دل نوشته‌هاي عرفاني

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اى خداى على،...
تو كه او را اين چنين عزيز به دنيا آورده اى،
عظمتش را هرچه بيشتر در دلهاى ما جلوه گر فرما
و به قلبهاى كوچك ما معرفت او را بيشتر عطا فرما
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
چشمهایم را بسته ام آه که چه زیباست آنچه پیش روی من است ! دشت زیر پاهای من با سخاوت سنگینی قدم هایم را متحمل می شود اما همچنان می خندد . بر بالای دشت سبز آرام ایستاده ام و به گل های وحشی ته دره می نگرم . چه زیبایند و چه رها و چه آزاد. نسیم با دست های نامرئی و لطیفش آرام آرام موهایم را نوازش می کند و به رقص باد می سپارد . به دوردست ها خیره شده ام نفس هایم را سنگینی اندوه وجودم بریده است ! من به انتظار معجزه ای ایستاده ام . رها می کنم اشک هایم را تا به آرامی و آسایش بلغزند و رها شوند . بغض گلویم را به فریاد خاموش قلبم می سپارم . چه غمگین است دشت چه غمگین است . پاهایم خیس از شبنم سبزه ها یی است که سخاوتمندانه مرا متحمل شده اند. به کدام گنام این چنین ملول گشته ام ؟ نمی دانم ! افسوس که نمی دانم. قلبم به اندازه همه اقیانوس های دنیا گرفته است . با که سخن بگویم که همگان در نظرم دیوی هستند که مرا به نابودی می کشانند ! دنیای ما دنیایست پلید که زیبایی های فریبنده اش تو را مجذوب خود می کند اما در پس همه این زیبایی ها غمی بزرگ نهفته است . دیگر نه احساسی هست نه محبتی و نه اعتمادی ! اما از این پس چگونه زندگی را خواهم گذراند؟ وقتی درهای محبت را به روی همگان بستی آیا باز هم لبخند معنی خواهد یافت ؟؟؟؟
اگر خداوند بار دیگر ازمن میخواست که آنچه میخواهم متولد شوم دوست داشتم یک گل وحشی سپید باشم که در دشتی بزرگ متولد می شود و در زندگی کوتاهش با عشق به خاک و آفتاب و باران سربلند و باطراوت میزید. می دانم که اگر اینچنین زندگی کنم از زندگی حال خوشحال تر و شادتر خواهم بود !
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
کافیست کمی فکر کنی، کمی به عقب برگردی تا این همه لطف خداوند را نسبت به خودت ببینی و با همه وجود احساس کنی. تو تنها نیستی! با توکل به خدا، امید به آینده، تلاش و پشتکار، و همه تجربه‌هایی که تا حالا داشته‌ای می‌توانی مسیر درست را انتخاب کنی. فراموش نکن همه کسانی که در طول زندگی تو را همراهی کردند چه آنها که در لبخندهایت شریک بودند و چه آنها که دلت را شکستند همه را دعا کنی. و یادت نرود مدیون همه رنج‌هایی هستی که تو را نیرومند ساخته است. خدای مهربان را سپاس گذار و قدردان عشق باش.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدايا چقدر از تو دور شده بودم در عين اينکه فکر مي کردم تو رو پيدا کردم ...چقدر گمراهي ؟!...چقدر ناسپاسي ؟!
اما تو باز هم ثابت کردي که رحمانيت فقط مخصوص خودته و بس...
چقدر بدي کردم و تو باز هم رهام نکردي ! چقدر دستامو گرفتي و من با کارهام دستمو از دستاي تو جدا کردم !!
چقدر غفلت ...؟! چه روزهاي سختي بود زندگي بي تو ...
خدايا تو با اونکه به من نياز نداشتي و بي نيازتريني اما صدام ميکردي و من بي توجه به تو ! با اينکه بهت نياز داشتم و نيازمندترين بودم ...
خدايا هي بهم مهلت دادي و من نفهميدم ...هي بهم فرصت جبران دادي و من پشيمون که نشدم هيچ ...بدتر شدم !
اما تو بازم خدايانه دستامو گرفتي ،صدام کردي و گفتي توبه کن ... تو مشتاق به بخشش من بودي و من مشتاق به گناه ...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
معبودم ....

ای عشق من

کمکم کردی عشقت را ببینم و محبتت را حس کنم ،

اگر عشقت را با دیده دل ندیدم

و محبتت را انگونه که شایسته است حس نکردم ،

ای وای بر من.... ای عشق من

مهربانم ، در این راه جز دستگیری چیزی از تو طلب ندارم ،

نازنینم مبادا

از من رنجیده خاطر شوی و من را به حال خود رها سازی.

ای همیشه سبز ....

ای تجلی عشق ، دوستت دارم ... دوستم داشته باش.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
دوست دارم تمام دوست داشتنی های جهان هستی را و

عشق می ورزم به تمام عشق ورزیدن های صادقانه ایی

که قابل ستایش است. همه دوست داشتنی که بر خاسته از

عشق الهی است و نور الهی در آن ساری و جاری است .

نوری که هدایت کننده دلها و قلبهای اگاه است .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار

ای که عشقت بهانه ی من ......

بهانه ایی برای هر لحظه با تو بودن و بهانه ایی ، برای

رسیدن به تو ، ای با شکوه ترین عشق ،

ای زیباترین کلام...

در این سرای بی کسی ، کسی به در نمی زند.تنها تو را

می جویم، تو را که بزرگترین و گرانبها ترین دارایی من هستی .

تو که باشی ، همه چیز هست و حقیقت به منظر ظهور می رسد .

الهی ....

از طریق حلقه واعتصمو به رحمانیت الهیت متصل می شوم

و تسلیم و شاهد در کوی تو قدم بر می دارم و به پیش

می روم . راهی است که خود پذیرفته ام و هرگز پا پس

نمی گذارم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
من روزها را شمرده ام دل به دریا سپرده ام و دست بالا برده ام تا خدا تا اوج نیایش و دعا. من با تمام وجود به اندازه همه دریا ها و ماهیان قرمز، تصویرهای متحرک کشید ه ام .
گاهی چیزی شبیه خودم دیده ام .گاهی گلی از باغچه دل چیده ام و در تولدخورشید حس مبهم را لمس کرده ام . من در خیابانی با کوچه های کهن و درجاده ای مانده ام با چشمان یاسمن ، آویزانم از درخت و چمن .
داستان به نیمه می رسد و صدای پشت پنجره هنوز باقی است . به دیوار خسته ای می مانم که در پهنای آن ، تمام کلمات و واژه ها از هم جدا افتاده اند .
نمی خواهم بدانم آن سوی پنجره چه می گذرد فصل اقاقی برای من کافیست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار


آسمان ِ دلم اگر ابریست، آسمان ِ دوستی تو که همیشه آبیست، یک دست و بی هیچ دست بردنی. آن هم دست ِ انسانی که خود را شور همه ی آفاق می داند و دوباره زمین می خورد.آن هم از غرور همیشگی اش ، بی آنکه بداند تو هستی و تو، اگر هیچ هم نباشد !​
قبول داری که مرا حیران کرده ای بعد از هر دیداری و هر آغازی برای شروع یک طلوع؟​
این آدمی را چه شده که سنگ است ومیان سنگی اش یک گل روییده، آن هم فقط به نام و یاد تو.​
بی شک هر روز همین خواهد شد بی هیچ دغدغه ای برای انکار حقیقت ِ زندگی.​
آرامِ جانِ من​
کدام را باور کنم؟​
این گل را یا سنگ بودن این سنگ را.​
چشمانم را اگر بشویم تو را خواهم دید؟؟؟​
به دلداری آسمان رفته بودم و خود غافل که باران ِ این آسمان به دلداری من آمده،​
خوب که نفس می کشم نفسهای تو را میان ریه هایم احساس میکنم​
آغازگر ِ من دستهای نیاز به روی تو باز است و نگاه های غمگین و گله مند به سوی تو!​
امید را در دل چند نا امید بکارم و وعده ی حقیقی تو را در کدام سیاهچاله سر دهم که سودای نا امیدی همه را بر داشته و کسی به قلب خسته اش نگاه نمی کند که گلی را به امید رویشی دوباره در سینه اش رویانده ای.​
ای کاش برای چند ثانیه، عقربه های ساعت بایستند و نگاه ها همه بر دل باشد وعقلها همه حیران از شاهکار ِ تو.​
امیدم را نا امید مکن. تو هنوز خدایی و من بنده ی سرگردان ِ به راه تو.​
دستهارا می بینی؟؟؟
به التماس ِ تو ایستاده ام. دستانم را بگیر و باورم کن​
هزار بار هم که شده تکرار می کنم. دلم را از من مگیر > و خود را از دلم که خانه بی صاحب خانه ویرانه است بی چراغ.​
سودای تو را اگر نداشتم چرا بهانه می کنم برای فریاد زدن !​
چرا میان من با آن کر ولال تفاوت گذاشته ای مگر او نیاز به فریاد ندارد؟ نمیدانم هزیان می گویم یا دلم دوباره هوای تو کرده؟؟​
هر چه هست می خندم که تو را از خود نا امید نکنم.حواسم هست، حواست همیشه هست.​
یادت می آید بازی یادم تو را فرامو ش که من همیشه فراموش کار بودم​
تو....بگذریم هر چه هست خواهد گذشت​
کاش بر زیبایی بگذرد.​

