ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
ای از تو چراغ دیده روشن
ای در تو صفای باغ و گلشن
تو جلوه ی مهر عالم افروز
آن شمع خموش درگهت من
تو صبح بهار شادی انگیز
من همچو غروب سرد پاییز
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو، راه پرآسیب
درد عشق تو، درد بیدرمان
بندگانیم جان و دل بر کف
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
گر سر صلح داری، اینک دل
ور سر جنگ داری، اینک جان
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به
نمی دانم ، که را دیدم که از خود میرود هوشم
جنون آهسته می گوید ، مبارک باد در گوشم
...
درکوی نیک نامان مارا گذر ندادندمن مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد...
الا یا ایها الساقیدرکوی نیک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
الا یا ایها الساقی
ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها
هر چند که حاافظ عزیز عشق اولش هم آسون نیستا
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن......................................... بهای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام
زان می که در پیمانه ها اندر نگنجد خورده ام
مثل من ، باغچہ ے خانہ هم از دورےِ تـو
بس ڪه غم خورده و لاغر شده ، گلدان شده است
ما را خراب و زیر و زبر میکنی
مکن....
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندیاسی هلو
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |