arc_shl
عضو جدید
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماندتو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماندتو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
تا شدم بی خبر از خویش خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری
به به
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
اگر تو فارغی از حال دوستان یاراای دم صبح خوش نفس نافه ی زلف یار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
[FONT="]ای رفته ز دل رفته ز بر ،رفته ز خاطر[/FONT]اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند ؟
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی | تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی | |
من همه در حکم توام تو همه در خون منی | گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی |
[FONT="]یک دم ز گرد پیکر من بشکاف[/FONT][FONT="]مولانا
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی من همه در حکم توام تو همه در خون منی گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
مولانا
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی من همه در حکم توام تو همه در خون منی گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
[FONT="]مو سپيد آخر شدي اي برف[/FONT][FONT="]
یارم تویی در عالم یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان دل از تو برندارم
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجامم چنين ديدي
در دلم باريدي... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
در بند غمت بنده صفت حلقه ب گوشیم
یاد باد آنکه مرا کی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر تو هم کاری هست
تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون | نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون | |
تا کی زنی بر خانه ها تو قفل با دندانها | تا چند چینی دامها دام اجل کردت زبون | |
شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین | زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون |
نعره زد عشق ک خونین جگری پیدا شد
تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون تا کی زنی بر خانه ها تو قفل با دندانها تا چند چینی دامها دام اجل کردت زبون شد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشین زین بر جنازه نه ببین دستان این دنیای دون
مصرع های فرد سمت چپ افتادن شرمنده. هرکار کردم درست نشد
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافتنگار من ک ب مکتب نرفت و خط ننوشت
ب غمزه مسئله آموز صد مدرس شد..
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
آفرین کاش میگفتی که مال بوعلی سینای عزیز هستشدل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
آفرین کاش میگفتی که مال بوعلی سینای عزیز هستش
تو که امروزنگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم
تو مگو مارا بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم
توای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم
تو را در قلب انسان های عاشق پیشه معصوممن محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
مولوی
تو را در قلب انسان های عاشق پیشه معصوم
و در هر جای این دنیا به دنبال تو می گردم
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدنما درس صداقت و صفا میخوانیم
آیین محبت و وفا میدانیم
زین بیهنران سفله ای دل! مخروش
کآنها همه میروند و ما میمانیم
ملکالشعرای بهار
ممنون از همراهیتون ،روز خوش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |