ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اضطراب دلهره آور تعویض چشم ها
و تازه میشود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسهی پاره پورهی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!
کدام بود؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟
سلام
باران که میبارید امروووووووووووووووووووووووووز
و وقتی تند تند
از کنار عابران چتر به دست
رانندگان عصبانی در ترافیک
بچه دبستانیا که با لباسای رنگیشون مثل یه جعبه مداد رنگی بودن
بساط فروشای محلی
و و و
رد میشدم
یادم افتاد چقدر تنهام
مثل تو
خوبه حداقل ما دو تا همو داریم نه؟خخخخ
نازنین نازنین تنها سلامممممممممممممممممممممم
نبودم درگیر بودم
باز باران میباره
باز کوچه ها خیسه
دیروز ماشینی با سرعت از کنارم رد شد
آب پاشید روم
اما مگه مهمه
پاییزه پاییز
فصل چایی و کیک خونگی و بچه ها پشت میز آشپزخونه
فصل پلیور و کتاب به بغل و نگاه کردن به باغ و بارون از پشت پنجره
فصل عاشق شدن و قدم زدنای زیر بارون
فصل زندگی
داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد
البته ..
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و ..
تو صدایم کنیفقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی ..
از حــدش که بگــذرد جایش را میدهـد به یک بیاعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت : بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛ دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن
آنـچه اهـمـیـت دارد کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است که،
دیگر تـو را به واکـنـش نمیکـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی و نـگـاهـ میکـنی و نـگــــــــــاه…
رفیق قدیمی سلام
بسیار متاسفم که مدتیه بهت سر نزدم
پاییز اومد تا به خودم اومدم داره میره
زمستون داره میاد
هر چند راستیتش تو دلم از پارسال بارش برف شروع شده و تا الانم ادامه داره
پس زیاد نگران سرما نیستم
دعا کن دارم با پاهای لرزون یه قدم ورمیدارم شایدم چند تا قدم
ته دلم دیگه امیدی ندارم
یکی بهم میگه این قدما راهی به بالا نداره
اما منو میشناسی که کله بوی قرمه سبزی میده
سعی میکنم زیاد بیام
رفیق قدیمی خخخ
دوست دارت
مریم