آمین
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
سجاده سبز دعا را می گشایم و با آب باران وضو می سازم .درمحضرعظیم تو سر بر سجده می نهم و نجوای یارب یارب را زیر لب زمزمه می کنم .دستهای خسته و ناتوانم را به سوی بارگاه مقدست دراز می کنم تا تو آن را پر ازعطر گل یاس سازی .

آنقدر از دردهایم با تو می گویم که چشمانم هوای باریدن می کند. در پس اشکهایم تو را می بینم که می گویی هر کس مرا بخواند .اورا اجابت می کنم پس تو را می خوانم ای تنها امید ناامیدان.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خـــــــــدایا ......


مرا یاری ام کن و عنایت خاص الهیت را نصیبم گردان .


تا ترا مشایعت کنم و با تو پیمان ببندم .



مثل حسین حق طلب باشم و با ظلم درستیز.


"ایاک نعبد و ایاک نستعین" و او را نمونه و چراغ راه خود قرار دهم.


به فهم و درکی برسم که قابلیت درک آن ،


از طریق شرح صدری است که تو با عنایت الهیت برایم در نظر گرفته ایی.


تا جرات رویارویی با خود را داشته باشم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اي بي نشانه اي كه خدا را نشانه اي






اينك منم آن طفل دور مانده گم گشته

آن خردسال كودك سرگشته

اي مادر عزيز همه عالم

كو مهربار دامن پاكت؟ كو؟
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار

ای دائم الفضل......

چنان مشتاقم کن تا بتوانم ظرفیتهای وجودی خود را

گسترش دهم ، تا به دید قدر شناسی از خود برسم و بتوانم

کمال را دریافت کنم .( اگاهی و بینشی به طور کامل )

با آنکه می دانم حکمت و عدالت تو همیشه ، در همه حال

و در هر لحظه جاری است . به مزد اشتیاق در وادی طلب

قدم می گذارم تا خیر کثیرت شامل حال من گردد.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ديگر نمي‌خواهم زنده بمانم. من محتاج نيست شدنم. من محتاج توام. خدايا! بگو ببارد باران؛ كه گويد شوره‌زار قلبم سال‌هاست كه سترون مانده است. من ديگر طاقت دوري از باران را ندارم.
خدايا! ديگر طاقت ندارم، بگذار اين خشكزار وجودم، اين مرده قلب من ديگر نباشد! بگذار اين ديدگان ديگر نبيند. بس است هر چه ديده‌اند. بگذار اين گوش‌ها ديگر نشنوند. بس است هر چه شنيده‌اند. بگذار اين دست و پاها ديگر حركت نكنند. بس است هر چه جنبيده‌اند.
خدايا! دوست دارم تنهاي تنها بيايم، دور از هر كثرتي؛ دوست دارم گمنام گمنام بيايم، دور از هر هويتي.
خدايا! اگر بگويي: لياقت نداري، خواهم گفت: لياقت كدام يك از الطاف تو را داشته‌ام؟!
خدايا! دوست دارم سوختن را، فنا شدن، از همه جا جاري شدن، به سوي كمال انقطاع روان شدن را...


شهيد احمد رضا احدي
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا چطور بر من خشم نمی گیری؟

صبر تو کاسه صبر مرا لبریز کرد!

خشم تو در کجای این عالم خاکی پنهان شده؟

خدایا!یاد زیبایت را از خاطرم مگیر

عشق عالم گیرت را از این بنده حقیرت دریغ نکن

خدایا! شرمم می آید که مرا می خوانی و من رو بر می گردانم
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار

خداوندا

از هیچ یک از بندگانت نه شکایتی بر لب دارم٬

و نه کینه ای در دل٬
تنها التماس های مرا٬
برای آنان که چشمان خود را٬
بر روی نقشهای زیبای عظمت و بزرگی تو بسته اند بپذیر٬
در های بلند رحمت خویش را بر آنان بیشتر بگشای٬
تا شاید که دریچه های کوچک قلب سیاهشان٬
از احساس وجود تو نورانی گردد٬
و نیاز به تو را بیشتر از همیشه در خود بیابند

 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خداوندا٬

به آنان که لبی همیشه خندان دارند٬
شادی بیشتر عطا کن٬
اما گریه کردن را هم به آنان بیاموز٬
تا به وقت دیدن گریه های دیگران٬
طعم اشک ریختن را بدانند٬
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آفریدگارمن !



مرا پیدا کن که من گمشده ای بیش نیستم



و این نماز جز یک آرامش و بهانه چیز



دیگر نیست ؛ من تو را می خواهم .



اما.....



نه مگر من می توانم اما بیاورم که



امایی بزرگتر از معمای روزگارم .



فقط با ناز در نمازم برای تو ، آرام می شوم .



خدایا آرامشم را با « خودت » کامل کن ،



تو را با بی نیازیت می شناسم که



هر بار نیازمند شدم نوازشگرم بودی



و بی شائبه مرا در آغوش می کشیدی



بی هیچ منتی .



تو را در نیازم می شناسم که هنوز نیازمند



آغوش مهربانت هستم .



ولی به خاطر خود خواهی ام آغوش تو را



نمی بینم و یا وانمود می کنم که آغوشی نیست !



اما تو هستی ، مهربانتر از آنچه که گمان می کنم .



آنقدر مهربان که هر زمان به سوی آغوشی



که نمی بینم بشتابم مرا



غرق بوسه ات می کنی .



تو را در بی تابی چشمانم می بینم .



تو را از نگاه سنگین روزگار عشق خواهم چید .



زندگی رقصی است به سوی پروردگار
 

ترانه ی مهر

عضو جدید
خدایا
در اين برهوت عاطفه، هر كه را تتمه دلي براي مهر ورزيدن هست گرامي بدار و سرش را به سنگ جفا آشنا مكن.
خدايا
كاري كن كه دل قرار گيرد.
خدايا
عاشقان را بساز و خستگان را بنواز و ديگران را از چشم دوستدارانت بينداز. دلهاي سنگ آسا را بشكن تا مگر در شكستگي‌ها نشاني از تو بيابند.
خدايا
توفيق ده تا جز به مقام تو نينديشم و جز به جاه تو دل نبندم و جز به منصب رضاي تو را آرزو نكنيم.
خداوندا
به ما آنچنان فراستي عطا كن كه عشق را از هوس باز شناسيم و نور رحمان را از تار شيطان تميز دهيم و ميان حقيقت و باطل حقيقت اندود، فرق بگذاريم
 

ترانه ی مهر

عضو جدید

مهربانا
چشمان باراني ام را نثارت مي كنم
تا دلي آسماني ارزانيم داري
و از هر چيز و هر كس به تو پناه مي جويم
تا مرا به نور ايمان و رستگاري، جاودانه گرداني...
اي آنكه در حصار واژه ها نمي گنجي
در جستجوي نگاه نوازشگرت،
سبزي وجودم را از تو خواستارم
اي بلند مرتبه مهرآفرين
حتي لحظه اي مرا
از حريم نگاهت دور مگردان
و يادت را در جانم هميشگي ساز...
الهي
پروانه هاي خفته در وجودم را بيدار ساز
و به من، فرصت پروازي دوباره بخشاي
تا به طواف شمع روشن حضورت درآيم
و بي هيچ واسطه اي
تو را و آن نگاه مهربانت را
تا اعماق وجودم احساس كنم
اي خالق روشناييها و نور
مرا از درگاهت نااميد برمگردان
و طعم شيرين عشقت را به من بچشان
به حق رحمتت اي مهربان ترين مهربانان
 

ترانه ی مهر

عضو جدید

پروردگارا...ياريم كن که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقيقت بگشايم...
مهربانم ،ياريم کن که مرغ خسته دلم راکه ديری است دراين قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم...
و ياريم کن که شوق پرواز را هميشه درخود زنده نگهدارم

 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آن نوع از عشق که فراتر از بدن و جسم ماست هنگامی ظهور می کند که با تمام وجود - و نه تنها با جسم خود - به معشوق عشق بورزیم. این عشق برتر تنها هنگامی خود را نشان می دهد که با فکر و ذهن و قلب و روح خود به فکر و ذهن و قلب و روح معشوق عشق بورزیم سپس تمامی سلول های بدن ما از عشق به معشوق خواهد لرزید.این همان عشقی است که در ایثار و از خودگذشتگی نهفته است .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا

به تو شکایت می کنم از دشمنی که مرا گمراه می کند وشیطانی که مرا اغوا کرده وبه راه باطل

می کشاند که سینه ام را به وسوسه های خود پر کند واحاطه کرده وفراگیر شده اوهامش در دلم

که شیطان کمک می کند به هواپرستیم وزینت می دهد برای من حب دنیا را وبین من وبین اطاعت

وبندگی ونزدیکی به تو حایل می شود.

خدایا!

به تو شکایت می کنم از قلب ودل قسی و باقساوتی که با وسوسه ها زیرورو شونده است وآنرا

زنگار وخوی زشت پوشانده است واز چشمی که از گریه کردن از ترست خشک وبه آنچه او را

خوشحال می کند نظر کند.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
در جهان هستی، خداوند به ما امید می دهد، راه را روشن می کند و توان گام نهادن و بزرگ شدن را

به ما می نمایاند، حرکت در مسیر کمال مراقبت می خواهد، باید موانع را شناسایی کنیم.

زمین خوردنها و گلایه کردنهای ما، اگرچه خنده های زیر لب او را به ارمغان می آورد اما ...

سرکوبمان نمی کند، حذفمان نمی کند ... چه بسا که با ما همراهی می کند و پای گله گزاری های

ما می نشیند... اما ... یادمان نرود که ... باور بالغ، ورای کج خلقی های ماست...

تا زمانی که بزرگ شویم، تا زمانی که به یک بلوغ روانی برسیم، تا زمانی که افت و خیزهای کودکانه

را پاس بداریم و کودکی را از کودکی دیگر جدا نکنیم. خود را مبرا از اشتباه ندانیم...
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
در بیکرانه ی زندگی ۲ چیز است که افسونم می کند:

آبی آسمان که میبینم و می دانم که نیست
و خدایی که نمیبینم و میدانم که هست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدای من !

گناهان لباس مذلت وخواری به تنم پوشانده ودوری از تولباس مسکنت در برم کرده

وجنایت عظیم قلب ودلم را مرده ساخته.پس به توبه وبازگشت به خودت زنده اش گردان.

ای آرزو ومطلوب من!وای خواسته ومقصودمن!

پس قسم به عزتت برای گناهانم جز تو آمرزنده ای نیابم وبرای شکستم غیر تو

را جبران کننده نبینم.وبه تحقیق

خضوع کنم به درگاه تو به توبه وبازگشت به سوی تووبا خواری ومذلت

به تو روی آورده ام پس اگر برانیم

از درگاهت پس به که پناه آرم؟ واگر مرا از پیشگاهت طرد کنی پس به که پناه آرم؟

پس وااسفا از خجالت وشرمندگی ومفتضح شدنم وواحسرتا از عمل وکردار زشت من!

از تو خواهم ای آمرزنده ی گناه بزرگ !وای جبران کننده ی استخوان شکسته!

که ببخشی برایم گناهان مهلکم را وبپوشانی بر من زشتیهای پنهانی فضاحت بارم را ومرا در

عرصه ی قیامت از خنکی عفو وآمرزشت دست خالی مگردان واز

زیبایی گذشت وپرده پوشیت محروم مکن.

خدایا!

بر گناهانم ابر رحمتت را سایه انداز وبر عیبهایم ابر رافت ومهربانیت را بفرست.

معبودا!

آیا برده وبنده فراری جز به سوی مولایش فرار کند؟ ویا آیا از خشم وغضبش جز او

احدی پناهش دهد؟

خدایا!

اگر پشیمانی بر گناه باعث محو گناه است پس من برایت از استغفارکنندگانم تو را

سزد که بر ما عتاب کنی تا خشنودگردی.

خدای من!

به حق قدرتت بر من توبه ام بپذیر و به حلم وبردباریت از من گذشت کن وبه حق

علمت با من مدارا کن.

خدایا!

تو آنی که برای بندگانت دری را گشودی که نامش را توبه گذاشتی .پس فرمودی:

توبه کنید به سوی خدا توبه ی حقیقی .پس عذر وبهانه آنکه غافل است

از ورود به این در پس از گشودنش چیست؟

معبود من!

اگر گناه از بنده ی تو زشت است پس عفو از تو بسیار نیکو وزیباست
.
خدایا !

من اولین کسی نیستم که معصیت کردم وتو از او گذشتی وبه درگاه کرمت آمده

وتو بر او جود وبخشش کردی.

ای اجابت کننده ی درماندگان !

ای برطرف کننده ی اندوه وپریشانی!

ای در نیکی بزرگ!ای دانای به آنچه نهان است!

ای خوب وزیبا پرده پوش!

تو را به جود وکرمت به درگاه خودت شفیع آوردم وبه پیشگاه تو ومهربانیت که

در نزد تو است توسل جویم.

پس دعایم را مستجاب گردان وامیدم را در باره ات قطع مکن ومحرومم نگردان

وتوبه ام را بپذیر واز گناه وخطایم به رحمت وکرمت درگذر
.
ای رحم کننده ترین رحم کنندگان
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آیا می توانیم نگاهمان را ارتفاع دهیم،

و ببینیم در کجامی خواهیم قرار بگیریم؟

ارزش ما انسانها به حامل بودن نیست ، بلکه به خالق بودنش،

است. و خداوند مایل است بجایی برسیم ، تا خلق کنیم .

انا لله و انا الیه راجعون......

از این آیه شریفه چه برداشتی داریم ؟

آیه ایی که راز امید است ، برای همه ما تداعی مرگ را

بهمراه دارد. وقتی خبر مرگ کسی را به ما می دهند ،

نخست می گویند : انا لله.......

در صورتیکه این آیه کلید بزرگ رمز الهی است . و مطمئن

هستیم که هر کجا باشیم ، بازگشت ما بسوی خودش

است.

او یکتاست و ما باز گشتمان بسوی بکتایی ست

او توانگر است و ما بازگشتمان بسوی توانگری ست

او بی نیاز است و ما بازگشتمان بسوی..........
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خداوندا : مهر بیکرانت را سپاس

خداوندا: مهربانیت را سپاس

خداوندا : نعمات بیکران الهیت را سپاس

خداوندا.....

تا ابد وصف مهربانی و بنده نوازیت را می سرایم

و با عشقی وافر سر بر سجده عشقت می گذارم

تو را عاشقانه می خوانم و ستایشت می کنم.

از اینکه رهایم نکردی و همیشه همدل و همراه من بودی

تو را سپاس ای بیکران

بنده همیشه اراتمند تو
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اکنون اگر خنکای فرح بخش و لطیف زیستنی طربناک را

می خواهیم ، باید لقمه ی عشق را در فهرست غذای روح

خویش قرار دهیم ، زیرا به خوبی آگاهیم که غذای روح اندیشه

است.

و از اکنون به همه چیز و همه کس عشق بورزیم،

نور بنوشیم ،

و ...............

مباحثه میان دو گوهر همیشگی ، "عقل" و "دل "

دل گوید : عشق آورده ام.

عقل : عشق ! عشق چیست ؟

دل : مفهوم بودن است !

عقل : بودن ، بودن برای چه ؟ به کجا ؟

دل : به آن بالا !

عقل : تا آسمانها ؟

دل : خیلی بالاتر ، تا خلوت خاص حضرت عشق !

عقل : چه خوب ! من هم می توانم بیایم ؟

دل : تو ، نه ! ولی اگر خود را فراموش کنی ، با بالهای ( ع ) و ( ش ) و ( ق ) ،

آری !

دل : (ع ) عبیر است ، نسیم دلنواز روح .

( ع ) عطر دلنشین ایمان به حضرت دوست.

( ع ) عالم معناست ، عینیت است ، عهد است ، نیست شدن است و

دوباره هستی یافتن !

عقل : این همه معنا دارد ؟ !

دل : هر کدامشان دنیایی اند ، مرحله ایی اند ، بوی عطر و عبیر را می شنوی ،

علاقمند می شوی ، بعد باید دل بکنی ، اگر عالم معنا را می خواهی ،

باید نیست شوی ، فنا شوی و بعد " عندالله ".

عقل : خب ، ( ش ) چیست ؟

دل : ( ش ) شیرینی آشنایی است ، شهد است ، شهادت است ، شراب است ،

و سپس ، شکر به درگاهش.

( ش ) شمشاد است ، قامت بالای دلبر است .

( ش ) شقایق است ، شوق است ، شوق به معشوق را می خواهی ،

شراب عشقش را بنوش ! آنگاه قول دوستی با تو می بندد .

یعنی همان ( ق ) قول الهی ، قسم الهی و قلم ، صنع کردگار است ،

همه هستی است .

( ق ) قدرت رب جلیل است ، قاعده هستی است ، قامت یار است ،

قول دوستی است ، آنچه همه محتاج آنیم !

( ق ) قسط است ، عدالت است ، که عاشق به معشوق می رسد .

می بینی ! ( ع ) و ( ق ) یکی اند و (ش ) شرح این دو است .

همه یکی اند ، همه عشق اند ! یعنی ، بالاترین !

عقل : بالاتر هم هست ؟

دل : آری بالاتر هم هست ، دوست داشتن !

عقل : آن دگر چیست ؟

دل : دوست داشتن با ( د ) آغاز می گردد .

( د ) دعای سحرگاهی است ، دعوت به دیدار است ، دل پر درد است.

دیدگانت سر ریز خون می شود ، دیوانه باید بشوی ،

آنگاه دیگر از عشق گذشته ایی !

بعد ، می رسی به ( و ) او واحد است ، حضرت عشق !

واجب الوجود از اسما ء اوست.

وادی درد است ، اگر عاشقی !

وارث مهربانی است ، اگر دل بدهی .

( و ) وصف زیبایی

وصل عاشق و معشوش است .

( و ) وهم سبز دوست داشتن است .

اما (س) :

( س ) یعنی سبحان الله بگویی ،

سوگند یاد کنی و سبوی نفس را بشکنی ...........



سرشار از عشق ، سالک راه و سزاوار .....
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای محبوب جاودانی

اگر نبود عطر حضور تو در تعفن ان لاشه های مردار چگونه تاب می آوردیم

و اگر نبود گرمای دست های تو در این سرمای بی كسی

چگونه سر می كردیم؟

ای معشوق ازلی

عموم آدمیان علی الخصوص مد عیان عاشقی در مقوله عشق عوامند.

الفبای سخت دوست داشتن را به ما بیاموز

ای عزیز

آن چنان غریق دریای غربتمان مكن كه به سمت هر خاشاك عاطفه ای

دست نیاز دراز كنیم

پناه بر تو از تنهایی و غربت و بی كسی
 

Similar threads

بالا