shadow_IR
کاربر بیش فعال
ببخچیددیر پاسخ گویید
فی امان الله
سرمان به صفحه ای گرم بود!!!
ببخچیددیر پاسخ گویید
فی امان الله
همین رو فارسی بنویسسسس!!!digaran eyb konandam ke chera del be to dadam,
bayad aval be to goftan ke chenin khoob cherai
دعوي چه كني؟داعيه داران همه رفتند...شو بار سفر بند كه ياران همه رفتندببخچید
سرمان به صفحه ای گرم بود!!!
يا رب اين اينه حسن چه جوهر دارد....كه در او اه مرا قوت تاثير نبوددر طلب کوش مده دامن امید ز دست
دولتی هست که یابی سرراهی گاهی
هنوزش نپيوسته پر تا ميان....نبسته به شاخي هنوز اشياندل گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که میرسد از راه
یا نیازی که رنگ می گیرد
در تن شاخه های خشک و سیاه
هنوزش نپيوسته پر تا ميان....نبسته به شاخي هنوز اشيان
دزند؛دزد منعم و درويش....پستند؛پست عالي ودوانيناز پرورده تنعم نبرد را به جای
عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
دزند؛دزد منعم و درويش....پستند؛پست عالي ودواني
همه چی آرومه . من چقدر خوشحالم.یاران چ غریبانه،رفتند ازین خانه
هم سوخته شمع ما،هم سوخته پروانه
هر بامداد باد برايد نرم.....وز روي گل به لطف تو كشد معجریاران چ غریبانه،رفتند ازین خانه
هم سوخته شمع ما،هم سوخته پروانه
هر بامداد باد برايد نرم.....وز روي گل به لطف تو كشد معجر
می بندمت به بند گران غم
تا سوی او دگر نکنی پرواز
ای مرغ دل که خسته وبی تابی
دمساز باش با غم او، دمساز
ز شهر نور و عشق و دردو ظلمت / سحرگاهی زنی دامن کشان رفت /می بندمت به بند گران غم
تا سوی او دگر نکنی پرواز
ای مرغ دل که خسته وبی تابی
دمساز باش با غم او، دمساز
مجلس غم ساخته است و من چون بید سوخته
تا به من راوق کند مژگان می پالای من
نبند مرا دل ودين كز دچشم وزلف بتان....همه سرايم زين پيش،كافرستان بودمجلس غم ساخته است و من چون بید سوخته
تا به من راوق کند مژگان می پالای من
نبند مرا دل ودين كز دچشم وزلف بتان....همه سرايم زين پيش،كافرستان بود
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون...... نیکی به جای یاران فرصت شمار یارادر این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
توی چشمات میشه گم شد وقتی تو فکر فراریما را چ غم که بارگه ما کجا کنند
چون سینه های مردم عارف مزار ماست
توی چشمات میشه گم شد وقتی تو فکر فراری
سوسوی شب لب دریا از تو مونده یادگاری
تو وجودت مهربونه ، مهربون مثل عبادتدر این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو......پرده غنچه میدرد خنده دلگشای توتو وجودت مهربونه ، مهربون مثل عبادت
واسه من که از تو دورم که به رویات کردم عادت
وقتی غمو غصه ی روزگار ..مشکلات بیشمار ..دستمو زدن کنارتاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو......پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلموقتی غمو غصه ی روزگار ..مشکلات بیشمار ..دستمو زدن کنار
تودس تو دستای من بذار....
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |