مشاعرۀ سنّتی

[nooshafarin]

شكوه ها را بنه، خيز و بنگر
كه چگونه زمستان سر آمد
جنگل و كوه در رستخيز است
عالم از تيره رويي در آمد

درون دلت شهربندست راز
نگر تا نبیند در شــــــهر باز

 

[magsod]

ز روی دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

 

[افشـین]

آینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست .

 

[رهگذر*]

تاشدم حلقه به گوش در میخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

 

[*زهره*]

من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
اسب حیوان نجیبی‌ست، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد...

 

[nooshafarin]

من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
اسب حیوان نجیبی‌ست، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد...

دلبرم شاهد و طفل است و ببازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

 

[naghmeirani]

دلبرم شاهد و طفل است و ببازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

شنیده ام که به شاهان عشق بخشی تاج

به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج


تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن

به دولت سرت از آفتاب دارم تاج

 

[محـسن ز]

جانم من سنگدلی دل به تو دادن غلط است
رفتن و لات به کوی تو فتادن غلط است

 

[naghmeirani]

جانم من سنگدلی دل به تو دادن غلط است
رفتن و لات به کوی تو فتادن غلط است

تو پیدایی ولیک از جمله پنهان
وگر پنهان نه ای، پیدا کجایی؟!
​

 

[محـسن ز]

تو پیدایی ولیک از جمله پنهان
وگر پنهان نه ای، پیدا کجایی؟!
​

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر امد دوستداران را چه شد

 

[naghmeirani]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر امد دوستداران را چه شد

دلم گرفته ترین اسمان این شهر است
بیا از این همه بغض ای خدا جدایم کن​

 

[magsod]

نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را

 

[محـسن ز]

دلم گرفته ترین اسمان این شهر است
بیا از این همه بغض ای خدا جدایم کن​

نا زار دلی را که تو جانش باشی
معشوقه پیدا و نهانش باشی
ببخشید من تشکر ندارم

 

[محـسن ز]

نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را

از باده دوشین قدحی بیش نماند
از عمر ندانم که چه باقی مانده است

 

[magsod]

تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما

 

[محـسن ز]

ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی

 

[magsod]

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعی دل غمديده ما شاد نکرد

 

[محـسن ز]

دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه ناله خود در فغونم
شبان تار از درد جدائی
کنه فریاد مغز استخونم

 

[naghmeirani]

دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه ناله خود در فغونم
شبان تار از درد جدائی
کنه فریاد مغز استخونم

منم کنون و یکی نیم جان رسیده به لب

همی دهم به تو، بستان تمام، باده بیار

 

[FROM_HELL]

منم کنون و یکی نیم جان رسیده به لب

همی دهم به تو، بستان تمام، باده بیار

راز دل را با كه گويم كز غم و دردم شودكم
من كه آخر جز دل خود محرمي ديگر ندارم

 

[محـسن ز]

راز دل را با كه گويم كز غم و دردم شودكم
من كه آخر جز دل خود محرمي ديگر ندارم

مو کز سوته دلانم چون ننالم
مو کز بی حاصلانم چون ننالم

 

[naghmeirani]

مو کز سوته دلانم چون ننالم
مو کز بی حاصلانم چون ننالم

مو که سر در بیابانم شو و روز
سرشک از دیده بارانم شو و روز
نه تب دیرم نه جایم میکند درد​

همیدونم که نالونم شو و روز

 

[محـسن ز]

مو که سر در بیابانم شو و روز
سرشک از دیده بارانم شو و روز
نه تب دیرم نه جایم میکند درد​

همیدونم که نالونم شو و روز

زدست محبوب ندانم چون کنم
وز هجر رویش دیده جیحون کنم

 

[Mehr noosh]

زدست محبوب ندانم چون کنم
وز هجر رویش دیده جیحون کنم

ميشکفتم ز طرب ز آنکه چو گل بر لب جوي
بر سرم سايه ي آن سرو سهي بالا بود
پير گلرنگ من اندر حق از رق پوشان
رخصت خبث ندادار نه حکايت ها بود
حافظ​

 

[naghmeirani]

زدست محبوب ندانم چون کنم
وز هجر رویش دیده جیحون کنم

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست

گروهی آن گروهی این پسندند

از همراهیتون ممنون،شب خوش

 

[ronaz]

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست

گروهی آن گروهی این پسندند

از همراهیتون ممنون،شب خوش

در دل آتش نشستن کار آسانی نبود

راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
​

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]با غرور هم قد و بالای بام آسمانی [/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بارها در خود شکستن کار آسانی نبود [/FONT]
​

 

[*زهره*]

دوش در حلقه‌ی ما قصه‌ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله‌ی موی تو بود

 

[افشـین]

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی .

 

[*زهره*]

یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد
دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد

 

[محـسن ز]

در دیر می زدم من زدرون ندا در آمد
که درا درا عراقی که تو آشنای مایی