در سفر هوای تو بی خبرم ز جان تو
نیک مبارک آمدست این سفرم به جان تو
وه چه شود اگر شبی
بر لب من نهی لبی
تا به لب تو بسپرم
جان به لب رسیده را...
در سفر هوای تو بی خبرم ز جان تو
نیک مبارک آمدست این سفرم به جان تو
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشتوه چه شود اگر شبی
بر لب من نهی لبی
تا به لب تو بسپرم
جان به لب رسیده را...
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت
هر کجا بخت خوش افتاد همان جاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت....!
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارمنگاهت با نگاهم گفت آن شب
كه بي عشق تو ...من
تنهاترينم
چنان در دام مهرت
گير ماندم
كه نتوانم زبندت پَر بگيرم
مرا اُميدديدار تو .. دنياست
بيا
كز شوق ديدارت
بميرم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |