گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزگاری که تعداد لایک نوشته هام به مراتب بالاتر از گذشته است، آدمهای بیشتری من میشناسند
اما هنوز هم وقتی دلم میگیره تنهام با وجود ادمهای زیاد دورم
گاهی دلت هوس ی نفر میکنه که بشه بدون ترس خودت باشی اما ادمها من فقط با ی نقاب لبخند میخوان
اما بازم خوبه با همین کلمات حال دل خیلیها رو خوب میکنم و لبخند به لبشون میارم
شاید ی روزی کسی هم ادم پشت نقاب ببینه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی نیستم...
برایم جای خالی بگذار،
کنار بوقها و ترافیکها،
کنار بی قراری میدانها
کنار قرارهایت با کسی که من نیستم...

سید مهدی موسوی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از تو تنها

گل سرخی مانده

لای دفتر شعرم

هر وقت باران می بارد

عطرش چنان دلتنگم می کند

که انگار

سالهاست رفته ای ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عزیز من!
"زندگی بدون روزهای بد نمی‌شود"
بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم...
اما روزهای بد، همچون برگ های پاییزی، باور کن که شتابان فرو می‌ریزند
و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می‌شکنند!
و درخت استوار و مقاوم برجای می‌ماند.
عزیز من!
برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...


#نادر_ابراهیمی
چهل نامه کوتاه به همسرم
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
می‌ ایستم کنار دریا

و طلوع تو را انتظار می‌ کشم

با موج بلند بر می‌خیزم

بیایی، ابر می‌ شوم در آغوش تو

نیایی، می‌ ریزم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه شب هایی که

" جان کندم"

تنهایی از خیال تُ عبور کنم

به مرز صبح برسم

چه گذشتنِ سختی ست این

" بی تو"

به صبح رسیدن ها...
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
تو به افتادن من در خیابان خندیدی




و من تمام حواسم به چشمان مردم بود




که عاشق خنده ات نشوند



 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگى غمکده ای بیش نبود

[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] بهر ما جز غم و تشویش نبود

[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] به کدام خاطره اش خوش باشیم

[/FONT]​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] که کدام خاطره اش نیش نبود؟؟؟؟
[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]ای دو‌چشم مست تو دراین حوالی بی نظیر
خسته‌ام، تنهاترینم، دست‌هایم را بگیر

ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ ﺁﺏ ﺷﺪ، ﺩﻝ ﺩﺭﻏﻤﺖ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺷﺪ
ﺯﯾﺮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻓﺮﻭﺯﺍﻥ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻧﺎﮔﺰﯾر
[/h]
 

یورال

عضو جدید
از عشـق تـو یکریز دلم می ریزد
بودنت حال عجیبی ست
«تــو» بایـد باشـی...

من چهل هزارمین تشکر رو از شما کردم
چه اتفاق فرخنده ای:)

برای اینکه خالی از عریظه هم نباشه یه چیزی بنویسیم

«راستی که چقدر درختها خوب اند! نه خمیازه می کشند که با دیدنشان خوابت بگیرد ، نه هر وقت به سراغشان می روی آنها را در حال کاری می بینی، همیشه منتظرند تا از راه که می رسی، برایت مهربانی تعارف کنند»
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من چهل هزارمین تشکر رو از شما کردم
چه اتفاق فرخنده ای:)

برای اینکه خالی از عریظه هم نباشه یه چیزی بنویسیم

«راستی که چقدر درختها خوب اند! نه خمیازه می کشند که با دیدنشان خوابت بگیرد ، نه هر وقت به سراغشان می روی آنها را در حال کاری می بینی، همیشه منتظرند تا از راه که می رسی، برایت مهربانی تعارف کنند»


دیدم ، ممنونم از شما:gol:

[h=1]نباشی، هیچ‌کس نیست!
"تو عشق شدی"
و همه چیز تمام شد...!!!
[/h][h=1][/h]


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آن هنگام که
باد پیچیده است در مزرعه ...

درست همان لحظه
که نوازش می شوند گندم ها ...

آوایی شنیده می شود
از دور ...

گوش کن
تپش قلب زمین
پر از نت های تنهایی است ...

#شهلا_شورگشتی


 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
پرسید دوست رو چون دوستش داری بهش نیاز داری یا که چون بهش نیاز داری دوستش داری؟

گفتم چون دارمش بی نیازم…
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


بیهوده نقاش بوده ام این همه سال
به چشم هایت که می رسم ، قلم موها خیس می شوند
به لب هایت که می رسم دستم می لرزد
رنگ ها می گریزند و قاب های خالی ، تنها نبودن تو را به دیوار زندگی ام می کوبند


 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهاییهاتون رو بهتون تبریک میگم چون تو تنهایی هست که انسان قوی میشه وپیشرفت می کنه پس قدر تنهاییهاتون رو هم بدونید ;)
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گفتم "دوستت دارم"،
نمی دانم چه شنید
که اینگونه بی رحمانه رهایم کرد.
و من هربار بعد از او
شک میکنم به معنی "دوستت دارم" ها.

#کوثر_قاسم_پور
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خودتان را درگیر " روابط امروزیِ " ادم ها نکنید
چه اشکالی دارد که گاهی مثل قدیمی ها رفتار کرد!
یک نفر را داشته باشید
تمام دوستت دارم ها و احساستان را برای او خرج کنید
یک نفر را داشته باشید
و تا آخر عمرتان را با او تصور کنید...

#فربد_فروتن
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو از چیِ این مرد خوشت اومده؟!
خیلی انتخابای بهتری داری!
وقتی میشینی توی اتوبوس یا قطار،
می تونی هرجایی رو واسه نشستن انتخاب کنی...
توی راهرو، به دستشویی و مهماندار نزدیکتری!
صندلی های جلو تو پیاده و سوار شدن کمتر اذیتت میکنن، و صندلی های آخر برای خوابیدن مناسبن...
راستش من کنار پنجره و ردیف وسط رو انتخاب میکنم...
امنه، سر و صدا کمتره، و مهم تر اینکه می تونم سرمو به پنجره تکیه بدم و از سفر لذت ببرم...
میدونی،
وقتی سرم روی شونه هاش بود
من واقعا داشتم از زندگی
لذت می بردم...
#حميد_جديدی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
+ هیچوقت نتونستی ببینیش؟
- فقط یکبار
+ چه شکلی بود؟
- گمون کنم داشتن علاقه زیاد به یه نفر، قاعدتا این احساس رو در تو بوجود میاره که اون زیباست!

🎬 The best offer
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
#برشی_از_یک_کتاب 📚

یک روز پرسید: میخوای از سر شروع کنی؟ دیدم نه، واقعا نه. از سر شروع کنم که چی بشه؟...که چیکار کنم؟ مگر این که بدانم راه دیگری هم هست، که میدونم نیست. اقلا برای من نیست. اگر هزار بار دیگر شروع کنم باز به همین جا می رسم. آدمیزاد فراموشکاره. وقتی درد داره، قیل و قال می کنه، داد می کشه و بعد یادش میره. درد که همیشه درد نمی‌مونه. یا درمون می شه یا آدم بهش انس می گیره.

#گلی_ترقی
از کتاب: خواب زمستانی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که روحش سمتم پرواز می کنه و این جسمشه که با سرعت ازم فراریه...هرچقدر اون دورتر می شد من قدمام رو تند تر می کردم ، هرچقدر اون بیشتر قایم می شد من چشمام رو تیزتر می کردم ، می خواستم بهش ثابت کنم دوست داشتنش آبه نه آتیش... اما مثل همه ی آدما که یجایی خسته میشن از رفتن و نرسیدن یه شب که کلافه ی این همه دوویدن بودم ، یه شب که جریمه ها سنگین شده بود ، یه شب که تو قلبم یه جنگل رو آتیش زده بودن منم خسته شدم...بریدم... گفتم تو راست می گفتی دوست داشتن تو آتیشه ، زندگی آدم رو می سوزونه چون تو یه ترسویی ، همین ترست هم نمی ذاره آدما رو به زندگیت راه بدی...من جنگیدم تا تو از دوست داشته شدن نترسی ، من تنهایی این راهو ادامه دادم تا بالاخره توام شجاعت دوست داشتن رو پیدا کنی
گفت تو اشتباه می کنی من ترسو نیستم...ازت فرار می کردم چون می دونستم یه لحظه کنارت بودن کار دلم رو تموم می کنه و من این رو نمی خواستم... چون یه روزی وقتی تو آتیش دوست داشتن همه چیزم سوخت به خودم قول دادم دیگه هرگز نذارم دلم برام تصمیمای خطرناک بگیره ، به خودم قول دادم دیگه هرگز سمت خطر نرم...نگاش کردم و گفتم اما عشق که خطرناک نیست ، گفت : عشق خطرناک نیست ، تموم شدنشه که خطرناکه...من از دوست داشتن نمی ترسم من از روزی می ترسم که دیگه دوست داشتنی نباشه!!

#محدثه_رمضانی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا