نيست برلوح دلم جزالف قامت دوستمنم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
ممنون از شما
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم
نيست برلوح دلم جزالف قامت دوستمنم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
ممنون از شما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش استنيست برلوح دلم جزالف قامت دوست
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زانرو سپرده اند به مستی زمام ما
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادیآنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم
دستی که به درگاه خدا بسته پل عشق
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد
ما صدای گریه مان به اسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی رسد
دستی که به درگاه خدا بسته پل عشق
کوتاه نبینید که این قصه دراز است
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم...
[FONT="]مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست [/FONT]
[FONT="] چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب [/FONT]
بنمای رخ که خلقی واله شوند وحیران
بگشای لب که فریاد از مرد وزن بر آید
[FONT="]در دلم ابر تو می بارد عشق[/FONT]
[FONT="]سینه ام داغ تو را دارد عشق[/FONT]
[FONT="]باورم نیست کسی زخم تو را[/FONT]
[FONT="]بر دل خون شده نگذارد عشق[/FONT]
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
قلب هر خاکی که بشکافد، نشانش عاشقی ست
هر گلی که غنچه زد، نامش شقایق می شود
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
مرسی! خیلی قشنگ بود: )
هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار میبینند در من رد پایت را
وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را !
مرسی! خیلی قشنگ بود: )
آنسوی چشمهای تو بغضی مردد است
لبخند از همیشه لبهات مرتد است
تاریک میشوی و خدا بغض میکند
باری شبیه چشم تو حال خدا بد است......
مرسی! خیلی قشنگ بود: )
آنسوی چشمهای تو بغضی مردد است
لبخند از همیشه لبهات مرتد است
تاریک میشوی و خدا بغض میکند
باری شبیه چشم تو حال خدا بد است......
مرسی! خیلی قشنگ بود: )
آنسوی چشمهای تو بغضی مردد است
لبخند از همیشه لبهات مرتد است
تاریک میشوی و خدا بغض میکند
باری شبیه چشم تو حال خدا بد است......
خواهش میکنم : )
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
خواهش میکنم : )
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |