اصول ماکیاولیسم یا قوانین اهریمن:(چگونه بر مردم حکومت کنیم)

coherent

عضو جدید
اصول ماکیاولیسم یا قوانین اهریمن:
اصول ماکیاولیسم که امروزه توسط حکومتهای استبدادی و ضحاکان افعی به دوش اجرا می­شود توسط ماکیاول در قرن 15 میلادی نوشته شد. در سال 1498 ساوونارولا را به جرم اعتقاد راسخی که داشت در آتش افکندند و ماکیاول که یکی از تماشاگران این صحنه بود نتیجه گرفت در دنیای کنونی ما راستی و درستی بدترین سیاست­هاست. این عقیده در ذهن او شکل گرفت و بعدها به صورت یکی از شریرترین اصول برای پادشاه تجلی کرد. ماکیاول اعلام کرد تزویر و تقلب و دروغ کوتاه­ترین راه کسب پیروزی در سیاست است.
(آدمی در عالم خاکی نمی­آیدبه بار
عالمی دیگر بیاید ساخت و از نو آدمی)
تعلیمات او دستورالعمل ستم گری و فریب کاری است. ماکیاول الهام بخش حادثه جویان سیاسی و همه کسانی بوده است که معتقدند هدف وسیله را توجیه می­کند. ماکیاول کتابهای چندی را در سیاست (منظور نیرنگ و دروغ) به رشته تحریر درآورد. اصول اخلاق را در زندگی خصوصی و عمومی یکباره مخرب کرد. جوانمردی را یک سم خطرناک و خودکشی سیاست نامید و جنگ از روی صداقت را احمقانه خواند و اعلام کرد در سیاست جنگ، راستی و درستی معنی ندارد و هر کاری می[SUB]­[/SUB]توان انجام داد. اگر باید به دشمن خنجر زد باید متوجه بود وان را از پشت فرو برد. ماکیاول به هیچ روی توجهی به بهبود زندگی مردم ندارد و تنها علاقه­اش ترقی و پیشرفت شاه زاده است. در اینجا اصول عقاید ماکیاول (یا احکام وحشیانه او) که سرمشق قلعه حیوانات است را به صورت اعتقاد نامه ماکیاول خلاصه می­کنیم تا تصویر روشنی از کتاب شهریار در ذهن شما نقش بندد.
کتاب شهریار را ماکیاول برای پادشاهان برای حکومت بر مردم نوشته است:
1- فقط در پی منافع و علایق خود باش.
2-هیچ کس را جز خود، محترم مشمار.
3- بدی کن ولی چنان رفتار کن که قصد نیکی داری.
4- طماع باشد و در جمع مال بکوش.
5- خسیس باش.
6- خشن و بی رحم باش.
7- تا فرصت داری در پی فریب و نیرنگ باش.
8- دشمنان را از بین ببر و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن.
9- در رفتار با مردم زورگویی و تجاوز را بر نرمش برتری ده.
10- در باب هیچ چیز، غیر از جنگ فکر نکن.
ماکیاول از نظر اخلاقی کور بود و انسانها را گروه پراکنده­ای از مردمان ساده لوح و احمق و ستم پیشه می­دید. او عقیده داشت ستمگر باید ساده لوحان را در راه مقاصد خویش مورد استفاده قرار دهد. ماکیاول عقیده داشت در دنیای ما قانون جنگل حاکم است و حق با زور است. در جای دیگر می­گفت ملت نیک بخت ملتی است که یک پادشاه داشته باشد و مردم مانند حیوان طوق بندگی او را بر گردن گیرند. ماکیاول می­گفت یک پادشاه باید رقیب خود را به هر شکل شده نابود کند زیرا یک مرد جاه طلب نباید تاب دیدن رقیب را داشته باشد. او به پادشاهان توصیه می­کند برخلاف عدل و داد و انسانیت و ایمان و جوانمردی رفتار کنند. مهم این است که مردم نباید از این اعمال آگاهی یابند بلکه باید آنها را احمق کرد و این اندیشه را در ذهنشان رسوخ داد که او مردی نجیب، مردم نواز، حامی طبقه ضعیف و کارگر است. بگذار رحم و ملاطفت بر زبانت باشد و خبث و اهریمن در دلت، یک شاه زاده بر طبق دستورات حیوانی ماکیاول باید فقط به فکر منافع خود باشد و به حقوق دیگران توجه نکند و عقیده دارد تا می­توانی غارت کن و زبان بدگویان را با هر شیوه­ای ببند. ثروت خود را بیندوز و از مال مردم خرج کن. وظیفه پادشاه این است که همه را غلام و برده کند و هرگز ملایم نباشد. او پادشاهان را اندرز می­دهد برای سرکوبی رقیبان به قصد و عمد خشونت نشان دهید و خشم شیر و حیله گری روباه رادر خود بپرورانید. آن که شیوه روباه را بهتر آموخته و به کار می­بندد موفق­تر است. به اعتقاد او زور و قدرت از عدل و داد مهمتر و نیرنگ و ریاکاری از حقیقت نیرومندتر است.
ماکیاول می­گفت مردم باید از تو بترسند، شهزاده رقیب خود را امان نده و از میان بردار و خانواده او را نیست و نابود کن. باید ستمگری بد نهاد و کامل عیار بود. جنگ مهمترین اشتغال وحشی برگزیده ماکیاول است.
یک شاهزاده باید بیشتر اوقات خود را صرف آموختن فن خونریزی و کشتار کند. فلسفه ماکیاول فلسفه حکومت اشراف یا گرگهای مهربان است. لرد بیکن که حکمت و شرارت را در خود جمع کرده اصول ماکیاول را به همه پادشاهان توصیه می­کند و گفته که حداکثر ریاکاری و حداقل راستی و درستی را در کارها شیوه خود سازند.
نتیجه ­کلی:
باید توجه کرد عصری که ماکیاول در آن می­زیست عصر خشن قرون وسطی بود که عصر شکار حیوانات و سوزاندن و آتش زدن کسانی بود که برخلاف عقاید معمول نظری ابراز می­کردند. عصر به آتش کشیدن برنئوی اخترشناس و محاکمه گالیله بود. بعدها ناپلئون ـ قیصر ـ ویلهلم ـ هیتلر ـ موسولینی ـ لنین ـ استالین و صدام حاکم عراق ـ پیرو اصول اهریمن ضحاک گونه ماکیاول شدند.
منبع: ماجراهای جاودان در فلسفه ـ مؤلف هنری توماس ـ ترجمه احمد شهسا.
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
کمتر اندیشمندی رو نظیر نیکولو ماکیاولی می توان یافت که تا این حد شهرتش به ننگ الوده شده باشد .

حتی امروزه هم به حکومت های فاسد لقب حکومت های ماکیاولی میدهند.

به همین خاطر فرانسیس بیکن در مورد ماکیاولی اینطور می گوید : " ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم، که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.


اوج اندرزهای پلیدانه ماکیاول در کتاب شهریار بنظرم این بخشه :


داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به‌ داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این‌ گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی اانسانی به خوی حیوانی برگردد و بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد.
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کمتر اندیشمندی رو نظیر نیکولو ماکیاولی می توان یافت که تا این حد شهرتش به ننگ الوده شده باشد .

حتی امروزه هم به حکومت های فاسد لقب حکومت های ماکیاولی میدهند.

به همین خاطر فرانسیس بیکن در مورد ماکیاولی اینطور می گوید : " ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم، که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.


اوج اندرزهای پلیدانه ماکیاول در کتاب شهریار بنظرم این بخشه :


داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به‌ داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این‌ گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی اانسانی به خوی حیوانی برگردد و بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد.


آفرین تبریک میگم اینارو از کجا میدونی ؟؟؟؟؟؟؟
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
آفرین تبریک میگم اینارو از کجا میدونی ؟؟؟؟؟؟؟



سپاس
پروژه تحقیقی خواهرم در مورد چند تن از فیلسوفان سیاسی نظیر ماکیاولی و تامس هابز و .... بود . تو ترجمه بهش کمک میکردم اونجا با عقاید ماکیاولی اشنا شدم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سپاس
پروژه تحقیقی خواهرم در مورد چند تن از فیلسوفان سیاسی نظیر ماکیاولی و تامس هابز و .... بود . تو ترجمه بهش کمک میکردم اونجا با عقاید ماکیاولی اشنا شدم

خواهش میکنم چون دیدم تو چند تا تاپیک بحث علمی می کنی و نظریه وتئورییها رو می دونی
تو تالار نجوم هم تاپیکاتو دیدم خوشم اومد که کمتر از ما وقتتو تلف میکنی
موفق باشی
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصول ماکیاولیسم یا قوانین اهریمن:
اصول ماکیاولیسم که امروزه توسط حکومتهای استبدادی و ضحاکان افعی به دوش اجرا می­شود توسط ماکیاول در قرن 15 میلادی نوشته شد. در سال 1498 ساوونارولا را به جرم اعتقاد راسخی که داشت در آتش افکندند و ماکیاول که یکی از تماشاگران این صحنه بود نتیجه گرفت در دنیای کنونی ما راستی و درستی بدترین سیاست­هاست. این عقیده در ذهن او شکل گرفت و بعدها به صورت یکی از شریرترین اصول برای پادشاه تجلی کرد. ماکیاول اعلام کرد تزویر و تقلب و دروغ کوتاه­ترین راه کسب پیروزی در سیاست است.
(آدمی در عالم خاکی نمی­آیدبه بار
عالمی دیگر بیاید ساخت و از نو آدمی)
تعلیمات او دستورالعمل ستم گری و فریب کاری است. ماکیاول الهام بخش حادثه جویان سیاسی و همه کسانی بوده است که معتقدند هدف وسیله را توجیه می­کند. ماکیاول کتابهای چندی را در سیاست (منظور نیرنگ و دروغ) به رشته تحریر درآورد. اصول اخلاق را در زندگی خصوصی و عمومی یکباره مخرب کرد. جوانمردی را یک سم خطرناک و خودکشی سیاست نامید و جنگ از روی صداقت را احمقانه خواند و اعلام کرد در سیاست جنگ، راستی و درستی معنی ندارد و هر کاری می[SUB]­[/SUB]توان انجام داد. اگر باید به دشمن خنجر زد باید متوجه بود وان را از پشت فرو برد. ماکیاول به هیچ روی توجهی به بهبود زندگی مردم ندارد و تنها علاقه­اش ترقی و پیشرفت شاه زاده است. در اینجا اصول عقاید ماکیاول (یا احکام وحشیانه او) که سرمشق قلعه حیوانات است را به صورت اعتقاد نامه ماکیاول خلاصه می­کنیم تا تصویر روشنی از کتاب شهریار در ذهن شما نقش بندد.
کتاب شهریار را ماکیاول برای پادشاهان برای حکومت بر مردم نوشته است:
1- فقط در پی منافع و علایق خود باش.
2-هیچ کس را جز خود، محترم مشمار.
3- بدی کن ولی چنان رفتار کن که قصد نیکی داری.
4- طماع باشد و در جمع مال بکوش.
5- خسیس باش.
6- خشن و بی رحم باش.
7- تا فرصت داری در پی فریب و نیرنگ باش.
8- دشمنان را از بین ببر و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن.
9- در رفتار با مردم زورگویی و تجاوز را بر نرمش برتری ده.
10- در باب هیچ چیز، غیر از جنگ فکر نکن.
ماکیاول از نظر اخلاقی کور بود و انسانها را گروه پراکنده­ای از مردمان ساده لوح و احمق و ستم پیشه می­دید. او عقیده داشت ستمگر باید ساده لوحان را در راه مقاصد خویش مورد استفاده قرار دهد. ماکیاول عقیده داشت در دنیای ما قانون جنگل حاکم است و حق با زور است. در جای دیگر می­گفت ملت نیک بخت ملتی است که یک پادشاه داشته باشد و مردم مانند حیوان طوق بندگی او را بر گردن گیرند. ماکیاول می­گفت یک پادشاه باید رقیب خود را به هر شکل شده نابود کند زیرا یک مرد جاه طلب نباید تاب دیدن رقیب را داشته باشد. او به پادشاهان توصیه می­کند برخلاف عدل و داد و انسانیت و ایمان و جوانمردی رفتار کنند. مهم این است که مردم نباید از این اعمال آگاهی یابند بلکه باید آنها را احمق کرد و این اندیشه را در ذهنشان رسوخ داد که او مردی نجیب، مردم نواز، حامی طبقه ضعیف و کارگر است. بگذار رحم و ملاطفت بر زبانت باشد و خبث و اهریمن در دلت، یک شاه زاده بر طبق دستورات حیوانی ماکیاول باید فقط به فکر منافع خود باشد و به حقوق دیگران توجه نکند و عقیده دارد تا می­توانی غارت کن و زبان بدگویان را با هر شیوه­ای ببند. ثروت خود را بیندوز و از مال مردم خرج کن. وظیفه پادشاه این است که همه را غلام و برده کند و هرگز ملایم نباشد. او پادشاهان را اندرز می­دهد برای سرکوبی رقیبان به قصد و عمد خشونت نشان دهید و خشم شیر و حیله گری روباه رادر خود بپرورانید. آن که شیوه روباه را بهتر آموخته و به کار می­بندد موفق­تر است. به اعتقاد او زور و قدرت از عدل و داد مهمتر و نیرنگ و ریاکاری از حقیقت نیرومندتر است.
ماکیاول می­گفت مردم باید از تو بترسند، شهزاده رقیب خود را امان نده و از میان بردار و خانواده او را نیست و نابود کن. باید ستمگری بد نهاد و کامل عیار بود. جنگ مهمترین اشتغال وحشی برگزیده ماکیاول است.
یک شاهزاده باید بیشتر اوقات خود را صرف آموختن فن خونریزی و کشتار کند. فلسفه ماکیاول فلسفه حکومت اشراف یا گرگهای مهربان است. لرد بیکن که حکمت و شرارت را در خود جمع کرده اصول ماکیاول را به همه پادشاهان توصیه می­کند و گفته که حداکثر ریاکاری و حداقل راستی و درستی را در کارها شیوه خود سازند.
نتیجه ­کلی:
باید توجه کرد عصری که ماکیاول در آن می­زیست عصر خشن قرون وسطی بود که عصر شکار حیوانات و سوزاندن و آتش زدن کسانی بود که برخلاف عقاید معمول نظری ابراز می­کردند. عصر به آتش کشیدن برنئوی اخترشناس و محاکمه گالیله بود. بعدها ناپلئون ـ قیصر ـ ویلهلم ـ هیتلر ـ موسولینی ـ لنین ـ استالین و صدام حاکم عراق ـ پیرو اصول اهریمن ضحاک گونه ماکیاول شدند.
منبع: ماجراهای جاودان در فلسفه ـ مؤلف هنری توماس ـ ترجمه احمد شهسا.

