مشاعرۀ سنّتی

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما


حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما


دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما


حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما


دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را...
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای از تو چراغ دیده روشن
ای در تو صفای باغ و گلشن
تو جلوه ی مهر عالم افروز
آن شمع خموش درگهت من
تو صبح بهار شادی انگیز
من همچو غروب سرد پاییز
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای از تو چراغ دیده روشن
ای در تو صفای باغ و گلشن
تو جلوه ی مهر عالم افروز
آن شمع خموش درگهت من
تو صبح بهار شادی انگیز
من همچو غروب سرد پاییز

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد...
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل فدای تو، چون تویی دلبر

جان نثار تو، چون تویی جانان


دل رهاندن زدست تو مشکل

جان فشاندن به پای تو آسان


راه وصل تو، راه پرآسیب

درد عشق تو، درد بی‌درمان


بندگانیم جان و دل بر کف

چشم بر حکم و گوش بر فرمان


گر سر صلح داری، اینک دل

ور سر جنگ داری، اینک جان
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل فدای تو، چون تویی دلبر

جان نثار تو، چون تویی جانان


دل رهاندن زدست تو مشکل

جان فشاندن به پای تو آسان


راه وصل تو، راه پرآسیب

درد عشق تو، درد بی‌درمان


بندگانیم جان و دل بر کف

چشم بر حکم و گوش بر فرمان


گر سر صلح داری، اینک دل

ور سر جنگ داری، اینک جان

نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد...
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست فشانم چو شجر چرخ زنان همچو قمر

چرخ من از رنگ زمین پاکتر از چرخ سما


عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم

چونک خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا


دلق من و خرقه من از تو دریغی نبود

و آنک ز سلطان رسدم نیم مرا نیم تو را


از کف سلطان رسدم ساغر و سغراق قدم

چشمه خورشید بود جرعه او را چو گدا


من خمشم خسته گلو عارف گوینده بگو

زانک تو داود دمی من چو کهم رفته ز جا
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای در سر من میل و تمنا همه تو
مندر سر من مایه ی سودا همه تو
هر چند به روزگار در نمینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو...
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وصال او ز عمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن به


به شمشیرم زد و با کس نگفتم

که راز دوست از دشمن نهان به


به داغ بندگی مردن بر این در

به جان او که از ملک جهان به
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وصال او ز عمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن به


به شمشیرم زد و با کس نگفتم

که راز دوست از دشمن نهان به


به داغ بندگی مردن بر این در

به جان او که از ملک جهان به

هر کس بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند..

تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار؟

 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نمی دانم ، که را دیدم که از خود میرود هوشم
جنون آهسته می گوید ،
مبارک باد در گوشم

...


من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد...
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد...
درکوی نیک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درکوی نیک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
الا یا ایها الساقی
ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها
هر چند که حاافظ عزیز عشق اولش هم آسون نیستا
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا یا ایها الساقی
ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها
هر چند که حاافظ عزیز عشق اولش هم آسون نیستا

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام
زان می که در پیمانه ها اندر نگنجد خورده ام
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام
زان می که در پیمانه ها اندر نگنجد خورده ام
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن......................................... به
زانکه بزرق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود..................پس
روی بهشت کس نخواهد دیدن
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشستم روی ساحل، حال دریا را نمیدانم!
من این پایینم و قانون بالا را نمیدانم !
چرا اینقدر مردم از حقایق رویگردانند؟!
دلیل این همه انکار و‌حاشا را نمیدانم
:gol:
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاسی هلو:D
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا