت فلکی منطقةالبروج نسبت به ۱۲ برج هم‌نام آنها در آسمان جابجا شده و تقریباً هر صورت فلکی به اندازهٔ یک برج (معادل ۳۰ درجه) به سمت شرق آسمان حرکت کرده است.
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صورت فلكي عوا

صورت فلكي عوا

صورت فلكي عوا : صورت فلکی عوا(بانگ کننده) متشکل از هشت ستاره است که آلفا-عوا مشهور به سماک رامح(نگهبان شمال) ششمین ستاره ی پرنور آسمان است و رنگ سرخ روشنی را داراست.سماک رامح نزدیک به هشتاد مرتبه از خورشید پرنورتراست.ستاره ای است غولپیکر با دمای اندک و چگالی کم.سماک رامح که از حیث روشنی مرتبه چهارم را در میان ستارگانی دارد که در عرض جغرافیایی میانه مرئی اند(قدر ظاهری ۲/۰ )ششمین ستاره ی پرنور سراسر آسمان است. همچنینیکی از ستاره هایی است که به تندی حرکت می کند.تخمین زده میشود که سرعت آن بیش از ۱۲۵ کیلومتر در ثانیه است. سماک رامح به علت دوری هشتصد سال طول می کشد تا قوسی برابر ۵/۰ درجه در آسمان بپیماید.هشتصد سال دیگر،سماک رامح به اندازه ی ۵/۰ درجه(فاصله ای برابر قطر ظاهری ماه)به صورت فلکی سنبله نزدیکتر خواهد بود.
پیداکردن عوا در آسمان :
اغلب اوقات برای پیدا کردن سماک رامح،ستاره ی پرنورتر عوا،از دسته آبگردان(دب اکبر)استفاده می کنند قوسی را که با دسته آبگردان مشخص میشود ۳۰ درجه ادامه می دهیم.قوس ادامه یافته به سماک رامح منتهی میشود.جرم خاصی در این صورت فلکی وجود ندارد.
 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صورت فلکی اکلیل شمالی (تاج شمالی)

صورت فلکی اکلیل شمالی (تاج شمالی)

اکلیل شمالی(تاج شمالی): این صورت از هفت ستاره تشکیل شده است که شکلی شبیه به یک نیم دایره تشکیل می دهد. شش تا هفت ستاره اصلی آن از قدر چهارم اند.ستاره ی میانی از قدر دوم که به نیر الفکه موسوم است.(اکلیل به معنی تاج و افسر است و نیر الفکه را مروارید تاج دانسته اند.اکلیل شمالی به کاسه ی درویشان هم شهرت دارد.
اکلیل شمالی در اساطیر:
افسانه چنین است که این تاج زمانی از آن آریادنه ARIADNE زیبا همسر ته زئوس THESEUS بود. ته زئوس از آتنی هایی بود که باید قربانی مینتور MINTAUR نیمه انسان-نیمه گاو خونخواری می شد که در دهلیز تو درتوی مشهوری در نزدیکی کرت مسکن گزیده بود.ته زئوس با یاری آریادنه غول را کشت. آریادنه به محبوب خود یک شمشیرو قرقره ای نخ داد.ته زئوس به داخل دهلیز رفت و ماموریت خود را انجام داد.آنگاه با کمک نخ راه خود را بیرون یافت و نجات پیدا کرد.اما داستان پایانی ناخوشایند دارد.ازدواج ته زئوس و آریادنه چندان نپائید.ته زئوس همسر خود را ترک گفت.رب النوع باکوس BACHUS برای دلداری آریادنه تاجی به او هدیه کرد که بعد از مرگش در آسمان جای داده شد. اجتماع این ستارگان این صورت فلکی صرفا محصول تصادف است.از یان هفت ستاره ،هیچ جفتی نیست که به یک سمت یا با یک سرعت حرکت کنند.دو ستاره ی آلفا و بتا-اکلیل شمالی در دو جهت مخالف حرکت می کنند و در پنجاه هزار سال گذشته تقریبا جای خود را عوض کرده اند.پنجاه هزار سال بعد از این دیگراین صورت فلکی هیچ شباهتی به تاج نخواهد داشت.
در این صورت فلکی جرم خاصی وجود ندارد.
روش پیدا کردن این صورت:
برای پیدا کردن این صورت به سراغ صورت فلکی عوا می رویم.اکلیل شمالی از کنار ستاره ی دلتا-عوا شروع می شودش

 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صورت فلکی شلیاق

صورت فلکی شلیاق

صورت فلکی شلیاق: این صورت که متشکل از پنج ستاره است که چهار تای آن بسیار کم نور ویک ستاره از قدر ۱/۰ به نام نسر واقع که چهارمین ستاره ی پرنور آسمان است.
این ستاره زمانی دور قطبی بوده است و در ۱۲۰۰۰ هزار سال آینده دوباره ستاره ی قطبی خواهد شد. این اتفاق به دلیل حرکت تقدیمی زمین است که دوران آن۲۵۸۰۰ سال طول خواهد کشید. محور زمین در حال حاضر متوجه آلفا-دب اصغر است.در سال ۱۴۰۰۰ هزار میلادی این ستاره بار دیگر دور قطبی خواهد بود..
ستاره ی دیگر این صورت فلفکی که قابل توجه است بتا-دب اصغر است که قدر ظاهری آن هر ۹/۱۲ روز تغییر می کند.این ستاره در حالت ماکزیمماز قدر ۴/۳ به قدر ۳/۴ در حالت مینیمم می رسد.که این روشنی را میتوان با گامدب اصغر مقایسه کرد.
نامدیگر این صورت فلکی چنگرومی است.
افسانه های مربوط به چنگ رومی:
شلیاق به طور نمادی چنگی را نمایش میدهدذ که آپولو به ارفئوس داد ارفئوس در زمان خود شهرت داشت که می تواند اشیاء جاندار و بی جان را محسور موسیقی کند.
ژوپیتر پس از مرگ ارفئوس،چنگ سحر آمیز اورا برآسمان نهاد.
اجرام صورت فلکی شلیاق:
M57 M56
M57 معروفترین سحابی سیاره نمای آسمان که با دوربین دوچشمی شبیه به ستاره ای دیده میشود و با بزرگنمایی تلسکوپی به صورت حلقه ی زیبایی دیده میشود.
M56 خوشه ی ستاره ای کم نورکه به سختی تفکیک میشود.



 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قوس یا کمان(رامی)

قوس یا کمان(رامی)

صورت فلکی قوس یا کمان(رامی) این صورت فلکی که ستاره ی پرنور در خود ندارد و تا چند روز دیگردر مقبل خورشید قرار میگیرد و تا مدتی قابل رویت نیست.
این صورت از هشت ستاره ی اصلی تشکیل شده است که دو ستاره از قدر ۲ است و بقیه از قدر ۳ هستند.
خطی که از خورشید به به قوس کشیده شود مرکز کهکشان ما را نشان می دهد. پر نور ترین قسمت راه کهکشان را در این ناحیه می توان مشاهده کرد.
در ای صورت فلکی اجرام بسیار زیادی وجود دارد که به معرفی آنها می پردازیم.
M23 با دوربین دوچشمی قابل تشخیص و با تلسکوپ با بزرگنمایی کم زیباست.
M20 سحابی سه تکه که جزئیات آن با تلسکوپ و صافی سحابی مشخص است.
M8 سحابی مرداب از درخشانترین سحابی های آسمان است که با چشم غیر مسلح قابل رویت است.
M21 با دوربین دوچشمی دیده میشود .
M 24
M16 سحابی عقاب:با ناحیه غباری که تقریبا ۲۰ ستاره در خود جای داده است.
M 17 سحابی اومگا:جزئیات آن با صافی سحابی بهتر دیده میشود.
M18
M28 شکل نا متقارنی داردو ناحیه مرکزی آن درخشان است.
M69 کم نور ناحیه خارجی آنبا تلسکوپ قابل تفکیک است.
M25 با دوربین دوچشمی به خوبی قابل تشخیص است.
M28 شکل نا متقارنی دارد و ناحیه مرکزی آن درخشان است.
M22 بسیار درخشنده و دارای ستارگان بیشمار.
M70 کم نور و مرکز آن قابل تشخیص است.
M54 غیر قابل تفکیک با مرکز فشرده و روشن.



 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صورت فلکی سگ بزرگ

صورت فلکی سگ بزرگ

سگ بزرگ

سگ بزرگ که با نام عربی کلب اکبر هم نامیده می شود یکی ازصورت های فلکی است. این پیکر آسمانی مجموعه ای از ستارگان درخشان است و ۸سال نوری با ما فاصله دارد.
پرنورترین ستاره آسمان شب یعنی شباهنگ (تیشتر) در این صورت قرار دارد. شباهنگ در قدر۵/۱- است.
در آسمان زمستان، صورت فلکی شاخص بعد از صورت فلکی جبار، صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) است که یافتنش هم ساده است.
اگر نقشه هم نداشته باشید می توانید به راحتی صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) را پیدا کنید، چون این صورت فلکی صاحب نورانیترین ستاره آسمان یعنی، شعرای یمانی است که روی شانه آن قرار گرفته است. سگ بزرگ (کلب اکبر) یکی از دو سگ شکارچی (صورت فلکی جبار) است.
ستاره شعرای یمانی، تیشتر، شباهنگ، آلفا ( α )- کلب اکبر ( Sirius )
شعرای یمانی اسامی متعددی دارد، که نام انگلیسی آن Sirius است که برگرفته از نام یونانی این لغت است که در زبان یونانی به معنی "سوزاندن و مشتعل کردن" می باشد؛ به این لحاظ که در یونان باستان این ستاره را منبع حرارت می دانستند. اصطلاح "روزهای سگی" در گرمای تابستان به این خاطر رسم بوده است که زمان نزدیک شدن و تماس ظاهری این ستاره با خورشید در تابستان بوده است. "هزیود" یکی از شاعران یونانی گفته است: "شعرای یمانی از سر تا پای آدمی را آب نموده و می خشکاند". از جمله نامهای دیگر این ستاره تیشتر و شباهنگ می باشد.
همانطور که اشاره شد این ستاره پرنور ترین ستاره آسمان می باشد که با قدر 44/1- در آسمان می درخشد. این ستاره به نسبت ستاره سهیل که به عنوان دومین ستاره درخشان آسمان شناخته شده، دو برابر درخشنده تر است و این به خاطر فاصله نزدیک این ستاره با مااست، این ستاره با فاصله ای معادل 6/8 سال نوری، پنجمین ستاره ی نزدیک به خورشید است.
گردش ظاهری سالانه این ستاره در آسمان به لحاظ درخشندگی فوق العاده اش برای بعضی از اقوام و مصریان و از 2000 سال قبل از میلاد حکم تقویم را داشته است.
شعرای یمانی با دمای سطحی 10000 درجه کلوین ستاره سفید رنگی است، اما به علت عبور لایه های متفاوت جو زمین و شکست نور در آنها، در هوای سرد شب های زمستانی رنگ به رنگ دیده می شود. البته رنگ این ستاره از زمانهای قدیم تاکنون تغییر کرده است. بطلمیوس و دیگر ستاره شناسان دوران باستان این ستاره را سرخ گزارش کرده اند.
شعرای یمانی ستاره دوتایی است. همدم شعرای یمانی اولین کوتوله سفیدی بود که کشف شد. آلون کلارک در سال 1241/1862، هنگامی که تلسکوپ 5/18 اینچ خود را آزمایش می کرد آن را کشف کرد. این همدم خیال انگیز، شعرای یمانی B و توله سگ نیز نامیده می شود و با قدر 4/8 می درخشد. اما به دلیل درخشندگی زیاد شعرای یمانی A ، آن را با تلسکوپ های کوچک نمی توان مشاهده کرد. قطر این ستاره فقط 3 برابر زمین است.
مشخصات ستاره شعرای یمانی A و شعرای یمانی B :


ستاره مرزم، جارچی، بتا ( β )- کلب اکبر ( Mirzam )
ستاره بتا ( β ) از صورتفلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) ستاره ای با قدر 5/2 است. که تقریبا" 2000 برابر خورشید درخشندگی دارد. فاصله آن از ما تقریبا" 501 سال نوری است.
نام عربی این ستاره مرزم به معنای "جارچی" است. این نام از این لحاظ است که طلوع آن نشانه از ظهور شعرای یمانی دارد. این ستاره همانند شعرای یمانی دوتایی است. هم دم آن از قدر 8/9 و فاصله زاویه ای آن از ستاره اصلی 185ثانیه قوس است.
ستاره نو ( ν )- کلب اکبر
ستاره ای سه تایی است. یکی از مولفه های آن از قدر 4 و دوتای دیگر از قدر 5 هستند. مشاهده این سه تایی زیبا با دوربین دو چشمی بسیار لذت بخش است.
ستاره های سیگما( σ ) و اپسیلون( ε )- کلب اکبر
ستاره هایی مناسب برای مقایسه رنگ ، سیگما( σ ) ستاره ای سرخ رنگ از قدر 5/3 که از ما 1230 سال نوری فاصه دارد. همسایه این ستاره ، اپسیلون( ε )- کلب اکبر است که رنگی کاملا" سفید دارد و از سیگما( σ )-کلب اکبر درخشان تر است.
اپسیلون( ε )- کلب اکبر ستاره ای دوتایی است، با همدم هایی از قدرهای 5/1 و 8 که با فاصله زاویه ای 5/7 ثانیه قوس از هم قرار گرفته اند.
ستاره اتا ( η )- کلب اکبر
این ستاره یک ابرستاره واقعی است که در این صورت فلکی به سادگی دیده می شود. اتای کلب اکبر با 100000 بار درخشندگی بیشتر از خورشید ما، در آسمان ستاره ای متوسط با قدر 4/2 و در فاصله 3261 سال نوری قرار دارد.
ستاره دلتا ( δ )- کلب اکبر
ستاره جالب توجه ای در این صورت فلکی قرار دارد که در عربی آن را وزن( Wezen ) می نامند. علت این نامگذاری روشن نیست ولی وزن تقریبی آن 10 برابر خورشید تخمین زده شده است.
شاید بهتر بود لقب "وزن" را به ستاره بسیار سنگین اتای کلب اکبر می دادند که از آن هم سنگین تر است.
ستاره دلتای کلب اکبر نیز یک ابرغول است 50000 برابر خورشید درخشندگی دارد. با اینکه 1812 سال نوری با ما فاصله دارد ولی قدرش 8/1 است. اگر شعرای یمانی ( با فاصله 8 سال نوری از ما) را می توانستیم به فاصله ای منتقل کنیم که دلتا یا اتای کلب اکبر قرار دارد، آنگاه قدر شعرای یمانی 10 یا 11 می رسید که در حد دید با چشم غیر مسلح نبود. برعکس اگر امکان داشت این دوستاره را به جای شعرای یمانی بنشانیم، درخشش آنها در حدود نصف درخشش ماه بود، در نتیجه شبهایی که در بالای افق می درخشیدند، زمین به تاریکی واقعی نمی رسید.
ستاره مو ( μ )- کلب اکبر
این ستاره یک دوتایی است از قدرهای 5/4 و 8 که 918 سال نوری با ما فاصله دارندو ستاره پرنورتر از رده طیفی G5 و دیگری از رده A2 است. جدایی زاویه ی آنها 3 ثانیه قوس است.
تاو ( τ ) – کلب اکبر
ستاره ای است سه تایی. همدم های آن از قدرهای 5/4، 10 و 11 هستند. که در حدود 3261 سال نوری با ما فاصله دارند. این ستاره 30000 برابر خورشید درخشندگی دارد.
خوشه های باز در صورت فلکی سگ بزرگ
صورت فلکی سگ بزرگ (کلب اکبر) در جنوب شرق صورت فلکی جبار (شکارچی) واقع است. این صورت فلکی دارای دو خوشه باز بسیار زیبا است که با تلسکوپ های کوچک هم به خوبی دیده می شوند.
خوشه باز M41 یا NGC2287
برجسته ترین خوشه باز این صورت فلکی M41 یا NGC2287 است. M41 سطحی معادل قرص ماه را در آسمان می پوشاند و 4 درجه جنوب ستاره شعرای یمانی قرار دارد.
در شرایط خوب ستاره شناسی(خارج از شهر و بدور از آلودگی نوری) حتی با چشم غیر مسلح نیز آن را به صورت لکه ای مه آلود قابل مشاهده است. ارسطو دانشمند معروف یونانی در 325 سال قبل از میلاد نیز به آن اشاره کرده است.
اگر به دور از نور شهر ها رصد کنید. مشاهده این خوشه با چشم غیر مسلح ملاک خوبی برای سنجش شفافیت آسمان و همچنین تیزبینی شماست.
امروزه می دانیم M41 ، شامل بیش از 50 ستاره غول از قدر 7 است که با رنگهای زرد، سفید یا آبی-سفید و نارنجی می درخشند. درخشان ترین ستاره M41 اندکی درخشان تر از قدر 7 است و 20 ستاره درخشانتر از قدر 10 هستند. قدر مجموع خوشه 5/4 است. به همین دلیل در دوربین دو چشمی 10x50 نیمی از ستاره های خوشه مشاهده می شوند و با تلسکوپهای کوچک ستاره های بیشتری از آن را مشاهده می کنید. اگر بخواهید سرتاسر خوشه را ببینید باید از بزرگنمایی کم استفاده کنید. دقت کنید که ستاره های چگونه به صورت زنجیر وار به صورت خوشه قرار گرفته اند. اگر کمی دقت کنید 4 ستاره درخشان M41 را به شکل ذوزنقه ی زیبایی می بینید.
قطر زاویه ای M41 برابر است با ۳۸ دقیقه قوسی.(بزرگتر از قرص کامل ماه) به همین دلیل بهتر است در رصد با تلسکوپ از بزرگنمای کم استفاده کنید تا کل خوشه را در میدان دید ببینید.
خوشه NGC 2362 خوشه باز دیگری متراکم تر از خوشه M41 ، با مرکزیت ابرغول آبی از قدر 4 به نام تاو ( τ ) از صورت فلکی کلب اکبر است. این خوشه به راستی جواهری در میان خوشه های باز صورت فلکی سگ بزرگ است. خوشه NGC 2362 شامل 60 ستاره با قدر بین 4 تا 11 قابل دید از درون تلسکوپ های کوچک است. این خوشه 5000 سال نوری از خورشید ما فاصله دارد.
در کنارخوشه NGC 2362 ، خوشه باز دیگری قرار دارد به نام NGC 2354 . ستاره قدر دوم دلتا ( δ ) کلب اکبر کمک خوبی برای یافتن این خوشه باز است. این خوشه تنها در 5/1 درجه شمال شرق ستاره دلتا کلب اکبر قرار دارد. این خوشه با پهنای 20 دقیقه، 100 ستاره ای از قدر 9 و حتی کم نورتر را شمال می شود. البته قدر مجموع آن 5/6 است. اگر از دوربین دو چشمی استفاده می کنید کافی است ستاره دلتا را در میدان دید داشته باشید. مسلما" خوشه را مانند لکه ای غبار آلود مشاهده می کنید. تلسکوپ 10 سانتی متری و بزرگتر، ستاره های درخشان خوشه را تفکیک می کند.
در حدود 8 درجه شرق ستاره شعرای یمانی خوشه باز NGC 2360 قرار دارد. این خوشه فشرده 80 ستاره دارد. قدر مجموع آن 2/7 و قطر زاویه ای آن 13 دقیقه است.
خوشه باز NGC 2243 نیز یک خوشه باز است که در شمال شرقی صورت فلکی سگ بزرگ در 3/1 درجه لاندا ( λ ) – سگ بزرگ قرار دارد. این خوشه قدر مجموع 10 دارد. با تلسکوپ های بالاتر از 12 اینچ ممکن است بیش از 100 ستاره آن تفکیک شود. اما با تلسکوپ های کوچک (10 سانتی متری) تنها یک یا دو ستاره آن در توده ای مه آلود مشاهده می شود.
سحابی در صورت فلکی کلب اکبر
سحابی اردک NGC 2359 که گاهی اوقات آن را گاو هلمت نیز می نامند. این سحابی یکی از اجرام غیر ستاره ای قابل توجه در سگ بزرگ است. این سحابی در 4/3 درجه شمال شرقی ستاره گاما ( γ ) کلب اکبر قرار گرفته است. این سحابی بسیار کم نور اما با رشته های مارپیچش بسیار گسترده (8 دقیقه) می باشد. ستاره مرکزی آن ولف رایت ستاره ای از قدر 11 است.

ستاره های معروف صورت فلکی سگ بزرگ




اجرام غیر ستاره ای کمتر از قدر 10 در صورت فلکی سگ بزرگ




 

moein_13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صورت های فلکی گیسو و تازی ها

صورت های فلکی گیسو و تازی ها















گیسوی برنیکه (موی برنیکه) :

گیسو معادل لاتین:Com مساحت: ۳۸۶ درجه مربع

چند مشخصه
تعداد ستاره های اصلی۱۲: تعدا ستاره هایی که می دانیم سیاره دارد:۱۰
افسانه
هرجند که این صورت فلکی کوچک و کم‌فروغ است و تا سال ۱۶۰۲ هنوز محدوده ی آن دقیقاْ مشخص نبود اما گیسوی برنیکه دارای اصات باستانی است و نشان دهنده گیسوی ملکه مصر یعنی برنیکه دوم است که حکمران این کشور در سال های 221 تا 246 قبل از میلاد مسیح بوده است.
ستاره ها
ستاره بتا کمی نورانیتر از خورشید ماست که نگاه به آن نشان می دهد که خورشید را اگر از فاصله ۲۷ سال نوری می دیدیم تا چه حد کم نور و ضعیف بود .نوع طیف آن G0 V و دارای قدر ۴.۶ می باشد.
اجرام عمقی اسمان
خوشه کهکشانی گیسو در فاصله میلیون ها سال نوری از ما واقع شده و شامل بیش از ۱۰۰۰ کهکشان است که اکثراْ ضعیف تر از قدر دوازدهم هستند


  1. [*]
    M85
    [*]
    M64
    [*]
    M53
    [*]
    M91
    [*]
    M88
    [*]
    M99
    [*]
    M98
    [*]
    M100
صور فلکی همسایه


  1. [*]
    تازی ها
    [*]
    خرس بزرگ
    [*]
    گاوران
    [*]
    دوشیزه
    [*]
    شیر














تازی‌ها (سگان شکاری) :

تازی ها معادل لاتین:CVn مساحت: 465 درجه مربع

افسانه
تازی ها یک صورت فلکی نوین است که از سال 1687 توسط یوهانس هولیوس تعریف شده است
ستاره ها
آلفای تازی ها به نام قلب چالرز است که احترامی است به پادشاه انگلستان٬ چالرز دوم.این یک ستاره دوتایی و ترکیبی از ستارگان نوع A0 V و F0 V با قدر 2.9 و 5.5 می باشد . فاصله این ستاره جفتی تا زمین معادل ۱۳۰ سال نوری است .
اجرام عمقی اسمان
خوشه کهکشانی گروه محلی که ما هم عضوی از آن هستیم در این صورت فلکی قرار دارد


  1. [*]
    M3
    [*]
    M51
    [*]
    NGC5195
صور فلکی همسایه


  1. [*]
    شیر کوچک
    [*]
    خرس بزرگ
    [*]
    گیسو
    [*]
    اژدها
    [*]
    گاوران
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تنها یک درصد از هستی را می شناسیم، پایانی برای جهان های موازی نیست

تنها یک درصد از هستی را می شناسیم، پایانی برای جهان های موازی نیست

تنها یک درصد از هستی را می شناسیم، پایانی برای جهان های موازی نیست

جهان هستی پر از رمز و رازهای ناشناخته است اما آگاهیهای بشر نشان می دهد که تاکنون تنها یک درصد از کل کیهان شناخته شده است. این ناآگاهی زمانی خود را بیشتر نشان می دهد که صحبت از جهانهای موازی و تکرار نامحدود هستی به میان بیاید.

به گزارش خبرگزاری مهر، اخترشناسان و منجمان بزرگ در طول تاریخ با جستجو در آسمان بی کران به دنبال کشف ناشناخته های جهان بوده اند. این دانشمندان تلاشهای خود را با ابتدایی ترین تجهیزات نجومی آغاز کردند و اکنون به دستگاههای بسیار پیشرفته ای برای درک کیهان رسیده اند. با وجود این هنوز دانسته های بشر از عالم هستی بسیار ناچیز است.

باران پرتوهای کیهانی ما را در استخری از نوترینو شناور می کند و این نوترینو موجب تغییر شکل فضا - زمان در سطح کیهانی می شود. نوترینو ذره ای کوچک است که جرم آن درحالت سکون برابر با صفر است.

آنچه که ما درباره جهان می دانیم نشان می دهد که کیهان در مجموع 4 درصد از گازهای بین کهکشانی، 0.6 درصد از ستارگان و سیارات و 0.4 درصد از نونرینو تشکیل شده است.

این تمام آن چیزی است که انسان تاکنون موفق به کشف آن شده است. اما همه این 5 درصد فوق هم به طور کامل نمی شناسد. در واقع ستاره شناسان در خوش بینانه ترین حالت تنها موفق شده اند یک درصد از جهان را مشاهده کنند.

در حقیقت دانسته های بشر از دو بخش بسیار بزرگتر جهان بسیار ناچیز است. این دو بخش ماده و انرژی تاریک هستند: 23 درصد از عالم هستی از ماده تاریک و 72 درصد از انرژی تاریک تشکیل شده است. آگاهی بشر درباره این دو بخش بسیار مهم که تقریبا 95 درصد از عالم وجود را در بر می گیرند تقریبا هیچ است.

اما این پایان راه نیست به طوری که برپایه برخی تئوریها باید یک نیروی دافعه نیز در اولین دقایق پس از بیگ بنگ ایجاد شده باشد که تا ابد برای انسان ناشناخته خواهد بود.

این نیروی دافعه به طور بالقوه می تواند منجر به ایجاد جهانهای موازی و متعدد شود. برای درک بهتر جهانهای موازی متعدد لزوما به کسی مثل شما نیاز است که شما نباشید. این کسی مثل شما در حال خواندن این مقاله است که کسی مثل من نوشته است که من نیستم. این کسی مثل من در کشوری مثل ایران زندگی می کند که ایران نیست، بر روی زمینی که زمین ما نیست.

مفهوم تکرار جهانهای بی پایان بسیار قدیمی است. علاوه بر فیلسوفان مکتب میلتوس که در قرن پنج قبل از میلاد در شهر میلتوس یونان شکل گرفت، لوئی آگوستی بلانک، نویسنده، جامعه شناس، آرمانگرا و انقلابی فرانسوی (1881-1805) نیز به ante litteram (پیش از حرف) در جهانهای موازی اعتقاد داشت.

این مفهوم به طور کلی برای شخصیتها، جریانهای فکری و جنبشهای فرهنگی استفاده می شود که ویژگیهای آنها با پدیده های تاریخی اعصار بعدی سازگاری دارد.

سپس مکانیک کوانتوم تئوری "ابر- کمانها" (Superstring theory) را مطرح کرد. این تئوری درباره تمام ذرات و نیروهای بنیادی طبیعت توضیح می دهد و این نیروها و ذرات را به صورت لرزه هایی از "ابر کمانهای متقارن" مدلسازی می کند.

دانشمندان پیرو این تئوری در مورد جهانهای موازی بر این باورند که"جهان به طور بی پایانی تکرار می شود."
 

imannasa2000

عضو جدید
کاربر ممتاز
راه شیری پناهگاه ستاره های غریب/ شناسایی ستاره های مهاجر کهکشان زمین

راه شیری پناهگاه ستاره های غریب/ شناسایی ستاره های مهاجر کهکشان زمین

تحقیقی جدید نشان می دهد بسیاری از خوشه های ستاره ای کهکشانی که ما در آن اقامت داریم در واقع ستارگان بیگانه و غریبی هستند که در جایی دیگر متولد شده اند و سپس به کهکشان راه شیری مهاجرت کرده اند. محققان دانشگاه سوئینبرن استرالیا طی تحقیقات جدید دریافتند این خوشه های ستاره ای غریبه در واقع یک چهارم خوشه های ستاره ای کروی راه شیری را تشکیل می دهند. به گفته آنها اکنون به خوبی آشکار شده است که بسیاری از ستاره ها و خوشه های کروی ستاره ای که انسان در تاریکی شبها به آنها چشم می دوزد، ستاره های بومی کهکشان ما نیستند و طی مهاجرتی چند میلیارد ساله به راه شیری مهاجرت کرده اند.
اخترشناسان در گذشته به بومی نبودن برخی از خوشه های کروی که هر یک حاوی ده ها هزار یا میلیونها ستاره بودند، مظنون شده بودند اما شناسایی این ستاره ها یا خوشه ها از ستاره های بومی امری بسیار مشکل و پیچیده بود. اکنون محققان برای یافتن این ستاره های غریب با استفاده از اطلاعات تلسکوپ فضایی هابل به بررسی و آزمودن خوشه های ستاره ای کروی داخل کهکشان راه شیری پرداختند.





محققان سپس بزرگترین و پروضوح ترین پایگاه داده ها را برای ثبت سن و ویژگی های شیمیایی هر یک از ستاره ها به وجود آوردند. به گفته آنها با استفاده از این پایگاه داده ها می توان نشانه های کلیدی از زادگاه اصلی چندین خوشه ستاره ای کهکشان راه شیری را یافت.
این تحقیقات همچنین آشکار کرده است که کهکشان راه شیری تا کنون تعداد بیشتری از کهکشانهای کوتوله یا مینی کهکشانهایی که بیش از 100 میلیون ستاره در خود گنجانده اند را نسبت به آنچه در گذشته تصور می رفت، بلعیده است. مطالعات پیشین نشان داده بودند که تنها دو کهکشان کوتوله در راه شیری غریبه هستند اما مطالعات جدید تعداد این کهکشانها را به 6 یا 7 کهکشان افزایش داده است.
بر اساس گزارش ان بی سی، اخترشناسان بر این باورند با وجود اینکه کهکشانهای کوتوله در راه شیری از هم پاشیده اند و ستاره های آنها اکنون بخشی از ستاره های دیگر کهکشان به شمار می روند، خوشه های کروی ستاره ای همچنان دست نخورده باقی مانده و از فرایند به هم پیوستگی نجات پیدا کرده اند.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اولین آسانسور فضایی

اولین آسانسور فضایی

اولین آسانسور فضایی



آیا تاکنون به آسانسوری که از زمین تا فضا امتداد داشته باشد فکر کرده اید؟! آسانسوری که بتواند تجهیزات (و حتی فضانوردان و توریست های فضایی) را به فضا انتقال دهد و در آینده ای نزدیک دیگر نیازمند استفاده از موشک و یا شاتل ها در تمام مسافرت های فضایی نباشیم؟!
این طرح یکی از برنامه های آینده ناسا می باشد که در حال حاضر در حال برسی آن بوده و جوایزی بالغ بر چندین میلیون دلار برای بهترین ایده ها و طرح ها در این زمینه اختصاص داده است.یک روبات بالارونده که با لیزر کار می کند در رقابی که به منظور ارتقاء تکنولوژی در ساخت آسانسور فضایی آینده ترتیب داده شده بود مبلغ 900 هزار دلار برنده شد.

برای ساخت یک آسانسور فضایی نیاز به قائم نگه داشتن یک کابل در نزدیکی استوای زمین است درحالیکه هزاران کیلومتر مابقی آن تا درون فضا امتداد داشته باشد. نیروی گریز از مرکز حاصل از چرخش زمین کابل را راست و مستقیم نگه خواهد داشت و یک روبات قادر خواهد بود از آن بالا رفته و تجهیزات همراه خود را در مدار قرار دهد.

تصویر گرافیکی نمونه ای از آسانسورهای فضایی آینده

هرچند ساخت یک آسانسور فضایی به میلیاردها دلار سرمایه گذاری نیاز دارد اما طرفداران آن می گویند با یک بار هزینه برای این تکنولوژی، سفر به فضا ارزان تر از سفر با راکت ها تمام خواهد شد.
اما در ابتدا باید موانع تکنولوژیکی عظیمی را پشت سر گذاشت از جمله چگونگی عرضه نیرو به روبات بالارونده.
به همین منظور ناسا رقابتی را با جایزه 2 میلیون دلاری و با نام "نبرد قدرت" (Power Beaming Challenge) ترتیب داد. در این رقابت روبات های بالارونده که از روی زمین و به صورت کنترل از راه دور تغذیه نیرو می شوند تلاش می کنند هر چه سریعتر از یک کابل بالا روند.

روبات برنده توسط تیمی به نام LaserMotive در واشنگتن ساخته شد و همانند دو رقابت کننده دیگر برای جذب انرژی از لیزر مادون قرمز زمینی براساس سلول های خورشیدی استفاده کرد.

LaserMotive در روز چهارشنبه، لیزر خود ا به کار انداخت تا قدرت روبات بالارونده خود را تامین کند که توانست از کابلی که از یک هلی کوپتر آویزان بود تا 900 متر بالا رود. این برنامه در پایگاه نیروی هوایی ادوارد واقع در کالیفرنیا انجام گرفت.

روبات این مسیر را در طی 4 دقیقه و با سرعت متوسط برابر 7/3 متر بر ثانیه طی کرد. روز بعد این شاهکار را با سرعتی برابر با 9/3 متر بر ثانیه تکرار کرد.

روز جمعه دو تیم دیگر از دور مسابقه خارج شدند. به عبارتی دیگر LaserMotive تمام جایزه 900 هزار دلاری ناسا را خواهد برد.
1/1میلیون دلار باقی مانده جایزه ناسا به شرکت کننده ای تعلق می گیرد که بتواند با سرعتی بیش از 5متر بر ثانیه از کابل بالا رود.

تصویر بالا مربوط به چگونگی انجام آزمایش و پیروزی LaserMotive در این رقابت می باشد.

تیم بعدی از دانشگاه Saskatchewan کانادا، تنها پس از طی چند متر از کابل از حرکت باز ایستاد و نتوانست به پایان برسد.
روبات سوم متعلق به تیم کانزاس سیتی (Kansas City Space Pirates) نیز تنها بخشی از مسیر را طی نمود.

ناسا LaserMotive را به عنوان برنده جایزه 900 هزار دلاری معرفی کرد و طی یک مراسم تشریفاتی جایزه را اعطا نمود.

هرچند آسانسور فضایی به صورت یک هدف دور از دسترس باقی ماند لیکن ناسا از تکنولوژی انتقال نیرو به صورت wireless (از راه دور) در کارهای دیگری از جمله انتقال نیرو به قمرپیماهایی که در دهانه های همیشه تاریک (جایی که انرژی خورشیدی در دسترس نیست) حرکت می کنند، استفاده خواهد نمود.

منبع : سایت نجوم ایران
 

jimmi

عضو جدید
واااای آقا باورتون میشه این ایده رو من وقتی داشتم راجع به مدار Geostationary توی تاپیک نقاط لاگرانژی توضیح میدادم به ذهنم رسید!
جالبیش اینه که بعد از اینکه کابل آسانسور رو به حالت ایستاده درآوردید هیچ نیازی به پایه و فنداسیون(یا فندانسیون!) و این چیزا نیست. حتی میشه ته کابل دقیقاً مثه کابلی که از یه هلی کوپتر آویزونه، آویزون باشه!
و حتی میشه مثه کوهنوردا یه برنامه ی نردبان نوردی تا ایستگاه فضایی بین راه ترتیب داد و آب و غذا رو هم با لوله های نردبون برای فضانوردا ی نردبونی فرستاد!! خلاصه ینی پیاده هم میشه رفت، فقط گاو نر میخواهد و مرد کهن!!!
 

jimmi

عضو جدید
تازه از اینا به تعداد زیاد میشه تو نقاط مختلف استوا راه انداخت!...
فقط بدیش میدونید چیه؟ ماهواره های فراوونه دور و بره زمین هی چپ و راست میخورن به این آسانسورمون و.... فاتحه...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کشف سریعترین ستاره های جهان

کشف سریعترین ستاره های جهان

کشف سریعترین ستاره های جهان ... :smile::gol: دانشمندان دانشگاه وارویک موفق به کشف سیستم دوتایی از ستاره هایی شده اند که با سرعتی برابر 500 کیلومتر بر ثانیه به دور یکدیگر می چرخند.

به گزارش خبرگزاری مهر، اخترشناسان موفق به کشف پر سرعت ترین زوج ستاره ای در کهکشانها شدند که با سرعتی برابر 5.4 دقیقه به دور یکدیگر در چرخشند.

برای داشتن چنین مدار پر سرعتی ستاره ها باید با سرعتی برابر 500 کیلومتر بر ثانیه حرکت کنند. این جفت ستاره ای چرخنده با نام HM Cancri در عین حال از باریکترین مداری که تا کنون در سیستمهای ستاره ای مشاهده شده برخوردار است. هر دو این ستاره ها کوتوله های سفیدی هستند که بقایای حجیم و سفید رنگ باقی مانده از مرگ ستاره های شبه خورشیدی به شمار می روند.

در چنین منطقه باریکی گازهای داغ میان دو ستاره در جریان بوده و مقادیر زیادی انرژی از خود آزاد می کنند. به گفته محققان این یکی از برترین نمونه ها از سیستمهای دو تایی کوتوله ها است که تا به حال شناخته شده اند. رصدهای اولیه مداری 5.4 دقیقه ای را برای این سیستم تخمین زده بود اما محققان از اینکه پالسهای نوری دریافتی از هر دو ستاره در حال چرخش ناشی می شوند یا اینکه این نورها تنها از یکی از ستاره ها ساطع می شود، تردید داشتند.

به منظور تایید حرکت چرخشی دو ستاره محققان از دومین تلسکوپ بزرگ نوری جهان، W.M. Keck در هاوایی استفاده کرده و نوسانات دو ستاره را اندازه گیری کردند. به گفته محققان دامنه این نوسانات می تواند دیدگاه دقیقی از دوره چرخش و جرم ستاره ها ارائه کند. در عین حال رصدها نشان داد تابشهای نوری از ستاره ها در جهت های متضاد در حرکتند و این به آن معنی است که تابشهای نوری از هر دو ستاره در حال حرکت ساطع می شوند.

بر اساس گزارش فاکس نیوز، دانشمندان اعلام کردند امکان حرکت سریعتر سیستم دوتایی HM Cancri وجود ندارد زیرا در این صورت ستاره ها به یکدیگر نزدیکتر شده و با یکدیگر ترکیب می شوند و انفجار بزرگ ستاره ای شکل خواهد گرفت.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آندرومدا چیست؟

آندرومدا چیست؟

آندرومدا چیست؟


نزدیک ترین کهکشان مارپیچی که شبیه کهکشان ماست آندرومدا نام دارد. حتی در شرایط رصدی متوسط هم میتوان آن را همچون ابری مه آلود از گاز و غبار دید. در یکی از خبرهای اخیر ناسا درباره اش چنین آمده: ((... کهکشان آندرومدا را اخترشناس ایرانی، عبدالرحمن صوفی، به نام «ابر کوچک» می شناخته و در سال 964 میلادی در کتابش «صورالکواکب» به آن اشاره کرده است. احتمالا این اخترشناس ایرانی آن را در سال 905 میلادی رصد کرده است...))
آندرومدا به سبب نزدیکی اش به ما، از هر کهکشان دیگری در عالم بیشتر بررسی شده است، چون به ما امکان میدهد که همه ویژگی های کهکشان خودمان را، که به سبب وجود غبار میان ستاره ای نمی بینیم، در آن بررسی کنیم. برخی از این ویژگی ها به این شرح اند: ساختار مارپیچی، خوشه های کروی و باز ستاره ای، ماده میان ستاره ای، سحابی های سیاره نما، بقایای انفجارهای ابرنواختری، هسته کهکشان، کهکشان های همراه و بسیاری دیگر.
نخستین شرح از آندرومدا، که آن را ابری از گاز معرفی کرده، در کتاب صورالکواکب، نوشته اخترشناس ایرانی، عبدالرحمن صوفی، در سال 964 میلادی آمده است. نخستین شرح از رصد تلسکوپی آن را سیمون ماریوس در سال 1612 ارائه کرد. شارل مِسیه، بی خبر از کشف صوفی و ماریوس، آن را به نام M31 در فهرست بزرگ سحابی هایش آورد.



سال ها به غلط تصور می شد که (( سحابی بزرگ آندرومدا)) یکی از نزدیکترین سحابی ها به ماست. البته، اخترشناس شهیر انگلیسی، سر ویلیام هرشل، کاشف سیاره اورانوس، نخستین بار به درستی آندرومدا را نزدیکترین ((جهان جزیره ای))، همچون راه شیری، لقب داد. اما به اشتباه تخمین زد که فاصله آندرومدا (( نباید بیش از 2000 برابر فاصله ستاره شباهنگ (1700 سال نوری) باشد))؛ و قطرش را 850 برابر فاصله شباهنگ و ضخامتش را 155 برابر این فاصله تخمین زد. این ابعاد بسیار بیشتر از ابعاد واقعی اند، البته به نظر می رسد که علت بیشتر در کم تخمین زدن فاصله شباهنگ از سوی هرشل بوده است. امروزه میدانیم که فاصله آندرومدا از ما حدود 9/2 میلیون سال نوری، قطرش حدود 200 هزار سال نوری و ضخامتش 1000 سال نوری است.


در سال 1912، وی.ام.سلیفر، از رصد خانه لاول، سرعت شعاعی ((سحابی)) آندرومدا را اندازه گرفت و متوجه شد که این سرعت - 266 کیلومتر بر ثانیه در حال نزدیک شدن به ما – بیشترین سرعتی است که تا به حال برای این سحابی اندازه گیری شده بود. همین، نشانه ای از ماهیت فراکهکشانی آندرومدا بود. اما، این ویلیام هاگینس، پیشگام طیف سنجی، بود که متوجه تفاوت طیفی سحابی های گازی و کهکشان ها شد؛ طیف سحابی ها دارای خطوط جذبی و طیف کهکشان ها پیوسته است.


در سال 1923، ادوین هابل نخستین ستاره متغیر قیفاووسی را در کهکشان آندرومدا یافت. بنابراین، فاصله میان کهکشانی و ماهیت کهکشانی 31M را مشخص کرد. اما محاسبه اش از فاصله آندرومدا با ضریبی حدود 2 خطا داشت؛ خطایی که تا سال 1953 مشخص نشد.
کهکشان راه شیری و آندرومدا در کنار هم یکی از با شکوه ترین مخلوقات عالم، یک جفت کهکشان مارپیچی، را تشکیل میدهد. بسیاری از مارپیچی ها جفت اند، اما اغلب نامتقارن اند؛ یعنی یکی خیلی بزرگتر از دیگری است. آنها در جهت های مخالف هم می چرخند؛ یعنی یکی در جهت چرخش عقربه های ساعت و دیگری در خلاف جهت چرخش عقربه های ساعت. این چرخش نشان دهنده این حقیقت است که آنها تقریبا هم زمان با هم از دو گرداب گاز اولیه بسیار نزدیک هم متولد شده اند؛ نه اینکه به صورت جداگانه شکل گرفته و در مسیرشان اتفاقی به هم برخورده باشند.


شباهت ها بین این دو کهکشان بسیارند. هر دو بازوهای پر غباری دارند که از نور میلیاردها ستاره تازه متولد شده، از جمله خورشید ما، روشن شده اند. بازوها به صفحه ای متصلند که از میلیاردها ستاره، از انواع گوناگون، تشکیل شده است. در مرکز هردو برجستگی درخشانی دیده میشود که شامل یک سیاهچاله ، هاله ای از ستاره های ریز نقش سفید پیر ( بقایای ستاره های خورشید – مانند مُرده) ، و ازدحامی از ستاره های تازه کشف شده ریز نقش قهوه ای (ستاره هایی که برای به راه انداختن واکنش های هسته ای به حد کافی بزرگ نیستند) است. در اطراف هردو کهکشان دو کهکشان کوچکتر اما مهم، به اضافه چندین کهکشان کم اهمیت تر ، به صورت قمر در گردش اند. حتی زاویه تمایل صفحه هردو کهکشان نسبت به دیگری یکسان است؛ به گونه ای که ساکنان آندرومدا از راه شیری همان صحنه ای را می بینند که ما از آندرومدا می بینیم.




البته با این همه، عارضه ای در تصاویر اخیر نمای نزدیک تلسکوپ هابل از آندرومدا دیده شده که هنوز در راه شیری کشف نشده است. در این تصاویر دو هسته دیده می شود، که شاید بتوان آن را چنان تعبیر کرد که آندرومدا ، در گذشته، کهکشان کوچکی را، که با آن برخورد کرده جذب کرده (بلعیده) است. این نشانه ای از وقوع برخوردها در نخستین روزهای شکل گیری گروه محلی کهکشان ها می باشد؛ گروه محلی از 21 کهکشان ؛ شامل راه شیری و آندرومدا، تشکیل شده است. شاید هم اصلا چنین شُبهه ای به خاطر وجود ابری از غبار تیره باشد که در میان هسته آندرومدا قرار دارد و باعث شده ما بخشی از آن را نبینیم.

نخستین ابرنواختر خارج از کهکشان ما ، در 20 اوت سال 1885، به کمک چندین رصدخانه، در آندرومدا کشف شد. پیش از محو شدن ابرنواختر، در فوریه سال 1890، فقط یک اخترشناس متوجه اهمیت آن شد.
آندرومدا و راه شیری با سرعت 80 کیلومتر بر ثانیه در حال نزدیک شدن به یکدیگرند و حدود 12 میلیارد سال دیگر به هم میرسند. اما، همین طور که به هم نزدیک و نزدیکتر میشوند، در حدود 2 میلیارد سال دیگر، منظره در آسمان هرکدام باید تماشایی تر شود، چون هرکدام بزرگتر و درخشان تر در آسمان دیگری دیده میشوند. ادغام نهایی آنها منجر به تولد یک کهکشان بیضوی میشود.

نوشته شیما نامی از سایت نجوم ایران

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اندیشیدن در مورد زمان قبل از بیگ بنگ

اندیشیدن در مورد زمان قبل از بیگ بنگ

اندیشیدن در مورد زمان قبل از بیگ بنگ


قبل از بیگ بنگ چی اتفاق افتاد؟ برای این پرسش همیشه یک پاسخ قانع کننده وجود داشته " چیزی قبل از بیگ بنگ وجود نداشته". همه چیز با بیگ بنگ یا انفجار بزرگ آغاز شد. اما پاسخ درست به گفته یکتن از دانشمندان بنام شون کارول "ما این را نمی دانیم". اما حالا آقای کارول و همچنان چندین دانشمند و اخترشناس دیگر احتمال وجود زمان قبل از بیگ بنگ و تئوری های تناوبی دیگر در مورد چگونگی پیدایش کائنات را در نظر گرفته اند. آقای کارول در جریان یک گفتگو در نشست انجمن اخترشناسی امریکا در سنت لویس میسوری "تحقیقات قضاوتی ای" را مطرح نمود.
به گفته او " اخترشناس بودن در زمان حاضر خیلی جالب است، زیرا در عصر حاضر هم خوشبخت و هم مصیب زده ایم و این عصر طلایی است، اما مشکل این است که نمونه موجود از کائنات هیچ درکی به ما نمی دهد.

اولأ، مشکل موجودی است. یعنی 95 درصد کائنات محاسبه نشده. ظاهرأ اخترشناسان این مشکل را با اختراع ماده تاریک و انرژی تاریک، حل نموده اند. اما فقط بخاطر اینکه ماده را برای مطابقت دادن با اطلاعات (داده ها) "اختراع نموده ایم" بدین معنی نیست که ماهیت کائنات را شناخته ایم.

اما حیرت بزرگ دیگر در مورد کائنات، اطلاعات بدست آمده از کاوشگر ناهمسانگردی ریز موج ویلکنسون (WMAP) می باشد که در حال مطالعه ریز موج های پس زمینه کیهانی یا "پژواک" بیگ بنگ است.

این سفینه کاوشگر با تصاویر برداری از مراحل اولیه کائنات، نشان داد که کائنات در آن زمان چقدر داغ، چگال و آرام بود (آنتروپی یا کهولت ضعیف داشت). ما تا هنوز نمی دانیم که چرا این گونه بود. این خود حیرت بزرگتری نسبت به مشکل موجودی یا محاسبه کائنات است، زیرا کائنات ما طبیعی به نظر نمی رسد. وضعیت آنتروپی های ضعیف، همراه با شرایط اولیه احتمالی که به ایجاد کائناتی، نظیر کائنات ما منجر گردید، بسیار نادر است. زیرا اکثریت عمده آنتروپی بالاتر دارند و نه ضعیف.
(انتروپی بردار زمان است یعنی یک شاخص اساسی زمان. از دیدگاه انرژی آزاد، انتروپی با گرمایی که برای انجام کار در دسترس نیست، ارتباط دارد.انتروپی اندازهٔ بی‌نظمی سیستم یا ماده‌ای است که در حال بررسی است. انتروپی معیاری از اشتباهات تصادفی است که در هنگام انتقال یک سیگنال به وجود می‌آید. بنابراین می‌تواند معیاری از بازدهی سیستم ارسال پیام باشد. بر گرفته از ویکی پدیا)

به گفته کارول یکی از پدیده های حیران کننده در مورد کائنات، این است که همه چیز تغییر می کند و این تغییرات در یک جهت پایدار از گذشته به آینده در سراسر کائنات می باشد. ما آن را تیر یا پیکان زمان نامیده ایم. این تیر از قانون دوم ترمودینامیک، که نیازمند آنتروپی می باشد. قانون اظهار می دارد که سیستم های بسته بطور ثابت با گذشت زمان از حالت منظم به بی نظمی تغییر می کنند. این قانون در فیزیک و اخترشناسی اساسی می باشند.

یکی از پرسش های بزرگ در مورد شرایط اولیه کائنات این است که چرا آنتروپی این قدر ضعیف آغاز شد؟ آنتروپی نزدیک به بیگ بنگ عامل همه چیز در مورد تیر زمان است. زندگی و مرگ، حافظه، جریان زمان. رویداد ها درست اتفاق افتاده و نمی تواند، معکوس گردد.

هر زمانی که یک تخم مرغ را می شکنید یا یک پیاله آب را می ریزانید، شما در واقع کیهان شناسی انجام می دهید. پس برای اینکه بتوان به پرسش ها در مورد کائنات و تیر زمان پاسخ داد، شاید مجبور گردیم تا زمان یا اتفاقات قبل از بیگ بنگ را هم در نظر بگیریم.

آقای کارل اصرار دارد که اینها مسایل مهمی اند که باید در مورد آنها فکر کرد. به گفته او، سرگذشت کائنات باید با مفهوم باشد. وقتی چیز های داریم که حیرت برانگیز به نظر میرسند، در آنصورت بخاطر درک این معما به جستجوی یک میکانیزم مهمی می پردازیم. کائنات با کهولت ضعیف سر نخ خوبی است که باید بر سر آن کار کرد.

در حال حاضر نمونه یا مدل خوبی از کائنات نداریم و تئوری های موجود هم به این پرسش پاسخ داده نمی توانند. قانون نسبت عام پیش بینی می کند که کائنات با یک تکینگی آغاز شده، اما هیچ چیز را تا بعد از بیگ بنگ ثابت نمی تواند.

تئوری تورم، که یک دوره انبساط بسیار سریع (نمایی) کائنات را در جریان لحظات نخستین پیشنهاد می کند، نیز کمکی نمی تواند. به قول آقای کارل برعکس مشکل آنتروپی را بدتر می سازد. تورم نیازمند یک تئوری در مورد شرایط نخستین است.

نمونه های دیگری از کائنات نیز وجود دارند، اما آقای کارل طرفدار نظریه چندین کائنات است که کائنات های "نوزاد" را ایجاد می کنند. او می گوید تمام قصه شاید به جهان مرئی ما خلاصه نشود و اگر ما یک بخشی از کائنات بزرگ هستیم، پس شرایط تعادل کهولت یا آنتروپی بزرگتر وجود ندارد و آنتروپی هم به وسیله کائنات های شبیه کائنات خودمان بوجود می آید.

آقای کارل تحقیقات تازه ای را که همراه با تیم اش با بررسی مجدد اطلاعات (داده های) ناهمسانگردی ریز موج ویلکنسون انجام داده در میان می گذارد. کارل و تیم او می گوید که بر اساس اطلاعات کائنات ها همه "غیر متعادل" یا متمایل به یک طرف اند.

اندازه گیری های کاوشگر نشان می دهد که نوسان در پس زمینه ریز موج حدود 10 درصد در یک قسمت آسمان نسبت به قسمت دیگر آن بیشتر است.

یک توضیح در مورد " کائنات سنگین در یک پهلو" درصورتی وجود دارد که این نوسانات نشاندهنده یک ساختار باقی مانده از کائنات های تولید شده توسط کائنات ما باشد.

کارل می گوید به تمام این موضوع می توان با درک گرانش کوانتومی کمک کرد. " نوسان کوانتومی می تواند کائنات های جدید ایجاد کند. اگر نوسانات دمایی در یک فضای آرام می تواند به ایجاد کائنات های نوزاد منجر گردد، در آنصورت این کائنات ها باید آنتروپی خود را داشته باشند که می توانند باعث ایجاد کائنات های دیگر گردند.
 

sara85

عضو جدید
نظريه اي كه چند سال اخير ابراز شده بيان مي دارد كه احتمالا فضا و زمان پس از انفجار بزرگ Big Bang آغاز نشده است بلكه فضا و زمان هميشه وجود داشته است و يك چرخه بي پايان از انبساط و انقباض را انجام مي دهد.
پاول استينهارت ، فيزيكدان دانشگاه پرينستون و نيل توروك از دانشگاه كمبريج دو دانشمندي هستند كه اين نظريه را ابراز كرده اند. طبق اين نظريه در هر چرخه جهان از ماده داغ و چگال انباشته مي شود و پس از آن مرحله انبساط را آغاز مي كند كه در طي آن جهان سرد مي شود. تا اينجاي كار همه چيز شبيه تصوير ارائه شده از نظريه انفجار بزرگ است. بعد از گذشت 14 ميليارد سال انبساط جهان شتاب بيشتري به خود مي گيرد. البته مشاهدات تجربي مويد اين نظريه مي باشد. بعد از گذشت تريليون ها سال ماده به طور كامل منتشر شده و به حداكثر انبساط خود مي رسد. تابش نيز در سرتاسر جهان پراكنده مي شود و بدين ترتيب مرحله انبساط جهان متوقف مي شود. در مرحله بعد يك ميدان انرژي ، ماده و تابش هاي جديدي توليد مي كند و بنابراين اين چرخه مجددا شروع مي شود.
اين تئوري جديد پاسخ هاي محتملي را براي چندين مسئله كه مدت هاي مديدي در زمينه انفجار بزرگ در ذهن دانشمندان وجود داشت ؛ پاسخ مي گويد. نظريه انفجار بزرگ طي چند دهه گذشته نظريه غالب در زمينه كيهان شناسي به شمار مي فت. از جمله پرسش هايي كه در نظريه انفجار بزرگ بدون پاسخ مانده است مي توان به پرسش زير اشاره كرد :
"چه چيزي براي اولين بار منفجر شده و چگونه قبل از آغاز زمان آن چيز وجود داشته است؟"
استينهارت ، استاد فيزيك كه از جمله ارائه دهندگان اين نظريه مي باشد در اين زمينه مي گويد : " اين نظريه نيز تفسير هاي موفقيت آميزي در مورد جهان هستي ارائه مي دهد و همانند نظريه انفجار بزرگ ، قادر به توجيه شرايط موجود مي باشد ؛ اما نكته قابل ذكر آن است كه شواهد قاطعي در دست نيست كه بيان كند كداميك از اين نظريه ها صحيح است."
وي در ادامه مي افزايد " "در اين مرحله من نمي توانم هيچ كدام از اين نظريه ها را رد كنم. چيزي كه براي من جالب است اين است كه ما در حال حاضر دو نظريه داريم كه از جهات بسياري با يكديگر فرق اساسي دارند و ما احتمالا تا چند سال آينده مي توانيم به طور تجربي صحت و سقم اين دو نظريه را بررسي كنيم ." نظريه انفجار بزرگ حدودا 60 سال پيش ارائه شده است و در طي اين مدت براي آنكه بتواند مشاهدات تجربي را به نحو شايسته اي توجيه كند ؛ تغييراتي در آن صورت گرفته و تا حدودي توسعه يافته است. يك عنصر بسيار اساسي كه در دهه 1980 به اين نظريه افزوده شده است مفهوم "تورم" است .
مفهوم تورم بيانگر دوره انبساط بسيار سريع است كه در خلال اولين ثانيه هاي بعد از انفجار بزرگ روي داده است. دوره تورم براي تشريح وضعيت يكنواختي و همگوني جهان كه توسط ستاره شناسان مشاهده شده عنصري مهم است . اين مفهوم ضمنا مي تواند توجيه كننده نحوه تشكيل كهكشانها باشد. اين دانشمندان بعد ها مجبور شدند تا به نظريه انفجار بزرگ مفهوم "انرژي سياه" را نيز بيافزايند. به اين دليل مفهوم انرژي سياه به نظريه انفجار بزرگ اضافه شده است كه توجيه گر مشاهدات جديدي باشد كه بيان مي دارد انبساط جهان شتاب بيشتري به خود گرفته است .
در تئوري جديد صحبتي از تورم و انرژي سياه به ميان نمي آيد و اين دو مفهوم با ايده ميدان انرژي جايگزين شده است. بر طبق اين نظريه ميدان انرژي در حال نوساناست و بدين ترتيب زماني باعث انبساط جهان و زماني ديگر باعث ركود مي شود. در عين حال اين نظريه تمام پديده هايي كه اخيرا مشاهده شده اند را به همان خوبي نظريه انفجار بزرگ توجيه كند.
استينهارت كه يكي از پيشگامان ارائه تئوري تورم است در اين زمينه مي گويد : " از آنجايي كه نظريه جديد به مفروضات كمتري نياز دارد ، استفاده از آن آسانتر به نظر مي رسد." حسن ديگر اين نظريه اين است كه مي تواند بدون افزودن مفروضات بيشتري به آن آينده جهان را پيش بيني كند. اين نظريه مي گويد جهان چرخه هاي مشخصي را طي مي كند كه هر كدام از آنها ممكن است تريليون ها سال طول بكشد اما در مقابل نظريه انفجار بزرگ مفهوم تورم نمي تواند آينده دراز مدت جهان را پيش بيني كند . همانگونه كه مفاهيمي همانند انرژي سياه و تورم به طور غير مترقبه مطرح مي شوند ؛ مي توان مفهوم ديگري را نيز به آنها اضافه نمود تا نحوه انبساط را به گونه ديگري توجيه كند در عين حال مدل چرخه اي حاوي چندين مفهوم جديد است كه توروك و استينهارت در طي چند سال گذشته به همراه دنشجويان پرينستون و همكارانشان از دانشگاه پنسيلوانيا و موسسه مطالعات پيشرفته ارائه داده اند. جرميا استريكر استاد اختر فيزيك پرينستون و استاد پروازي اختر فيزيك و فلسفه عملي كمبريج در اين زمينه مي گويد : "اين تحقيقات كه به وسيله پاول استينهارت و نيل توروك انجام گرفته بسيار غير مترقبه و جالب است. اين ايده جديد و بزرگ طي دو دهه گذشته در زمينه هستي شناسي منحصر به فرد است. سر مارتين ريز از محققين انجمن سلطنتي كمبريج خاطر نشان مي سازد كه خواص كليدي و مهم مفاهيم فيزيكي مربوط به جهان در حال انبساط ، همچنان در حد حدس و گمان باقي مانده است و تاكنون مشاهد ه اي يا آزمايش تجربي كاملا آنها را تائيد نكرده است. ريز در ادامه مي افزايد : " در طي 20 سال گذشته نظريات بسيار زيادي ارائه شده است.استينهارت و توروك نيز حدسيات جديدي را كه مبتني بر تصورات است ارائه داده اند. كار آنها تاكيدي است بر اين مطلب كه ما بايد بعضي از مفاهيم روزمره فيزيكي كه براي ما عادي و معمولي است را كنار بگذاريم. به عبارت ديگر ما براي اينكه پيشرفت هاي جديدي را شاهد باشيم لازم است از مفاهيم روزمره فضا و زمان چشم پوشي كنيم.
نظريه چرخه اي جهان بيانگر تركيبي از مفاهيم استاندارد فيزيك و ساير مفاهيم پيشرفته فيزيكي است ، كه نشان دهنده تلاش هاي مجدانه فيزيكدانان براي توسعه يك تئوري فراگير است كه شامل تمام ذرات و نيرو هاي فيزيكي شناخته شده مي باشد. گرچه اين نظريات از رياضيات پيشرفته اي استفاده مي كنند ؛ اما در عين حال مي توانند تصويري از نظريه چرخه اي جهان رانيز ارائه كنند.
براساس اين تئوري ها جهان بايد شامل دو صفحه موازي بسيار بزرگ باشد. براي تجسم بهتر ، دو صفحه كاغذ را كه فاصله آنها بسيار بسيار كم است ؛ را در نظر بگيريد. اين فاصله به عنوان يك بعد ديگر يا بعد پنجم عمل مي كند كه البته تشخيص آن بطور عملي براي ما دشوار است. در مرحله اي از زمان كه ما در آن بسر مي بريم ، صفحات در تمام جهات منبسط مي شوند و تمام جرم و انرژي را كه دارند در جهات مختلف منتشر مي كنند. بعد از گذشت تريليون ها سال ، وقتي كه جهان از جرم و انرژي خالي شد ؛ وارد مرحله اي جديد مي شود . در اين مرحله كه "ركود" ناميده مي شود ؛ انبساط متوقف مي شود و در عوض صفحات شروع به حركت به سمت يكديگر مي كنند؛ و بدين ترتيب بعد پنجم دچار انقباض مي شود. هنگامي كه صفحات منقبض مي شوند كم كم به يكديگر نزديك مي شوند تا در نهايت با يكديگر برخورد كنند. اين برخورد باعث مي شود كه اين صفحات انباشته از ماده چگال شوند و دماي آنها به طور غير منتظره اي بالا رود. اين قسمت پيش بيني ها با مفاهيم ارائه شده توسط مفهوم انفجار بزرگ همخواني دارد. وقتي كه مجددا اين صفحات از يكديگر دور مي شوند بار ديگر انبساط آغاز مي شود . نكته قابل ذكر آن است كه اين صفحات كه در مورد آنها صحبت شد ؛ جهان هاي مختلف و موازي يكديگر نيستند ؛ بلكه در حقيقت قسمت هاي مختلفي از يك جهان هستند. يك قسمت از اين جهان يا يك صفحه شامل تمام ماده معمولي است كه ماهيت آن براي ما آشناست و صفحه ديگر شامل چيزي است كه براي ما ناشناخته است". استينهارت در ادامه مي گويد :
چيزي كه جرم سياه ناميده مي شود و عقيده بر آن است كه قسمت عمده جهان را تشكيل مي دهد در اين قسمت از جهان قرار دارد. بر هم كنش اين دو صفحه فقط براساس جاذبه گرانشي است ؛ يعني اجرام موجود در يك صفحه جاذبه شديدي به اجرام صفحه مقابل وارد مي كنند . استينهارت مي گويد : حركت و خواص اين صفحات از مفاهيم رياضي كه براي بيان آنها به كار گرفته شده است ؛ ناشي مي شود. اين امر برخلاف مفهوم انفجار بزرگ است كه مفهوم انرژي سياه بعدا به آن اضافه شده است تا بتواند مشاهدات تجربي را توجيه كند.
استينهارت و توروك مشغول تعديل و تكميل اين نظريه هستند و در جست و جوي مفاهيم نظري و تجربي مي باشند كه نشان دهنده برتري يكي از اين نظريات بر ديگري باشد. آنها مي گويند : ما مي دانيم كه با مشاهدات دقيق تري كه در دهه هاي آينده و يا حتي در سال هاي آينده انجام مي گيرد شما مي توانيد به صحت و سقم اين نظريات پي ببريد. اينها موقعيت هاي جالبي است كه ما را به سوي خود جذب مي كند . ممكن است به نظر شما يكي از اين نظريات از نظريه ديگر جالبتر باشد ؛ اما به نظر من طبيعت بهترين داور است و مي تواند بگويد كدام نظريه صحيح و كدام غلط است.
منبع :mrm.persianblog.com
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مهاجرت مشتری و زحل

مهاجرت مشتری و زحل

مهاجرت مشتری و زحل


وقتی مریخ و مشتری در چهار میلیارد سال قبل به محل امروزی شان مهاجرت کردند، زخم یا اثراتی بر چهره کمربند سیارک ها از خود به جا گذاشته اند که تا امروز دیده می شود.این شواهد توسط دو دانشمند از دانشگاه اریزونا در توسکانی در شماره این هفته مجله طبیعت آشکار شده است.از مدتها قبل مشخص شده که در بعضی از مناطق خاص کمربند سیارک ها خلاء هایی بنام "خلاء کرکوود" وجود دارد. بعضی از این خلاء ها به مناطق یا زون های ناپاپدار مشهور اند؛ جائیکه قوه گرانش امروزی مشتری و زحل سیارک ها را به بیرون پرتاب می کند. به گونه دیگر بعضی از سیارک ها در زمان گردش بدور خورشید داخل این خلاء می افتد و برای مدتی تحت گرانش مشتری قرار میگیرد. سپس مشتری این سیارک را با فشار تمام به بیرون از این خلاء پرتاب می کند و در مدار جدیدی بدور خورشید قرار می دهد. اما برای اولین بار آقای مینتون و مالهوترا متوجه شدند که بعضی از این پاک سازی ها با مطالعات مطابقت ندارند.
مینتون می گوید "ما دریافتیم که بعضی از این مناطق نسبت به دیگر مناطق خالی از سیارک اند و این همان مناطق کرکوود نیست که وجود آنها را مدار های فعلی سیاره ای توضیح می دهد." در یک سند دیگر آقای کووین والش می نویسد " از لحاظ کیفیت طوری به نظر میرسد که یک توده عظیم برف از میان کمربند سیارک ها عبور نموده و سیارک های سر راه خود را با ضربت پس زده و حرکت خود توده برف هم در اثر برخورد ها آهسته و در نهایت در لبه داخلی کمربند متوقف شده است"



آقای والش در رصد خانه دی لا آزور فرانسه کار می کند. در ادامه می گوید که خلاء های کرکوود (که در سال 1867 توسط دانیل کرکوود کشف شد) به قسمتی از رزونانس (تشدید) مداری با مشتری گفته می شود و در حقیقت مدتی یا سهمی از مدار مشتری را تشکیل می دهد. به گونه مثال " سه دور یک سیارک بدور خورشید در واقع یک دور مشتری بدور خورشید می باشد که به معنی رزونانس مداری 1: 3 با این سیاره را تشکیل می دهد. اجرام در رزونانس مداری با یک سیاره غول طبعأ مدار ناپایدار می داشته باشد و به احتمال از منظومه شمسی بیرون پرتاب می شود.
اخترشناسان باور دارند وقتی سیارات مهاجرت می کنند، اجرامی که در رزونانس مداری با آنها قرار می گیرند نیز تغییر مکان می دهند و در نتیجه در فاصله های زمانی مختلف بر قسمت های مختلفی از کمربند سیارک ها تأثیر می گذارند.



پس از زمان قرار گرفتن سیارات در مکان های امروزی شان، اگر حادثه یا اتفاق دیگری کمربند سیارک ها را تغییر شکل نداده باشد، در آنصورت نشانه های از مدار قبلی و مسیر مهاجرت سیارات در این کمربند هنوز باقی مانده است.



کمربند سیارک ها با نشان دادن شواهد به جا مانده در لبه داخلی و در قسمت های بیرونی خلاء کرکوود به سادگی اسرار خود را آشکار می سازد. یافته های جدید حمایت بیشتری دال بر تئوری شکل گیری سیارات غول در نزدیکی خورشید می باشد. بر اساس این نظریه سیارات غول (مشتری، زحل، اورانوس و نپتون) با ترکیب فشرده تر، نسبت به مکان های فعلی شان دو برابر نزدیکتر به خورشید شکل گرفته اند و بعد با آهستگی به بیرون سفر کرده اند.
مدار پلوتو و دیگر اجرام کمربند کویپر که در دام رزونانس مداری نپتون بند مانده اند، نیز با نظریه مهاجرت نپتون قابل توضیح است. مینتون و مالهوترا می نویسند که تبادله حرکت زاویه ای میان پیش سیارات (سیارات اولیه) باعث مهاجرت چهار سیاره غول گردید و تا زمانیکه صفحه بیرونی پیش سیاره ای خالی از مواد نشد این مهاجرت ادامه داشت.



وقتی مشتری و زحل مهاجرت کردند، باعث ویرانی کمربند سیارک ها شدند و سیارک ها را در سر راه یا مدار سیارات خاکی (زمین، مریخ، زهره و عطارد) قرار دادند و در نتیجه ساکنین کمربند سیارک ها را کم نموده و باعث بمباردمان عظیم یا سنگینی بر قسمت های درونی منظومه (جائیکه چهار سیاره خاکی موقعیت دارند) شدند.



گمان میرود که بمباردمان عظیم و سنگین اخیر در 3.9 میلیارد سال قبل یا 600 میلیون سال بعد از تولد منظومه شمسی رخ داده که دهانه های برخوردی ماه همه در نتیجه همان بمباردمان است. آقای والش می گوید بخاطر اثبات نظریه جدید پاک شدن کمربند سیارک ها گام معقول بعدی ما ارتباط آن از نظر تاریخی با بمباردمان اخیر می باشد.



ترجمه از آسمان کابل
منبع: universetoday.com
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حیات درسیاره کوتوله سرس

حیات درسیاره کوتوله سرس

حیات درسیاره کوتوله سرس


آیا ریشه حیات اولیه در این سیاره کوتوله بوده؟ از گذشته ها یک نظریه وجود دارد که سیاره کوتوله سرس مقدار زیادی آب در سطح خود دارد. با تصور آب در در این دنیای کوچک که در کمربند سیارک ها بدور خورشید در گردش است، امید بر موجودیت حیات به وجود می آید. شاید بگویید که بعد از این همه تلاش به جز از زمین در هیچ گوشه از منظومه شمسی موجودات زنده یافت نشده. اما اگر در یک جای دیگر از منظومه شمسی نمونه حیات یا موجود زنده را پیدا کنیم، این کارمان در واقع یک کنجکاوی علمی شمرده می شود. خوب حالا چرا از میان همه اعضای منظومه شمسی سیاره کوتوله سرس این قدر جالب است؟ اولا، به احتمال زیاد آب در آنجاست. دوم، این سیارک پیشین، آنقدر کوچک است که نسبت به سیارات بزرگتر، توده های آن در اثر برخورد شهاب سنگ ها به فضا پرتاب شده است و او را نامزد اولین بذر کننده حیات در روی زمین ساخته است.

تصویر مقیاسی از زمین، ماه و سرس. (ناسا)

همیشه یک خبر خوب نسبت به خبر بد مهمتر است. در سال 2006، وقتی اتحادیه بین المللی اخترشناسی اعلام کرد که پلوتو دیگر یک سیاره نه بلکه یک سیاره کوتوله است، شانس سرس بیشتر بود و از یک سیارک بزرگ به یک سیاره کوتوله تغییر نام کرد. حالا وجود این دنیای کوچک برای ما اهمیت بیشتر پیدا کرده.



در سال 2007، ناسا سفینه فضایی طلوع را به فضا فرستاد که در سال 2015 به این دنیای اسرار آمیز میرسد. طلوع اولین مأموریت به این منطقه دور منظومه شمسی است و به خوبی در حال حرکت است (تازه مانور گرانشی از کنار مریخ را پشت سر گذاشته است). از زمان کشف سرس در سال 1801 توسط جوزیپ پیازی، فقط چند تصویر آن در عصر ما توسط تلسکوپ فضایی هابل گرفته شده.

با توجه به اندازه آن، دیدن سرس کاریست بس دشوار (در واقع کوچکترین سیاره کوتوله در آن منطقه). شاید مسئله اصلی همین باشد، اما در حقیقت جرم کم و احتمال وجود آب که حمایت گر حیات است، پژوهشگر دانشگاه گیزن در آلمان را به تحقیق و مطالعه بیشتر سرس وا داشته است. این پژوهشگر که جوب هوتکوپر نام دارد می گوید که هر چند تا هنوز معلوم نیست که سرس دارای آب مایع است یا نه، ولی من باور دارم که در صورت موجودیت آب، نمونه های حیات اولیه در اطراف دهانه های آتشفشانی اعماق بحر های سرس موجود است. اما معلوم نیست که آیا این اقیانوس ها می توانند در حالت مایع باقی بمانند، زیرا فعالیت های زمین ساختی خاصی در آنجا صورت نمی گیرد (در ضمن جرم سرس هم بسیار کم است تا بتواند هسته داغی را به مدت طولانی فعال داشته باشد) و بدور یک جرم دارای نیروی جزر و مد قوی هم در گردش نیست (مانند قمر یخی اروپا که بدور مشتری در گردش است و نیروی جزر و مدد مشتری اقیانوس های زیر سطح آن را در حالت گرم نگه داشته است). اما نظریه مربوطه به این که سرس در مقایسه با هر جرم سیاره ای دیگر دارای سرعت فرار ضعیف است، نشان می دهد که میکروب ها (به شکل آویخته به قطعات سرس) نسبت به هر سیاره دیگر مانند مریخ، بطور منظم به فضا پرتاب شده اند.

آقای هوتکوپر می گوید " من به چندین عضو منظومه شمسی که زمانی و یا همین حالا دارای اقیانوس های از آب اند، دیده ام. به گونه مثال زهره حتمأ در اوایل شکل گیری دارای اقیانوس بوده، اما جرم بیشتر این سیاره به معنی این است که جدا کردن یک تکه از آن و پرتاب آن به سوی زمین نیازمند نیروی قوی است. اجرام کوچکتر مانند سرس دارای نیروی گریز کمتر است و در اثر برخورد ضعیف یک جرم دیگر یک تکه از سطح آن جدا می شود.

تصویر خیالی سفینه فضایی طلوع در حال کاوش کمربند سیارک ها (ناسا)

همچنان به نظر میرسد که در زمان بمباران سنگین، سرس مدتی زیر بمباران بوده که این خود امکان حفظ آب در سطح را ایجاد نموده است. اگر قبل از آن عصر هر گونه حیاتی در زمین وجود داشته به احتمال زیاد برخورد های خشن آن زمان نابود کرده است. در این صورت احتمال دارد که حیات با پرتاب یک جرم سیاره ای دیگر به شکل یک شهاب به زمین آمده باشد.



هر چند محاسبات نشان می دهد که سرس یکی از بهترین نامزد ها برای منبع پانسپرمیا (panspermia) که در نهایت به شکل گیری حیات در زمین منجر شد می باشد، اما قابل سکونت بودن خود سرس هم یک مسئله مبهم و نا معلوم است. حتی اگر سرس از زمان بدترین برخورد ها یا (بمباران سنگین اخیر) جان سالم بدر برده باشد، به نظر میرسد که بیشتر میزان آب خود را در نبود برخورد ها ابقا نموده و آنگاه تکه های سرس بصورت سیارک به فضا پرتاب شده اند.



با اینکه این مسئله یکی از عرصه های جذاب پژوهشی است، ولی باید پنج سال صبر کنیم تا سفینه فضایی طلوع به آن منطقه دور و سرد منظومه شمسی برسد، بدور سرس بگردد و آنگاه می توانیم با قاطعیت به این مسئله پاسخ بدهیم.


ترجمه از آسمان کابل
منبع :universetoday.com
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی یاقوت جان .ترکوندیا!!من از اسم سرس خیلی خوشم میاد!!:surprised:
اما حیف شرمنده بی تشکرم!!:gol:
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زمین های دیگر را چگونه بیابیم؟

زمین های دیگر را چگونه بیابیم؟

زمین های دیگر را چگونه بیابیم؟


بخاطر جستجوی سیارات بیرونی شبیه زمین بهتر است به خود بنگریم! از آنجائیکه کائنات خیلی بزرگ است، چگونه جستجوی سیارات بدور دیگر ستاره ها را آغاز می کنید؟ بخاطر یافتن سیارات کوچک یا دنیا های دیگر در فاصله های دور اخترشناسان چند روش دارند. اخترشناسان می توانند به "تکان" گرانشی یک ستاره که در اثر گردش سیاره بدور آن بوجود می آید، بنگرند و یا هم می توانند بر خیره شدن نور یک ستاره در اثر عبور سیاره از برابر آن ببینند.در واقع تلسکوپ فضایی کیپلر هم با همین روش به ستاره ها می نگرد و 100 هزار ستاره را بخاطر یافتن سیارات شبیه زمین و نه شبیه مشتری ارزیابی می کند. با وجود داشتن یک روش برای یافتن سیارات قابل سکونت در اطراف دیگر ستاره ها، چگونه می توانیم بخاطر گسترش دادن جستجو های ما برای یافتن موجودات هوشمند (موجودات شبیه انسان که توانایی فکر کردن را دارند) از اطلاعات بدست آمده استفاده کنیم. پژوهشگران در یک مرکز تحقیقاتی در اسرائیل همین سوال را مطرح نمودند و به این پاسخ دست یافتند. آنها می گویند اگر ما بتوانیم با این موجودات هوشمند ارتباط برقرار کنیم، باید مطمئن شویم که آنها می توانند ما را ببینند.