کمتر اندیشمندی رو نظیر نیکولو ماکیاولی می توان یافت که تا این حد شهرتش به ننگ الوده شده باشد .

حتی امروزه هم به حکومت های فاسد لقب حکومت های ماکیاولی میدهند.

به همین خاطر فرانسیس بیکن در مورد ماکیاولی اینطور می گوید : " ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم، که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.


اوج اندرزهای پلیدانه ماکیاول در کتاب شهریار بنظرم این بخشه :


داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به‌ داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این‌ گونه صفات نیک برایش سودآور است. مثلاً خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی اانسانی به خوی حیوانی برگردد و بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد.


من یادم میاد آدم خوبی بودم اما منو قبول نکردن!

تصمیم گرفتم اینجوری شم خیلی لذت بخش بود موفقیت موفقیت موفقیت هر روز

چند وقت پیش از خودم بدم اومد

خواستم دوباره خوب باشم

اما الان به ااین نتیجه رسیدم که این من نبودم که بد شدم این بقیه بودن که می خواستن من بزنم تو سرشون

ممنون بابت پستت این به من کمک می کنه قوی تر گذشته باشم

خیلی دوست دارم چنتا منابع مفید تر بهم معرفی کنی خیلی کامل تر از اینا چون اینا رو تقریبا می دونستم.
ممنون
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یادم میاد آدم خوبی بودم اما منو قبول نکردن!

تصمیم گرفتم اینجوری شم خیلی لذت بخش بود موفقیت موفقیت موفقیت هر روز

چند وقت پیش از خودم بدم اومد

خواستم دوباره خوب باشم

اما الان به ااین نتیجه رسیدم که این من نبودم که بد شدم این بقیه بودن که می خواستن من بزنم تو سرشون

ممنون بابت پستت این به من کمک می کنه قوی تر گذشته باشم

خیلی دوست دارم چنتا منابع مفید تر بهم معرفی کنی خیلی کامل تر از اینا چون اینا رو تقریبا می دونستم.
ممنون


سلام جناب مهندس

نظریات ماکیاول در حوزه سیاست و حکومت مطرح شده . مخاطب ماکیاولی در کتاب شهریار فردی است که قدرت سیاسی و حکمروایی داشته باشه .

فردی که بتونه با توسل به هر ترفندی بر مسند قدرت بشینه و اون اریکه رو برای خودش نگهداره و با تکیه بر ظلم و فساد حوزه سیاسی خودش رو یکپارچه و متحد نگه داره .

قدرت سیاسی و حکمرانی چیزی نیست که هر انسانی بتونه اونو بدست بیاره و حفظ کنه .
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام از ماست

نمی دونم یعنی شما میگید این برای حکم ران هست فقط

بحرحال همه ما می تونیم منطقه ی فرمانروایی کوچیکی داشته باشیم

حالا شما می تونی اینو جوامع کوچیک از خانواده کوچه محله فصای کاری شهر و....(بقیش قدرت خیلی بالایی می خواد!) اجرا کنی

مخصوصا این تیکه هاشو رو افرادی که باهاشون برخورد داری
- فقط در پی منافع و علایق خود باش.
2-هیچ کس را جز خود، محترم مشمار.
3- بدی کن ولی چنان رفتار کن که قصد نیکی داری.
4- طماع باشد و در جمع مال بکوش.
5- خسیس باش.
6- خشن و بی رحم باش.
7- تا فرصت داری در پی فریب و نیرنگ باش.
8- دشمنان را از بین ببر و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن.
9- در رفتار با مردم زورگویی و تجاوز را بر نرمش برتری ده.
10- در باب هیچ چیز، غیر از جنگ فکر نکن.
یک شاهزاده باید بیشتر اوقات خود را صرف آموختن فن خونریزی و کشتار کند
کشتن فقط خون ریزی نیست ترور شخصیتی خیلی کار ساز تر هست
حالا این ترور شخصیتی ممکنه حتی تو خونه ی خود شما هم اتفاق بیوفته به طوری که شما نتونید هیچ حرفی بزنید حالا فرق شما با یک مرده چیست؟؟؟

فن تظاهر به‌ داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این‌ گونه صفات نیک برایش سودآور است
شما این تیکه رو در کوچه و بازار نزد افراد ....


و این هم شاه کلید برای داشتن قدرت
اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی اانسانی به خوی حیوانی برگردد و بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد.

مهمترین چیز در دنیا قدرت است و قدرت با داشتن نیرو ی انسانی محیا می شود و برای داشتن نیروی انسانی انها را باید مجذوب خود کرد و برای مجذوب کرد باید برتری داشت و از انجا که بدست اوردن برتری امر مشکلی هست (برای رسیدن به جاهای اصلی قطع باید تقویت شود) می توان با نابود کردن برتری های دیگران خود را برترین شخص موجود نشان داد

اما یک مشکل اینجاست و ان این است که حال سربازان شما به شما ایمان ندارند و فقط از شما می ترسند برای همین است که باید:

مهم این است که پادشاه فن تظاهر به‌ داشتن این صفات را خوب بلد باشد
تا دارای سربازانی با ایمان به به شخص او باشند و محکم بجنگند

ممنون از معرفی کتاب
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام از ماست

نمی دونم یعنی شما میگید این برای حکم ران هست فقط

بحرحال همه ما می تونیم منطقه ی فرمانروایی کوچیکی داشته باشیم

حالا شما می تونی اینو جوامع کوچیک از خانواده کوچه محله فصای کاری شهر و....(بقیش قدرت خیلی بالایی می خواد!) اجرا کنی

مخصوصا این تیکه هاشو رو افرادی که باهاشون برخورد داری


کشتن فقط خون ریزی نیست ترور شخصیتی خیلی کار ساز تر هست
حالا این ترور شخصیتی ممکنه حتی تو خونه ی خود شما هم اتفاق بیوفته به طوری که شما نتونید هیچ حرفی بزنید حالا فرق شما با یک مرده چیست؟؟؟


شما این تیکه رو در کوچه و بازار نزد افراد ....


و این هم شاه کلید برای داشتن قدرت


مهمترین چیز در دنیا قدرت است و قدرت با داشتن نیرو ی انسانی محیا می شود و برای داشتن نیروی انسانی انها را باید مجذوب خود کرد و برای مجذوب کرد باید برتری داشت و از انجا که بدست اوردن برتری امر مشکلی هست (برای رسیدن به جاهای اصلی قطع باید تقویت شود) می توان با نابود کردن برتری های دیگران خود را برترین شخص موجود نشان داد

اما یک مشکل اینجاست و ان این است که حال سربازان شما به شما ایمان ندارند و فقط از شما می ترسند برای همین است که باید:


تا دارای سربازانی با ایمان به به شخص او باشند و محکم بجنگند

ممنون از معرفی کتاب


دقیقا متوجه منظور شما شدم . و حرفتون رو تصدیق می کنم که هر انسانی قدرت حاکم بودن رو داره . حتی اگر در ابتدا تنها بر وجود خودش حکم براند اما می تواند بتدریج دامنه قدرت و نفوذش رو گسترش بده ( دقیقا همانند زندگی شخصی خود نیکولو ماکیاولی )



اما در مقوله قدرت اون چیزی که حرف اول رو میزنه شدت و توان و انحصاری بودن قدرته . شاید یک فرد عامی مستبد بتونه در زندگی خصوصیش به اطرافیانش زور بگه و به قول شما اونا رو ترور شخصیتی کنه جوری که اونا نتونن هیچ حرفی بزنن ، اما همین فرد با دارا بودن همین روحیه وقتی وارد جامعه میشه به شدت درگیر کنش ها و واکنش های متضاد می شه . از یک طرف خوی درونیش اونو وادار میکنه از همه توقع اطاعت بی چون و چرا داشته باشه و از طرف دیگه فقدان قدرت و توان در برابر افراد قدرتمند تر او رو وادار به اطاعت و کرنش می کنه .

اما مقوله حاکم و فرمانروای سیاسی بسیار متفاوته . چون اون بالاترین قدرت رو در دست داره و قدرتی رو در حوزه سیاسیش بالاتر از خود نمی بینه .

عطش رسیدن به قدرت در برابر عطش حفظ قدرت بسیار ناچیزتره مخصوصا اگر قدرت بی چون و چرا باشه .



در مورد معرفی کتاب هم همونطور که گفتم رشته من نیست . فقط هنگام ترجمه با این عقاید اشنا شدم .
ولی شما بگید می خواهید اثار کدوم فیلسوف سیاسی رو مطالعه کنید شاید بتونم کمکتون کنم برای پیدا کردن کتاب.


اما اگر رمان منظورتون باشه می تونم روز های برمه جرج اورول رو معرفی کنم . خودم از خوندنش خیلی لذت بردم. داستانش در مورد زندگی در یکی از شهرهای کوچک برمه در زمانی که این منطقه مستعمره انگلیس بوده هست . فرد جاه طلب و تشنه قدرتی در این منطقه از مناصب دون پایه شروع میکنه تا به راس هرم قدرت برسه و در این راه دست به هر کاری میزنه . حتی خودش قیامی رو سازماندهی و سرکوب میکنه تا بتونه دشمنانش رو به همین بهانه از بین ببره .
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از همه توقع اطاعت بی چون و چرا داشته باشه و از طرف دیگه فقدان قدرت و توان در برابر افراد قدرتمند تر او رو وادار به اطاعت و کرنش می کنه

درسته اما فراموش نکنیم که اطاعت کردن اون برای اینه که به زودی خنجر خودشو از پشت فرو کنه حالا حتی اگر شده یک نفر یک نفر این کارو بکنه

و اینکه جامعه ی هر فردی افرادی هستن که اطرافش هستن و می تونه رو اونها تاثیر بگذاره

در حد کلان روی افراد کثیر تری تاثیر میذازه

اما لذت همان لذت هست چون اون تمام جامعه رو داره (ممکنه جامعه اش کوچیک یا بزرگ باشه)

شبیه بچه ای که دنیاش یک ماشین اسباب بازیه
و جونی که دنیاش یه سویچ ماشینه

جامعه اشون خیلی کوچیکه اما برای اونها 100 درصد هست (اگه فکرش (جامعه اش) بزرگ باشه قدرتش هم بیشتره می تونه جامعه رو بگیره)(ادر واقع توانایش با اون چیزی که می خواد یک اندازه است)

و تنها نکته ای مثبتی که این افراد دارن یه جور قانع بودن به شرایط حال هست
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اما اگر رمان منظورتون باشه می تونم روز های برمه جرج اورول رو معرفی کنم . خودم از خوندنش خیلی لذت بردم. داستانش در مورد زندگی در یکی از شهرهای کوچک برمه در زمانی که این منطقه مستعمره انگلیس بوده هست . فرد جاه طلب و تشنه قدرتی در این منطقه از مناصب دون پایه شروع میکنه تا به راس هرم قدرت برسه و در این راه دست به هر کاری میزنه . حتی خودش قیامی رو سازماندهی و سرکوب میکنه تا بتونه دشمنانش رو به همین بهانه از بین ببره .

این رمان رو هم حتما باید بخونم هرچند زیاد اهل مطالع نیستم
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
استارتر اگر لطف کنید و درخواست بدین این تاپیک به بخش
[h=2]تاریخ، فلسفه و اندیشه[/h]
منتقل بشه بسیار ممنون می شم. بنظرم ادامه بحث در اون بخش مفیدتر باشه .

شاید هم بتونیم تاپیک رو به نقد و بررسی اندیشه های فیلسوفان سیاسی معاصر تبدیل کنیم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همینجا باشید ببینیم چی میگید ؟؟؟؟؟
دیگه کجا بریم دنبالتون بگردیم تو قسمتهای دیگه
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
همینجا باشید ببینیم چی میگید ؟؟؟؟؟
دیگه کجا بریم دنبالتون بگردیم تو قسمتهای دیگه


اقا مهدی همین تالار گفتگوی ازاد چند تا خونه بالاتر هستش بخش تاریخ و فلسفه و اندیشه
جای دوری نمی ریم


چون موضوع اصلی اندیشه های یک فیلسوف سیاسی هست و در بحث اشاره مدام به حکومت و قدرت و سیاست میشه ، می ترسم بحث از موضوع اصلی خودش منحرف بشه و با شیطنت و بازیگوشی ماها خدای نکرده تاپیک بسته بشه .

در حالیکه اگر یک نظارت خوب بر این تاپیک وجود داشته باشه خیلی منطقی و بدون توهین و درگیری میشه اندیشه های سیاسی معاصر رو نقد و بررسی کرد
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اقا مهدی همین تالار گفتگوی ازاد چند تا خونه بالاتر هستش بخش تاریخ و فلسفه و اندیشه
جای دوری نمی ریم


چون موضوع اصلی اندیشه های یک فیلسوف سیاسی هست و در بحث اشاره مدام به حکومت و قدرت و سیاست میشه ، می ترسم بحث از موضوع اصلی خودش منحرف بشه و با شیطنت و بازیگوشی ماها خدای نکرده تاپیک بسته بشه .

در حالیکه اگر یک نظارت خوب بر این تاپیک وجود داشته باشه خیلی منطقی و بدون توهین و درگیری میشه اندیشه های سیاسی معاصر رو نقد و بررسی کرد

خوبه پس جای دوری نمیرید
شاید اونجا علاقه مندی بیشتری هم باشه
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خصوصیات مثبت این افراد می توان

