اولا شما چی سرچ کردی و کدوم پیجشو خوندی بماند!
از همون لینک اول شما!:
1- قرآن مجيد كتابى بود كه در همه شؤون زندگى اجتماعى مسلمانان، انقلابى ايجاد كرد. قرآن زندگى سابق آنها را در هم كوبيد و به جاى آن يك زندگى نوين كه بر اساس ايمان و اصول انسانى استوار بود به وجود آورد. بنابراين، قرآن كتابى بود كه با شؤون اصلى زندگى مسلمانان تماس داشت، و آنها سياست، اقتصاد، قوانين اخلاقى و حتى آداب و رسوم معاشرت خانوادگى خود را از اين كتاب آسمانى مىگرفتند. در شبانه روزى پنج بار در نمازها با آن سرو كار داشتند و بالاخره در همه حوادث روزمره اول به قرآن و سپس به سنت و روش پيامبر اكرم (ص) مراجعه مىكردند.
در اين صورت كتابى كه تا اين اندازه با زندگى مردم آميخته و تا اين حد مورد مراجعه و استفاده آنها بود، چگونه ممكن است در آن تحريفى واقع شود و افكار عوام يا خواص متوجه آن نگردد.
احتمال اين كه در قرآن تحريف واقع شده وكسى متوجه آن نگشته، به منزله اين است كه احتمال دهيم در قانون اساسى يك ملت بزرگ دنيا تحريف واقع شود، ولى كسى متوجه آن نگردد. آيا ممكن است مواد قانون اساسى يك ملت دستخوش تحريف شود، ولى مردم نفهمند و سر و صداى آن بلند نشود؟ نقش قرآن در زندگى اجتماعى مسلمانان به مراتب بيش از نقش يك قانون اساسى در زندگى ملتهاى امروز بوده و بدين ترتيب چنان افكار متوجه آن بود كه اگر كمترين تحريف در آن واقع مىشد، مواجه با عكس العمل شديدى مىگرديد و اعتراضها از هر ناحيه شروع مىشد.
2- تاريخ مربوط به جمع آورى قرآن چه در زمان پيامبر اكرم(ص) و چه بعد از آن و اهميت فوق العاده شديدى كه پيامبر اكرم (ص) و مسلمانان به حفظ و كتابت قرآن نشان مىدادند ثابت مىكند كه حتى كم شدن كلمهاى از قرآن كريم به هيچ وجه امكان نداشته است.
به شهادت تاريخ، در زمان پيامبر اكرم (ص) عده زيادى از مسلمانان دانشمند كه تعداد آنان را تا چهل و سه نفر نوشتهاند
[3] به دستور آن حضرت هر آيه و يا سورهاى را به محض نزول مىنوشتند و اين نوشتهها با اهتمام و كوشش هر چه تمامتر در ميان مسلمين نگهدارى مىشد. معروفترين آنها كه اهتمامشان به نوشتن قرآن به مراتب بيش از ديگران بود حضرت على بن ابيطالب (ع) و زيد بن ثابت بودند و بدين ترتيب از قرآنهايى كه به وسيله اين افراد نوشته مىشد نسخههاى متعددى در ميان مسلمانان وجود داشت كه در قراءت و استفاده از قرآن مرجع شبانه روزى همه مسلمانان بود.
علاوه بر اين، عده زيادى از مسلمانان، آيات و سورههاى قرآن را حفظ كرده بودند. اينها در كار حفظ قرآن بسيار دقيق بودند و سعى داشتند حتى كلمهاى از اين كتاب آسمانى را فرو گذار نكنند. اين عده كه به آنها «قاريان» گفته مىشد پيوسته مورد مراجعه و استفاده مردم در قراءت قرآن بودند.
موضوع اهتمام به نگهدارى و حفظ قرآن از تحريف، به اندازهاى در ميان مسلمين زياد بود كه در زمان خلافت ابوبكر وقتى در جنگ «يمامه» عده زيادى از قاريان قرآن كشته شدند، مسلمانان تصميم گرفتند توجه بيشترى در حفظ قرآن به خرج دهند و به اين منظور، همه نسخههاى قرآن را در يك جا جمع آورى كرده و از اين كه كم و زيادى در آنها واقع شود جلوگيرى نمودند؛ و حفظ اين نسخهها بار ديگر بشدت مورد توجه قرار گرفت.
در زمان خلافت عثمان بن عفان نيز چهار نسخه قرآن از روى نسخههاى اوليه تدوين و تهيه گرديد و به همه ايالات اسلامى ابلاغ شد كه قرآنهاى خود را با اين چهار نسخه تطبيق دهند و هنگام قرآن خواندن از آن تبعيت نمايند.
توجه مسلمانان و قاريان به حفظ و نگهدارى قرآن به حدى بود كه روزى ميان «ابى بن كعب» و «عثمان» خليفه وقت درباره آيه «و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لاينفقونها فى سبيل اللَّه» اختلافى رخ داد، عثمان مدعى بود كه وحى الى «الذين» است - بدون واو - و بايد اين كلمه (و) از نسخههاى قرآن حذف گردد، ولى «ابى» مىگفت ما از رسول خدا اين آيه را همان طورى كه در قرآنها موجود است شنيدهايم. بگو مگو ميان هر دو نفر درگرفت. ناگهان، «ابى» با شدت هر چه تمامتر گفت: «هر كس بخواهد اين حرف را از قرآن بردارد، شمشير بر شانه مىنهم و خون او را مىريزم!» پافشارى «ابى» سبب شد كه خليفه حرف خود را پس بگيرد.
هرگاه تغيير يك حرف از قرآن داراى يك چنين ماجرايى بود، آيا مىتوان گفت كه قرآن دستخوش تحريف شده و آياتى از آن حذف گرديده است؟
علاوه بر دو مطلب اساسى فوق، بايد توجه داشت كه در آيات متعددى از قرآن كريم، مسئله عدم تحريف قرآن و اين كه اين كتاب آسمانى از دستخوش تغيير و تبديل مصون خواهد بود تصريح شده است؛ آنجا كه مىفرمايد: انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون؛ ما قرآن را نازل كرديم و بطور قطع نگهدار آنيم!»
[4]
علما و دانشمندان اسلامى نيز در كتابهاى تفسير و كلام تصريح نمودهاند كه دانشمندان اسلامى اجماع دارند كه در قرآن تحريفى واقع نشده است.
و اگر احيانا در ميان دانشمندان كسى پيدا شده كه معتقد به موضوع تحريف بوده، بر اثر پارهاى از اخبار مجعوله بوده كه بعضى از مغرضين در كتب احاديث وارد كردهاند و الا هيچ گونه قرينهاى در خود قرآن بر مدعاى آنها وجود ندارد.
بديهى است اين گونه اخبار از درجه اعتبار ساقط است و يا بر اثر اخبارى بوده كه معنى و مفهوم واقعى آن را كشف نكردهاند.
به هر حال، جمعى از بزرگان و محققان ما در اين باره كتابها نوشتهاند و عدم امكان تغيير در قرآن را به طرز روشنى اثبات نمودهاند. كسانى كه نمىتوانند از كتابهاى عربى كه در اين باره نوشته شده استفاده كنند، مىتوانند مشروح اين بحث را در كتاب «برهان روشن» نوشته مرحوم حاج ميرزا مهدى بروجردى مطالعه فرمايند.
اخبارى كه بيان مىكند قرآنى نزد امير مؤمنان (ع) وجود داشت كه با ساير قرآنها فرق داشت، با مساله «عدم تحريف قرآن» منافات ندارد؛ زيرا همان طور كه دانشمندان گفتهاند: قرآنى كه امير مؤمنان (ع) جمع آورى فرموده بودند، مشتمل بر شرح نزول آيات و تفسيرها و توضيحاتى بود كه از پيغمبر اكرم (ص) شنيده بودند و فرق آن با ساير قرآنها فقط در اين قسمت بود نه در اصل متن قرآن
شما که اینها را دلیل میدونی،چطور نمیبینی که یک خبر در عصر رسانه و کامپیوتر و ودوربین و موبایل و غیره توسط 10 خبر گزاری به 10 شکل بعضا متضاد گفته میشه،اونوقت در ان دوران که حتی کاغذ هم نبوده واقعا این استدلالات خنده داره.
ایا این مسائل برای مردم مهم نیستند که راحت جلوی چشم همه تحریف میشن و یه عده هم باور میکنن؟مثلا خود شما مطمئن هستی که در انتخابات تقلب نشده و من بر عکس و جفتمون هم مطمئن هستیم و دلیل میاریم !
برادر اینها دلیل نیست و توجیه هست! این جور دلایل را برای هر چیز دیگری هم میشه اورد و به قول ملا نصر الدین اینجا وسط زمینه،میگی نه مترش کن!!!!!!!!!!!!!!!