طرح این کار بسیار ساده است. اول یک ستاره همراه با یک سیاره شبیه زمین را بیابید ( خوشبختانه با کمک تلسکوپ فضایی کیپلر طی سه و نیم سال آینده چند سیاره شبیه زمین خواهیم یافت)، یک فرستنده رادیویی را به سوی ستاره تنظیم کنیم و بعد پیام "سلام جهان" بفرستیم. یعنی اولین پیام مان را به موجودات ساکن در سیاره یافته شده مخابره کنیم. اگر همه چیز به خوبی پیش برود یا نرود ( البته بستگی به این دارد که این دنیا ها دوستانه خواهند بود یا خیر)، پاسخ آنها چیزی شبیه "سلام جهان، به شما" هم حد اقل طی چند دهه به ما می رسد. این یک لحظه تاریخی برای ارتباط یا مخابره بین ستاره ای خواهد بود و به یکی از مهمترین پرسش های همیشگی دانمشندان " آیا ما در این جهان هستی تنها هستیم؟" پاسخ خواهد داد.

اما تا وقتی که سفر بین ستاره ای به یک واقعیت مبدل شود، بشر و همسایه های هوشمند جدید ما در جهان هستی می توانند یک بازی بسیار طولانی مخابره ای را با هم اجرا کنند و در جریان سالها، دهه ها و حتی قرن ها خیلی چیز ها در مورد همدیگر بیاموزند (البته به فاصله هوشمندان یافت شده از ما بستگی دارد) اما یک مشکل برای این پلان وجود دارد. اگر موجودات هوشمند در حال نگریستن به جهت ما نه باشند چی؟ اگر از میان 1010 ستاره در کهکشان راه شیری فقط یک ستاره شبیه خورشید ما باشد چی؟ در آنصورت شاید هیچگاه کسی به پیام ما پاسخ ندهد.


اما شمویل نیسانو از دانشگاه تل آویو در اسرائیل همین سوال را مطرح کرد و در واقع جستجوی موجودات هوشمند در سیارات بیرونی را کمی آسان تر ساخته است. او با تصور این که موجودات هوشمند پیشرفته هم جستجو در فضا را آغاز کرده اند و در جستجوی موجودات هوشمند دیگر در اطراف دیگر ستاره ها هستند و برای برقراری ارتباط شاید از همان روشی استفاده می کنند که ما برای یافتن سیارات دیگر از آن استفاده می کنیم. بنابرین، آنها هم می توانند زمین ما را در زمان عبور از برابر صفحه خورشید ببینند. اگر قضیه این طور باشد، تا زمانیکه موجودات هوشمند دیگر به یک زاویه کوچک از صفحه دایره البروج در منظومه شمسی ما می نگرند، هرگز متوجه حضور ما نخواهند شد. خوب اگر می خواهیم موجودات هوشمند را زیاد آزار و اذیت نکنیم باید به امتداد دایره البروج پیام هایی بفرستیم.


از آنجائیکه زمین هر سال در یک نقطه معین فقط 13 ساعت از برابر صفحه خورشید می گذرد (از دید یک ناظر بیرونی) ستاره ما یعنی خورشید در این مدت، کمی مکدر می شود و این فرصت مناسبی است برای موجودات هوشمند دیگر تا ما را ببینند. عامل یا فاکتور اصلی در عبور مختلف سیارات درونی منظومه شمسی ( عطارد، زهره زمین و مریخ سیارات درونی اند) و رصد های ما نشان خواهد داد که امکان انتقال پیام و مخابره به سوی ما توسط هوشمندان بیرونی بسیار کم است. اما اگر ما در حال فرستادن پیام هستیم، مطمئن باشیم که روزی ارتباط و تبادله پیام با همزاد های مان در دیگر گوشه های کائنات عملی خواهد شد.
 

imannasa2000

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از 400 سال مشخص شد؛ گالیله اشتباه کرده است!

پس از 400 سال مشخص شد؛ گالیله اشتباه کرده است!

وقتی گالیله برای اولین بار قمرهای مشتری را از پشت تلسکوپ دید، نتیجه گرفت که کوپرنیک درست می‌گوید که زمین در مرکز عالم نیست؛ اما بررسی‌های جدید نشان می‌دهد که گالیله باید به عکس این نتیجه‌گیری می‌رسید!امروزه همه ما می‌دانیم که حق با گالیله بود: زمین به دور خورشید حرکت می‌کند، همان‌طور که کوپرنیک آن را در سال 1543 / 922 بیان کرد. اما یافته‌های محققين نشان می‌دهد که اگر گالیله می‌خواست بر اساس مشاهدات خود نتیجه‌گیری کند، باید از دیدگاه دیگری که در آن زمان مطرح بود حمایت می‌کرد؛ دیدگاه تیکونیکی. در دیدگاه تیکونیکی که توسط ستاره‌شناس دانمارکی، تیکو براهه در قرن شانزدهم میلادی مطرح شد، زمین حرکت نمی‌کند و هر چیز دیگری به دور زمین و خورشید می‌گردد.




به گزارش نیچر، این نتیجه‌ای است که کریستوفر گرانی، از فیزیک‌دانان کالج فنی لوییزویل کنتاکی بعد از مطالعه دست‌نوشته‌های ستاره‌شناس دیگری که در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم و هم‌عصر گالیله زندگی می‌کرد، به آن رسیده است.

گرانی در سال 2008 / 1387 اظهار کرد که مشاهدات گالیله از ستارگان، در واقع الگوهایي انکساری است که اصطلاحا دایره‌های خیالی (Airy Disks) خوانده می‌شود. این پدیده به صورت الگوهایی از دوایر هم‌مرکز است و زمانی رخ می‌دهد ‌که نور ساطع شده از یک منبع نقطه‌ای مانند یک ستاره، از یک سوراخ عبور کند. پدیده انکسار در زمان گالیله کشف نشده بود و بنابراین وی از این پدیده خبر نداشت. در نتیجه وی به آن‌چه چشمانش یا تلسکوپش به او می‌گفت، اعتماد داشت و برای تخمین اندازه و فاصله ستارگان از مشاهداتش استفاده کرد. در نتیجه گالیله فاصله ستارگان را بسیار کمتر از مقدار واقعی و با خطایی از مرتبه هزار به‌دست آورد.

پس از این که گرانی فهمید که انکسار گالیله را فریب داده‌است، تصمیم گرفت تا یافته‌های ستاره‌شناسان معاصر گالیله را که ممکن بود موارد مشابهی را با ابزارهای خویش دیده باشند، بررسی کند. وی می‌گوید: 'مطمئنا شخص دیگری وجود داشت که تلسکوپی بهتر از تلسکوپ گالیله داشته‌باشد.'



پس از این که گرانی فهمید که انکسار گالیله را فریب داده‌است، تصمیم گرفت تا یافته‌های ستاره‌شناسان معاصر گالیله را که ممکن بود موارد مشابهی را با ابزارهای خویش دیده باشند، بررسی کند. وی می‌گوید: 'مطمئنا شخص دیگری وجود داشت که تلسکوپی بهتر از تلسکوپ گالیله داشته‌باشد.'


این شخص ستاره شناس آلمانی، سیمون ماریوس بود که بیشتر شهرت خود را مدیون نامگذاری قمرهای مشتری یعنی آیو، اروپا، گانمید و کالیستو است و ادعا می‌شود که آن‌ها را تنها چند روز قبل از گالیله کشف کرده‌است. گرانی می‌گوید که ماریوس نیز مانند گالیله، دایره‌های خیالی را با ستارگان واقعی اشتباه گرفت. اما در حالی‌که گالیله به نظر خود درباره سیستم کوپرنیکی چسبیده‌بود، تجزیه و تحلیل ماریوس از یافته‌هایش منجر به نتایج کاملا متفاوتی شد.


بر اساس گفته‌های گرانی، ماریوس بر اساس مشاهداتش نتیجه گرفت که فاصله ستارگان با زمین، نزدیک‌تر از آن است که بتواند دیدگاه کوپرنیکی را تایید کند. در دیدگاه کوپرنیکی، ستارگان در فاصله زیادی از زمین قرار دارند و در نتیجه برای مشاهده‌گر مانند نقاط درخشان به نظر می‌رسند. دیدگاه کوپرنیکی از سوی دانشمندان دیگری نیز استفاده می‌شد. به عنوان مثال ستاره‌شناس هلندی، کریستین هویگنس در کتاب خود با عنوان Systema Saturnium که 17 سال پس از مرگ گالیله و در سال 1659 به چاپ رسید، می‌نویسد: 'اگر لنز تلسکوپ توسط دود تیره شود، ستارگان مانند نقطه به نظر خواهند رسید.'


اما در عوض ماریوس استدلال کرد که مشاهده ستارگان به صورت نقاط نورانی، دیدگاه تیکونیکی را تایید می‌کند. در دیدگاه تیکونیکی، زمین بی‌حرکت و در مرکز سیستمی که ماه و خورشید به دور آن می‌گردند قرار دارد. سیارات عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل به دور خورشید می‌گردند و ستارگان در ماورای این سیارات و در یک کره ثابت قرار دارند.
گرانی می‌گوید: «استدلال ماریوس خیلی قوی‌تر از استدلال گالیله بود. در حقیقت اگر گالیله نیز بر اساس مشاهداتش نتیجه‌گیری می‌کرد، باید به نتایج یکسانی می‌رسید.» حال این سوال مطرح می‌شود که چرا گالیله به دیدگاه‌های کوپرنیک چسبید؟


رینک ورمیج، مورخ علمی دانشگاه اوکلاهاما می‌گوید: «گالیله به شدت به دیدگاه‌های کوپرنیکی متعهد بود. این موضوع که وی ترجیح داد وارد منازعاتی که برخلاف این دیدگاه بود نشود، خیلی عجیب نیست . اگرچه بر طبق استانداردهای مدرن علمی وی احتمالا نباید این کار را می‌کرد.» ورمیج اضافه می‌کند که بازار مباحثات علمی درباره دیدگاه‌های مختلف برای سالیان زیادی داغ بود و این بحث درباره اندازه و توزیع ستارگان، تنها یکی از این مباحثات به شمار می‌رود.


به گزارش آسمان پارس، گرانی نمی‌تواند بگوید چرا گالیله علی‌رغم مشاهداتش دیدگاهی را انتخاب کرد که در نهایت نیز صحیح از کار درآمد. بر اساس گفته‌های ورمیج، در دنیایی که دیدگاه تیکونیکی یک رقیب جدی برای دیدگاه کوپرنیکی محسوب می‌شد، نتیجه‌گیری ماریوس منطقی به‌نظر می‌رسد. گرانی نیز می‌گوید: 'در واقع شما باید حق را به سیمون ماریوس بدهید، زیرا وی نتیجه‌گیری خود را بر اساس بررسی یافته‌هایش و دنبال کردن منطقی آنها انجام داد.'​
 
بالا