مشاعرۀ سنّتی

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل مي رود زدستم صاحب دلان خدا را...دردا كه راز پنهان خواهد شد اشكارا

احساس مي کنم که کمي پيرتر شدم

احساس مي کنم که شدم مبتلاي تو

برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو

دل مي دهم دوباره به طعم صداي تو
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
احساس مي کنم که کمي پيرتر شدم

احساس مي کنم که شدم مبتلاي تو

برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو

دل مي دهم دوباره به طعم صداي تو
وقت ان شيرين قلندر خوش كه در اطوار سير...ذكر تسبيح ملك در حلقه زنار داشت
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقت ان شيرين قلندر خوش كه در اطوار سير...ذكر تسبيح ملك در حلقه زنار داشت

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
ويرانه ساخت يكسره كاخم را...اشفته كرد يكسره كارم را
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ويرانه ساخت يكسره كاخم را...اشفته كرد يكسره كارم را

اي آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
مي‌ريزد آبشار غزل از زبان من
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
مي‌ريزد آبشار غزل از زبان من
نهنگان در چه دوزخ فتادند.....وز ايشان رعد سان برخاست هرا
 

میهن مشرقی

عضو جدید
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا...


انچنان مهر توام در دل و در جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در همه دیر و مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده دفتر جایی

ياد بگذشته به دل ماند و دريغ

نيست ياري كه مرا ياد كند

شعر گفتم كه ز دل بردارم

بار سنگين غم عشقش را


ديده ام خيره به ره ماند و نداد

نامه اي تا دل من شاد كند



خود ندانم چه خطائي كردم

كه ز من رشته الفت بگسست

در دلش جائي اگر بود مرا

پس چرا ديده ز ديدارم بست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاکی به تمنای وصال تویگانه
اشکم شود از هرگوشه چون سیل روانه
هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم

شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم

هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم

شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را

کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد ...

هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم

زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود

گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟

آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی

زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی

مـکـتــوب ِ یــار ؛

نـیـاورده ســت ؟
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسیم این قوم که بردرد کشان می خندند
برسرکار خرابات کنند ایمان را
 

میهن مشرقی

عضو جدید
هــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـم

شـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَم

هــی پـشت ِ پنجـــره می آیم

شاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت را

کالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد ...

هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم

زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــود

گــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟

آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــی

زانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــی

مـکـتــوب ِ یــار ؛

نـیـاورده ســت ؟


توانگرا دل درویش خود بدست اور

که مخزن زر و گنج"درم نخواهد ماند....
 

الهام3

عضو جدید
مادر ، این شانه ز مویم بردار
سرمه را پاک کن از چشمانم
بکن این پیرهنم را از تن
زندگی نیست به جز زندانم

می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره
زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدیا گاهی امیده واسه تو
اشک گرم و آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت میکنه
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت میکنه
آدما رنگ و وارنگی زندگی شهر فرنگی
یکی با خودش گلاویز متل برگ و باد پائیز
تنها از آدمی یک خاطره بر جا می مونه
از گذشته عمر ما فقط یه رویا می مونه
می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره
زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدیا گاهی امیده واسه تو
اشک گرم و آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره
زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدیا گاهی امیده واسه تو
اشک گرم و آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت میکنه
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
یکی بخشش می کنه جونشو با عزت نفس
دیگری بهر یه لقمه نون شکایت میکنه
آدما رنگ و وارنگی زندگی شهر فرنگی
یکی با خودش گلاویز متل برگ و باد پائیز
تنها از آدمی یک خاطره بر جا می مونه
از گذشته عمر ما فقط یه رویا می مونه
می دونی دنیا وفا نداره یا اگر داره بقا نداره
آدمی با دل پر امیدش رو به درگاه خدا میاره
زندگی یا که سیاه یا که سپیده واسه تو
توی نا امیدیا گاهی امیده واسه تو
اشک گرم و آه سرد همیشه همراه تو هست
زندگی بی دغدغه خیلی بعیده واسه تو
و حالا مثل یک رویای برفی

تو رفتی رد پایت در دلم ماند
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت دارم را با من بسیار بگو...
دوستم داری را, از من بسیار بپرس...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستت دارم را با من بسیار بگو...
دوستم داری را, از من بسیار بپرس...

سکوت نکردم که فراموشت کنم

نمی خواهم از یادم بروی....

اشک نمی ریزم

تا.......

لحظه های نبودنت را ابری کنم

تنها...تنها...

لحظه های با تو بودن را مرور می کنم


و...به تو می اندیشم در ابدیت لحظه ها


نمی دانی چه غمگینم


در این تاریکی شبها


چه بی تابانه دلگیرم


نمی دانی که گاهی عاشقانه


در تب رویای تو آرام می گیرم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت نکردم که فراموشت کنم

نمی خواهم از یادم بروی....

اشک نمی ریزم

تا.......

لحظه های نبودنت را ابری کنم

تنها...تنها...

لحظه های با تو بودن را مرور می کنم


و...به تو می اندیشم در ابدیت لحظه ها


نمی دانی چه غمگینم


در این تاریکی شبها


چه بی تابانه دلگیرم


نمی دانی که گاهی عاشقانه


در تب رویای تو آرام می گیرم
شهره شهر مشو تا ننهم سر کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
 

khourshid

عضو جدید
ما نمی پوشیم عیب خویش،اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند
پروین اعتصامی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما نمی پوشیم عیب خویش،اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند
پروین اعتصامی

دفتری بود که گاهی من و تو

می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان

از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد

تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!

تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

با تو گریه کردم

با تو خندیدم و رفتم تا عشق

نازنیم ای یار

من نوشتم هر بار

با تو خوشبخترین انسانم…
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
دفتری بود که گاهی من و تو

می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان

از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد

تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!

تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

با تو گریه کردم

با تو خندیدم و رفتم تا عشق

نازنیم ای یار

من نوشتم هر بار

با تو خوشبخترین انسانم…
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا