مشاعرۀ سنّتی

[yas87]

در کوی عشق عشق شوکت و شاهی نمی خرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری !

 

[naghmeirani]

یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کار ساز من

 

[$marziyeh67$]

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

 

[naghmeirani]

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش

 

[ALIREZA.F.1988]

نباید بستن اندر چیز و کس دل

که دل برداشتن کاریست مشکل.


پ ن : با حرف ش باید جواب می دادین

 

[sar sia]

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور

ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست

 

[yas87]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم رود از هر مژه چون سیل روانه

 

[naghmeirani]

هر شب از محنت هجران تو می میرم و پس
می کند باد سحر زنده به بوی تو مرا

 

[ALIREZA.F.1988]

از دوســـــــت به یادگــــار دردی دارم
که ان درد به صد هزار درمان ندهم

 

[Aghrab Khatoon]

از دوســـــــت به یادگــــار دردی دارم
که ان درد به صد هزار درمان ندهم

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

[ALIREZA.F.1988]

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

 

[Aghrab Khatoon]

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشی حكم آنچه تو فرمايی

 

[ALIREZA.F.1988]

یک شب از عشاق جا ماندیم وبس

قصه نالایقی خواندیم وبس

 

[Aghrab Khatoon]

یک شب از عشاق جا ماندیم وبس

قصه نالایقی خواندیم وبس

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت

 

[yas87]

تو که بالا بلند و نازنینی

تو که شیرین لب و عشق آفرینی

در آن لب های افسونگر چه داری؟

در آن دل غیر شور و شر چه داری؟

چنین با مهربانی خواندنت چیست؟

بدین نامهربانی راندنت چیست؟

دل من تاب تنهایی ندارد

دل عاشق شکیبایی ندارد

 

[Aghrab Khatoon]

تو که بالا بلند و نازنینی

تو که شیرین لب و عشق آفرینی

در آن لب های افسونگر چه داری؟

در آن دل غیر شور و شر چه داری؟

چنین با مهربانی خواندنت چیست؟

بدین نامهربانی راندنت چیست؟

دل من تاب تنهایی ندارد

دل عاشق شکیبایی ندارد

داریم دلی صاف تر از سینه صبح
در پاکی و روشنی چو آیینه صبح

 

[naghmeirani]

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

حافظ

 

[Aghrab Khatoon]

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

حافظ

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
اين چراغیست کزين خانه به آن خانه برند

 

[naghmeirani]

در سینه سوزانم مستوری و مهجوری

در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

رهی معیری

 

[$marziyeh67$]

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است

 

[naghmeirani]

تو سیه چشم چو آیی به تماشای چمن

نگذاری به کسی چشم تماشای دگر


عماد خراسانی

 

[ALIREZA.F.1988]

رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود

 

[sar sia]

دارد به جانم لرز می افتد رفیق؛ انگار پاییزم


دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم

 

[$marziyeh67$]

مستان که گام در حرم کبریا نهند
یک جام وصل را در دو جهان در بها دهند
سنگی که سجده گاه نماز ریای ماست
ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند

 

[ALIREZA.F.1988]

دل خاص تو و من تن تنها اینجا
گوهر به کفت بماند و دریا اینجا
در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی ترم تا اینجا

 

[puyan khan]

دل خاص تو و من تن تنها اینجا
گوهر به کفت بماند و دریا اینجا
در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی ترم تا اینجا

افتاده ام، در کوی تو ،
پیچیده ام،بر موی تو،
نازیده ام ،بر روی تو،
آن دل ،که بردی باز ده،

#مولانا

 

[yas87]

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
مولانا

 

[naghmeirani]

نماند ناز شیرین بی خریدار
اگر خسرو نباشد کوهکن هست

 

[$marziyeh67$]

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین
روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا
بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند

 

[naghmeirani]

در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوشبو مشامست

حافظ