شهادت طلبي حضرت زينب كبري(سلام الله علیها) حضرت زينب(س) در خانواده وحي متولد شد. پدر بزرگوارش حضرت علي(ع) شجاع ترين مردان در صحنه نبرد و پيروز هميشه ميدان بود و مادرش حضرت زهرا(س) نيز شجاعت را به كمال دارا بود. امام علي(ع) نه تنها آرزوي شهادت داشت بلكه از اينكه در جنگ احد به شهادت نرسيد، ناراحت بود، كه با مژده رسول خدا(ص) به او، شكرگزاري كرد و سرانجام در 21 رمضان سال چهلم هجري به آرزوي ديرينه خود نايل گشت. حضرت زهرا(س) نيز در هنگام دفاع از موضع ولايت، در حالي كه هنوز بانويي جوان بود، به شهادت رسيد.آري! حضرت زينب(س) دختر علي و فاطمه(س) است و مسلماً صفات و ويژگيهاي اين دو معصوم را به ارث خواهد برد.او از كودكي با شهادت آشنا گشت. قطعاً اين انس به شهادت، ريشه شهادت طلبي اين بانوي مكرمه است و به همين دليل در محرم سال شصت هجري، با كاروان شهادت همراه گرديد، هر چند اين همراهي به شهادت ايشان منجر نگرديد، لكن در جايگاههاي مختلف آمادگي خود را براي كشته شدن در راه خدا اظهار داشت."در مجلس ابن زياد، عبيدا...بن زياد، متوجه حضرت علي بن الحسين(ع) شد و گفت: اين مرد كيست؟ گفتند: علي بن الحسين. گفت: مگر علي بن الحسين را خدا نكشت؟! حضرت فرمود: من برادري داشتم كه نام او نيز علي بن الحسين بود و مردم ظالم او را كشتند. گفت: بلكه خدا او را كشت! حضرت فرمود: خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مي گيرد. ابن زياد گفت: آيا تو جرأت داري كه به من جواب بدهي؟! او را ببريد و گردنش را بزنيد! عمه اش زينب(س) شنيد و فرمود: اي پسر زياد! تو كسي را از ما باقي نگذاشتي، اگر قصد كشتن او را داري، مرا نيز با او بكش." حضرت زينب(س) در اين مجلس و در مواضع ديگري با جرأت و شجاعتي كه به ارث برده بود، همچون مادرش از مقام"ولايت" دفاع نمود، بدون اينكه از شهادت در راه خدا واهمه اي داشته باشد.پس از شهادت امام حسين(ع)، سپاه عمرسعد براي غارت خيمه هاي اهل بيت(ع) هجوم بردند. گروهي از آنان به امام سجاد(ع) رسيدند. امام(ع) در آن حال از شدت ضعف و بيماري نمي توانست از جاي خود برخيزد. وقتي سپاه عمرسعد به امام سجاد(ع) رسيد، يكي فرياد برآورد: به صغير و كبير آنها رحم نكنيد و احدي از آنان را باقي نگذاريد! ديگري گفت: شتاب نكنيد تا با امير عمر سعد در اين باره مشورت كنيم! شمر شمشير كشيد و قصد جان امام(ع) را نمود. حميدبن مسلم گفت: يا سبحان ا...! آيا كودكان كشته مي شوند؟ همانا او كودكي مريض است! شمر گفت: ابن زياد دستور كشتن فرزندان حسين را صادر كرده است. حضرت زينب(س) با مشاهده اين منظره به امام سجاد(ع) نزديك شد و گفت: او كشته نخواهد شد تا من در دفاع از او كشته شوم. سخن حضرت زينب(س) سبب شد تا عمرسعد شمر را از تصميم خود منصرف سازد.(5) هر چند حضرت زينب(س) همراه ساير شهدا به شهادت نرسيد(كه البته از مهمترين دلايل آن مي توان به پيام رساني عاشورا، دفاع از جان بازماندگان خاندان حسين(ع) و سرپرستي كاروان اسيران اشاره نمود)، لكن در راه حفظ دين خدا از همه چيز گذشت و مصايب زيادي را تحمل نمود و به جرأت مي توان گفت در خاندان شهيدان كربلا از نظر تعداد بستگان شهيد، الگوست.
1- فرزند شهيد حضرت زهرا(س) مدتي بعد از رحلت رسول اكرم(ص) بنا بر روايات مشهور در سن هجده سالگي و حضرت علي(ع) نيز در سال 40 هجري به شهادت رسيدند. زينب(س) در زماني كه نياز به محبت مادر و پدر داشت، از اين موهبت الهي محروم گشت؛ لكن به دليل تعليمات وحياني و تربيت الهي، با ارزش و جايگاه والاي شهيد و شهادت آشنايي داشت و لذا اين مصايب براي او قابل تحمل بود.
2- خواهر شهيد قبل از واقعه عاشورا پس از شهادت پدر و مادر، معصوم سوم و پيشواي دوم شيعيان، امام حسن مجتبي(ع) در سال پنجاهم هجري به شهادت رسيد. امام حسن مجتبي(ع) بر اثر زهر به شدت در رنج بود. نيمه هاي شب، امام حسن(ع) كه ديگر نمي توانست درد را تحمل كند، يگانه مونس و غمخوارش، حضرت زينب(س) را صدا زد. زينب(س) برخاست و به بالين برادر آمد و او را به گونه اي ديد كه چون مارگزيده به خود مي پيچد. احوال او را پرسيد. امام حسن(ع) فرمود: خواهرم! برو برادرم حسين(ع) را خبر كن و به اين جا بياور. زينب(س) نيز به خانه برادرش حسين(ع) شتافت و ماجرا را به او گفت و او را به بالين برادر آورد. سرانجام زينب(س) با شهادت برادرش امام حسن مجتبي(ع) مواجه شد، و اين پايان ماجرا نبود. بعد از آن در واقعه كربلا، برادران خود عبدا...، جعفر، عثمان، حضرت ابوالفضل العباس بن علي، فرزندان ام البنين و جعفربن علي، عثمان بن علي و ابوبكر بن علي و در رأس همه آنها سيد الشهداء، امام حسين(ع) را از دست داد و همگي به درجه رفيع شهادت نايل گشتند. "هنگامي كه زينب(س) برادرش حسين(ع) را ديد كه تنها از كنار نهر علقمه باز مي گردد، با خواهران ديگر با صداي جانسوز فرياد زد: وااخاه! واعباساه! و... زينب(س) به امام حسين(ع)عرض كرد: چرا برادرم عباس را با خود نياوردي؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: خواهرم، با هر چه خواستم بدن برادرم را بياورم ديدم به قدري اعضاي بدنش بر اثر زخمها از همديگرگسيخته بود كه نتوانستم، آن را حركت دهم. زينب(س) گفتار فوق را به زبان مي آورد و مي گريست، از جمله مي گفت: "آه! از كمي ياور و فقدان برادر!" امام حسين(ع) فرمود: "آري! آه از فقدان برادر و شكستن كمر!" (6) همچنين پس از شهادت امام حسين(ع) حضرت زينب(س) بر بالين برادر حاضر گشت و فرمود: "اي محمد! اي كسي كه آفريننده و اختياردار آسمان بر تو درود مي فرستد، اين است حسين كه پيكر برهنه اش به خون آغشته و اعضايش از هم جدا شده است... اين حسين است كه سرش را از قفا بريده اند و عمامه و رداي او را از بدن شريفش بيرون كشيده و به غارت برده اند." (7) در برخي روايات آمده است كه وقتي زينب(س) كنار جسد برادر آمد، توقف كرد و با خلوصي خاص متوجه خدا گرديد و عرض كرد: "خدايا اين اندك قرباني را از ما قبول كن" (8) همچنين روايت شده است، در مجلس ابن زياد حضرت زينب(س) به طور ناشناس در گوشه اي نشسته بود. ابن زياد پرسيد: اين زن كيست؟ گفتند: زينب دختر علي است. وي رو به زينب(س) كرده و گفت: "سپاس خداي را كه شما را رسوا كرد و دروغتان را آشكار نمود." حضرت زينب(س) فرمود: جز اين نيست كه فاسق و زشتكار رسوا مي شود و نابكار و فاجر دروغ مي گويد و از غير از ماست. ابن زياد گفت: كار خدا را با برادرت و اهل بيت خود چگونه ديدي؟ زينب(س) فرمود: "چيزي جز خوبي و زيبايي نديدم." (9) اين جمله به خوبي بيانگر انديشه، تفكر و ديدگاه حضرت زينب(س) در خصوص شهادت مي باشد. همين ديدگاه باعث شده است كه ايشان در همه مصائب صبر پيشه كنند.
3- مادر شهيد حضرت زينب(س) علاوه بر مواجهه با شهادت برادران، در راه دفاع از اسلام، فرزندان خود را نيز به عنوان ياور برادر به ميدان نبرد فرستاد. آنها نيز پس از اينكه شجاعانه به مبارزه پرداختند، به شهادت رسيدند. "روز عاشورا، حضرت زينب(س) لباس نو بر تن عون و محمد(فرزندان خود) كرد و آنها را از گرد و غبار پاكيزه نمود و شمشير به دستشان داد و آماده شهادت ساخت. سپس آن دو را به حضور برادرش حسين(ع) آورد و اجازه خواست كه آنها به ميدان بروند. امام حسين(ع) نخست اجازه نمي داد، حتي فرمود: شايد همسرت عبدا... خشنود نباشد، زينب(س) عرض كرد: چنين نيست، بلكه همسرم بخصوص به من سفارش كرد كه اگر كار به جنگ كشيد، پسرانم جلوتر از پسران برادرت به ميدان بروند. زينب(س) بيشتر اصرار كرد. سرانجام امام اجازه داد. عمرسعد گفت: اين خواهر عجب محبتي به برادرش دارد كه دو نور ديده اش را به ميدان فرستاده است. آن دو برادر به جنگ پرداختند. سرانجام محمد به شهادت رسيد. عون كنار بدن گلگون محمد آمد و گفت: برادرم شتاب مكن، به زودي من نيز به تو مي پيوندم، عون نيز جنگيد تا به شهادت رسيد. امام حسين(ع) پيكر پاك آن دو نوجوان را به بغل گرفت و در حالي كه پاهايشان به زمين كشيده مي شد، آنها را به سوي خيمه آورد. عجيب اينكه بانوان به استقبال جنازه هاي آنها آمدند. هميشه زينب(س) در پيشاپيش بانوان بود، ولي اين بار زينب(س) ديده نمي شد. او از خيمه بيرون نيامده بود تا مبادا چشمش به پيكرهاي به خون تپيده پسرانش بيفتد و بي تابي كند و از پاداشش كم شود و شايد از اين رو كه مبادا برادرش او را در اين حال بنگرد و در برابر خواهر شرمنده يا بي جواب بماند. زينب(س) در اين هنگام بيرون نيامد."(10) نحوه برخورد فرزندان حضرت زينب(س) و ديدگاه ايشان نسبت به مسأله مبارزه در راه خدا و كشته شدن براي حفظ دين، كاملاً بيانگر تربيت شهادت، محور حضرت زينب(س) مي باشد؛ يعني روحيه شهادت طلبي حضرت زينب(س) به عنوان مادر، در فرزندان ايشان نيز تأثير گذاشته است، به طوري كه عون در كنار پيكر برادر مي گويد: برادرم شتاب مكن، به زودي من نيز به تو مي پيوندم. يعني شهادت در راه خدا و در صف ياران امام حسين(ع) را همچون مادرشان، افتخار مي دانند.
4- عمه شهيدان در ماجراي كربلا،عده زيادي از خاندان امام حسين(ع) به شهادت رسيدند. فرزندان امام حسن(ع) به نامهاي قاسم، عبدا...، ابوبكر و فرزندان امام حسين(ع) به نامهاي علي اكبر و علي اصغر نيز همچون ساير شهدا با آگاهي، شناخت، انديشه و آرمان و اراده به شهادت رسيدند. روايت شده است پس از شهادت حضرت علي اكبر، حضرت زينب(س) زودتر از برادرش حسين(ع) به بالين علي اكبر رفت، زيرا مي دانست كه امام(ع) علاقه زيادي به علي اكبر(ع) دارد. اگر او را كشته ببيند، ممكن است روح از بدنش مفارقت نمايد. از اين رو زينب(س) با اين عمل خويش، مثل هميشه امام(ع) را تنها نگذاشت.(11) البته در روايت ديگري نيز نقل شده است: همين كه صداي وداع علي اكبر به گوش پدر رسيد، به سرعت خود را به او رسانيد و او را در حالي كه بدنش قطعه قطعه شده بود (جاي سالمي در بدن نداشت) ديد. صدا زد: "خدا بكشد مردمي را كه تو را كشتند، چقدر نسبت به هتك احترام رسول خدا(ص) جسور شده اند! و با چشماني پر از اشك فرمود: "علي جان! بعد از تو خاك بر سر دنيا باد!" حميدبن مسلم مي گويد: در همين حال ديدم زني سراسيمه از خيمه ها خارج شد و فرياد مي كشيد: واحبيباه! يابن اخياه. دوان دوان به طرف قتلگاه مي آمد، پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: زينب دختر علي بن ابيطالب (دختر فاطمه بنت رسول ا...) است. آمد و خود را روي نعش علي اكبر انداخت. حسين(ع) دست او را گرفت و به خيمه برگردانيد، دوباره به كنار نعش علي اكبر آمد و فرمود: "جوانان بني هاشم، بياييد و برادرتان را به خيمه ها ببريد." سپس علي اكبر را به خيمه شهدا بردند. (12) بنابراين، با مقايسه روايتهايي كه در مورد شهادت فرزندان حضرت زينب(س) و فرزند برادرش نقل شده است، ميزان محبت حضرت زينب(س) نسبت به امام حسين(ع) روشن تر مي گردد و همين محبت بي شائبه، موجب همراهي او با كاروان حسين(ع) و شراكتش با امام حسين(ع) در جريان كربلا و مصائب و شدايد آن و ابقاي دين مبين اسلام است؛ چنانكه او را "شريكة الحسين"(13) مي نامند. پس از پايان يافتن واقعه عاشورا و شهادت امام حسين(ع) رسالت خطير و سنگين زينب كبري(س) آغاز شد. او در سخت ترين شرايط جسمي و روحي، بزرگترين و خطيرترين مسؤوليتها را برعهده گرفت. تصور عظمت و بزرگي كاري كه زينب(س) انجام داد، هر انسان منصف و حق جويي را در برابر شخصيت و بزرگي اين بانوي باعظمت، به كرنش و تحسين و ستايش وا مي دارد.