مشاعره با شعر سعدی

[baran 2012]

تو نه مثل آفتابــــــی که حضـــــور و غیبت افتد
دگران روند و آیند، تو همچنــــان که هستـــــی

چه حکــــایت از فراقت کـــه نداشتــــــم ولیکن
تو چــــو روی بـــاز کردی در ماجــــرا ببستـــی

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندان که بازبیند دیدار آشنا را

 

[salvador]

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود


​

 

[Sahar Bavaghar]

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود


​

در دلم آرام تصور مکن //// وز مژه ام خواب توقع مدار

 

[pearan]

در دلم آرام تصور مکن //// وز مژه ام خواب توقع مدار

ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند
سلسلۀ پای جمع زلف پریشان اوست

 

[R a h a a M]

تا خیال قد و بالای تو در فکر منست
​

گر خلایق همه سَروَند، چو سرو آزادم

​

به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی​

وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم
​

 

[pearan]

تا خیال قد و بالای تو در فکر منست

گر خلایق همه سَروَند، چو سرو آزادم


به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی
وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم
​

مقدور من سریست که در پایت افکنم
گر زان که التفات بدین مختصر کنی

عمریست تا به یاد تو شب روز می‌کنم
تو خفته‌ای که گوش به آه سحر کنی

 

[♥@SH!M♥]

مقدور من سریست که در پایت افکنم
گر زان که التفات بدین مختصر کنی

عمریست تا به یاد تو شب روز می‌کنم
تو خفته‌ای که گوش به آه سحر کنی

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

 

[pearan]

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی
ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت

 

[lilium.y]

تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
ناج کاووس ربود و کمر کیخسرو​

 

[pearan]

تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار
ناج کاووس ربود و کمر کیخسرو​

فکرنمی کنم این بیت از سعدی است... لطفاً آدرس

وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب
آورده ام به دیده گهرهای سفته را
سعدی

 

[lilium.y]

فکرنمی کنم این بیت از سعدی است... لطفاً آدرس

وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب
آورده ام به دیده گهرهای سفته را
سعدی

حق باشماست ....

ممنون بابت دقت و نکته سنجیتون .....

 

[pearan]

سپاس از شما

با سعدی ادامه می دهیم:

گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درستست که من توبه شکستم

گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم

 

[N O X]

می‌گفتمت که جانی، دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی

 

[pearan]

یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان
بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست

 

[naghmeirani]

تو بدین چشم مست و پیشانی
دل ما بازپس نخواهی داد

 

[pearan]

دختران طبع را یعنی سخن با این جمال
آبرویی نیست پیش آن آن زیبا پسر

 

[naghmeirani]

روی گفتم که در جهان بنهم
گردم از قید بندگی آزاد

 

[pearan]

دعوی درست نیست گر از دست نازنین
چون شربت شکر نخوری زهر ناب را

 

[naghmeirani]

آن که هرگز بر آستانه عشق
پای ننهاده بود سر بنهاد

 

[pearan]

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی
همه جهان به درآیند گو به انکارم



سپاس از همراهیتان

 

[naghmeirani]

ممنون از فعالیتِ خوبتون


من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم
که گلی همچو رخ تو به همه بستان نیست

 

[lilium.y]

تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد...
تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد....

 

[|PlaNeT|]

دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را

تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

 

[lilium.y]

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را


تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را...

 

[|PlaNeT|]

آب حیات منست خاک سر کوی دوست

گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

 

[lilium.y]

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا


سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا...

 

[|PlaNeT|]

انصاف نبود آن رُخ دلبند نهان کرد

زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد

 

[lilium.y]

ممنون...
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی...

 

[|PlaNeT|]

یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی

رای رأی توست خواهی جنگ خواهی آشتـــــی

 

[naghmeirani]

یا وفا خود نبُود در عالم

یا مگر کسی در این زمانه نکرد