دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ناگفته هایم زیاد است...

ازمن می خواهی برایت همه را بگویم

اما اشتیاقت همان چند دقیقه است

حرفها بوی اندوه دارد

به کلام دوم نرسیده خسته می شوی و می روی

مثل همه...

و من می مانم

و...

تنهایی

نامهربانی

بی همزبانی

راستی تو حرفهایت را برای که می زنی؟

میدانی
ناگفته های دخترک نیز
زیاد هست
اما در سکوت
تنها اشک میریزد
در سکوت به ادمها نگاه میکند
در سکوت
ناگفته هایش دفن میشود
و کسی نیست
بپرسد
تا به کی میخواهی
سکوت کنی
انکه رفت
حتی نگاه نکرد
تو با حسرت
به رفتنش نگاه میکنی
پس سکوت میکند دخترک
تا شاید
بتواند
به دل وامانده اش بفهماند
باید محبوب دلش را
فراموش کند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

به دلم نامهب
نویسیداو رفته
اینقد
ر صدایش نزدبگ
ذارد کمی ارام باشم
به دلم نامه بنویسیداو هرگز دوستم نداشت
اینقدر صدایش نکندبه دلم
بنویسد
تاوان من چیست
که تو هر روز بهانه بودنش را میگیریو من را عذاب میدهیاو
فراموشم کردهبگذار
من نیز فراموشش کنم
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همـچـون ساعـت شنی شــده ام

کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد

و الـتـمـاس مـیـکــنــد

یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد

مــن هــم …

نه …! !

لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !

بــگـذاریــد تــمام شــوم …

 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
صدای موزیک را زیاد تر کنید

دلم نمی خواد صدای هق هقم را کسی بشنود

برای خنده هایی که گم کرده ام نگرانم ،

مدت هاست کسی از آنها خبر ندارد

برای رسیدن به خانه چقدر عجول بودم ،آخر ناخواسته پشت در ماندم

شما را به جان آرزوهایتان قسم ،

امشب کسی مادری کند ، برایم قصه بگوید

دله دلگیرم بدجور هوس خواب زمستانی کرده

شاید زمانی که از این بی کسی بیدار شوم

کسی کنار احساساتم منتظرم باشد
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

او "مـــرد" است دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است
...
صورتش ته ریشى دارد

قلبش به وسعـــتِ دریــــا

جـــاىِ گریـــــه كردن به بالكن میرود و تنـــهای را میبلعد... ...

او با همــــان دستان پهن و زبرش تورا نوازش میكند

با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسد و تو آرامــــ میشوى

آنقــــدر اورا نامــــرد "نخوان"

آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را "نسنج"

فقط به او "نــــخ بده" تا زمین و زمان را برایت بدوزد

فقــــط باهاش "روراست باش" تا دنیا را به پایت بریزد...

 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دَر زندگی یِک وَقتهایی پیش مییاد ؛

که حِس میکُنی بایَد سَرت را بُگذاری زَمیـטּ وَ بمیرے ....

اَما نَمیمیرے وَ فَقَط آه میکشی !

بَراے دَردهایی کِه نَمی تواטּ به کَسی گُفت ،

کِه ایـטּ خیلی بَدتَر از مُردטּ است ...!!!



 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست می دارمـش ... امـّـا ...

می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : " مرسـی !! "

یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد ...

یــا چـه می دانـم ...

مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت ...

می تـرسـم از اینــکـه

هـرچـیـزی بـگویـد جُـز :

" مــَــن هـم دوسـتت دارم ... "

 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست می دارمـش ... امـّـا ...

می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : " مرسـی !! "

یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد ...

یــا چـه می دانـم ...

مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت ...

می تـرسـم از اینــکـه

هـرچـیـزی بـگویـد جُـز :

" مــَــن هـم دوسـتت دارم ... "
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

گاهی وقتا توی رابطه ها

نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !

همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ...

همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی...

همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...

هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!


 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


دور میشــــــــــــوی...
کوچک و کوچکـتر!
امــــــــا...
بزرگ و بزرگــــــــــــــــتر میشود
جای خالیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــت در ذهنم!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

گاهی وقتا توی رابطه ها

نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !

همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ...

همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی...

همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...

هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!


گاهی
طوری زمینت میزنند
که
حتی بلند شدن برایت سخت هست
میدانی
بعضی اوقات
نیازی به اینکه برو را بشنوی نیست
همین که با دیگری خوش هست
همین که
تا میروی سمتش میبینی اخمهایش در هم میرود
خودت میفهمی
که باید بروی
چه بخواهی چه نخواهی
او تو را نمیخواهد
و این تو بودی
که او را میخواستی
و او دیگری را
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

اگر گفته بودی
بازی باید بدهم
تنها کافی بود بگویی
بی انکه از احساسم
چیزی بگویم
طوری برایت نقش بازی میکردم
که به سادگی طرفت را ازمایش کنی
دیگر احساسم را
حداقل نمیباختم
حال تنهایی میخندم
تنهایی اشک میریزم
با ادمها حرف میزنم
اما دیگر
برایم فرقی
نمی کند کی هست انکه سخن یگویم
پیر هست
یا جوان
نامرد هست
یا مرد
دیگر چه فرقی دارد
این دل شکست
کسی خریدارش
نیست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
صبر کردن
زیباست
تحمل برای داشتن یه فردا
روشن قشنگه
اما گاهی خیلی امید میتونه کمک کنه
گاهی تنهایی خیلی سخت میگذره
اما مجبوری
تنها باشی
تا به وقتش
تنهایت به کسی بدی
که برای بودن کنارت
برای داشتنت
حاضر تمام تلاشش بکنه
و فقط حرف نزنه
بلکه
خواستنش طوری بهت نشون بده
که خیال راحت باشه
اون شخص تو برای همیشه میخواد
نه اینکه طوری رفتار کنه
که حتی یکم هم بهش اعتماد کردی
همش از بین ببره
و بعد از اون نتونی به ادم مطمئنشم اعتماد کنی
تا وقتی که عمل نکرده
خودت اروم نشون میدی و وقتی عمل کرد
تازه میتونی انتخاب کنی
کنارش موندن یا رفتن
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
متنش جالب بود بخاطر بكار رفتن بعضي واژه ها در متن پوزش مي طلبم.

خوش به حالت فاحشه.....

از همان اول ميداني از تو چه ميخواهند...

خوش به حالت که کسي تو را با حرف هاي عاشقانه

خام نميکند...

خوش به حالت که از همان اول ميداني آدم هاي کنارت

موقتي هستند و با

طلوع خورشيدي ترکت ميکنند...

خوش به حالت که هيچ وقت انتظارشان را نميکشي

و ميداني شايد براي شب ديگرشان ,فاحشه ي ديگري را

در آغوش داشته باشند....

من فاحشه نبودم هيچ کدوم از اين ها را هم نميدانستم

شايد براي همين است که حالا معشوق

من هم در


آغوش تو ميخوابد!...
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کـــو ر بــاش بانـــو ...
نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد!
عـبوس بــاش بانــــو ...
لبــخند کـه مـیزنـی، مـی گـوینــد: پـا داد!
لال بــاش بانــــو ...
حـرف کـه مـی زنـی، مـی گوینــد: جـلوه فـروخـت!
شـاید دسـت از سـرمان بردارنـد ...
شـــــاید !!!
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بانو ...
زیادی خوب که باشی
برایشان عادی میشوی
تکراری میشوی!
تاریخ انقضایت زود سر خواهد آمد ...
مهرت
وفایت
نجابتت
خوبی ات
وظیفه خواهد شد ...
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گرگها همیشه زوزه نمیکشند...
گاهی هم می گویند:
دوستت دارم...
و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ، میدرند خاطراتت را...
و تو میمانی با تنی که بوی گرگ گرفته...
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنها نشسته‌ ای ،
چای می‌ نوشی و بغض می کنی . . .
هیچ‌ کس تو را به یاد نمی‌ آورد !
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی و تو . . .
حتی آرزوی یکی نبودی..!!
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
رفتی با اونی که واسه داشتنت هیچ سختی ندیده....
کی مثل من روی دوشش غصه ی تو رو کشیده......

از ته دلم میگم بی معرفت خیلی بدی...حرفایی که ارزوم بود بشنوم....به اون زدی....
حالا من موندم چه حوری از خجالتت درام..خنده ای که واسه اون کردی ..تو کی کردی برام؟؟

واسه من چرا پس دستاتو از دستای اون نمیکشی...چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمیبری...این حسودی نیست به مولا.....
.
.
یا بیا به عشق اون روزا بمون پیشم...یا بزار اونم بره..من دارم عقده ای میشم.....

این قدر سرت به زیر بود...
واسم دست تکون ندادی...این قدر بزرگی کردی که دیدم واسم زیادی..

قایق قدیمیم دلتو دادی به کشتی...از کنار قایم با گذشت بودی گذشتی....

واسه من فرصت نداشتی..حالا چرا دائم پیششی...
.
این قد حرفامو خوردم دلم از دستت پره ..میرم .... و عاشق میشم شاید بهت بربخوره !!!.....میرم و عاشق میشم شاید بهت بربخوره.....
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک مترسک خریده ام

عطر همیشگی ات را به تنش زده ام
در گوشه اتاقم ایستاده
درست مثل توست ، فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند . . .
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزگار را نمیشود ترسیم کرد اما میشود نوشت
گاهی بنویس از غم نبودن
گاهی بنویس از بودنهایی که انقدر کم در نگاهت هست که نمیتوانی به یادشان بیاوری
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم !!!
برای اینکه احساساتی بودم ، برای اینکه یک رو بودم ، برای اینکه غرورم را شکستم ، برای اینکه ساده بودم ... ... برای اینکه انسان بودم ...
" خودم " من رو ببخش . . از تنهایی خود لذت ببر... تا دیگران نتوانند از بازی دادن تو لذت ببرند.
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ميدوني قشنگترين احساس چه وقتيه؟

وقتي بر ميگردي يواشکي بهش نگاه ميکني

ميبيني که اونم داشته بهت نگاه ميکرده...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مكاني برايت بهتر از دلم ندارم

تنگي اش را به لطف خودت ببخش...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم

شوق ديدار تو دارم ، به کجا پر بزنم . . . ؟
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــــاز هـــــم خيال تــــو

مــــرا

“برداشــــت”

کجــــا مي بــــرد نمــــي دانــــم!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا