► •*♥*•◄ تاپیک جامع مقالات نجوم ► •*♥*•◄

► •*♥*•◄ تاپیک جامع مقالات نجوم ► •*♥*•◄

  • خوب بود یا بد

    رای: 1 50.0%
  • تکمیل کردن متن

    رای: 1 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    2

sharif

عضو جدید
سلام : و همه چیز در پایان اغاز شد bigbang این انفجار بزرگ و پر از اسرار نهفته چگونه بوجود امد؟؟ ما هممون تاحالا شنیدیم جهان پیرامون ما از نقطه شروع شد و از اون موقع در حال گسترش یا انبساط خوب تاحالا فک کردین چرا اصلا منفجر شددد؟؟؟ من یک نظریه دادم در این رابطه البته من حقیر که چیزی حالیم نمیشه و از لحاظ ریاضیم اثبات نکردمش پس بهتره بگم تیوری من: به نظر من ما یک نقطه ماده و انر÷ی نداشتیم بلکه 2نقطه بودن که یکیش کاینات الان ما و اون یکی دیگه ابر جرم تر و... بوده پس از این به بعد نقطه ما شماره 1واون نقطه دیگه شماره 2یاد میشه: بر اثاث قوانین فیزیک 2 جسم که دارای جرم هستند به هم نیرو وارد می کنن حالا این 2 نقطه هم به هم نیرو وارد می کنن شاید الان سوال پیش بیاد مگه قبلbigbangفضا وجود داشته؟ باید بگم انتقال نیرو به فضا احتیاج نداره اما در هر صورت هنوز این مسیله بودن یا نبودن فضا قبل انفجار تحت بررسی خب حالا بر اثر کنش و واکنش قانون 3 نیوتن این 2 نقطه به هم نیرو وارد می کردن و چون نقطه 2 ابر جرم تر بوده پس نیروی بیشتریم وارد می کرده و نقطه 1 تحت تاثیر نقطه 2 قرار میگیره و از اون جایی که ماده و انر÷ی فشرده در درون خودش داشته بوووووووووووووووووووممممم ؟bigbang این خلاصه نظریه من بود حالا نظر شما چیه؟ خب من این نظریمو ی سایت دیگه ام زدم نظر شماها چیه؟
 

sharif

عضو جدید
ریسمان

ریسمان

اگر کمی در فیزیک نوین مطالعه کرده باشید حتما" با تئوری ریسمان برخورد داشته اید . ما در این مقاله سعی داریم تا اندکی از ناگفته های ریسمان ها را مطرح کنیم و به اطلاع شما برسانیم . حال مقدمه از ریسمان ها را مطرح می کنیم . در تئوری ریسمان به جای اینکه ذرات سنگ بنای اولیه قرار داده شوند ریسمان های کیهانی ملاک قرار می گیرند که اندازه های بسیار کوچک است و اگر این تئوری را گرانش کوانتومی باشد پس اندازه ی ریسمان ها باید با ثابت طول پلانک که برابر 33^10 است متناسب باشد . هر چند که این مقدار بسیار کوچک است به بسیار سخت می توان آن را تصور کرد . همچنین این ریسمان ها قادرند تا به صورت حلقه در آیند و با یکدیگر پیوند برقرار کنند و متصل شوند و یا به صورت یک تار مو حالت خود را حفظ کنند . این ریسمان ها می توانند با هر نوع نوسان خود ذره ای خاص را پدید آورند برای مثال می توانند با یک نوسان خاص الکترون بسازند و با نوسان دیگر گراویتون را خلق کنند . تئوری ریسمان در اصل بوزونیک است یعنی برای توصیف ذرات حمل کننده نیرو است و در آن ساختار فرمیونیک جایی ندارد . ولی مطرح کنندگان نظریه ی ریسمان برای توصیف این حالت ابرتقارن را وارد این نظریه کرده اند که در این صورت هر دو هم فرمیون ها دارای جایگاه هستند و هم بوزون ها . در این صورت نظریه هایی پدید می آیند که ابرریسمان نامیده می شوند . نظریه های ابر ریسمان بر پنج نوعند که در ادامه مقاله می توانند آن گفته شده اند . یک تصویر نو از تئوری ریسمان متخصص های نظریه ی ریسمان بر این باور هستند که پنج تئوری ابر ریسمان وجود دارد . نوع I ، نوع IIA و نوع IIB و دو حالت تئوری ریسمان اکتشافی یا هترو تیک که عبارتند از : ( (heterotic E8×E8 و ديگري ريسمان (heterotic SO(32) ) تفکر این است که از بین این پنج نماینده برای تئوری ریسمان تنها یک تئوری درست است * یک تئوری برای همه چیز * و می گفت که فضا – زمان ده بعدی در چهار بعد که امروزه توسط دانشمندان تأیید شده است فشرده شده است . دیگر تئوری ها سعی در این داشتند که تئوری ریسمان را رد کنند . ین کمیت های پیوند دوگانگی ها جدا از هم تصور می شدند . مقیاس ها فاصله های کم و زیاد ، نیرو ، طول و ... . این کمیت ها همیشه در فیزیک در هر دو تئوری میدان های کلاسیک و تئوری ذرات کوانتومی دارای حد خاصی هستند . اما ریسمان ها می توانند تفاوت بین کوچکی و بزرگی ، نیرومندی و ضعف باشند . آنتروپی سیاهچاله چیست ؟ عقیده نظریه ریسمان در زمینه ی سیاهچاله : همانطور که می دانیم سیاهچاله ها نتیجه معادلات اینشتین هستند و چون تئوری ریسمان وجود گرانش را می پذیرد و شامل معادلات اینشتین نیز می شود پس وجود سیاهچاله ها را نیز می پذیرد . اما تئوری ریسمان بیشتر از تقارن جالب انواعی از ماده که معمولا" در معادلات اینشتین عادی به نظر می رسند بر خواسته است . بنابراین سیاهچاله در بافت تئوری ریسمان موضوعی جالب برای مطالعه هستند . دو مقدار مهم در ترمودینامیک دما و آنتروپی است . گرما همان چیزی است که آن را به خوبی می شناسیم و می توانیم آن را از بخاری یا دیگر اجرام گرما زا حس کنیم . آنتروپی در زندگی روزانه مردم یک امر بیگانه است . فرض کنید ما یک جعبه ی پر از گاز داریم که مولکول های گاز مورد نظر M نام دارد . دمای گاز درون جعبه در واقع میانگین انرژی جنبشی ذرات گاز است . هر مولکول همچون یک ذره ی کوانتومی حالت انرژی کوانتیده دارد . اگر ما تئوری کوانتوم را در مورد این مولکول ها درک کنیم ، می توانیم حالت میکروسکوپی یا زیر کوانتومی موجود را محاسبه کنیم ، در این صورت عددی از محاسبات پدید می آید اگر ما لگاریتم آن عدد را به دست آوریم آنگاه آنتروپی پدید آمده است . زمانی که این موضوع کشف شد که سیاهچاله ها می توانند با توجه به فرایند های کوانتومی نابود شوند به نظر می آمود که آنتروپی و دما دارایی ترمودینامیک هستند . دمای سیاهچاله با معکوس جرمش متناسب است . بنابراین سیاهچاله با نابودی اش گرم و گرمتر از دوره ی سابق خود می شود . آنتروپی سیاهچاله یک چهارم منطقه ی افق رویداد است ، بنابراین آنتروپی همچون سیاهچاله کوچک و کوچکتر می شود و در نتیجه منطقه ی افق رویداد نیز رفته رفته کاهش می یابد . حال باید گفت که در تئوری ریسمان نقل روشنی بین زیر کوانتوم ها و تئوری کوانتوم و فرض آنتروپی سیاهچاله وجود ندارد . ریسمان ها و گرانش ریسمان ورد شیت یک کلید برای تمام فیزیک ریسمان ها است . یک ریسمان نوسان می کند و از میان چهار بعد فضا – زمان سفر می کند . این نوسان ها می توانند در دو بعد ریسمان ورد شیت نمایان گر شوند که همچون منظره ی این نوسان ها در دو بعد در تئوری کوانتوم گرانشی است . در واقع باید این نوسان های ایجاد شده با مکانیک کوانتوم و تئوری نسبیت خاص هماهنگ باشند . تعداد ابعاد فضا – زمانی در تئوری ریسمان برای نیروها که همان تئوری بوزونیک است به 26 تا محدود می شود و 10 بهد از آن در تئوری بوزونیک ، فرمیونیک که همان ابر ریسمان است مشترک است . بنابراین گرانش از کجا می آید ؟ گر ریسمان ها در فضا – زمانی که توسط ریسمان های دیگر محصور است سفر کنند ، سپس طیف نوسان یک ذره با 2 اسپین و جرم صفر را شامل می شود ، در این صورت ذره گراویتون خواهد بود که حامل نیروی گرانشی است . جایی که گراویتون وجود دارد باید گرانش نیز وجود داشته باشد . گرانش در کجای تئوری ریسمان جای دارد ؟ ریسمان ها و هندسه فضا – زمان تئوری کلاسیک از هندسه فضا زمان که ما به آن گرانش می گوئیم به معادلات آلبرت اینشتن دانشمند بزرگ آلمانی الاصل بستگی دارد که در آن خمیدگی فضا – زمان به توزیع ماده و انرژی در آن بستگی دارد . اما معادلات اینشتین در تئوری ریسمان چگونه مطرح شده اند ؟ اگر یک ریسمان در فضا – زمان خمیده به سفر بپردازد ، سپس ریسمان هم با این خمیدگی متناسب می شود همچون یک ریسمان تکثیر یافته . و این سازگار با مکانیک کوانتوم و معدلات اینشتین در مورد خمیده شدن فضا – زمان است . حال این امری واقعی است ! این نتیجه ای متقاعد کنند برای مطرح کنندگان تئوری ریسمان بود . تنهاذ تئوری ریسمان از فیزیک فضا – زمان خمیده گرانش را پیش بینی نمی کند ، اما می گوید که معادلات اینشتن از فضا – زمان خمیده در تکثیر ریسمان ها اطاعت می کنند . آیا فضا – زمان بنیادی است ؟ رابطه ی پیچیده ای بین تئوری ریسمان و فضا – زمان وجود دارد . تئوری ریسمان از این معادلات اینشتین به طور کامل اطاعت نمی کند . در تئوری ریسمان سری های زیادی برای اصلاح تئوری گرانش وجود دارد . در شرایط پائین تر از نرمال اگر ما فقط به مقیاس بزرگتر از ریسمان ها نگاه کنیم این فواصل قابل ملاحضه نیست . اما اگر مقیاس فاصله ای کم باشد این اصلاح ها بزرگتر می شوند تا از معادلات اینشتین برای توصیف نتیجه بزرگتر نشوند . در حقیقت زمانی که سطح این اصلاحات بزرگتر شود هندسه فضا – زمانی برای تضمین توصیف نتیجه وجود ندارد . در واقع معادلات برای محاسبه ی فضا – زمان غیر ممکن می شود . اما چیزی که در این تئوری در فاصله های زیاد نمایان گر می شود پیوندی ضعیف است . این عقیده ای با درگیری های بزرگ فلسفی است . فاصله های کم و زیاد تقارن دوگانه که استعداد های پیچیده و مبهمی برای تشخیص مقیاس فاصله های زیاد و کم می خواهد دو گانگی تی T – duality خوانده می شود . و از حدود ابعاد اضافه در تئوری ابر ریسمان که حدود شش تا است می آید . فرض کنید ما در فضا – زمان 10 بعدی هستیم که بدین معنا است که 9 بعدی فضایی و یک بعد زمانی دارد . گرفتن یکی از این نه بعد فضایی دایره ای به شعاع R می سازد . که در جهت برای فاصله L=2p R گرفته می شود . شما در دور این دایره حرکت می کنید و به جایی که از آنجا حرکت خود را آغاز کرده اید باز می گردید . یک ذره که دور این دایره به سفر می پردازد دارای مقدار حرکتی خواهد بود که گرداگرد این دایره است که به مجموع انؤزی ذره کمک می کند . اما موضوع در رابطه با یک ریسمان کاملا" تفاوت دارد . زیرا در سفر ، ریسمان می تواند دور دایره را خمیده کند . عدد زمانی پیچیدن این ریسمان به دور دایره عدد پیچ در پیچ خوانده می شود . حال مورد عجیب در مورد تئوری ریسمان این است که این مقدار و این نوع پیچش می تواند تعویض شود . ما میزان این طول را با تغییر شعاع دایره با مقدار Lst2/R تغییر می دهیم ، در حالی که Lst طول ریسمان است . اگر R از طول ریمان خیلی کوچکتر باشد سپس مقدار Lst2/R بسیار بزرگ خواهد شد ؛ بنابراین مقدار مبادله و نوع پیچش ریسمان تبادل یک مقیاس فاصله ای بزرگ با یک مقیاس فاصله ای زیاد است . این نوع از دوگانگی دوگانگی تی T – duality خوانده می شود . دوگانگی تی به تئوری های ابرریسمان نوع های IIA و IIB است . این بدان معنا است که اگر این دو تئوری در روی یک دایره فشرده شوند ، سویچ مقدار و نوع پیچش و سویچ مقیاس فاصله ای با تأثیر دو تئوری بروی یکدیگر تغییر می کند . بنابراین دوگانگی تی در مقیاس های مختلف دارای تفاوت است . مثلا" در مقیاس های فاصله ای بسیار بزرگ برای مقدار کم در ریسمان ها است و نوع پیچش برای ریسمان با مقیاس های بسیار کوچک . حال همه ی این گفته تفسیر جالبی از این است که فیزیک چگونه بعد از کپلر و نیوتون در جریان بوده و توسعه یافته است . ریسمان ها و پیوند ضعیف ثابت اتصال و پیوند چیست ؟ این یکی از اعدادی است که در مورد چگونگی نیرو و کنش متقابل سخن می گوید . برای مثال : ثابت نیوتن ثابت پیوند برای نیروی گرانش است . اگر میزان ثابت کنونی نیوتن دوبرابر بود سپس ما گرانش را در سطح زمین دو برابر احساس می کردیم و همچنین از زمین گرانش ماه و خورشید نیز دو برابر احساس می شد و غیره . یک ثابت پیوندی بزرگتر بدان معنا است که آن نیرو قوی تر است و ثابت پیوندی ضعیف تر بدان معنا است که نیروی مورد نظر ضعیف تر است . هر نیرویی دارای ثابت پیوندی است . برای مثال در نیروی الکترومغناطیسی ثابت پیوندی با مربع با الکتریکی متناسب است . زمانی که فیزیکدان ها رفتار کوانتوم های الکترومغناطیسی را مورد مطالعه قرار دادند ، آنها کاملا" قادر نبودند تا تمام تئوری ها را حل کنند . بنابراین مقداری از قوانین روبه روی خود را می شکستند تا به توانند معادلات را حل کنند و هر جایی که شکسته می شد راه را برای حل موضوعات بعدی و ثابت های پیوندی باز می کرد . در انرژی های عادی در الکترو مغناطیس ثابت پیوند کوچک است و بنابراین اولین قسمت اندکی شکسته شده تقریب خوبی برای پاسخ واقعی بود . اما اگر ثابت پیوند زیاد باشد متودهای محاسبه نیز زیر پا گذاشته می شود و قسمت های کوچک نیز بی ارزش می شوند . این موضوع در تئوری ریسمان نیز قابل رخ دادن است . تئوری های ریسمان دارای ثابت پیوندی هستند . اما با تئوری ذرات تفاوت دارد . در تئوری ریسمان ثابت تنها یک عدد نیست و به نوع نوسان ریسمان وابسته است که آن را کندی می خوانند . مبادله میدان کندی از تبادل ثابت های پیوندی بسیار بزرگ یاکوچک کم می شود . این تقارن دوگانگی اس S – dualityخوانده می شود . اگر دو تئوری ریسمان توسط دوگانگی اس به هم وابسته باشند در این صورت ثابت پیوندی یکی ضعیف خواهد بود دیگر در مقابله با آن ثابت پیوندی قوی خواهد داشت . باید توجه داشت که تئوری با نیروی پیوندی نمی تواند مفهومی از بسط آن در سری های دیگر باشد . و اما تئوری با نیروی پیوندی ضعیف این امکان را دارد . بنابراین اگر دو تئوری در دوگانگی اس به هم وابسته اند ما باید تئوری ضعیف را درک کنیم و اگر در فهم این موضوع کاملا" موفق باشیم می توان گفت که تئوری ریسمان را کاملا" فهمیده اید . این در واقع ضرب المثلی در بین فیزیکدان ها است . تئوری های ابرریسمان وابسته به دوگانگی اس عبارتند از : نوع I با تئوری ابر ریسمان (heterotic SO(32) ) و تئوری ابر ریسمان IIB با خودش . این به معنا است ؟ دوگانگی تی چیزی منحصر به فرد در فیزیک ریسمان ها است ، آن چیزی است که از عهده ی ذرات خارج است و قادر به انجام آن نیستند ، زیرا یک ذره نمی تواند همانند یک ریسمان گرداگرد یک دایره خمیده شود . اگر واقعا" تئوری ریسمان نظریه ی درستی در طبیعت است باید بر سطح های عمیق نیز دلالت کند . مقیاس های فاصله ای کوچک در فیزیک به صورت مستقل اصلاح نشده اند ، اما همانند یک سیال است که وابسته به تحقیق ما و استفاده از اندازه ها است ، این ها است که حالت تحقیق را مشخص می سارد . در قسمت دیگر که دوگانگی اس است به ما می آموزد که حد نیروی پیوندی در ریسمان ها می تواند در حدهای ضعیف برای ریسمان های مختلف محاسبه شود . اما این نتیجه ای عاقلانه برای مکانیک کوانتوم گرانشی است ؛ زیرا همانطور که می دانیم در تئوری آلبرت اینشتن آمده است اجرام با بزرگی زیاد بروی فضا – زمان اطراف خود تأثیر می گذارند و آن را خمیده می کنند . این مقاله ای مختصر در زمینه ی نظریه ی ریسمان بود ، زیرا همانطور که می دانیم تئوری ریسمان پیچیده است و جابرای بحث در آن باقی است و می توانیم چندین ده صفحه آن را به تفسیر گذاریم . انشا الله به یاری خداوند وتعال ، سعی داریم که در مقالاتی دیگر ، مباحث گفته نشده ی تئوری ریسمان را هر چند مختصر توضیح دهیم .
 

sharif

عضو جدید
گرانش

گرانش

گرانش از گرانش و نور چه مي‌دانيم؟ گرانش (جاذبه) يكي از نيروهاي چهارگانه و براي ما از همه آشناتر است. در كودكي به ما ياد داده‌اند كه هنگامي كه بستني مي‌خوريم، اگر روي قالي بريزد يا وقتي از روي تاب به زمين مي‌افتيم، گناه از نيروي گرانش است. اگر از شما بخواهند حدس بزنيد كه آيا نيروي جاذبه خيلي ضعيف يا خيلي قوي است، چه ميگوييد؟ احتمالا خواهيد گفت: « فوق‌العاده قوي است!». در اين صورت در اشتباه خواهيد بود. اين نيرو به‌مراتب، از سه نيروي ديگر ضعيف‌تر است. گرانشي كه در زندگي روزمره ما، اين قدر محسوس است، گرانش سياره بسيار بزرگي است كه روي آن زندگي مي‌كنيم يا در حقيقت، برآيند گرانش همه ذرات موجود در زمين است. سهم هر ذره، ناچيز است. براي اندازه‌گيري جاذبه گرانشي ضعيف بين اشياء كوچكي كه هر روز با آن‌ها سروكار داريم، به‌دستگاه‌هاي خيلي‌ دقيق، نيازمنديم. ضمن اين كه گرانش هميشه حالت جذب دارد و هرگز دفع نمي‌كند، پس خصوصيت جمع‌پذيري دارد. جان ويلر فيزيكدان، مايل است گرانش را شبيه يك سيستم دموكراتيك فرض كند. هر ذره يك رأي دارد كه مي‌تواند بر هر ذره ديگر موجود در جهان اثر بگذارد. اگر ذرات جمع شوند و رأي جمعي بدهند(مثلاْ در يك ستاره يا زمين)، تأثير بيشتري اعمال مي‌كنند. جاذبه گرانش بسيار ضعيف تك‌تك ذرات، در اجسام بزرگي مثل زمين مانند همان راي دسته جمعي، با هم جمع مي‌شوند و نيروي قابل توجهي پديد مي‌آورند. هر چقدر ذرات مادي كه يك جسم را تشكيل مي‌دهند، زيادتر باشد، جرم آن جسم بيشتر است. جرم با اندازه يك جسم تفاوت دارد. جرم تعيين مي‌كند كه چه قدر ماده در جسمي وجود دارد، يا تعداد آرا، در اين رأي دسته جمعي چقدر است (بدون توجه به تراكم و تفرق اين ذرات ماده) سر ايزاك نيوتن، در سالهاي 1600 پروفسور كرسي لوكاشين رياضيات در كمبريج بود. وي همان مقامي را داشت كه هاوكينگ امروزه دارد. نيوتن قوانيني را كشف كرد كه چگونگي عمل گرانش را در شرايط كم و بيش عادي، توضيح مي‌دهند. نخست اين كه اجسام درجهان درحال سكون نيستند. آن‌ها به‌حال سكون نمي‌مانند تا نيرويي آن‌ها را با كشيدن يا راندن به حركت درآورد و سپس با « از كار افتادن » اين نيرو، بار ديگر به حال سكون درآيند. بلكه بر عكس، اگر جسمي كاملاْ به حال خود گذارده شود، در امتداد يك خط راست بدون تغيير جهت و تغيير تندي به حركت خود ادامه مي‌دهد. بهترين ديدگاه آن است كه فكر كنيم، در جهان، همه چيز در حال حركت است. ما مي‌توانيم سرعت يا جهت حركت خود را نسبت به ساير اجسامي كه در جهان وجود دارند، بسنجيم، اما نمي‌توانيم آن را نسبت به سكون مطلق يا چيزي مثل شمال و جنوب، بالا يا پايين مطلق اندازه‌گيري كنيم. به عنوان مثال، اگر كره ماه در فضا تنها بود، در حال سكون نمي‌ماند بلكه در امتداد خط راست بدون تغيير سرعت، به حركت خود ادامه مي‌داد. البته اگر ماه واقعاْ تنها بود، امكان نداشت كه حركت آن را به گونه‌اي كه گفته شد، بيان كنيم زيرا چيزي نبود كه حركت ماه را به آن نسبت دهيم. اما ماه كاملاْ تنها نيست. نيرويي موسوم به گرانش، ماه را وادار مي‌كند كه تندي حركت و جهت حركت خود را تغيير دهد. اين نيرو از كجا مي‌آيد؟ اين نيرو از مجموعه آراء ذرات نزديك به‌هم (جسمي با جرم زياد) مي‌آيد كه همان زمين باشد. ماه در برابر اين تغيير، مقاومت مي‌كند و سعي مي‌كند كه حركت خود را روي يك خط راست نگه دارد. در همين حال، گرانش ماه نيز روي زمين تأثير مي‌گذارد. مي‌دانيم كه نمونه بارزش جذر و مد اقيانوس‌هاست. نظريه گرانش نيوتن به ما مي‌گويد كه مقدار جرم يك جسم، چگونه بر شدت گرانش بين آن جسم و جسم ديگر، تأثير مي‌گذارد. اگر عوامل ديگر تغيير نكنند، هر قدر جرم زيادتر باشد، جاذبه شديدتر خواهد بود. اگر زمين دو برابر جرم فعلي خود را داشت، جاذبه‌‌اي كه بين زمين و ماه وجود دارد، نسبت به جاذبه كنوني آن، دو برابر مي‌شد. اما اگر فاصله ماه تا زمين، دو برابر فاصله كنوني بود، شدت جاذبه بين آنها يك‌چهارم شدت فعلي مي‌شد. (نظريه گرانش نيوتن را در كتب پايه فيزيك ببينيد) نظريه گرانش نيوتن، نظريه بسيار موفقي بود و تا 200 سال بعد، مورد تجديد نظر واقع نشد. هنوز هم ما از آن استفاده مي‌كنيم در حالي كه مي‌دانيم، در بعضي شرايط، مثلاْ اگر نيروهاي گرانشي فوق‌العاده شديد باشند(به عنوان مثال در نزديكي يك سياهچاله)، يا زماني كه اجسام با سرعتي معادل نور حركت كنند، اين نظريه ديگر صادق نيست. آلبرت اينشتين، در اوايل اين قرن، به مشكلي در نظريه نيوتن پي برد. دانستيم كه نيوتن، شدت گراني بين دو جسم را به فاصله آنها، مربوط مي‌دانست. در صورتي كه اين فرضيه درست باشد، اگر خورشيد در يك لحظه به هر دليلي به فاصله خيلي دورتر از زمين برود، مي‌بايستي جاذبه بين خورشيد و زمين در همان لحظه تغيير كند. آيا چنين چيزي ممكن است؟ نظريه نسبيت خاص اينشتين مي‌گويد كه سرعت نور ثابت است. در هر مكان از جهان و با هر سرعتي كه اجسام حركت كنند، سرعت نور تغيير ناپذير است و هيچ سرعتي، بالاتر از سرعت نور نيست. نور خورشيد در زماني معادل 8 دقيقه به ما مي‌رسد. بنابراين، ما هميشه خورشيد را آن طور مي‌بينيم كه هشت دقيقه پيش بوده است. اگر خورشيد از زمين دور شود، 8 دقيقه بعد، ما به هر اثري كه اين تغيير فاصله داشته باشد، پي خواهيم برد. براي 8 دقيقه،‌ما خورشيد را در همان مدار مي‌بينيم كه قبلاً ديده‌ايم. مثل اينكه خورشيد حركتي نكرده است. به عبارت ديگر، اثر گراني يك جسم بر جسم ديگر، نمي‌تواند فوراْ تغيير كند! زيرا سرعت انتقال گرانش كه زيادتر از سرعت نور نيست. اطلاع از اينكه خورشيد چه اندازه دور شده است، نمي‌تواند فوراْ از طريق فضا به ما برسد. اين اطلاع‌رساني، به هر وسيله‌اي كه باشد، سريعتر از سرعت نور، يعني 300000 كيلومتر در ثانيه كه نخواهد بود. بنابر اين، روشن است كه اگر بخواهيم در باره حركت اجسام در جهان گفتگو كنيم، واقع بينانه نخواهد بود كه تنها سه بعد فضا را در نظر بگيريم. اگر هيچ چيز نمي‌تواند سريعتر از نور منتقل شود، چيزهايي در فاصله‌هاي نجومي، صرفاْ بدون يك عامل زمان نه براي ما وجود دارند و نه براي خود آن چيزها بين يكديگر! توصيف جهان در سه بعد همان قدر ناكافي است كه بخواهيم يك مكعب را در دو بعد توصيف كنيم. بسيار پرمعني‌تر خواهد بود كه بعدي به‌نام زمان را به ابعاد ديگر اضافه كنيم. يعني بپذيريم كه در واقع، چهار بعد وجود دارد و به بحث فضا ـ زمان بپردازيم.
 
آخرین ویرایش:

sharif

عضو جدید
بگو مگو ...

بگو مگو ...

نیوتن:قوانین ثابت رابطه بین علت و معلول را تعیین می کند انیشتین:قوانین علمی توصیفهای احتمالات اماری هستند که بوسیله انسان تهیه می شوند نیوتن:ماده از ذرات مجزا یا نا مربوط تشکیل شده است انیشتین:ماده امواج انر÷ی است نیوتن:جرم مطلق است انیشتین:جرم نسبت به سرعت یا مشاهده کننده تغییر می کند نیوتن:جهان بی نهایت است انیشتین:جهان احتمالا متناهی و در بعد پنجم کروی است نیوتن:مکان مکانه اقلیدسی است انیشتین:نکان مکان غیر اقلیدسی است نیوتن:قطعیت و ثبات خصوصیات اصلی جهان است انیشتین: عدم ثبات و تغییر اشکارتر از هر چیز هستند فک کنم از اخر خودم باید 2تا قانون درست و حسابی واسه فیزیک بزارم
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نظریه جعفر صادق در باب پیدایش جهان

نظریه جعفر صادق در باب پیدایش جهان

ام جعفر صادق راجع به بعضی از مسائل فیزیكی چیزهائی گفته كه از لحاظ تئوری كوچكترین تفاوت با نظریه بوجود آمدن جهان در این عصر ندارد ویك دانشمند فیزیكی این دوره وقتی تئوری جعفر صادق را در مورد ایجاد دنیا میخواند تصدیق میكند كه نظریه ایست مطابق با تئوری فیزیكی ایجاد دنیا در این عصر. هنوز نظریه مربوط به پیرایش جهان در كادر قانون علمی قرار نگرفته و هرچه گفته اند تئوری است و ممكن است صحیح باشد یا نادرست جلوه كند. تئوری جعفرصادق هم راجع به پیدایش دنیا همین طور است و در كادر قانون علمی قرار نگرفته تا این كه بتوان آن را حقیقت غیر قابل تردید علمی دانست. اما این مزیت را دارد كه با این كه در دوازده قرن قبل از این ابراز شده یا تئوری جدید فیزیكی راجع به پیدایش دنیا مطابقه میكند. امام جعفر صادق راجع به دنیا چنین گفته است: جهان از یك جرثومه بوجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پیدا كرد و تنوع ماده ناشی از كمی یا زیادی ذرات آنها میباشد. این تئوری با تئوری اتمی امروزی راجع بوجود آمدن جهان هیچ تفاوت ندارد و دو قطب متضاد دو شارژ مثبت و منفی درون اتم است و آن دو شارژ سبب تكوین اتم گردیده و اتم هم ماده را بوجود آورده و تفاوتی كه بین مواد(یعنی عناصر ) دیده میشود ناشی از كمی یا زیادی چیزهائی است كه درون اتم عناصر موجود میباشد. چند نفراز فیلسوفان یونان قدیم كه در قرن ششم و پنجم قبل از میلاد بسر میبردند راجع به پیدایش دنیا نظرهائی ابراز كردند و (ذیمقراطیس ) نظریه (اتم ) را راجع به پیدایش دنیا ابراز كرد و بعید نمیدانیم كه امام جعفر صادق از تئوری فیلسوف یونانی راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته و تئوری خود را با وقوف بر آن نظریه ها ابراز كرده است. به احتمال قوی اگر امام جعفر صادق از نظریه فیلسوفان قدیم یونان اطلاع داشته آن تئوریها از همان راه كه جغرافیا و هندسه وارد مدینه گردید به آن شهر رسیده بود یعنی از راه دانشمندان مصری از فرقه قطبی. میتوانیم فكر كنیم كه چون امام جعفر صادق از تئوری های دانشمندان قدیم یونانی كه سیزده قرن یا دوازده قرن قبل از او میزیسته اند راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته توانسته آن تئوری ها را تكمیل كند و راجع بوجود آمدن دنیا نظریه ای ابراز نماید كه امروز علمای فیزیك آن را میپذیرند و هنوز نتوانسته اند نظریه ای جالب توجه تر از نظریه آن مرد راجع به پیدایش دنیا بگویند. در این نظریه بر جسته ترین قسمت موضوع دو قطب متضاد است قبل از جعفر صادق فیلسوفان یونان و دانشمندان اسكندریه پی برده بودند كه در هستی اضداد وجود دارد و بعضی از آنها گفتند كه هر چیز را بایستی از ضد آن شنا خت. اما در تئوری جعفر صادق تئوری مربوط با ضداد صریح بیان شده و این صراحت نه در نظریه فیلسوفان قدیم یونان وجود دارد و نه در نظریه دانشمندان مكتب علمی اسكندریه. دانشمندان یونان و اسكندریه نظریه های خود را در مورد اضداد طوری بیان كرده اند كه گوئی میخواسته اند راهی برای فرار داشته باشند و اگر دریافتندكه اشتباه كرده اند بتوانند گفته خود را پس بگیرند. واضح است كه از این جهت نظریه آنها به آن شكل ابراز شده كه اطمینان نداشتند كه اشتباه نمیكنند. ولی جعفر صادق نظریه خود را صریح و بدون قید و شرط بیان كرده و در تئوری او (اگر ) و (اما ) وجود ندارد و صراحت نظریه اش ثابت میكند كه میدانسته اشتباه نمینماید و نمیخواسته راه باز گشت را برای خود حفظ كند. شیعیان میگویند تمام چیز هائی كه امام جعفر صادق در مورد بوجود آمدن جهان و نجوم و فیزیك و عناصر و شیمی و ریاضیات و چیزهای دیگر گفت از علم امامت یعنی علم لدنی او بوده است. اما مورخ نمی تواند علم جعفر صادق را لدنی بداند و دیگر این كه تردید نداریم كه جعفر صادق قبل از این كه خود شروع به تدریس كند مدتی تحصیل میكرده و در جلسه درس پدرش حضور بهم میرسانیده است و مورخ نمیتواند مردی را كه مدتی تحصیل میكرده دارای علم لدنی بداند. تصور میكنیم كه حتی شیعیان هم انكار كنند كه جعفر صادق الفبا را از دیگران فرا گرفته بود و مردی كه الفبا و مقدمات دیگر را از سایرین فرا گرفته چگونه از نظر یك مورخ میتوانید دارای علم لدنی باشد. (مجمع مطالعات اسلامی در استراسبورك بزرگان اسلام را فقط از لحاظ تاریخی مورد تحقیق قرار میدهد.) یك مورخ او را یك دانشمند بر جسته میبیند و میفهمد كه نیروی تفكر علمی او خیلی قوی تر از معاصرین بوده و آنچه در علوم مختلف گفته و كشف كرده از آن نیروی تفكر علمی سر چشمه میگرفته نه از یك علم لدنی و ملكوتی و یكی از چیز هائی كه جعفر صادق در مورد پیدایش جهان گفته دو قطب متضاد است. اهمیت آنچه آن مرد گفت بعد از قرن هفدهم میلادی كه وجود دو قطب متضاد در فیزیك به ثبوت رسید آشكار شد. معاصرین او و كسانی كه بعد از وی آمدند دو قطب متضاد را در شمار آنچه قدما گفتند معشر بر این كه هر چیز بضد خود شناخته میشود محسوب كردند و اهمیت گفته جعفر صادق پس از این كه وجود دو قطب متضاد در فیزیك به ثبوت رسید آشكار گردید و امروز هم در اتم شناسی و الكترونیك وجود دو قطب متضاد غیر قابل تردید است. ما علوم جعفر صادق را از جغرافیا و نجوم و فیزیك در مبحث پیدایش دنیا و عناصر شروع كرده ایم و لذا مبحث فیزیك جعفر صادق را ادامه خواهیم داد و بعد از آن به مباحث دیگر خواهیم رسید و میگوئیم در فیزیك جعفر صادق چیزهائی گفته كه قبل از او كسی نگفت و بعد از وی تا نیمه دوم قرن هجدهم و قرن نوزدهم و بیستم بعقل كسی نرسیده كه آنها را بگوید.


مجمع مطالعات اسلامی استراسبورك
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ماده شگفت

ماده شگفت

بیشتر ماده ای كه ما درعـــالم می شناسیم، ستاره هـــا، سحابی ها، سیارات وغبارهـــای مــــیان ستاره ای و.... از پروتون ها و نوترون ها ساخته شده اند. تا مـدت ها گمان براین بــودكه این ذرارت (پروتون، نوترون و الكترون ) ذرات بنیادی سازنده عـــالم هستند و نمی توان آنــهارا به اجزای كوچكتــری تقسیم كرد. ایــن باور هنوز در مورد الكترون وجـود دارد. اما تبدیل پروتون و نوترون به یكدیگر دربرخی واكنش های هسته ای و آزمایش هـای پیشرفـته تــری كه درشتاب دهنده هــای ذرات بنیادی انجام شد، نشان دادكه آنـها از ذرات سازنده كوچكتـری به نام كوارك ساخته شده اند. البته كوارك هـانیزانواع مختلفی دارند. تـا كنون شش نوع كـوارك شناخته شـــده است كه با اسامی جالبی نـامگذاری شده انــد:
۱) بالا (up۲) پایین (down۳) افسون (charm) ۴) شگفت (strange) ۵) سر (dottom) ۶) ته (top). انتخاب ایـــن اسامی معنی خاصی ندارد، چــون كـوارك هــا نه بالا و پایین دارنــد و نه سر وته ! پروتون هــا ونوترون هـا از دو كـوارك اول ساخـته می شونـد.دو كوارك d ویك كوارك u پروتون رامی سازنـد. دوكوارك u و یـك كواركd نـــوترون را می سازنــد. بــرای نـــگه داشتن كوارك هـا كنار یكدیگرچسب مخصوصی لازم است. این وظیفه به عهده ذرات دیــگری است كه گلوئون نام دارنـد. درحالت طبیعی نمی تـوان كوارك هـا را بـه صورت آزاد و مـنفرد یافت. بیشتر مـاده موجــود درعــالم از كوارك هــا ساخته شده است. ایــن كوارك ها درگروهای سه تایی دربسته ای از جنس گلوئون ها مقید شده انـد. اما در مـركز یك ستاره نوترونی بی انـدازه چگال ممكن است نوترون ها آن چنان فشرده شونـد كه ساختارشان درهم بشكند و ماده به دریایی ازكوارك های آزاد و گلوئون ها و الكترونها تبدیل شود. حروف u و d كوارك های اولیه در نوترون و پروتون و s كوارك دیگری است كه دراین تبد یل وتحت فشار زیاد به وجـود آمده است. e الكترون و g گلوئون است. اما اگر چگالی و فشارآن قـدرزیاد باشدكه ساختار پروتون هـا و نوترون هـا درهـم بشكند. شاید ماده جدیدی خلق شودكه دیگر ساختارشناخته شده قبلی ماده را ندارد. دیگرنمی توان از ذره یا ذرات به صورت مشخص نام برد، چرا كه ماده به دریای یكپارچه ای از كوارك ها، الكترون ها وگلوئون ها تبد یل شده است. چگالی این مـاده از چگالی هستهء اتـم هـاكه شامل پروتون ها ونوترون هـای مجزاست، بسیار بیشتر است و خاصیت های آن نیز با خواص ماده معمولی بسیار متفاوت خواهد بود. دانشمندان این ماده جدید را ماده كواركی یا "ماده شگفت" نامیدهاند. ماده شگفت ممكن است پایدارترین شكل ممكن ماده باشد. تا كنون این عنوان به هسته اتم آهن اطلاق می شد كه نقطه پایانی واكنش های هسته ای در مركز ستاره های سنگین و پر جرم است. اگر چنین باشد، پس ازساخته شدن ماده شگفت، برای نگهداری آن به همین شكل فشرده نیازی به گرانش نخواهد بود. برخی نظریه پردازان معتقد ند این ماده بسیار چگال می تواند هر شكل دیگری از ماده راكه با آن برخوردكند درهم بشكند وتبدیل به ماده شگفت كند. اما جای نگرانی نیست، چــرا كه حتی اگرایــن اتفاق بیفتد، سرعت انجام آن بسیار كم است. به هرحال اگر كمی ماده شگفت روی زمین یا خورشید بریزد، به سرعت به سمت مركز می رود و در همان جا باقی می ماند، بدون اینكه آسیبی به محیط اطراف وارد كند. فیزیكدانان ذرات بنیادی نیز امیدوارند بتوانند با استفاده از شتاب دهنده نسبیتی آزمایش بروكهاون در مدت بسیار كوتاهی كوارك و گلوئون های آزاد ایجاد كنند (كه البته این وضعیت بسیار ناپایدار است). آسمان بالای سر ما و اجرام گوناگونی كه در این فضای بی انتها قرار دارند آزمایشگاهی طبیعی در اختیار اختر شناسان قرار داده اند تا بتوانند گاهی فیزیكدان ها را پشت سر بگذارند و خیلی سریعتر از آزمایشگاه های زمینی به نتیجه برسند.
 

sharif

عضو جدید
پرتوx

پرتوx

دو ستاره را در نظر بگيريد كه طوفان هايي چنان قوي دارند كه ميتوانند سياره اي مثل زمين را هر ماه يكبار از حالت مادي خودش خارج كنند . بعد فرض كنيد كه طوفان هاي اين دو ستاره از روبه رو در هم فرو روند . برخورد بزرگي كه گازهائي در دماي چندين ميليون درجه و اشعه ايكس درخشاني توليد ميكند . منجمان مطمئنند كه دوازده منظومه ي دوتائي مثل آنچه در بالا ذكر شد در كهكشان راه شيري وجود دارد . ولي تا كنون مانند اين منظومه هاي دوتائي در خارج از كهكشان ما مشاهده نشده بود. با قدرداني از رصد خانه اشعه ايكس XMM نيوتون آژانس فضائي اروپا و رصد خانه اشعه ايكس چاندرا ناسا و يك تيم بين المللي به رهبري دكتر يائيل نازه از دانشگاه د- ليج كه به كمك هم يكي از اين منظومه هاي دوتائي را در ماوراي كهكشان ما كشف كردند . اين كهكشان، ابر ماژلاني كوچك، حول كهكشان راه شيري ميچرخد و حدود 170000 سال نوري با زمين فاصله دارد . اين سيستم دوتائي كه به عنوان HD5980 شناخته شده است دو ستاره غول پيكر با جرمي حدود 30 – 50 برابر جرم خورشيد را در خود جاي داده است . هر كدام از اين دو ستاره نوري ميليون ها بار بيشتر از نور خورشيد از خود ساطع ميكنند . يعني اين ستارگان در هر دقيقه نوري معادل و يا حتي بيشتر از نور ساطع شده از ستاره ميزبان خوددر كهكشان ما در كل يك سال ساطع ميكنند. اثر فوتون خالص اين بيرون ريزي حيرت آور گازي از ستاره ديگر را در يك طوفان فراصوت فرا ميگيرد . اين طوفان ها آن چنان قوي اند كه ميتوانند تقريبا هر ماه جرمي معادل جرم زمين را با خود حمل كرده و آن را از خود دور كنند. سرعت اين طوفان ها حدود 10 هزار ميليون بار بيشتر از سرعت طوفان هاي خورشيدي ماست . دو ستاره HD5980 جدا و در فاصله 90 ميليون كيلومتر از هم قرار گرفته اند. طوفان هاي اين دو ستاره با نيروئي عظيم در هم فرو ميروند و گازهايي داغ از خود منتشر ميكنند و طبق گفته دكتر كوركوران از اعضاي تيم تحقيقاتي در اين هنگام اشعه ايكسي با انرژي حدود 10 برابر انرژي همه طيف هاي خورشيد از منتشر ميشود. بااستفاده از اطلاعات رصدخانه چاندرا همين تيم تحقيقاتي انتشار اشعه ايكس با انرژي بالا HD5980 را در سال 2002 ثبت كردند . ولي در آن سال مكان آن معلوم نبود .
 

sharif

عضو جدید
جهان های موازی!!

جهان های موازی!!

جهان هاي موازي آيا نسخه دومي از شما ، يك رونوشت از خود شما وجوددارد كه همين الان مشغول خواندن اين مقاله باشد؟ آيا شخصي ديگر با اينكه شما نيست، روي سياره اي به نام زمين با كوه هاي مه گرفته ، مزارع حاصل خيز و شهرهاي بي در و پيكر در منظومه خورشيدي كه هشت سياره ديگر نيز دارد، زندگي مي كند؟ آيا زندگي اين شخص از هر لحاظ درست عين زندگي شما بوده است؟ اگر جوابتان مثبت است ، شايد در اين لحظه او تصميم بگيرد اين مقاله را تا همين جا رها كند در حالي كه شما به خواندن مقاله تا انتها ادامه خواهيد داد. نظريه جهان هاي موازي انديشه وجود يك خود ديگر نظير آنچه كه در بالا شرح آن رفت عجيب و غير معقول به نظر مي رسد، اما آنگونه كه از قرائن بر مي آيد انگار مجبوريم آن را بپذيريم. زيرا مشاهدات نجومي از اين انديشه غير مادي پشتيباني مي كنند. بنابر اين پيش بيني ساده ترين و پر طرافدار ترين الگوي كيهان شناسي كه امروزه وجود دارد، اين است كه هر يك از ما يك جفت (همزاد) داريم كه در كهكشاني كه حدود 280 ^ 10 متر دورتر از زمين قراردارد، زندگي مي كنند . اين مسافت آنچنان زياد است كه بطور كامل خارج از هر گونه امكان بررسي هاي نجومي است اما اين امر واقعيت وجود نسخه دوم ما را كمرنگ نمي كند. اين مسافت بر اساس نظريه احتمالات مقدماتي برآورده شده و حتي فرضيات خيالپردازانه فيزيك نوين را نيز در بر نگرفته است . فضاي بيكران اينكه فضا بيكران است و تقريبا بطور يكنواخت از ماده انباشته شده است، چيزي كه مشاهدات هم آن را تأييد مي كنند. در فضاي بي كران حتي غير محتمل ترين رويدادها نيز بالاخره در جايي ، اتفاق خواهند افتاد. در اين فضا ، بينهايت سياره مسكوني ديگر وجود دارد، كه نه تنها يكي بلكه تعداد بيشماري از آنها مردماني دارند كه شكل ظاهري ، نام و خاطرات آنها دقيقا همان هاست كه ما داريم. به ساكناني كه تمامي حالت هاي ممكن ار گزينه هاي موجود در زندگي ما را تجربه مي كنند. من و شما احتمالا هرگز "خود" هاي ديگران را نخواهيم ديد . وسعت عالم دورترين فاصله اي كه ما قادر به ديدن آن هستيم، مسافتي است كه نور در مدت 14 ميليارد سال كه از انفجار بزرگ و آغاز انبساط عالم سپري شده است، طي مي كند. دورترين اجرام مرئي هم اكنون حدود 26^10×4 متر دور تر از زمين قرار دارند. اين فاصله كه عالم قابل مشاهده توسط ما را تعريف مي كند. به طور مشابه ، عالم هاي خود هاي ديگر ما كراتي هستند به همين اندازه ، كه مركزشان روي سياره محل سكونت آنهاست. چنين تركيبي ساده ترين و سر راست ترين نمونه از جهان هاي موازي است. هر جهان تنها بخشي كوچك از "جهان چند گانه" بزرگتر است. جدال فيزيك و متا فيزيك با اين تعريف از جهان ممكن است شما تصور كنيد كه مفهوم جهان چند گانه تا ابد در محدوده قلمرو متا فيزيك باقي خواهد ماند. اما بايد توجه داشت كه مرز ميان فيزيك و متا فيزيك را اين مسأله كه يك نظريه از لحاظ تجربه قابل آزمون است، يا خير تعيين مي كند نه اين موضوع كه فلان نظريه شامل انديشه هاي غريب و ماهيت هاي غير قابل مشاهده است . مرز هاي فيزيك به تدريج با گذر زمان فراتر رفته و اكنون مفاهيمي است بسيار انتزاعي تر نظير زمين كروي ، ميدان الكترو مغناطيسي نامرئي ، كند شدن گذر زمان در شرعتهاي بالا ، برهم نهي كوانتومي ، فضاي خميده و سياهچاله ها را در بر گرفته است. طي چند سال گذشته مفهوم جهان چند گانه نيز به اين فهرست اضافه شده است . پايه اين انديشه بر نظرياتي است كه امتحان خو را به خوبي پس داده اند. نظرياتي همچون نسبيت و نظريه مكانيك كوانتومي ، افزون بر آن به دو قاعده اساسي علوم تجربي نيز وفادار است. كه پيش بيني مي كنند و مي توانند آن را دستكاري نمايند . انواع جهان هاي موازي دانشمندان تاكنون چهار نوع جهان موازي متفاوت را تشريح كرده اند. هم اكنون پرسش كليدي وجود يا عدم جهان چند گانه نيست ، بلكه سوال بر سر تعداد سطوحي است كه چنين جهان مي توان داشته باشد . يكي از نتايج متعدد مشاهدات كيهان شناسي اخير اين بوده است كه جهان هاي موازي ديگر مفهومي خيالپردازانه و انتزاعي صرف نيست. به نظر مي رسد كه اندازه فضا بينهايت است. اگر اين گونه باشد، بالاخره در جايي از اين فضا هر چيزي كه امكان پذير باشد واقعيت خواهد يافت. اصلاً مهم نيست كه امكان پذيري آن تا چه حد نامتحمل است فراسوي محدوده ديد تلسكوپ هاي ما ، نواحي ديگري از فضا كاملا شبيه آنچه كه پيرامون ماست وجود دارند آن نواحي يكي از انواع جهان هاي موازي هستند. دانشمندان حتي مي توانند محاسبه كنند كه اين جهان ها بطور متوسط چقدر با ما فاصله دارند و مهم تر از همه اينكه تمامي اينها فيزيك حقيقي و واقعي است . زماني كه كيهان شناسان با نظرياتي روبرو مي شوند كه از استحكام لازم برخوردار نيستند، نتيجه مي گيرند كه جهان هاي ديگر مي توانند ويژگيها و قوانين فيزيكي كاملا متفاوتي داشته باشند. وجود اين جهان ها بسياري از جنبه هاي پرسش بنيادي در خصوص ماهيت زمان و قابل درك بودن جهان فيزيكي را پاسخ داد. مرسی هوپا
 

sharif

عضو جدید
حیات؟

حیات؟

با پيشرفت علم در قرن اخير، حال ديگر مى توانيم پاسخ هاى روشن ترى را درباره حيات و احتمال وجود آن در كيهان بيابيم. با احتساب شماره تخمينى سيارات عالم، دانشمندان محاسبه كرده اند احتمال اينكه ما تنها باشيم و به جز زمين در سراسر كائنات نشانى از حيات نباشد يك در ۱۰۰ ميليون است. در هر كهكشان مانند راه شيرى ۱۰۰ تا ۴۰۰ ميليارد ستاره وجود دارد و كيهان شناسان تخمين مى زنند ۴۰۰ ميليارد كهكشان در عالم موجود است بنابراين پذيرفتنى نيست اگر بگوييم سياره كوچك ما در كنار ستاره عادى مان تنها مكان پذيراى حيات در عالم است اما تنها زيستگاهى كه تاكنون در عالم مى شناسيم زمين خودمان است. در اينجا به دليل گستردگى مطلب بحث درباره حيات در كيهان را به حوزه كوچك تر آن يعنى منظومه شمسى محدود خواهيم كرد و به احتمال وجود حيات و سيارات و اقمار پذيراى آن مى پردازيم. در قسمت هاى بعدى درباره احتمال وجود حيات در ديگر نقاط كيهان و امكان ارتباط با آنها و حتى شكل فرضى حيات شان صحبت خواهيم كرد. در اين مطلب چون مقصود از حيات در منظومه شمسى، حيات ابتدايى و چگونگى شكل گيرى آن است پيشنهاد مى كنم ابتدا مطلب «حيات چيست؟» را مطالعه فرماييد. (روزنامه شرق ۸۴.3.10) •گزينه هاى وجود حيات در منظومه شمسى غير از زمين تنها سه گزينه وجود دارد كه احتمال پيدايش حيات بر روى آنها بررسى مى شود. مى توانيم با اطمينان بگوييم حيات در مريخ، يكى از اقمار مشترى - اروپا و يكى از اقمار زحل - تيتان - مى تواند پديد بيايد. كمربند حيات خورشيد شامل سه سياره زهره، زمين و مريخ است. (كمربند حيات در منظومه شمسى يعنى جايى كه سياره اى با جو مناسب داراى آب به صورت مايع است و احتمال شكل گيرى حيات تنها در اين كمربند وجود دارد) سياره زهره از لحاظ ظاهرى شباهت زيادى به زمين دارد. جرم آنها با هم برابر است و ضمناً تركيبات اتمسفرى اوليه دو سياره شباهت زيادى با هم داشته اند اما سياره زهره كمى نزديك تر از زمين به خورشيد است و اين باعث عدم پايدارى آب مايع در آن سياره مى شود. همچنين گاز كربنيكى كه در جو آن قرار دارد باعث ايجاد خاصيت گلخانه اى شديد شده و درجه حرارت آن را تا ۵۰۰ سانتى گراد مى رساند. بنابراين مى بينيد كه از شرايط ابتدايى حيات يعنى آب مايع و جو مناسب برخوردار نيست. ••• ۱- مريخ: سياره ديگر كمربند حيات مريخ است كه تاكنون بيش از دو گزينه ديگر كاوش شده است. در چند صد ميليون سال اول منظومه شمسى، مريخ نسبت به زمين شرايط بهترى براى پيدايش حيات داشته كه به دليل سريع سردتر شدن مريخ بوده است. همين زمينه شرايط پيدايش باكترى ها را زير پوسته مريخ ايجاد كرد. يعنى شرايط سطحى مريخ بسيار زودتر از زمين براى پيدايش حيات آماده شده است. يافته هاى اخير مريخ نوردهاى ناسا وجود آب در گذشته مريخ- احتمالاً حدود يك ميليارد سال قبل- را نيز تاييد كرده اند. هرچند ميزان آن و مدت زمان بقاى آن همچنان مبهم است. علاوه بر اين شواهدى دال بر وجود جوى ضخيم از co2 در سال هاى آغازين اين سياره وجود دارد. شايد در همين دوره حيات در زير سطح مريخ يا حتى بر سطح آن فرصت رشد يافته باشد اما به دليل ميدان مغناطيسى و گرانش ضعيف مريخ (حدود ۳۸ درصد جو زمين) باد خورشيدى جو آن را بيش از پيش پراكنده ساخت و سبب بخار شدن يا فرو رفتن آب هاى سطحى به زير سطح مريخ و يخ زدن آنها شده است. اخيراً نيز مدار گردهاى مريخ نشانه هاى اميدوار كننده اى را از وجود منابع يخ- آب زير سطح مريخ يافته اند. بنابراين امكان حيات بر روى مريخ كنونى بسيار كم است اما غيرممكن نيست. احتمالاً گرماى درونى آن به اندازه اى هست كه لايه زيرين يخ را گرم كند و محيطى نسبتاً مساعد را براى ميكروب هاى جان سخت مريخى ايجاد كنند. اين باكترى ها در صورت وجود در سوخت و سازشان توليدكننده متان هستند. جالب اين است كه شواهد اخير مدارگرد مريخ نشانه هايى قطعى از وجود متان در جو مريخ دارد كه يا بر اثر واپاشى هاى حاصل از زندگى باكترى ها به وجود مى آيند يا بر اثر فعاليت هاى پيوسته آتشفشانى در جو پخش مى شوند. اين كه آيا در دوره ابتدايى مريخ حيات شكل گرفته است يا حتى هنوز هم باكترى هايى زير لايه هاى سطحى آن- جايى كه احتمالاً آب مايع وجود دارد- زنده مانده اند هنوز بى پاسخ مانده است و جواب قطعى آن طى كاوش هاى آينده حاصل مى شود. (شهاب سنگ مريخى ALH84001 كه ۱۳۰۰۰ سال پيش در قطب جنوب سقوط كرده است. در بزرگنمايى ۱۰۰ هزار برابر با ميكروسكوپ الكترونى، ساختارهاى كرم مانندى ديده مى شود كه دانشمندان آنها را مشابه سنگواره هاى حيات ابتدايى مى دانند. اما هيچ چيز هنوز قطعى نيست.) بنابراين هر دو سياره موجود در كمربند حيات را بررسى كرديم. (البته غير از زمين) اما ممكن است در هر منظومه كمربندهاى حيات متعددى وجود داشته باشد يعنى قلمرو حيات ابتدايى محدود به كمربند حيات دور هر ستاره نيست. اگر سياره اى گازى اقمارى بزرگ داشته باشد، نيروى جذر و مدى ميان سياره و اقمار درون اين اقمار را گرم مى كند. يعنى حتى اگر سياره و قمرش نزديك ستاره اى هم نباشند، انرژى مورد نياز حيات ابتدايى تامين خواهد شد. ۲- اروپا: سطح اين قمر مشترى را اقيانوسى نيمه عميق از آب فراگرفته و روى آن را لايه اى يخ ضخيم كه شايد ضخامت آن ۱۰ تا ۱۵ كيلومتر باشد، پوشانيده است و اين لايه يخ به دلايل مجاورت با خلأ همواره در حال شكست و ترميم است. اين قمر هم اندازه ماه زمين است و منبع گرمايى درونى آن در اثر مكش گرانشى مشترى و ديگر قمرها بر اروپا به وجود آمده است. اين گرما يخ هاى زيرين را ذوب مى كند، در عين حال فشار يخ ها باعث مى شود آب بخار نشود، در نتيجه ممكن است نوعى از حيات در آب زيرين شكل گرفته باشد. شكلى از حيات كه متفاوت از حيات شناخته شده زمين خواهد بود. چون ژرفاى يخ به حدى است كه نور خورشيدى از آن نمى گذرد بر همين اساس حيات وابسته به نور خورشيد نمى تواند در آنجا شكل بگيرد. اينكه آيا حياتى در آنجا آغاز شده و تا كجا متحول شده است را نمى دانيم. با شروع ماموريت مدارگرد جيمو (JIMO) و مطالعه قمرهاى يخى مشترى، اطلاعات نسبتاً كامل ترى را درباره احتمال حيات در اروپا به دست خواهيم آورد. تنها زمانى مى توانيم با قطعيت از حيات در اروپا صحبت كنيم كه ناسا موفق شود كاوشگرى را به اروپا بفرستد و با سوراخ كردن يخ ها، حيات دريايى را آزمايش كند كه اين امر با توجه به شرايط و ضخامت يخ به زودى امكان پذير نيست. (سطح يخى اروپا، شيارهاى موجود يخ هاى ترك خورده سطح اروپا را از ديد فضاپيماى گاليله در سال ۱۹۹۸ نشان مى دهد.) ۳- تيتان: اين قمر با قطرى معادل ۵۱۵۰ كيلومتر دومين قمر بزرگ منظومه شمسى و حتى از سياره هاى پلوتون و عطارد نيز بزرگ تر است. اما مهمترين ويژگى آن وجود جو قابل توجه آن است كه از نظر تركيبات و فشار سطحى به زمين بسيار شبيه است. جو هر دو از نيتروژن (۱۷ درصد براى زمين و ۹۰ تا ۹۷ درصد براى تيتان) تشكيل شده و فشار جو در تيتان ۵/۱ برابر فشار جو در زمين است. البته دومين گاز فراوان در زمين اكسيژن و در تيتان متان است. دورتا دور جو تيتان تا ارتفاع ۷۰۰ كيلومترى سطح غبارى از ذرات متان وجود دارد. در عكس هايى كه كاسينى اخيراً از اين قمر بااهميت گرفته نواحى تيره و روشن بسيارى ديده مى شود. نواحى تيره احتمالاً درياهاى اتان و متان هستند كه در دماى ۱۷۹- درجه سطح تيتان به وجود آمده اند و نواحى روشن بايد قاره هايى بر سطح آن باشند. به دليل دماى بسيار كم تيتان، احتمال وجود حيات در آن وجود ندارد اما اين قمر تركيبات آلى يعنى بلوك هاى سازنده حيات را در خود جاى داده است. بنابراين نمونه اى عالى براى بررسى شرايط آغازين حيات است، يعنى چيزى شبيه زمين در ۵/۴ ميليارد سال پيش كه اكنون مى توان سير تكوين حيات را بر روى نمونه اى آزمايشگاهى مطالعه كرد. حال چگونه بر روى چنين قمرى با اوضاع محيطى نه چندان مساعد حيات شكل مى گيرد؟ تيتان يكى از مهم ترين عامل ها را دارا است و آن جوى پايدار است كه مانند يك حفاظ محيط درون قمر را از فضاى بيرون آن جدا مى كند. مورد بعدى مانند پيدايش حيات ابتدايى بر روى زمين است. پرتوهاى فرابنفش در برخورد با تيتان باعث شكسته شدن مولكول هاى نيتروژن، متان و ساير مولكول ها مى شود و در نتيجه تركيبات آلى بعدى شكل مى گيرد. در نهايت چگالى ابرها به حدى مى شود كه امكان ريزش باران هاى هيدروكربنى را روى قمر بالا مى برد كه در صورت روى دادن اين پديده مهم، درياچه ها و رودهايى از تركيبات آلى سطح اين قمر را مى پوشاند. بنابراين شرايط حيات ابتدايى در مجاورت مولكول هاى آلى مساعد تر مى شود و در آن صورت ما شاهد آن چيزى خواهيم بود كه در حدود ۵/۴ ميليارد سال پيش در زمين آغاز شده است، تاكنون به چنين موجودات هوشمندى ختم شود. بسيارى از اين حدسيات بعد از فرود هويگنس و تجزيه و تحليل كامل داده هاى ارسالى آن قطعى خواهد شد. با توجه به آنچه در بالا ذكر شد مى بينيم احتمال اين كه در جاى ديگرى از منظومه شمسى هم بتواند شكل بگيرد صفر نيست. چنانچه شواهد حاكى از آن است كه در زمانى دوردست در مريخ حياتى ابتدايى وجود داشته و اكنون ممكن است در قمر اروپا ايجاد شده باشد و در آينده اى دور هم احتمال ايجاد آن بر تيتان وجود دارد، پس بايد اميدوار باشيم كه ما در اين كيهان تنها نخواهيم بود. منابع: ۱- ماهنامه نجوم، آذر ۸۳ شماره ،۱۴۱ ويژه نامه حيات (مقاله هاى فرود به سرزمين عجايب- حيات در كائنات- زندگى در زيرزمين _ حيات در مريخ) __________________
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
پارسال دوست امسال آشنا.....
نبودی.......
 

sharif

عضو جدید
ستارگان دنباله دار

ستارگان دنباله دار

ستاره دنباله دار یک جرم یخی است که غبار و گاز درون خود را بیرون می پاشد. بیشتر دنباله دارهایی که ما از زمین شاهد آنها هستیم در مدار بیضی شکل بزرگی به دور خورشید در گردشند. هر دنباله دار از یک هسته جامد، که توسط ابری به نام گیسو احاطه شده است، تشکیل می شود. [ ] ستاره های دنباله دار دنباله دارها دارای یک یا دو دم نیز هستند. اغلب دنباله دارها آنقدر کوچک یا کم نورند که از زمین، بدون تلسکوپ دیده نمی شوند. با اینحال برخی از آنها تا هفته ها در آسمان با چشم غیر مسلح دیده می شوند. ما دنباله دارها را به دلیل گاز و غبار موجود در گیسو و همینطور بازتاب نور در قسمت دم آنها می بینیم. همچنین گازهای دنباله دارها انرژی را که از خورشید جذب کرده اند، پخش می کنند و این باعث درخشش آنها می گردد. ستاره شناسان دنباله دارها را بر حسب زمانیکه برای یکبار گردش به دور خورشید در مدار خود صرف می کنند، طبقه بندی می نمایند. دنباله دارهای دوره کوتاه کمتر از 200 سال زمان برای گردش در مدارشان نیاز دارند و دنباله دارهای دوره بلند بیش از 200 سال زمان برای یکبار گردش خود به دور خورشید صرف می کنند. ستاره شناسان در مورد دنباله دارها بر این باورند که آنها باقیمانده مجموعه ای از گاز، یخ، سنگ و غبارند که حدود 6/4 بیلیون سال پیش در منطقه بیرون سیارات شکل گرفتند. بعضی از دانشمندان معتقدند که تعدادی دنباله دار، آب و مولکولهای کربنی لازم برای تشکیل حیات در زمین را به این سیاره آورده اند. قسمتهای مختلف یک دنباله دار هسته دنباله دارها یک توپ از یخ و ذرات غبار سنگی است که شبیه به یک گلوله برفی کثیف می باشد. یخ هسته دنباله دار عمدتا از آب منجمد تشکیل شده است اما ممکن است مواد منجمد دیگری نظیر آمونیا، دی اکسید کربن، مونوکسید کربن و متان نیز در آن وجود داشته باشد. دانشمندان تصور می کنند که هسته برخی از دنباله دارها ترد و شکننده است، چراکه آنها شماری دنباله دار پیدا کرده اند که بدون هیچ دلیل واضحی خرد شده اند. با نزدیک شدن دنباله دار به قسمتهای داخلی منظومه شمسی، گرمای خورشید منجر به تبخیر قسمتی از یخ موجود در سطح هسته دنباله دار شده و ذرات غبار و گاز با فشار از دنباله دار به فضا خارج می گردند و به این شکل قسمت گیسو را شکل می دهند. پرتوهای خورشید، ذرات غبار را از قسمت گیسو به بیرون هل می دهند. این ذرات سبب تشکیل دم غباری دنباله دار می شود. به طور همزمان، بادهای خورشیدی – که جریانی با سرعت بسیار زیاد از ذرات باردار الکتریکی می باشد – بخشی از گازهای دنباله دار را به یون (ذرات بار دار) تبدیل می کند. این یونها نیز به بیرون از گیسو جریان پیدا کرده و دم یونی را شکل می دهند. از آنجائیکه دمهای دنباله دارها توسط پرتوها و بادهای خورشیدی جارو زده می شوند، همیشه در جهت مخالف خورشید قرار می گیرند. اینگونه تصور می شود که قطر هسته بیشتر دنباله دارها حدود 16 کیلومتر یا کمتر است. قطر برخی از گیسوها می تواند به 6/1 میلیون کیلومتر برسد. برخی از دمها نیز در مسافتی معادل 160 میلیون کیلومتر گسترده می شوند. زندگی یک دنباله دار دانشمندان فکر می کنند، دنباله دارهای دوره کوتاه از کمربند کویپر که در آنسوی مدار سیاره پلوتو قرار دارد، می آیند. کشش گرانشی سیارات خارجی منظومه شمسی می تواند بر این اجرام تاثیر گذاشته و آنها را به درون منظومه شمسی بکشاند. دنباله دارهای دوره بلند از ابر اورت می آیند. مجموعه ای از اجرام در فاصله ای هزار برابر فاصله پلوتو از خورشید که مانند کره ای منظومه شمسی را در بر گرفته است. فعل و انفعالات گرانشی ستارگان در حال گذر، باعث می شود که این اجرام یخی به درون منظومه شمسی راه یابند. هر بار که یک دنباله دار وارد منظومه شمسی می شود، قسمتی از یخ و غبار خود را از دست می دهد. گاهی قسمتی از دنباله آنها پس از ورود به جو زمین به شکل شهاب سنگ درآمده و در اتمسفر زمین می سوزد. در نهایت بعضی از دنباله دارها همه یخ خود را از دست می دهند. آنها از هم می پاشند و تبدیل به ابری از غبار می شوند و یا به صورت اجرام غیر فعالی نظیر سنگهای آسمانی در می آیند. مدارهای بلند بیضی شکل دنباله دارها می توانند از مدارهای تقریبا دایره ای سیارات عبور کنند. در نتیجه، گاهی دنباله دارها با سیارات و اقمار آنها برخورد میکنند. بسیاری از چاله های برخوردی در منظومه شمسی به دلیل برخورد همین دنباله دارها ایجاد شده اند. مطالعه دنباله دارها بسیاری از نکاتی که دانشمندان امروزه درباره دنباله دارها می دانند، از مطالعه گسترده دنباله دار هالی (Halley) که در سال 1986 از نزدیکی زمین گذر کرد، به دست آمده است. پنج فضاپیما در نزدیکی هالی قرار گرفتند و اطلاعاتی را در مورد شکل ظاهر و ترکیبات شیمیایی آن جمع آوری کردند. چندین کاوشگر نیز به قدری به آن نزدیک شدند که بتوانند هسته آن که به طور معمول با گیسو پوشانده شده بود را مورد بررسی قرار دهند. از اطلاعات به دست آمده مشخص شد که هسته هالی سیب زمینی شکل و حدود 15 کیلومتر طول دارد. این هسته به طور مساوی متشکل از یخ و غبار بود. حدود 80 درصد از بخش یخی آن آب منجمد و 15 درصد از آن مونوکسید کربن منجمد بود. 5 درصد باقیمانده نیز شامل دی اکسید کربن منجمد، متان و آمونیا می شد. دانشمندان معتقدند که دیگر دنباله دارها از نظر شیمیایی شبیه به هالی می باشند. دانشمندان به طور غیر منتظره ای متوجه شدند که رنگ هسته دنباله دار هالی، سیاه و کاملا تیره است. آنها فهمیدند که هسته یخی این دنباله دار و یا شاید اغلب دنباله دارها، با پوسته سیاهی از غبار و سنگ پوشیده شده است. این دنباله دارها تنها زمانی گازهای درون خود را با فشار خارج می کنند که سوراخهای موجود در این پوسته سیاه به سمت خورشید قرار گیرد. دنباله دار دیگری که توسط دوربینهای فضاپیما مشاهده شده، دنباله دار برلی (Borrelly) است. فضاپیمای "اعماق فضای 1" در سال 2001، هسته برلی را ک مرسی هوپا
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
جهان از چه چیزی ساخته شده است ؟

جهان از چه چیزی ساخته شده است ؟

هراز چندگاهی یك بار كیهان شناسان به دردسر می افتند، عصبی می شوند و فریاد می كشند، از دست جهانی كه نابسامان تر از آن چیزی است كه بتوان برای آن دلیلی ذكر كرد. در قرن پانزدهم و شانزدهم، كپلرنیك، كپلر و نیوتن نشان دادند كه زمین فقط یكی از بسیار سیاراتی است كه پیرامون یكی از ستارگان بسیار می گردد و بدین ترتیب تصور قرون وسطایی از جهان كوچك و بسته را كه بسیار آسان و مناسب هم بود، ویران كردند. در دهه ۱۹۲۰ ادوین هابل نشان داد كه جهان ما دائماً در حال انبساط و تكامل است، چنین یافته ای در نهایت این تصور را كه جهان بی تغییر و ابدی است، نابود كرده و در چند دهه گذشته كیهان شناسان كشف كردند ماده معمولی كه سازنده ستارگان، كهكشان ها و بدن افراد است كمتر از ۵ درصد كل مواد جهان را تشكیل می دهد. دانشمندانی كه با چنین مفاهیم جدید از كیهان كلنجار می رفتند با چنین پرسش مهمی مواجه شدند : جهان از چه چیزی ساخته شده است. چنین پرسشی از سال ها مشاهده كه هرچه بیشتر عجیب می شوند، ناشی شده است. اختر شناسان در دهه ۱۹۶۰ كشف كردند كه كهكشان ها چنان سریع می چرخند كه كل نیروی كشش گرانش ستارگان نمی تواند مانع دور شدن آنها شود. به نظر می رسد كه نیرویی نامرئی ستارگان را به هم متصل نگه می دارد و مانع می شود كه آنها از یكدیگر و مركز دور شوند : ماده ای غیر روشن كه نیروی گرانش اضافه ای اعمال می كند. این همان ماده تاریك است. طی سالیان، دانشمندان مقداری از این ماده تاریك را در فضا شناسایی كرده اند، آنها شبحی از ابرهای گازی را با تلكسوپ اشعه X مشاهده كردند و دیدند هنگامی كه توده ای نامرئی از ماده از مقابل آنها می گذرد ستارگان دوردست سوسو می زنند، در عین حال توانستند واپیچش فضازمان را كه به علت جرم نامرئی ایجاد شده بود اندازه بگیرند. فیزیكدانان با توجه به مشاهدات مربوط به فراوانی عنصرها در ابرهای گازی اولیه، نتیجه گرفتند كه فقط ده درصد از ماده معمولی با تلسكوپ قابل رویت است. اما حتی با ده برابر كردن مقدار «ماده معمولی» قابل رویت، مقدار به دست آمده برای توجیه ساختار جهان كافی نبود. وقتی كه اختر شناسان با تلسكوپ های قوی خود به آسمان می نگرند كیهان را به شكل توده های پراكنده مشاهده می كنند. كهكشان ها به طور یكنواخت در آسمان پراكنده نشده اند، بلكه به صورت خوشه ها، پیچك ها و رشته هایی گردهم می آیند كه در فضای بی انتها ادامه می یابند. درست از آنجایی كه ماده مرئی كافی وجود ندارد تا موجب چرخش كهكشان ها با سرعت مناسب شود، مقدار ماده معمولی كافی هم برای این توده ای شدن ها وجود ندارد. هم اكنون كیهان شناسان به این نتیجه رسیده اند كه نیروی گرانش به وسیله شكل دیگری از ماده تاریك اعمال می شود كه هنوز هم مشخص نشده است از چه نوع ذراتی ساخته شده، به ساختار های وسیع كیهانی شكل می دهد. این دانشمندان حدس می زنند كه این نوع ماده تاریك عجیب حدود ۲۵ درصد از ماده جهان را تشكیل می دهد. یعنی پنج برابر ماده معمولی است. اما حتی این راز هم در مقایسه با راز دیگر رنگ می بازد: انرژی تاریك در دهه ۱۹۹۰ دانشمندانی كه سرگرم پژوهش در مورد ابرنواخترها بودند، دریافتند كه سرعت انبساط كیهان به جای آنكه طبق قوانین موجود فیزیك كمتر و كمتر شود، بیشتر و بیشتر می شود. آیا نوعی از نیروی ضدجاذبه وجود دارد كه باعث انبساط جهان می شود؟ تمام نشانه ها حاكی از آن است كه پاسخ مثبت است. اندازه گیری های مستقل در مورد طیف وسیعی از پدیده ها - تابش پس زمینه كیهانی، فراوانی عنصرها، خوشه ای شدن كهكشان ها، عدسی های گرانشی، خواص ابرهای گازی _ همه و همه با تصویر هماهنگ اما عجیبی از كیهان سازگار است. ماده معمولی و ذرات عجیب ناشناخته در مجموع فقط حدود ۳۰ درصد از ماده جهان را تشكیل می دهند، باقی نیروی ضدگرانشی مرموزی است كه با عنوان انرژی تاریك می شناسیم. به عبارت دیگر برای درك اینكه جهان از چه چیزی ساخته شده است، به پاسخ سه مجموعه از پرسش های دشوار نیازمندیم. ماده تاریك معمولی چیست و از كجا به وجود آمده است؟ مشاهدات اخترفیزیكی، همانند آنهایی كه انحنای نور را به وسیله اجسام سنگین موجود در فضا اندازه گیری می كنند، پیش از این جواب چنین پرسشی را فراهم آورده است.

ماده تاریك عجیب چیست؟ دانشمندان ایده هایی در این مورد دارند و خوشبختانه، تله ماده تاریك كه در اعماق زمین دفن شده است، یا اتم شكن های با انرژی زیاد می تواند نوع جدیدی از ذرات را در دهه آینده كشف كند و بالاخره انرژی تاریك چیست؟ به نظر می رسد چنین پرسشی كه گمان می رود یك دهه قبل حتی نمی توانست مطرح شود، فیزیك شناخته شده را بیش از هر پدیده دیگری كه تاكنون مشاهده شده است ارتقا می دهد. اندازه گیری های بهتر از ابرنواخترها و تابش پس زمینه كیهانی و همچنین طرح های رصد عدسی های گرانشی، اطلاعاتی در مورد «معادله حالت» انرژی تاریك به ما خواهد داد. اما هم اكنون ماهیت انرژی تاریك، مبهم ترین پرسش فیزیك است و زمانی كه پاسخش مشخص شود، بیشترین روشنگری را خواهد داشت.
 

sharif

عضو جدید
چی؟!!!

چی؟!!!

بله چه خوب شد این مطلب و گذاشتی میدونید این ماده تاریک یک ماده گمشدست که در محاسبات منجما یکسری اشکالاتی رو بوجود اورده این خیلی خلاصه بود نه؟:d در هر صورت مرسی مهدی جان از مصطلبت ا راستی میخوام یک چند تا عکس باجال براتون بزارم نمیدونم چرا divshare باز نمیشه 10pix هم وووو..... نمیدونم والا این شیما کجاست غیب شده اون خوب عکس و اینا میزاره راسته کاریشه واقعا من فک میکنم این سایت یک سیاهچاله داره البته نه نه کرم چاله داره چون هرچند وقت یکبار اعضا نیست میشن !!!!! باز پیدا میشن هی میرن هی میان هی میرن هی میان ........
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ماه

ماه



ماه تنها قمر طبیعی زمین و تنها جرم آسمانیست که انسان بر روی آن حضور داشته است. ماه روشن ترین جرم در آسمان شب است اما نوری از خود تولید نمی کند در عوض نور خورشید را منعکس می کند. مانند زمین و دیگر اعضای منظومه شمسی، عمر ماه حدود ۶/۴ بیلیون سال می باشد. ماه از زمین بسیار کوچکتر است. میانگین شعاع ماه ۴/۱۷۳۷ کیلومتر، حدود ۲۷ درصد شعاع زمین می باشد. جرم آن نیز از جرم زمین بسیار کمتر است. جرم زمین ۸۱ برابر جرم ماه می باشد. چگالی ماه حدود ۳۴/۳ گرم در هر سانتیمتر مکعب، تقریبا ۶۰ درصد چگالی زمین است. از آنجائیکه جرم ماه از جرم زمین کمتر است، نیروی گرانش در سطح آن نیز کمتر از زمین و حدود یک ششم آن می باشد. بدین ترتیب شخصی که بر روی ماه ایستاده احساس می کند که پنج ششم از وزن خود را از دست داده است. همینطور اگر سنگی را در سطح ماه رها کنیم بسیار آهسته تر از سنگی که در زمین رها شده، به سطح ماه می رسد. علیرغم نیروی گرانش نسبتا ضعیف ماه، فاصله آن تا زمین به قدری کم است که باعث ایجاد جذر و مد در آبهای زمین می گردد. میانگین فاصله مرکز ماه تا مرکز زمین ۳۸۴.۴۶۷ کیلومتر است. این فاصله در حال افزایش است البته باسرعتی بسیار اندک. ماه در هر سال ۸/۳ سانتیمتر از زمین دورتر می شود. دمای سطح ماه در ناحیه استوایی آن از بسیار سرد یعنی ۱۷۳- درجه سانتیگراد در شب تا بسیار گرم یعنی ۱۲۷+ درجه سانتیگراد در طی روز، متغیر است. در چاله های عمیق نزدیک قطبهای ماه، دما همیشه حدود ۲۴۰- درجه سانتیگراد است. در ماه هیچ گونه از حیات وجود ندارد. در مقایسه با زمین، این قمر تغییرات اندکی در طی بیلیونها سال داشته است. در ماه، آسمان حتی در طی روز سیاه است و ستارگان همیشه دیده می شوند. وقتی از زمین با چشم غیر مسلح به ماه نگاه می کنیم، می توانیم مناطق تیره و روشنی بر روی سطح ماه ببینیم. مناطق روشن ارتفاعات ناهمواری هستند که به واسطه برخوردهای اجرام آسمانی با ماه به وجود آمده اند. به این مناطق تری (terrae) می گویند. کلمه تری یک کلمه یونانی به معنی زمینها می باشد. مناطق مرتفع، پوسته اصلی ماه می باشند که به دلیل برخورد انواع اجرام آسمانی قطعه قطعه شده اند. قطر چاله های زیادی در منطقه تری متجاوز از ۴۰ کیلومتر می باشد. بزرگترین آنها حوزه ایتکن (Aitken) قطب جنوب با قطر ۲۵۰۰ کیلومتر است. مناطق تیره با نام ماریا (maria) شناخته می شوند. ماریا واژه ای یونانی به معنی دریا می باشد. این نام به جهت هموار بودن مناطق تیره و شباهت آنها به بسترهای وسیع آب به این مناطق اطلاق می گردد. این مناطق با لایه ای از مواد مذاب که بیلیونها سال پیش از آتشفشانهای فعال فوران کرده و اکنون منجمد شده اند، پوشیده شده است. از آن زمان، برخورد اجرام آسمانی چاله هایی را در نواحی ماریا ایجاد کرده اند. ماه جو قابل ملاحظه ای ندارد اما مقدار اندکی گاز در سطح آن وجود دارد. مردم اغلب این گازها را اتمسفر ماه می دانند. این اتمسفر می تواند اگزوسفر (exosphere) یا "جو خارجی" نیز نامیده شود. اگزوسفر به ذرات بسیار کم چگالی گفته می شود که پیرامون یک جسم بدون هوا را احاطه کرده است. عطارد و برخی از اجرام منظومه شمسی نیز دارای اگزوسفر می باشند. در سال ۱۹۵۹، دانشمندان کاوش کردن در ماه را به کمک سفینه روبوتیک آغاز کردند. در آن سال، اتحاد جماهیر شوروی سفینه لونا ۳ (Luna ۳) را به قسمتی از ماه که دیده نمی شود فرستاد و این سفینه نخستین عکسها را از سمت پنهان ماه تهیه نمود. کلمه لونا در لاتین به معنی ماه می باشد. در تاریخ ۲۰ جولای ۱۹۶۹، ماه نشین آپولو ۱۱ ایالات متحده در ماه فرود آمد. فضانورد نیل آرمسترانگ (Neil A. Armstrong) نخستین انسانی بود که بر روی ماه رد پا گذاشت. در سالهای ۱۹۹۰، دو سفینه کاوشگر روبوتیک امریکایی، کلمنتاین (Clementine) و لونار پراسپکتور (Lunar Prospector)، شواهدی مبنی بر وجود آب یخ زده در دو قطب ماه را به دست آوردند. این یخها توسط سنگهای آسمانی، ۲ تا ۳ بیلیون سال پیش به سطح ماه آورده شده اند. این یخها در مناطق همیشه سایه ماه باقی ماندند چرا که دما در این مناطق ۲۴۰- درجه سانتیگراد می باشد.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه


حرکات ماه
ماه در مسیرهای متنوعی در حرکت است. برای مثال، حرکت وضعی ماه حول محور طولی فرضی خودش و حرکت ماه به دور زمین را می توان بر شمرد. به دلیل گردش ماه به دور زمین قسمتهای مختلفی از بخش قابل رویت ماه، در هر فاز، از زمین دیده می شود. در هنگام وقوع پدیده ای به نام خسوف ماه، زمین و خورشید در یک راستا قرار می گیرند. حرکت آرامی به نام "لیبراسیون" یا "رخگرد ماه" ما را قادر به دیدن حدود ۵۹ درصد از سطح ماه در زمانهای مختلف می کند.

گردش و مدار
ماه در هر ۵/۲۹ روز یکبار به دور خود می چرخد. در واقع این مدت زمان بین یک طلوع خورشید تا طلوع دیگر در ماه است و به آن روز ماهی می گویند. در مقایسه، زمین در هر ۲۴ ساعت یکبار حول خود می چرخد. محور طولی ماه مانند محور طولی زمین، اندکی کج است. زاویه محور طولی زمین ۵/۲۳ درجه است و همین امر منجر به تغییر فصل در زمین می شود. اما زاویه محور طولی ماه تنها حدود ۵/۱ درجه است بنابراین در ماه فصل وجود ندارد. نتیجه دیگری که از انحراف اندک زاویه محور طولی ماه حاصل می گردد این است که قله های مشخصی نزدیک قطب های ماه همیشه در معرض نور خورشید قرار دارند و کف برخی از چاله ها به ویژه نزدیک قطب جنوب همیشه در سایه به سر می برند. ماه نجومی زمانیست که ماه یک گردش کامل به دور زمین را نسبت به ستارگان پس زمینه آسمان کامل می کند. در این حین، به دلیل اینکه زمین دائما در مدار خود به دور خورشید در حرکت است، ماه باید کمی بیش از ۳۶۰ درجه حرکت کند تا از یک ماه نو به ماه نوی دیگر برسد. بنابراین ماه ساینودیک (synodic) از ماه نجومی طولانی تر است. یک ماه نجومی ۳۵۵/۲۷ روز طول می کشد در حالیکه ماه ساینودیک ۵۳۷/۲۹ روز است. یک ماه ساینودیک برابر با یک روز ماهی است. در نتیجه همیشه فقط یک نیمکره از ماه دیده می شود و نیمکره دیگر از دید ما در روی زمین پنهان است. مردم گاهی اشتباها به قسمت پنهان ماه، قسمت تاریک می گویند. ماه قسمت تاریک دارد اما آن قسمت بخشی است که در معرض تابش نور خورشید قرار نمی گیرد و محل آن دائما در حال تغییر است. مدار ماه مانند مدار زمین، به شکل یک دایره پهن شده است. فاصله بین مرکز زمین و مرکز ماه متغیر می باشد. در قسمتی از مدار ماه به نام پریجی (perigee) یا حضیض، ماه کمترین فاصله از زمین یعنی ۳۶۳.۳۰۰ کیلومتر را دارد. در قسمت دیگری از مدار به نام آپوجی (apogee) یا نقطه فازها با حرکت ماه به دور زمین، ناظر زمینی در شکل ماه تغییر مشاهده می کند. به نظر می رسد که ماه از شکل یک هلال به شکل یک دایره درآمده و مجددا به هلال تبدیل می شود. شکل ماه هر روز تغییر می کند چرا که ناظر با گردش ماه قسمتهای مختلفی از ماه را که در معرض نور خورشید قرار گرفته است مشاهده می کند. این تغییرات در ظاهر را "فاز" می نامند. ماه دارای چهار فاز است: ۱) ماه نو ۲) ربع اول ۳) ماه کامل ۴) ربع آخر. زمانیکه ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد، منطقه روشن آن پشت به زمین قرار می گیرد. ستاره شناسان این فاز تاریک ماه را ماه نو می نامند. یک شب پس از ماه نو، هلال باریکی از نور در گوشه شرقی ماه پدیدار می شود. باقیمانده قسمتی از ماه که رو به زمین است به شکلی کدر و بی نور به خاطر پرتوهایی که از زمین به ماه می تابند، قابل مشاهده است. هر شب، ناظر زمینی می تواند قسمت بیشتری از ماه را که به آن نور می تابد ببیند. بعد از حدود ۷ روز، ناطر می تواند نصف ماه کامل را ببیند. به این فاز ربع اول می گویند چرا که این فاز پس از گذشت یک چهارم از ماه ساینودیک ظاهر می گردد. با گذشت ۷ روز دیگر، ماه به قسمت مقابل خورشید و زمین می رسد. همه قسمت نور خورده ماه در این هنگام قابل رویت است. به این فاز "بدر کامل" می گویند. حدود هفت روز بعد از بدر کامل، ناظر مجددا یک نیم بدر ماه را می بیند. به این فاز ربع سوم یا ربع آخر می گویند. با گذشت هفت روز دیگر، ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد و به این ترتیب ماه نویی دیگر آغاز می شود. مانند خورشید، ماه نیز از شرق طلوع و از غرب غروب می کند. با پیشروی ماه در مدار و ایجاد فازها، زمان طلوع و غروب آن نیز تغییر می کند. در فاز ماه نو، ماه به همراه خورشید طلوع می کند. با گذشت هر روز، به طور متوسط ماه حدود ۵۰ دقیقه دیرتر طلوع می کند. گرفتگی ها زمانی رخ می دهند که زمین، خورشید و ماه به طور کامل و یا تقریبا در امتداد یک خط قرار می گیرند. خسوف زمانی رخ می دهد که زمین بین ماه و خورشید است و سایه آن بر روی ماه می افتد.

خسوف فقط در زمان فاز بدر کامل رخ می دهد. کسوف زمانی ایجاد می گردد که ماه تقریبا یا کاملا بین زمین و خورشید قرار بگیرد و سایه ماه بر روی زمین بیفتد. کسوف فقط در زمان فاز ماه نو رخ می دهد. در حین یک دور گردش ماه به دور زمین، یک بار زمین بین ماه و خورشید قرار می گیرد و یک بار ماه بین خورشید و زمین است. اما در بیشتر اوقات، این اجرام در راستای یک خط قرار نمی گیرند. بنابر این ما هر ماه شاهد وقوع یک کسوف و یک خسوف نخواهیم بود. دلیل اصلی قرار نگرفتن این اجرام در یک راستا، انحراف ۵ درجه ای صفحه مداری ماه نسبت به صفحه مداری زمین است. به دلیل این انحراف سایه زمین یا ماه از بالا یا پایین یکدیگر عبور کرده و وارد فضای بیکران می شوند.

لیبراسیون یا رخگرد
ما در زمین گاهی شاهد بخشی از قسمت پنهان ماه هستیم. نمایان شدن بخشی از قسمت پنهان به دلیل لیبراسیون یا رخگرد ماه می باشد. در ماه سه نوع رخگرد وجود دارد: ۱) رخگرد در طول جغرافیایی. ۲) رخگرد روزانه. ۳) رخگرد در عرض جغرافیایی. رخگرد در طول جغرافیایی به دلیل بیضی بودن شکل مدار ماه به دور زمین اتفاق می افتد. در حین گردش ماه به دور زمین سرعت گردش آن متغیر است. بر اساس قانون کشف شده توسط ستاره شناس آلمانی، یوهانس کپلر در اوایل قرن ۱۷، هنگامیکه ماه نسبتا به زمین نزدیک است سرعت آن بیش از حد میانگین و هنگامیکه نسبتا از زمین دور است سرعت آن کمتر از حد میانگین می شود. اما سرعت گردش وضعی ماه، یعنی گردش آن به دور محور طولی همواره ثابت است. بنابراین در نتیجه ارتعاشات طولی، رصدکننده نه تنها می تواند "چهره" ماه را ببیند بلکه "گونه هایش" را هم می تواند مشاهده کند. رخگرد روزانه به سبب تغییر موقعیت ناظر در زمین نسبت به ماه پدیدار می شود. ناظری را مجسم نمایید که در فاز بدر کامل، در استوا قرار دارد. با گردش زمین از غرب به شرق، ناظر ابتدا ماه را هنگام طلوع در افق شرقی و سرانجام غروب آن در افق غربی را مشاهده می کند. در طول این مدت، نقطه دید ناظر حدود ۱۲.۷۰۰ کیلومتر (به اندازه قطر زمین) نسبت به ماه تغییر کرده است. در نتیجه این گونه به نطر می رسد که ماه به آرامی به سمت غرب گردش می کند. زمانیکه ماه از شرق طلوع کرده و به بالاترین نقطه خود در آسمان سفر می کند، ناظر می تواند گوشه غربی ماه را مشاهده کند و هنگامیکه ماه به سمت افق غربی می رود، گوشه شرقی آن قابل رویت است. رخگرد در عرض جغرافیایی به دلیل انحراف محور طولی ماه به اندازه ۵/۶ درجه نسبت به خط عمود بر صفحه مداری ماه رخ می دهد. به همین دلیل در طی یک گردش ماه به دور زمین، قطب شمال ماه نخست به سمت زمین دارای انحراف است و سپس قطب جنوب آن به سمت زمین کج می شود. وقتی هر یک از دوقطب به سمت زمین کج شوند، ناظر منطقه بیشتری از قطب ها را مشاهده میکند. در نتیجه همه این رخگرد ها یا لیبراسیون ها ناظر به جای ۵۰ درصد از سطح ماه قادر به رویت ۵۹ درصد از سطح ماه می باشد.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

این تصویر شما رو به یاد چه چیزی می اندازد؟!!!


شکل گیری و تحولات ماه
دانشمندان معتقدند که ماه در اثر یک برخورد شدید با زمین به وجود آمده است. بر اساس این نظر، ۵/۴ بیلیون سال پیش، زمین باجرمی به اندازه یک سیاره برخورد کرده است. در اثر این برخورد یک ابر بزرگ از سنگ های تبخیر شده از زمین بلند شده و وارد مداری به دور زمین شده است. این ابر تدریجا سرد و غلیظ شده و به حلقه ای از اجرام کوچک دور زمین تبدیل گردیده. این اجرام سپس به یکدیگر متصل شده و ماه را تشکیل داده اند. به دلیل سرعت بالای اتصال اجرام کوچک با یکدیگر انرژی زیادی به شکل گرما آزاد شده است. این گرما منجر به ذوب شدن ماه و پدیدار گشتن دریاهایی از مگما یا مواد مذاب گردیده است. دریای مگما به آرامی سرد و منجمد شده است. با سرد شدن آن عناصر سنگین به درون ماه فرو رفته و جبه ماه را شکل داده اند. با شکل گیری پوسته، سنگ های آسمانی به بمباران، خرد کردن و در هم کوبیدن آن پرداختند. احتمال دارد که شدیدترین برخوردها باعث کنده شدن کل پوسته ماه شده باشند. بعضی از برخوردها بسیار قدرتمند بودند به طوریکه تقریبا ماه را به چندین تکه تبدیل کردند. یکی از این برخوردها منجر به وجود آمدن حوزه آیتکن قطب جنوب ماه، یکی از بزرگترین چاله های برخوردی در منظومه شمسی شده است. در حدود ۴ تا ۳ بیلیون سال پیش، جبه ماه ذوب گردید، که احتمالا به دلیل وجود عناصر رادیواکتیو در اعماق ماه بوده است. مواد مذاب ایجاد شده به شکل موادی سیاه رنگ فوران کرده و قسمتهایی از سطح ماه را پوشانده است. این مواد مذاب به تدریج سرد و منجمد شده و تبدیل به سنگهایی به نام بازالت گردیده است. فوران های کوچک احتمالا تا یک بیلیون سال پیش ادامه داشته اند. از آن زمان، تنها برخوردهای محلی سنگهای آسمانی با سطح ماه به وقوع پیوسته اند. از آنجا که ماه جوی برای سوزاندن سنگهای آسمانی ندارد، بمباران ها تا به امروز ادامه پیدا کرده اند البته با شدتی بسیار بسیار کمتر از گذشته. برخورد اجرام بزرگ می تواند باعث ایجاد چاله گردد و برخورد اجرام کوچک باعث خرد شدن سنگهای سطح ماه و تبدیل آنها به پودری به نام رگولیت (Regolith) می شود. رگولیت در همه جای ماه وجود دارد.

اگزوسفر ماه
اگزوسفر ماه که در حقیقت به معنای ذراتی است که پیرامون ماه را پوشانده است، به طور کلی از گازهایی که توسط بادهای خورشیدی تولید می شوند تشکیل شده است. باد خورشیدی جریانی دائمی از سطح خورشید است که بیشتر از ذرات هیدروژن و هلیوم به همراه مقادیری نئون و آرگون تشکیل می شود. بقیه گازهای پیرامون ماه از خود ماه سرچشمه می گیرند. یک باران دائمی اجرام ریز سماوی، سنگهای ماه را گرم کرده و باعث تبخیر شدن آنها می شود. اغلب اتمهای موجود در این بخارها، اتمهای سدیوم و پتاسیوم می باشد. در حال حاضر مقدار این عناصر بسیار اندک و تنها چند صد اتم در هر سانتیمتر مکعب است. علاوه بر بخار هایی که در اثر برخوردها ایجاد می شوند، مقادیری گاز نیز در اعماق ماه تولید می شوند. بیشتر گازهای پیرامون ماه در منطقه ای تقریبا بین استوا و قطبها متمرکز می شوند و مقدار آنها قبل از طلوع خورشید به بیشترین حد خود می رسد. بادهای خورشیدی دائما بخارها را در فضا پخش می کنند، اما بخارها مجددا جایگزین می شوند. سطح ماه پوشیده از سوراخهای کاسه ای شکل به نام "چاله"، گودالهای کم عمق به نام "حوزه"، و دشتهای مسطح پهناور به نام "ماریا" یا دریا می باشد. و پودر رگولیت نیز در میان بیشتر سطح آن وجود دارد.
چاله ها
تعداد بیشمار چاله های ماه در اثر برخورد اجرام آسمانی با سطح ماه ایجاد شده اند. چاله های سطح ماه با اسامی دانشمندان مشهور نامگذاری شده اند. برای مثال چاله کوپرنیک به یاد ستاره شناس لهستانی که در قرن ۱۶ متوجه گردش سیارات به دور خورشید شد، نامگذاری شده است. چاله ارشمیدس نیز به نام ریاضیدان یونانی که ۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح اکتشافات فراوانی در زمینه ریاضیات به انجام رساند، نامگذاری شده است. شکل چاله ها متناسب با ابعاد آنها متغیر است. چاله های کوچکی به قطر کمتر از ۱۰ کیلومتر تقریبا شبیه کاسه اند. چاله هایی که کمی بزرگترند نمی توانند شبیه به کاسه باشند چون دیواره های آنها شیب زیادی دارد. مواد از دیواره ها به درون این چاله ها سقوط می کند در نتیجه دیواره ها کنگره ای و کف چاله ها مسطح است. چاله های بزرگ دیواره ای طبقه طبقه دارند طبقه هایی که شبیه به تراس می باشند و به صورت پلکانی روی یکدیگر قرار دارند. و در کف چاله ها قله های مرکزی وجود دارند. همان فرایندی که باعث کنگره دار شدن دیواره ها می باشد منجر به تشکیل تراسها در دیواره ها می شود. قله های مرکزی کف چاله نیز تقریبا مانند قله های مرکزی که در اثر برخورد سنگهای آسمانی با زمین ایجاد شده اند، به وجود می آیند. مطالعات بر روی چنین قله هایی در روی زمین نشان می دهد که وجود آنها به دلیل تغییر شکل زمین است. برخورد باعث فشرده شدن زمین و سپس ارتجاع زمین و تشکیل قله ها می گردد. مواد تشکیل دهنده قله های مرکزی ماه ممکن است که از عمق ۱۹ کیلومتری آن آمده باشند. اطراف چاله ها ناهموار و پوشیده از مواد کوهستانی است. مواد کوهستانی به تکه ها و خرده های سنگ هایی گفته می شود که در اثر فشار به خارج از چاله ها پرتاب می شوند. این مواد می توانند تا ۱۰۰ کیلومتر دورتر از چاله پرتاب شوند. دورتر از چاله ها، در بیشتر موارد، "چاله های ثانوی" نا منظمی قرار دارد که در اشکال و اندازه های مختلف، به طور خوشه ای و گروهی و یا به طور ردیف در یک خط قرار گرفته اند. چاله های ثانوی در اثر پرتاب شدن مواد از چاله اصلی و برخورد با سطح ماه به وجود می آیند. موادی که پرتاب می شوند شامل توده های عظیم سنگ، دسته هایی از سنگهای نرم به هم چسبیده و اسپری سنگهایی که از سطح ماه بلند می شوند است. این مواد ممکن است که تا هزاران کیلومتر دورتر بروند. پرتوهایی سبک از پودر که می توانند هزاران کیلومتر پیش بروند، از چاله ها متساطع می گردد. این پرتوها به آرامی در اثر بمباران های اجرام بسیار ریز آسمانی از بین رفته و با لایه سطحی ماه ترکیب می گردند. بنابراین چاله ای که همچنان پرتوی مرئی متساطع می نماید، جزء چاله های جوان ماه به حساب می آید. چاله هایی باقطر بیش از ۲۰۰ کیلومتر دارای قله های مرکزی هستند. برخی از آنها علاوه بر قله های مرکزی دارای "حلقه های کوهستانی" نیز می باشند. حضور این حلقه ها خبر از شکل بعدی چاله ها یعنی حوزه ها را می دهد. حوزه ها چاله هایی با قطر بیش از ۳۰۰ کیلومتر می باشند. حوزه های کوچکتر تنها یک حلقه کوهستانی دارند اما بزرگترها دارای چندین حلقه با مرکز مشترکند، درست مانند صفحه دارت. حوزه چند حلقه ای "دریای شرقی" با ۱۰۰۰ کیلومتر قطر، از حوزه های خاص به شمار می آید. حوزه های دیگر می توانند بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر پهنا داشته باشند یعنی به بزرگی منطقه غربی ایالات متحده. تعداد حوزه ها در نیمه پنهان و نیمه مرئی ماه مساویست. بیشتر حوزه ها یا فاقد بازالت می باشند، به ویژه در حوزه های قسمت پنهان، و یا حاوی مقدار کمی بازالت هستند. این تفاوت ممکن است که از ضخامت پوسته ناشی شود. ضخامت پوسته در قسمت پنهان بیشتر از بخش مرئی می باشد بنابراین ذوب شدن سنگها و رسیدن آنها به سطح مشکل تر است.

در زمینهای مرتفع، مواد خارج شونده از حوزه ها بیشتر مواد چند کیلومتری سطح ماه را تشکیل می دهند. بیشتر این مواد لایه ضخیمی از تکه ها و خرده سنگهایی هستند که برچیا (breccia) نام دارند. دانشمندان با مطالعه تکه های کوچکی از برچیا اطلاعاتی در مورد منشا پوسته ماه کسب می نمایند. ماریا، قسمت تیره سطح ماه، ۱۶ درصد از کل سطح را تشکیل می دهد. علت کوچک بودن قسمت ماریا به فرایند تشکیل آن مربوط می شود. به جای برخوردهای عظیم، عواملی چون فوران آتشفشان و تغییر شکل پوسته باعث به وجود آمدن این مناطق شده اند. قسمت عمده زمینهای ماریا شامل چین و چروک و برآمدگی ها و شیارهایی ناشی از عوامل آتشفشانی می باشد. چروکها برآمدگی هایی تاول مانند هستند که در همه جای ماریا پیچ خورده اند. این برآمدگی ها سنگهایی هستند که به دلیل فشار تا شده اند. بیشتر این چروکها دایره شکل می باشند. شیارهایی شبیه به مار نیز در سطح ماه وجود دارند. دانشمندان در گذشته تصور می کردند که این شیارها زمانی آبراهه بوده اند. در حالیکه آنها توسط جریان مواد مذاب شکل گرفته اند. مدرکی که این گفته را ثابت نمود، نمومه ای بود که فضانوردان آپولو با خود به زمین آوردند. در مولکولهای نمونه آورده شده هیچ اثری از آب وجود نداشت.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ادامه

ادامه

نشانه های آتشفشانی
در سرتاسر ماریا نشانه های فراوانی که به واسطه فوران آتشفشانها ایجاد شده اند، وجود دارد. یکی از این نشانه ها دیواره هایی است که در همه جای سطح ماریا وجود دارد. این دیواره ها در واقع ابتدای جریان های مواد مذابند که به شکل جامد در آمده اند و منجر به تجمع بقیه مواد مذاب در پشت خود شده اند. وجود این دیواره ها دلیل دیگری برای اثبات این است که ماریا از بازالت مذاب که منجمد شده است، تشکیل گردیده. تپه ها و گنبدهای کوچک، احتمالا آتشفشان های کوچکند. هم برآمدگی های گنبدی شکل و هم تپه های مخروطی به صورت گروهی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. یکی از بزرگترین دسته های تپه ای موجود در ماه مجموعه تپه های ماریوس (Marius) در منطقه "اقیانوس طوفانها" می باشد. در این مجموعه تعداد فراوانی چروک، شیار و بیش از ۵۰ آتشفشان قرار گرفته است. قسمت زیادی از ماریا و تری پوشیده از ماده تیره ای به نام "رسوب جبه سیاه" است. مدارک به دست آمده در ماموریت های آپولو معلوم کرد که این ماده خاکستر آتشفشانی می باشد.

درون ماه
ماه، مانند زمین از سه لایه پوسته، جبه و هسته تشکیل شده است. البته ترکیب بندی، ساختمان و منشا این مناطق در ماه تفاوت زیادی با لایه های زمین دارند. بیشتر آنچه که دانشمندان درباره درون زمین و ماه می دانند از مطالعات آنها در خصوص زمین لرزه و ماه لرزه به دست آمده است. اطلاعات به دست آمده درباره لرزش های ماه، توسط تجهیزاتی که فضانوردان آپولو بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ در ماه کار گذاشته اند، جمع آوری شده است.

پوسته
میانگین ضخامت پوسته ماه ۷۰ کیلومتر است. لازم به ذکر است که ضخامت پوسته زمین ۱۰ کیلومتر می باشد. قسمت خارجی پوسته ماه در اثر برخوردهای مهیب شهاب سنگها، شکسته، شکاف خورده و در هم آمیخته است و در قسمت درونی آن چگالی سنگها ناگهان کاهش می یابند.

جبه
جبه ماه متشکل از سنگهایی متراکم و آکنده از آهن و منیزیوم می باشد. مواد معدنی با چگالی کم به سمت لایه های خارجی ماه و مواد معدنی با چگالی زیاد به سمت لایه های درونی حرکت می کنند. پس از تشکیل جبه، بخشی از این لایه در اثر تشکیل گرما در اعماق درونی ماه ذوب شد. منبع حرارت احتمالا شکسته شدن اورانیوم و دیگر عناصر رادیواکتیو بوده است. این ذوب شدن منجر به ایجاد مگمای بازالتی شد. این مگما به تدریج راه خود را به سمت سطح طی کرد و به صورت مواد مذاب و خاکستر فوران نمود.

هسته
داده های جمع آوری شده توسط "لونار پراسپکتور" داشتن هسته را برای ماه به اثبات رساند و به دانشمندان کمک نمود که ابعاد آنرا تخمین زنند. شعاع هسته ماه تنها حدود ۴۰۰ کیلومتر است در حالیکه شعاع هسته زمین ۳۵۰۰ کیلومتر می باشد. هسته ماه کمتر از ۱ درصد جرم ماه را به خود اختصاص داده است. دانشمندان گمان می برند که هسته بیشتر از آهن و سولفور و سپس دیگر عناصر تشکیل شده است. هسته زمین بیشتر از آهن مذاب ساخته شده است. حرکت سریع این هسته مذاب منجر به ایجاد میدان مغناطیسی زمین شده است. میدان مغناطیسی تاثیریست که یک شیء مغناطیسی در منطقه پیرامون خودش می گذارد. اگر هسته یک سیاره یا یک قمر به حالت مذاب باشد حرکت هسته که به واسطه حرکت آن جرم ایجاد می شود، هسته ای معناطیسی به وجود می آورد. اما هسته کوچک ماه با مقدار کمی قسمتهای مذاب، نمی تواند میدان مغناطیسی کلی ایجاد نماید. با اینحال نواحی کوچکی از ماه مغناطیسی می باشد. دانشمندان مطمئن نیستند که این مناطق به چه دلیل به وجود آمده اند. شاید ماه زمانی هسته ای مذاب تر از امروز داشته است. مدرکی وجود دارد که اثبات می نماید در گذشته درون ماه از گاز تشکیل می شده است و مقداری از آن گاز همچنان وجود دارد. بازالت موجود در ماه از سوراخهایی که هنگام فوران آتشفشان به وجود آمده اند تشکیل شده است. در زمین، گازی که در مگما حل شده است در حین فوران از دهانه خارج می شود درست مانند خارج شدن گاز دی اکسید کربن که با تکان دادن یک بطری نوشابه کربناتی یا گاز دار از آن خارج می شود. وجود سوراخ در بازالت مبین وجود گازهایی احتمالا نظیر مونوکسید کربن و بخار سولفور در اعماق ماه می باشد.

تاریخچه مطالعات ماه

تصورات باستانی
برخی از اجداد ما بر این باور بودند که ماه یک کاسه واژگون آتش است. برخی دیگر فکر می کردند که ماه آینه بزرگی است که خشکی ها و دریاهای زمین را نشان می دهد. فیلسوفان یونان باستان متوجه شده بودند که ماه کره ایست که حول زمین در گردش است. آنها همچنین می دانستند که نور ماه بازتابی از نور خورشید است. برخی از فلاسفه یونان بر این باور بودند که ماه دنیایی بسیار شبیه به زمین است. در حدود ۱۰۰ سال پس از میلاد مسیح، پلوتارک، نویسنده یونانی، اشاره نمود که مردم در ماه زندگی می کرده اند. یونانی ها همچنین آشکارا بر این باور بودند که نواحی تاریک ماه دریاها و نواحی روشن ماه خشکی های ماه می باشند. در سال ۱۵۰ پس از میلاد مسیح، بطلیموس، ستاره شناس یونانی که در اسکندریه مصر زندگی می کرد اعلام نمود که ماه نزدیکترین همسایه زمین در فضا است. او فکر می کرد که ماه و خورشید هر دو به دور زمین در گردشند. دیدگاه های بطلیموس تا ۱۳۰۰ سال به قوت خود باقی ماندند. اما در اوایل قرن ۱۶، ستاره شناس لهستانی، نیکلاس کوپرنیک، دیدگاه درست را عرضه کرد. زمین و دیگر سیارات دور خورشید حرکت می کنند و ماه حول زمین در گردش است.

مشاهدات اولیه با تلسکوپ
گالیله، ستاره شناس و فیزیکدان ایتالیایی نخستین بیانیه علمی درباره ماه بر اساس مشاهدات انجام شده با تلسکوپ را نوشت. در سال ۱۶۰۹، گالیله سطحی ناهموار و کوهستانی را تشریح کرد. بیانات او با باورهای رایج تفاوت داشت. گالیله متذکر شد که مناطق روشن، مناطق ناهموار و تپه ای و مناطق تیره زمینهای مسطح می باشند. حضور ارتفاعات بلند روی ماه گالیله را مجذوب خود کرده بود. بیانات با جزئیات وی در مورد یک چاله در ماه باب مناقشات و مباحثات ۳۵۰ ساله ای را در خصوص منشاء چاله های ماه باز نمود. ستاره شناسان دیگر در قرن ۱۷، از همه نشانه هایی که در سطح ماه رویت نمودند نقشه تهیه کردند. به تدریج با پیشرفت تلسکوپ ها جزئیات بیشتری از سطح ماه نمایان شد. در سال ۱۶۴۵، مهندس و ستاره شناس آلمانی مایکل فلورنت لانگرن (Michael Florent van Langren)مشهور به لانگرنوس، نقشه ای را منتشر کرد که برای همه نشانه های سطح ماه به ویژه چاله ها، نام نهاده شده بود. در سال ۱۶۴۷ نیز ستاره شناس لهستانی یوهانس هولیوس (Johannes Hevelius) نقشه ای تهیه کرد که مناطق رخگرد ماه را نیز شامل می شد.

تشخیص منشاء چاله ها
تا اواخر قرن ۱۹، بیشتر ستاره شناسان معتقد بودند که چاله های سطح ماه به واسطه آتشفشانها تشکیل شده اند. تا اینکه در دهه ۸۰ همان قرن، ستاره شناس انگلیسی ریچارد پرکتور (Richard A. Proctor) به درستی اعلام کرد که چاله های ماه نتیجه برخورد اجرام جامد به سطح ماه می باشند. اما در ابتدا تعداد اندکی از دانشمندان طرح پیشنهادی وی را قبول کردند چرا که تا آن زمان همه چاله هایی که در زمین شناسایی شده بودند منشاء آتشفشانی داشتند.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عکس هایی از وضعیت های گوناگون ماه...

عکس هایی از وضعیت های گوناگون ماه...











 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
Description of the moon phases

Description of the moon phases

The revolution of the Moon around the Earth makes the Moon appear as if it is changing shape in the sky. This is caused by the different angles from which we see the bright part of the Moon's surface.
These are called "phases" of the Moon. Of course, the Moon doesn't generate any light itself; it just reflects the light of the Sun. The Moon passes through four major shapes during a cycle that repeats itself every 29.5 days. The phases always follow one another in the same order.

Today's Moon Phase
by the U.S. Naval Observatory
The phases were understood as early as 500 BC by the Greeks. The key clue is that the phase of the Moon correlates with its angular distance from the Sun. For instance, the Moon is in its crescent phase when it is near the Sun in the sky but full when it is opposite the Sun. The Greeks realized this implies the Moon is a solid sphere, in orbit about the Earth, half of which is always illuminated by the Sun.

In the figure above you are looking down on the Earth's North Pole. The Earth spins counterclockwise (in 24 hours), and the Moon orbits counterclockwise (in 27 days). The fraction of the Moon's sunlit hemisphere which we can see from Earth determines the lunar phase at any time. We see a "full," "crescent," or dark ("new") Moon depending on the angle between the Sun and Moon as viewed from Earth.




New Moon
This is the first of the moon phases
Waxing Crescent Moon
"Waxing" means growing and refers to
the size of the illuminated part of the moon that is increasing.




First Quarter Moon
Waxing Gibbous Moon




Full Moon
The full moon occurs when the Moon lies on the opposite side of Earth from the Sun. The moon as seen from the surface of the earth is fully illuminated by the sun at this time, presenting a "full" round disc to viewers on earth. As always, only half the total surface of the moon is illuminated.
The full moon reaches its highest elevation at midnight

A full moon is the only time when a lunar eclipse is possible; at that time the moon may move through the shadow cast by the earth. However, because of the tilt of the moon's orbit around the earth relative to the earth's orbit around the sun, the moon may pass above or below the shadow, so a lunar eclipse does not occur at every full moon.
Full moons are generally a poor time to conduct astronomical observations, since the bright reflected sunlight from the moon overwhelms the dimmer light from stars.
Waning Gibbous Moon
"Waning" means shrinking.
When the the Moon is said to be waning, we see a little less of the Moon each day until it completely disappears when the Moon is New.​


Last Quarter Moon
Waning Crescent Moon


In the northern hemisphere, if the right side of the Moon is dark, the light part is shrinking: the Moon is waning (moving towards a new Moon). If the left side is dark, the Moon is waxing (moving towards a full Moon). The acronym mnemonic "DOC" represents this ("D" is the waxing Moon; "O" the full moon; and "C" the waning moon). In the Southern hemisphere, this is reversed, and the mnemonic is "COD".


  • Blue Moons
    There are also months with two full moons. The second full moon in a month is known as a blue Moon. Because this happens fairly infrequently, it has resulted in the expression "once in a blue moon."
  • Months without a full moon
    There are months in which no full moons occur. For example, there was a full moon at 18:25 universal time on Feb. 28, 1991. This means there was no February full moon in east Asia and the Pacific, where it was already March. Years in which February lacked a full moon are 1809, 1847, 1866, 1885, 1915, 1934, 1961, 1999, 2018, 2037, 2067, 2094 (Meeus 1995, Odenwald)

  • Moon rise times
    The New Moon always rises at sunrise.
    The first quarter Moon rises at noon.
    The Full Moon rises at sunset.
    The last quarter Moon rises at midnight.
    Moonrise takes place about 50 minutes later each day than the day before.​


 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
Percent of the Moon's surface illuminated

Percent of the Moon's surface illuminated

The percent of the Moon's surface illuminated is a more refined, quantitative description of the Moon's appearance than is the phase. Considering the Moon as a circular disk, the ratio of the area illuminated by direct sunlight to its total area is the fraction of the Moon's surface illuminated; multiplied by 100, it is the percent illuminated. At New Moon the percent illuminated is 0; at First and Last Quarters it is 50%; and at Full Moon it is 100%. During the crescent phases the percent illuminated is between 0 and 50% and during gibbous phases it is between 50% and 100%.
For practical purposes, phases of the Moon and the percent of the Moon illuminated are independent of the location on the Earth from where the Moon is observed. That is, all the phases occur at the same time regardless of the observer's position.​
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
Moon phases calendar table for the years 2005 - 2010

Moon phases calendar table for the years 2005 - 2010

Because of time zone differences, the full Moons may occur on different dates in your region.
The time is in Greenwich Mean Time (GMT).
If your local time zone is currently on Daylight Savings time, please add one hour to the standard times listed below.
Legend of Eclipse Types:

T - Total Solar Eclipse
A - Annular Solar Eclipse
H - Hybrid (Annular/Total)
P - Partial Solar Eclipse
t - Total Lunar Eclipse (Umbral)
p - Partial Lunar Eclipse (Umbral)
n - Penumbral Lunar Eclipse

YearNew MoonFirst QuarterFull MoonLast Quarter2005 Jan 3 17:46Jan 10 12:03Jan 17 06:58Jan 25 10:32Feb 2 07:27Feb 8 22:28Feb 16 00:16Feb 24 04:54Mar 3 17:36Mar 10 09:10Mar 17 19:19Mar 25 20:58Apr 2 00:50Apr 8 20:32 HApr 16 14:37Apr 24 10:06 nMay 1 06:24May 8 08:45May 16 08:56May 23 20:18May 30 11:47Jun 6 21:55Jun 15 01:22Jun 22 04:14Jun 28 18:23Jul 6 12:03Jul 14 15:20Jul 21 11:00Jul 28 03:19Aug 5 03:05Aug 13 02:39Aug 19 17:53Aug 26 15:18Sep 3 18:45Sep 11 11:37Sep 18 02:01Sep 25 06:41Oct 3 10:28 AOct 10 19:01Oct 17 12:14 pOct 25 01:17Nov 2 01:25Nov 9 01:57Nov 16 00:58Nov 23 22:11Dec 1 15:01Dec 8 09:36Dec 15 16:16Dec 23 19:36Dec 31 03:12 YearNew MoonFirst QuarterFull MoonLast Quarter2006 Jan 6 18:57Jan 14 09:48Jan 22 15:14Jan 29 14:15Feb 5 06:29Feb 13 04:44Feb 21 07:17Feb 28 00:31Mar 6 20:16Mar 14 23:35 nMar 22 19:10Mar 29 10:15 TApr 5 12:01Apr 13 16:40Apr 21 03:28Apr 27 19:44May 5 05:13May 13 06:51May 20 09:21May 27 05:26Jun 3 23:06Jun 11 18:03Jun 18 14:08Jun 25 16:05Jul 3 16:37Jul 11 03:02Jul 17 19:13Jul 25 04:31Aug 2 08:46Aug 9 10:54Aug 16 01:51Aug 23 19:10Aug 31 22:56Sep 7 18:42 pSep 14 11:15Sep 22 11:45 ASep 30 11:04Oct 7 03:13Oct 14 00:25Oct 22 05:14Oct 29 21:25Nov 5 12:58Nov 12 17:45Nov 20 22:18Nov 28 06:29Dec 5 00:25Dec 12 14:32Dec 20 14:01Dec 27 14:48 YearNew MoonFirst QuarterFull MoonLast Quarter2007 Jan 3 13:57Jan 11 12:45Jan 19 04:01Jan 25 23:02Feb 2 05:45Feb 10 09:51Feb 17 16:14Feb 24 07:56Mar 3 23:17 tMar 12 03:54Mar 19 02:43 PMar 25 18:16Apr 2 17:15Apr 10 18:04Apr 17 11:36Apr 24 06:36May 2 10:09May 10 04:27May 16 19:27May 23 21:03Jun 1 01:04Jun 8 11:43Jun 15 03:13Jun 22 13:15Jun 30 13:49Jul 7 16:54Jul 14 12:04Jul 22 06:29Jul 30 00:48Aug 5 21:20Aug 12 23:03Aug 20 23:54Aug 28 10:35 tSep 4 02:33Sep 11 12:44 PSep 19 16:48Sep 26 19:45Oct 3 10:06Oct 11 05:01Oct 19 08:33Oct 26 04:52Nov 1 21:18Nov 9 23:03Nov 17 22:32Nov 24 14:30Dec 1 12:44Dec 9 17:40Dec 17 10:17Dec 24 01:16Dec 31 07:51 YearNew MoonFirst QuarterFull MoonLast Quarter2008Jan 8 11:37Jan 15 19:46Jan 22 13:35Jan 30 05:03Feb 7 03:44 AFeb 14 03:34Feb 21 03:31 tFeb 29 02:18Mar 7 17:14Mar 14 10:46Mar 21 18:40Mar 29 21:47Apr 6 03:55Apr 12 18:32Apr 20 10:25Apr 28 14:12May 5 12:18May 12 03:47May 20 02:11May 28 02:57Jun 3 19:23Jun 10 15:04Jun 18 17:30Jun 26 12:10Jul 3 02:19Jul 10 04:35Jul 18 07:59Jul 25 18:42Aug 1 10:13 TAug 8 20:20Aug 16 21:16 pAug 23 23:50Aug 30 19:58Sep 7 14:04Sep 15 09:13Sep 22 05:04Sep 29 08:12Oct 7 09:04Oct 14 20:03Oct 21 11:55Oct 28 23:14Nov 6 04:04Nov 13 06:17Nov 19 21:31Nov 27 16:55Dec 5 21:26Dec 12 16:37Dec 19 10:29Dec 27 12:23 YearNew MoonFirst QuarterFull MoonLast Quarter2009 Jan 4 11:56Jan 11 03:27Jan 18 02:46Jan 26 07:55 AFeb 2 23:13Feb 9 14:49 nFeb 16 21:37Feb 25 01:35Mar 4 07:46Mar 11 02:38Mar 18 17:47Mar 26 16:06Apr 2 14:34Apr 9 14:56Apr 17 13:36Apr 25 03:23May 1 20:44May 9 04:01May 17 07:26May 24 12:11May 31 03:22Jun 7 18:12Jun 15 22:15Jun 22 19:35Jun 29 11:28Jul 7 09:21 nJul 15 09:53Jul 22 02:35 TJul 28 22:00Aug 6 00:55 nAug 13 18:55Aug 20 10:01Aug 27 11:42Sep 4 16:03Sep 12 02:16Sep 18 18:44Sep 26 04:50Oct 4 06:10Oct 11 08:56Oct 18 05:33Oct 26 00:42Nov 2 19:14Nov 9 15:56Nov 16 19:14Nov 24 21:39Dec 2 07:30Dec 9 00:13Dec 16 12:02Dec 24 17:36Dec 31 19:13 p YearNew MoonFirst QuarterFull MoonLast Quarter2010 Jan 7 10:40Jan 15 07:11 AJan 23 10:53Jan 30 06:18Feb 5 23:49Feb 14 02:51Feb 22 00:42Feb 28 16:38Mar 7 15:42Mar 15 21:01Mar 23 11:00Mar 30 02:25Apr 6 09:37Apr 14 12:29Apr 21 18:20Apr 28 12:18May 6 04:15May 14 01:04May 20 23:43May 27 23:07Jun 4 22:13Jun 12 11:15Jun 19 04:30Jun 26 11:30 pJul 4 14:35Jul 11 19:40 TJul 18 10:11Jul 26 01:37Aug 3 04:59Aug 10 03:08Aug 16 18:14Aug 24 17:05Sep 1 17:22Sep 8 10:30Sep 15 05:50Sep 23 09:17Oct 1 03:52Oct 7 18:44Oct 14 21:27Oct 23 01:36Oct 30 12:46Nov 6 04:52Nov 13 16:39Nov 21 17:27Nov 28 20:36Dec 5 17:36Dec 13 13:59Dec 21 08:13 tDec 28 04:18​
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اینها همه زمان های تایین شده در رصد هستن
که خوب اینطوری وارد شدن دیگه
شرمنده
یا علی
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
2

2

سلام اتفاقا امشت باشگاه نجوم رفته بودم بعد راجع به داستان های افسانه ماه مقاله ای بود که
مختصریشو میگم:
طبق داستان های قدیمی ماه مذکر و خورشید مونث شناخته میشدن اینا باهم ازدواج میکنند
و خورشید به زیبایی ماه حسادت میکرده و اون رو پنجه میکشیده چاله های روی ماه هم به خاطر
همین عنوان شده بوده(چه عصبی بوده ها!!!!)



به خاطر همین ماه میره و یک چند تا زن دیگه هم میگیره و اینطوری بوده که در بین انسان ها هم
چندزن بودن رایج شده البته این تیکه اخرو تو داستانا نگفتن نتیجه اخلاقی که میشه گرفت:d



راستی من همون شریفما یک مشکلی پیش اومد مجبور شدم بکنم شریف 2



من زیاد با این داستان حال نکردم چندتا افسانه باحال خونده بودم راجع به همین چیزا اونا رو
اگه پیدا کردم میزارم براتون
از همون اول میخواستن جهره زنا رو خراب کنند :d
حتما اینو مرد ساخته بوده
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عجب روزگاری شده ها
به هر حال جالب بود شریف2 جان!!!!!!!!!!!!
راستی اسمتو چرا گذاشتی شریف 2؟
مهم نیست
یا علی
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پلاسمای طبیعی

پلاسمای طبیعی

آیا تابحال فکر کردهاید که پلاسما چیست؟ آیا میدانید پلاسما تا چه حد در زندگی بشر مؤثر است؟ درک شما از پلاسمای طبیعی چیست؟

ساختار پلاسما
عموما پلاسما را مجموعهای از یونها، الکترونها و اتمهای خنثی جدا از هم و تقریبا در حال تعادل مکانیکی ـ الکتریکی میگویند. حالتهای خاصی را در مقابل مغناطیس نشان میدهد. این رفتارها کاملا برعکس رفتار گازها در مقابل میدان مغناطیسی است. زیرا گازها به سبب خنثی بودنشان از لحاظ بار الکتریکی توانایی عکس العمل در مقابل مغناطیس و میدان وابسته به آن را ندارند.در کنار این رفتار پلاسما میتواند تحت تأثیر میدان مغناطیسی درونی که از حرکت یونهای داخلی به عمل میآید قرار گیرد. همچنین پلاسما به علت رفتار جمعیتی که از خود نشان میدهد، گرایشی به متأثر شدن در اثر عوامل خارجی ندارد و اغلب طوری رفتار میکند که گویی دارای رفتار مخصوص به خودش است. معیار دیگر برای پلاسما آن است که فراوانی بارهای مثبت و منفی باید چندان زیاد نباشد که هر گونه عدم توازن موضعی بین غلظتهای این بارها غیر ممکن باشد.مثلا بار مثبت به سرعت بارهای منفی را بسوی خود میکشد تا توازن بار از نو برقرار سازد. بنابراین اگر چه پلاسما به مقدار زیادی بار آزاد دارد، ولی از لحاظ بار الکتریکی خنثی است. ماده در حالت پلاسما نسبت به حالتهای جامد، مایع و گاز نظم کمتری دارد. با این حال خنثی بودن الکتریکی پلاسما بطور متوسط انرژی از نظم را نشان میدهد.

چهارمین حالت ماده کدام است؟
اگر پلاسما تا دمای زیاد حرارت داده شود، نظم موجود در پلاسما از بین میرود و ماده به توده درهم و برهم و کاملا نامنظم ذرات منفرد تبدیل میشود. بنابراین پلاسما گاهی نظیر سیالات، رفتاری جمعی و گاهی نظیر ذرات منفرد، بصورت کاملا تکی عمل میکند. به دلیل همین رفتارهای عجیب و غریب است که غالبا پلاسما در کنار گازها و مایعات و جامدات، چهارمین حالت ماده معرفی میشود. بنابراین با توجه به اینکه چگالی پلاسما قابل توجه میباشد. مدولانک در تک ذرات منفرد به مشکلات رفتار پلاسما افزوده میشود.

ضرورت بررسی پلاسمای طبیعی
با وجود این پیچیدگیها با عنایت به اینکه ۹۹ درصد ماده موجود در طبیعت و جهان در حالت پلاسما است. علاقمندی ما به پلاسما جدا از بسیاری کاربردها نظیر تولید انرژی، عدسی پلاسمایی برای کانونش انرژی و ... معتدل میباشد، چرا که از ترک زمین، با انواع پلاسماها مانند (یونوسفر، کمربندها و بادهای خورشیدی) مواجه میشویم. بنابراین فیزیک پلاسما نیز در کنار سایر شاخههای علوم فیزیکی، در شناخت محیط زندگی ما در قالب رشته ژئوفیزیک از یک اهمیت زیادی برخوردار است.

انواع پلاسما

پلاسمای جو:
نزدیکترین پلاسما به ما (کره زمین)، یونوسفر (Ionosphere) میباشد که از صد و پنجاه کیلومتری سطح زمین شروع و به طرف بالا ادامه مییابد. لایههای بالاتر یونسفر، فیزیک سیستمها به فرم پلاسما میباشند که توسط تابش موج کوتاه در حوزه وسیعی، از طیف اشعه فرابنفش گرفته تا پرتوهای ایکس و همچنین بوسیله پرتوهای کیهانی و الکترونهایی که به گلنونسفر اصابت میکنند یونیزه میشوند.

شفق قطبی:
پدیده شفق نیز نوعی پلاسما است که تحت اثر یونیزاسیون ایجاد میشود. یونسفر پلاسمایی با جذب پرتوهای ایکس، فرابنفش، تابش خورشیدی، انعکاس امواج کوتاه و رادیویی اهمیت اساسی در ارتباط رادیویی در سرتاسر جهان دارد. با همه این احوال نه تنها زمین بلکه زهره و مریخ نیز فضایی یونسفری دارند.ملاحظات نظری نشان میدهد که در سایر سیارههای منظومه شمسی نظیر مشتری، زحل، اورانوس، نپتون نیز باید یونسفرهای قابل مشاهده وجود داشته باشد.فضای بین سیارهای نیز از پلاسمای بین سیارهای در حال انبساط پر شده که محتوای یک میدان مغناطیسی) ضعیف (حدود -۵۱۰ تسلا) است.هستههای ستارگان دنباله دار نیز به فضای بین پلاسمایی پرتاب میکند. از طرف دیگر، خورشید منظومه شمسی مانند یک کره پلاسمایی است. درخشندگی شدید خورشید، معمولا عین یک درخشندگی پلاسمایی میباشد. خورشید به سه قشر گازی فتوسفر ـ کروموسفر و کورونا (که کرونای آن بیش از یک میلیون درجه، حرارت دارد) احاطه شده است و انتظار میرود که هزاران سال به درخشندگی خود ادامه بدهد.

کاربرد پلاسمای یونسفر
یونوسفر زمین در ارتباطات رادیویی اهمیت زیادی دارد. توضیح این نکته لازم است که یونوسفر، امواج رادیویی با فرکانسهای بیش از ۳۰ مگاهرتز (بین امواج رادار و تلویزیون) را عبور میدهد. ولی امواج با فرکانسهای کمتر (کوتاه، متوسط و بلند رادیویی) را منعکس میکند. همچنین شایان ذکر است که ضخامت یونسفر زمین که از چند لایه منعکس کننده تشکیل شده است با عواملی نظیر شب و روز آشفتگی پلاسمایی سطح خورشید در ارتباط نزدیک میباشد.

مگنتوسفر و کمربندهای تشعشعی زمین
میدانیم زمین ما دارای میدان مغناطیسی است که میتواند بر یونها و بطور خلاصه پلاسمای فضای اطرافش اثر بگذراد. بر طبق نظرات دینامو، میدان مغناطیسی زمین از القای مغناطیس حاصل از حرکات ذرات داخل پلاسمای فضا به درون زمین متأثر میشود. که دوباره نقش فیزیک پلاسما را در ژئوفیزیک یادآوری میکند. به هرحال بطور نظری باید میدان مغناطیسی به شکل متقارن باشد لیکن فشار باد خورشیدی، میدان ژئومغناطیس زمین را به صورت ستارگان دنبالهدار یا دکلی شکل در میآورد. که در اصطلاح به آن مگنتوسفر زمین گفته میشود. ساختمان این لایه پلاسمایی نیز خود از چند لایه تشکیل شده است.ژئوفیزیکدانان با مطالعه اساسی این لایهها، حد بالای آن را که حدودا ۱۰ برابر شعاع زمین و در جهت خورشید میباشد، مغناطیس سکون مینامند. خارج از مغناطیس سکون، ناحیه متلاطمی است که غلاف مغناطیس نام دارد و آن باد خورشیدی در نتیجه فشار مگنتوسفر جهت و سرعت خود را تغییر میدهد. مگنتوسفر زمین، کمربند ایمنی زمین در مقابل ذرات خطرناک کم انرژی و حتی متوسط انرژی میباشد. به این کمربند حافظ امنیت زمین در مقابل اشعههای خطرناک و ذرات ساتع از خورشید، اصطلاحا کمربندهای وان آلن (به افتخار کاشف این کمربندها) گفته میشود.

آینههای مغناطیسی
با توجه به تأثیرات میدان مغناطیسی زمین بر روی پلاسما، ذراتی که در میدان مغناطیسی زمین (کمربند وان آلن) گیر میاندازد. بواسطه داشتن میدان مغناطیسی قوی و ضعیف و در قطبین زمین حرکتی انجام میدهند که به مثابه یک آینه طبیعی میباشد. بنابراین آینه مغناطیسی که قبلا برای اولین بار توسط انریکو فرمی به عنوان مکانیسمی برای شتابدار ساختن پرتوی کیهانی استفاده شده بود، در ژئوفیزیک نیز بکار رفت.

بادهای خورشیدی
خورشید منظومه شمسی منبع نیرومندی از جریان مداوم پلاسما بصورت باد خورشیدی است. باد خورشیدی اصطلاحی برای ذرات تشعشع یافته نظیر بادهایی در حدود ۱۰۰ هزار درجه کلوین است. باد خورشیدی پدیده پیچیدهای است که سرعت و چگالی) آن متغیر میباشد. متغیر بودن پلاسمای بادی به فعالیت خورشید بستگی دارد. گفتنی است که به دلیل ۱۰۰ برابر بودن انرژی جنبشی پلاسما نسبت به انرژی مغناطیسیاش، اصطلاح باد مغناطیسی به آن دادهاند.

فشردگی پلاسما در فضا
پلاسمای فضایی میتواند تحت عوامل مختلفی فشرده شود و ستارگان فضا را ایجاد کند (به عنوان مثال کوتولههای سفید). پلاسمای فضایی با چگالی حدود ۱۰۰ هزار تا ۱۰ میلیارد گرم بر سانتیمتر مکعب، محصول نهایی تکامل ستارگان سبک وزن میباشد. این نوع ستارگان بسیار چگالتر از خورشید میباشند. چرا که اگر کل ماده خورشید با چگالی ۱.۴ گرم بر سانتیمتر مکعب میخواست متراکم و به اندازه مثلا زمین ما شود، چگالی آن به تقریبا یک میلیون گرم بر سانتیمتر مکعب میرسید.ستارگان نوترونی نیز از نوع ستارگان بسیار چگال میباشند که محصول تکامل ستارگان همان وزن میباشند. اینها آخرین نوع ستارگان قابل مشاهده در جهان هستند که به سبب داشتن چگالی فوقالعاده زیاد، نورهای اطراف خود را میبلعند و به صورت یک حفره سیاه در میآیند. بر طبق مدلهای محاسبه شده، ستارگان نوترونی از لایههای مختلفی تشکیل شدهاند که با حرکت از سطح به طرف داخل، چگالی به سرعت بالا میرود.
 

mahdi.adelinasab

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تاریخچه کشف پوزیترون

تاریخچه کشف پوزیترون

اولین نشانههای وجود پوزیترون یعنی ذره سبکی که تنها اختلاف آن با ‏الکترون در علامت بار است، در سال ۱۹۳۲ به کمک اتاقک ابر ویلسون بدست آمد. در اتاقک ابر ویلسون، واقع در میدان مغناطیسی، رد باریکی که ‏بطور آشکار مربوط به یک ذره تکبار و خیلی سبک همانند الکترون بود، ‏مشاهده شد. اما در جهتی متناظر با بار مثبت منحرف میشد.
خواص پوزیترون و نحوه شناسایی بعدها ثابت شد که فرایند عمده برای تشکیل پوزیتونها، عبارتند از پرتوزایی ‏مصنوعی و اندرکنش اشعه های گامای پرانرژی وابسته به آنها با هستههای اتمی. یکی از این فرایندها را میتوان با قراردادن اتاقک ابر ‏ویلسون در میدان و تاباندن باریکه نازک تابش بر آن بررسی کرد. در بعضی عکسها در مسیر باریکه تابش گاما، رد دوگانه خاصی دیده می‏شود.ذرات باردار متحرک در گاز، با یونیدن اتمهای گازدار، انرژی از دست می‏دهند و در نتیجه پیوسته از سرعت آن کاسته میشود. آزمون کامل این رد، ‏آشکار میکند که خمیدگی هر شاخه آن با افزایش فاصله از پیچیدگی رد ‏تیزتر میشود. ‏این پدیده به این معناست که ما با ردهایی از جفت ذره خارج شونده از ‏یک نقطه سروکار داریم نه رد خم شده یک ذره. تنها با داوری از روی درجه ‏یونش، هر دو رد به رد الکترونها میمانند.این ردها که معرف جفت ذرات ‏اخیر هستند، در میدان مغناطیسی و در جهتهای مختلف خم شدهاند، ‏یعنی به ذرههایی باردار تعلق دارند. با استفاده از مواد پرتوزا بهعنوان چشمههای غنی پوزیترون، مطالعه ‏جزئیات خواص این مواد ممکن شده است، بویژه ثابت شده است که ‏جرم پوزیترون دقیقا با جرم الکترون برابر یعنی حدود ۲۰۰۰/۱ جرم پروتون ‏است.

انفعالات پوزیترونی
نتایج اخیر، ما را به این نتیجه منجر میکند که یکی از ذرهها، الکترون و ‏دیگری پوزیترون است. بنابراین کوانتومهای گاما که از درون ماده میگذرند (گاز در اتاقک ابر ویلسون)، به جای ذره واحد، جفت الکترون و پوزیترون ‏تشکیل میدهند.این پدیده به تشکیل جفتهای الکترون و پوزیترون ‏معروف شده است کوانتوم با میدان ‏الکتریکی هسته اتمی ماده، این جفت تشکیل میشود. در این فرایند، کوانتوم به جفت الکترون و پوزیترون تبدیل میشود و ‏هسته بدون تغییر باقی میماند.فرایند عکس تشکیل جفت الکترون و پوزیترون نیز کشف شده است و ‏معلوم شده است که با نزدیکتر کردن الکترون و پوزیترون تا فاصلههای ‏کوتاه بر اثر نیروهای جاذبه الکترومغناطیسی، ممکن است دو کوانتوم ‏تشکیل و در جهتهای مخالف از یکدیگر دور شوند. فرایند ترکیب الکترون و ‏پوزیترون همراه با تبدیل آنها به کوانتومهای گاما را نابودی جفت نامیدهاند. ‏نابودی بدلیل نبود پوزیترون روی زمین انتخاب شده است.

ناپایداری پوزیترون
پس از زمان کوتاهی از تشکیل آن، هر پوزیترون با یک الکترون محیط ترکیب ‏میشود و به دو کوانتوم نور تبدیل میشود. تشکیل جفتهای الکترون و ‏پوزیترون از کوانتومها و ترکیب الکترونها با پوزیترونها که به تشکیل دو ‏کوانتوم منجر میشود، اساساً فرایند جدیدی است که در آن، تبدیل ‏متقابل تابش میدان الکترومغناطیسی ( فوتون های گاما ) و ذرات ماده ‏الکترون و پوزیترون صورت میگیرد.

کشف پوزیترون اثباتی بر خواص موجی ذرات
خواص ذرات از جنبههای زیادی با خواص میدان الکترومغناطیسی (نور) ‏فرق دارد. عمدهترین اختلاف این است که همه اجسام پیرامون ما از ذرات ‏ساخته شدهاند. ممکن است به نظر رسد که فقط نور است که عمل ‏انتقال انرژی از بعضی اجسام به بعضی دیگر را انجام میدهد، به این دلیل ‏حتی در آغاز قرن ۲۰ بر این باور بودند که نور (میدان الکترومغناطیسی) و ‏ماده را سد غیر قابل گذری از یکدیگر جدا کرده است.بعدا خواص ذرهای نور کشف شد و معلوم شد که نور، خواص شارش ذرات ‏فوتونها را باخواص موجی همراه دارد. از طرف دیگر خواص موجی که قبلاً ‏فقط به نور اختصاص میدادند و ‏یکی از خصایص متمایز آن میشمردند، در ذرات ماده نیزکشف شد. این ‏اکتشافات روی شکاف میان مفاهیم نور و ماده پل زد. مهمتر از این، بعد از کشف تبدیلهای متقابل نور (کوانتومهای گاما) و ذرات ‏ماده (جفتهای الکترون و پوزیترون)، روشن شد که ارتباط بسیار ریشهداری ‏میان نور و ماده وجود دارد.ذرات ماده و فوتونها (میدانهای ‏الکترومغناطیسی) دو شکل مختلف مادهاند. فوتون خصایص مشترک زیادی با ذرات دیگر از خود به نمایش میگذارد، ‏ولی ویژگی مهمی دارد و آن این است که جرم در حال سکون (جرم سکون) آن برابر ‏صفر است. فوتون، همیشه با سرعت نور حرکت میکند. هرگاه ناگزیر به ‏توقف شود (نظیر موقع جذب)، دیگر نوری وجود نخواهد داشت.

چشمههای تولید پوزیترون
پوزیترون را بهتنهایی نمیتوان تولید کرد، زیرا ذره ناپایداری است و بهسرعت ناپدید میشود. عموما پوزیترون را به کمک واکنشهای هستهای بنیادی و نیز بهکمک پدیده تولید جفت به همراه الکترون از نابودی یک فوتون بدست میآورند. سیستم آشکارسازی پوزیترون نیز همانند نحوه تولیدش به لحاظ ناپایداری پوزیترون فرایند مستقلی نمیباشد و بیشتر از طریق پدیده نابودی جفت به وجود پوزیترون پی میبرند.
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اثرات بد فضا بر استخوان ها

اثرات بد فضا بر استخوان ها

سكلت يكي از سيستم‌هاي مهم انسان است كه سبب حفظ وضعيت ايستاده و استوار بدن در برابر نيروي جاذبه مي‌شود. به‌طور طبيعي اسكلت انسان در محيط جاذبه 1 جي زمين رشد و نمو مي‌كند و ساختار استخواني آن به ‌شكلي طراحي شده است كه در مقابل نيروهاي وارد بر خود مقاومت كند. لايه خارجي استخوان را پريوست (در مقابل لايه داخلي يا آندوست) گويند. بافت استخواني محيطي به‌شكل تيغه‌هاي استخواني در زير پريوست قرار دارد. در لايه‌هاي زيرين، مجاري استخواني هم‌مركز (نظير تنه درخت) در اطراف يك منبع خوني قرار مي‌گيرد و سيستم‌هاي هاورس (استئون) را مي‌سازد. بافت استخواني از دو قسمت سخت قشري در خارج، و مغز‌ استخوان در داخل تشكيل شده است. قسمتي از استخوان كه در مجاورت مغز استخوان قرار دارد، استخوان اسفنجي (ترابكولار) نام دارد. استخوان قشري ، در حدود 80 درصد استخوان‌بندي افراد بزرگسال را تشكيل مي‌دهد و اكثراً در تنه استخوآنهاي دراز وجود دارد. استخوان اسفنجي به‌صورت تيغه‌هاي موازي ميكروسكوپي آرايش مي‌يابد و بيشتر در تنه مهره‌ها، دنده‌ها، لگن و انتهاي استخوآنهاي دراز وجود دارد. ترتيب قرارگيري بافت اسفنجي و متراكم، استحكام مناسب را براي تحرك فراهم مي‌سازد. قسمت اسفنجي استخوان وزن بدن را متحمل مي‌شود و آن را در برابر شكستگي محفوظ مي‌كند. بافت استخواني دائماً در حال بازسازي است و كلسيم مورد نياز بدن به‌طور متناوب از ذخاير اسكلتي آزاد مي‌شود. فضانورداني كه بي‌تحركي طولاني‌مدت را تجربه مي‌كنند، مانند بيماران بستري، قطع نخاع، فلج اندام‌هاي تحتاني، و كساني كه اندام‌هايشان مدت‌ها در گچ مي‌ماند، بخش زيادي از توده استخواني، قدرت استخواني، و عضلاني خود را از دست مي‌دهند. مطالعات مختلف بر روي فضانوردان نشان مي‌دهد كه از دست رفتن توده استخواني در مأموريت‌هاي فضايي به طور متوسط، حدود 1 تا 2 درصد در ماه و از دست دادن كلسيم در فضانوردان تقريباً 10 برابر ميزان از دست دادن كلسيم در بدن زنان در اوايل يائسگي است (بيشترين ميزان ازبين رفتن توده استخواني انسان در روي زمين). كاهش توده استخوان باعث كاهش قدرت استخواني و افزايش خطر شكستگي مي‌شود كه يكي از مشكلات سلامتي فعلي فضانوردان است و سبب اختلال در كاركرد آنها در مأموريت‌هاي فضايي مي‌شود. پوكي استخوان در فضانوردان يكي از بزرگ‌ترين موانع مأموريت‌هاي طولاني‌مدت مثل سفر به مريخ است. آموخته‌هاي ما درباره پوكي‌استخوان در فضا موجب خواهد شد تا اين معضل را، كه بيماري شايع و ناتوان‌كننده‌اي در كره زمين است، بهتر بشناسيم. اخيراً دانشمندان متوجه شده‌اند كه اشعه درماني در بيماران مبتلا به سرطان، خطر شكستگي خودبه‌خودي استخوان را افزايش مي‌دهد و اين واقعيت افق جديدي از تحقيقات براي محققان است. بتمن يكي از دانشمندان ناسا، كه در حال حاضر بر روي پوكي‌استخوان كار مي‌كند، مي‌گويد: "بروز شكستگي استخوان در زنان يائسه‌اي كه به علت سرطان گردن رحم و روده بزرگ تحت درمان با اشعه (راديوتراپي) قرار مي‌گيرند 60 درصد و در بيماران مبتلا به سرطان مقعد به ميزان 200 درصد افزايش مي‌يابد". با توجه به آنكه كاهش توده استخواني در فضانوردان و مواجه آنها با تشعشعات كيهاني در مأموريت‌هاي فضايي 30 ماهه به مريخ، امري اجتناب‌ناپذير است بايد شرايطي مهيا كرد تا بتوان مسافران را در برابر آن‌ محافظت نمود. بتمن در جولاي 2006، 35 موش ماده را در معرض يك مواجهه (تك دُز) اشعه‌ به شدت 2گري قرار داد. البته اين مقدار تقريباً معادل شدت اشعه‌اي است كه براي فرد مبتلا به سرطان استفاده مي‌شود. وي موش‌ها را به 4 گروه تقسيم كرد و اثر اشعه‌هاي مختلف گاما (امواج الكترومغناطيسي با طول موج كوتاه و انرژي بالا كه به وسيله مواد راديواكتيو تابيده مي‌شود)، پروتون (از اجزاي اتم با بار مثبت و اندازه حدوداً 1836 برابر بزرگ‌تر از الكترون)، كربن و يونيزه (اشعه با قدرت بالا با انرژي كافي براي خارج‌كردن الكترون از مدار حركتي و در نتيجه بارداركردن هسته) را روي آنها بررسي كرد. سپس قسمت ابتدايي استخوان بزرگ ساق پا (تيبيا) و استخوان ران (فمور) را به وسيله سي‌تي‌اسكن بررسي كرد. طبق نتايج به‌دست آمده، اشعه كربن باعث شد تا توده استخوان اسفنجي 39 درصد (بيشترين كاهش) كاهش يابد. اشعه‌هاي پروتون، يونيزه و گاما به ترتيب 35، 34 و 29 درصد توده استخوان اسفنجي را كاهش دادند. ميزان كاهش اتصالات متحمل‌كننده وزن در استخوان اسفنجي در بين چهار گروه، حدود 46 تا 64 درصد متغير بود. شايان ذكر است كه قطع اتصالات استخواني برگشت‌پذير نيست و با درمان‌هاي جبراني بهبود نمي‌يابد. تك‌تك اشعه‌هاي؛ گاما، پروتون، كربن و يونيزان در اين مطالعه نسبت به مجموع اين اشعه‌ها (پروتون و يون‌هاي سنگين يا اشعه‌هاي يونيزان) تخريب كمتري داشت. طبق اظهارات بتمن در ميزان‌هاي بسيار پايين اشعه هم، كه انتظار كاهش توده استخواني نمي‌رفت، اين معضل مشاهده شد. براساس مطالعه بتمن مشخص شده است كه اشعه بر روي قسمت قشري و سخت استخوان اثر محسوسي ندارد و فقط ناحيه اسفنجي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. براساس نتايج اين مطالعه، تشعشعات فضايي موجب تشديد كاهش توده استخواني و وخيم‌تر شدن اثرات زيان‌آور بي‌وزني بر روي استخوان وان مي‌ شود مرسی هوپا
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
بالاخره زده شد!!!

بالاخره زده شد!!!

به میبینم که تالار نجوم هم زده شد با تشکر از جناب ادمین از حسن توجهشون و همینطور از بچه های خوب سایت که با مطلبای خوبشون اسرار جهان رو باز میکنند
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاتل فضایی!

شاتل فضایی!

شاتل فضایی! در انتهای برنامه آپولو مقامات ناسا برنامه آینده فضایی ایالات متحده را بررسی می کردند. در آن زمان فضانوردان و تجهیزات توسط موشک های یکبار مصرف به فضا ارسال می شد و آنها به وسیله ای مطمئن و کم هزینه نیاز داشتند که بتوانند از آن چندین بار استفاده کنند. به این ترتیب ایده شاتل فضایی را بوجود آوردند. این یک کار بزرگ و پروژه ای طولانی مدت بود که برای ارسال 2 میلیون کیلوگرم تجهیزات و مسافربه مدار 185تا643 کیلومتری بالای زمین طراحی می شد. این شاتل نیاز به سه موتور اصلی و مخزن سوخت بیرونی و دو موشک جامد تقویت کننده و نیز سیستم مدیریت مقصد داشت. ناسا شروع به مطالعه و طراحی شاتل فضایی کرد و بالاخره پس از سالها آزمایش روی بخشهای مختلف 4 شاتل کلمبیا، آتلانتیس، دیسکاوری و چالنجرآماده پرواز شدند. پرواز اول در سال 1980 شاتل کلمبیا با خلبانی جان یانگ و رابرت کریمن با موفقیت انجام گرفت. در سال 1986 بخاطر ایجاد شعله در مخزن سوخت بیرونی شاتل چالنجر منفجر شد و تمام خدمه آن درراه علم از بین رفتند و این غمی بزرگ برای دوستداران فضا نوردی بود. برنامه سفر با شاتل ها جهت رفع اشکالات فنی چند سال به تعویق افتاد. بعد از این حادثه شاتلهای فضایی بازهم به کار خود ادامه دادند تا اینکه در روز شنبه 12 بهمن 1381 در حدود ساعت 14 به وقت جهانی هفت فضانورد شاتل کلمبیا در پایان یک مأموریت 16 روزه علمی آماده میشدند که به زمن بازگردند، اما در کمال حریت مردمان این فضا پیما در اثر یک مشکل در قسمت مخازن سوخت منفجر شد و ازبین فت. این دومین بار در تاریخ فضانوردی بود که غم دیگری را برای آنها بناگذارد. اما ناسا به تحقیقات خود ادامه داد و توانست جایگاه خود را بازیابد. امروزه شاتل های فضایی قادرند تا 100 پرواز به فضا را به راحتی انجام دهند. ماموریت شاتل های فضایی 7یا 8 روزه است. ولی قادرند بسته به ماموریت های محموله تا 20 روز هم پرواز کنند. اجزای حرکتی شاتل عمدتا عبارتند از: 1- دو موشک جامد تقویت کننده 2- مخزن سوخت بیرونی 3- سه موتور اصلی نصب شده روی مدار پیما 4- سیستم مدیریت مقصد در فضا نصب شده روی مدار پیما موشکهای جامد تقویت کننده فراهم کننده بیشترین نیرو ( حدود 71%) برای بلند کردن شاتل فضایی از سکوی پرتاب هستند. موشکهای جامد آخرین بخشی هستند که پس از اجازه پرتاب روشن می شوند. چون پس از آتش گرفتن دیگر قابل خاموش کردن نیستند. ارتفاع هر یک از این موشکها 46 متر و وزن آنها همراه سوخت جامد به 600 تن می رسد. داخل هر یک از این موشکها سوخت جامد- موتور احتراق- سیستم کنترلی رها شدن ( جدا شدن از شاتل ) و چتر فرود ( برای فرود سالم در اقیانوس و استفاده مجدد از موشکها ) تعبیه شده است. مخزن سوخت بیرونی سوخت مایع موتورهای اصلی را در خود ذخیره دارد. ارتفاع این مخزن 48 متر و قطر آن 4/8 متر می باشد و قادر است 2 میلیون لیتر سوخت ( با نسبت: اکسیژن یک و هیدروژن 6 واحد) را در خود نگاه دارد. سه موتور روی مدار پیما ( هر کدام با ارتفاع 3/4 متر و عرض 3/2 متر) نصب شده اند. که سوخت مخزن بیرونی را که شامل اکسیژن و هیدروژن است را با هم ترکیب می کنند و باقیمانده نیرو را ( حدود 29%) برای بلند کردن شاتل فراهم می کنند. موتورها قادرند حجم عظیمی از سوخت مخزن بیرونی را با سرعت و قدرت بسوزانند( معادل حجم یک استخر بزرگ در عرض 10 ثانیه). آب حاصل از ترکیب اکسیژن و هیدروژن بخاطر گرمای فوق العاده سریع بخار می شود و می توان بخار حاصله را به هنگام بلند شدن شاتل مشاهده کرد. دو موتور سیستم مدیریت مقصد هم در بخش عقب مدارپیما روی دم های آن قرار دارند. این موتورها برای قرار دادن شاتل در مدار نهایی و تغییر مکان شاتل از مداری به مدار دیگر و کم کردن سرعت شاتل به هنگام فرود تعبیه شده اند. داخل این موتورها دو مخزن هلیم و اکسیدایزر قرار دارد. خاصیت این مواد در این است که در نبود اکسیژن می توانند با هم ترکیب شده و فوراً آتش بگیرند. در ضمن روی دماغه هم 14 موتور جت کوچک نصب شده اند که از همین نوع سوخت استفاده می کنند. مراحل پرتاب شاتل به فضا: پس از آنکه شاتل در سکوی پرتاب آماده پرتاب شد از 31 ثانیه قبل از پرتاب مراحل زیر اتفاق می افتد: 31 ثانیه قبل: کامپیوترهای مرکزی تمام کنترل ها را بر عهده می گیرند. 6/6 ثانیه قبل: موتورهای اصلی نوبت به نوبت روشن می شوند و به 90% قدرت خود می رسند. 3 ثانیه قبل: موتورهای اصلی آماده پرتاب شاتل به فضا هستند. لحظه پرتاب: موشکهای جامد تقویت کننده آتش می گیرند. 20 ثانیه بعد: شاتل به طور مستقیم به فضا پرتاب می شود. 60 ثانیه بعد: موتورهای اصلی به 100 % قدرت خود می رسند. 2 دقیقه بعد: در ارتفاع 45 کیلومتری موشکهای جامد تقویت کننده از شاتل جدا می شوند. در این لحظه چتر نجات موشکها ی جدا شده باز می شوند تا 200 کیلومتر دورتر و در اقیانوس آرام فرود آیند. 5/8 دقیقه بعد: موتورهای اصلی خاموش می شود. 9 دقیقه بعد: مخزن سوخت بیرونی از شاتل جدا می شود و بخاطر برخورد با سرعت بالا به مولکولهای هوا در جو زمین می سوزد. 5/10 دقیقه بعد: موتورهای سیستم مدیریت مقصد روشن می شوند تا شاتل را در مدار پایینی قرار دهند. 45 دقیقه بعد: موتورهای سیستم مدیریت مقصد دوباره روشن می شوند تا شاتل را در مدار بالا یی ( ارتفاع 400 کیلومتری از سطح زمین ) قرار دارند. اکنون شاتل به یک مدار پیما تبد یل شده و خارج از جو آماده ادامه ماموریت است. مدار پیما: در بخش میانی مدارپیما تجهیزات و بازوی مکانیکی و در بخش پیشانی مرکز فرمانده ای و محل اسقرار خدمه و مخازن هوا و غذا قرار دارد. وقتی مدارپیما به ایستگاه مورد نظر رسید دربهای بالای بدنه باز شده و تجهیزات توسط بازوی مکانیکی که درون آن تعبیه شده به ایستگاه تحویل می شود. هرگاه لازم باشد که مدارپیما جابجا شود ( مثلا" برای تنظیم کردن تلسکوپ یا عکس برداری از زمین) موتورهای کوچکی که روی دماغه تعبیه شده اند برای چند لحظه روشن می شوند تا مدار پیما به راحتی بچرخد یا دور بزند. در دماغه مدارپیما هم دربهای مخصوصی قرار دارند تا خدمه بتوانند از آن بیرون بیایند و خارج از مدارپیما به کارهای نصب و تعمیرات ایستگاهای فضایی و ماهواره ها رسیدگی کنند. پس از آنکه ماموریت مدارپیما به اتمام رسید نوبت بازگشت به زمین می رسد. در اول فوریه سال 2003 قدیمی ترین مدارپیمای ناسا ( کلمبیا) در ارتفاع 200 هزار پایی بالای سطح زمین منفجر شد و تمامی خدمه آن جان باختند. بازگشت مدارپیما یکی از حساسترین مراحل سفر است. ابتدا مدارپیما باید 180 درجه گردش کند و سپس تحت زاویه خاص ( 28 تا 36 درجه) گردش کند تا سطح زیرین آن به اتمسفر برخورد کند. مدارپیما در این حالت با سرعت 28 هزار کیلومتر در ساعت از اتمسفر زمین عبور می کند و دمای سطح آن در این لحظه به 3000 درجه سانتیگراد می رسد. به همین دلیل سطح مدارپیما را از مواد خاص (ترکیبات سخت کربن ) می سازند تا در برابر حرارت شدید مقاوم باشد پس از اینکه مدار پیما از جو عبور کرد به ارتفاعی می رسد که غلظت هوا در آنجا زیاد است. از این به بعد مدار پیما مانند هواپیما با کمک بالها در یک ناحیه s شکل ابتدا تحت زاویه 40 درجه وسپس 20 درجه به طرف زمین مانور میدهد تا سرعت سقوطش کم شود. پس از اینکه مدارپیما به باند فرود رسید دماغه را بالا می آورد وسپس چتر سرعت گیر را باز میکند تا آرام روی باند توقف کند . منبع:nightsky.ir
 
بالا