به صبور بودن و قانع بودن تا رسیدن به شب حکموت کردن اشاره کرد
 

m.seddigh

عضو جدید
اصول ماکیاولیسم یا قوانین اهریمن:
اصول ماکیاولیسم که امروزه توسط حکومتهای استبدادی و ضحاکان افعی به دوش اجرا می­شود توسط ماکیاول در قرن 15 میلادی نوشته شد. در سال 1498 ساوونارولا را به جرم اعتقاد راسخی که داشت در آتش افکندند و ماکیاول که یکی از تماشاگران این صحنه بود نتیجه گرفت در دنیای کنونی ما راستی و درستی بدترین سیاست­هاست. این عقیده در ذهن او شکل گرفت و بعدها به صورت یکی از شریرترین اصول برای پادشاه تجلی کرد. ماکیاول اعلام کرد تزویر و تقلب و دروغ کوتاه­ترین راه کسب پیروزی در سیاست است.
(آدمی در عالم خاکی نمی­آیدبه بار
عالمی دیگر بیاید ساخت و از نو آدمی)
تعلیمات او دستورالعمل ستم گری و فریب کاری است. ماکیاول الهام بخش حادثه جویان سیاسی و همه کسانی بوده است که معتقدند هدف وسیله را توجیه می­کند. ماکیاول کتابهای چندی را در سیاست (منظور نیرنگ و دروغ) به رشته تحریر درآورد. اصول اخلاق را در زندگی خصوصی و عمومی یکباره مخرب کرد. جوانمردی را یک سم خطرناک و خودکشی سیاست نامید و جنگ از روی صداقت را احمقانه خواند و اعلام کرد در سیاست جنگ، راستی و درستی معنی ندارد و هر کاری می[SUB]­[/SUB]توان انجام داد. اگر باید به دشمن خنجر زد باید متوجه بود وان را از پشت فرو برد. ماکیاول به هیچ روی توجهی به بهبود زندگی مردم ندارد و تنها علاقه­اش ترقی و پیشرفت شاه زاده است. در اینجا اصول عقاید ماکیاول (یا احکام وحشیانه او) که سرمشق قلعه حیوانات است را به صورت اعتقاد نامه ماکیاول خلاصه می­کنیم تا تصویر روشنی از کتاب شهریار در ذهن شما نقش بندد.
کتاب شهریار را ماکیاول برای پادشاهان برای حکومت بر مردم نوشته است:
1- فقط در پی منافع و علایق خود باش.
2-هیچ کس را جز خود، محترم مشمار.
3- بدی کن ولی چنان رفتار کن که قصد نیکی داری.
4- طماع باشد و در جمع مال بکوش.
5- خسیس باش.
6- خشن و بی رحم باش.
7- تا فرصت داری در پی فریب و نیرنگ باش.
8- دشمنان را از بین ببر و در صورت لزوم به دوستان هم رحم نکن.
9- در رفتار با مردم زورگویی و تجاوز را بر نرمش برتری ده.
10- در باب هیچ چیز، غیر از جنگ فکر نکن.
ماکیاول از نظر اخلاقی کور بود و انسانها را گروه پراکنده­ای از مردمان ساده لوح و احمق و ستم پیشه می­دید. او عقیده داشت ستمگر باید ساده لوحان را در راه مقاصد خویش مورد استفاده قرار دهد. ماکیاول عقیده داشت در دنیای ما قانون جنگل حاکم است و حق با زور است. در جای دیگر می­گفت ملت نیک بخت ملتی است که یک پادشاه داشته باشد و مردم مانند حیوان طوق بندگی او را بر گردن گیرند. ماکیاول می­گفت یک پادشاه باید رقیب خود را به هر شکل شده نابود کند زیرا یک مرد جاه طلب نباید تاب دیدن رقیب را داشته باشد. او به پادشاهان توصیه می­کند برخلاف عدل و داد و انسانیت و ایمان و جوانمردی رفتار کنند. مهم این است که مردم نباید از این اعمال آگاهی یابند بلکه باید آنها را احمق کرد و این اندیشه را در ذهنشان رسوخ داد که او مردی نجیب، مردم نواز، حامی طبقه ضعیف و کارگر است. بگذار رحم و ملاطفت بر زبانت باشد و خبث و اهریمن در دلت، یک شاه زاده بر طبق دستورات حیوانی ماکیاول باید فقط به فکر منافع خود باشد و به حقوق دیگران توجه نکند و عقیده دارد تا می­توانی غارت کن و زبان بدگویان را با هر شیوه­ای ببند. ثروت خود را بیندوز و از مال مردم خرج کن. وظیفه پادشاه این است که همه را غلام و برده کند و هرگز ملایم نباشد. او پادشاهان را اندرز می­دهد برای سرکوبی رقیبان به قصد و عمد خشونت نشان دهید و خشم شیر و حیله گری روباه رادر خود بپرورانید. آن که شیوه روباه را بهتر آموخته و به کار می­بندد موفق­تر است. به اعتقدناد او زور و قدرت از عدل و داد مهمتر و نیرنگ و ریاکاری از حقیقت نیرومندتر است.
ماکیاول می­گفت مردم باید از تو بترسند، شهزاده رقیب خود را امان نده و از میان بردار و خانواده او را نیست و نابود کن. باید ستمگری بد نهاد و کامل عیار بود. جنگ مهمترین اشتغال وحشی برگزیده ماکیاول است.
یک شاهزاده باید بیشتر اوقات خود را صرف آموختن فن خونریزی و کشتار کند. فلسفه ماکیاول فلسفه حکومت اشراف یا گرگهای مهربان است. لرد بیکن که حکمت و شرارت را در خود جمع کرده اصول ماکیاول را به همه پادشاهان توصیه می­کند و گفته که حداکثر ریاکاری و حداقل راستی و درستی را در کارها شیوه خود سازند.
نتیجه ­کلی:
باید توجه کرد عصری که ماکیاول در آن می­زیست عصر خشن قرون وسطی بود که عصر شکار حیوانات و سوزاندن و آتش زدن کسانی بود که برخلاف عقاید معمول نظری ابراز می­کردند. عصر به آتش کشیدن برنئوی اخترشناس و محاکمه گالیله بود. بعدها ناپلئون ـ قیصر ـ ویلهلم ـ هیتلر ـ موسولینی ـ لنین ـ استالین و صدام حاکم عراق ـ پیرو اصول اهریمن ضحاک گونه ماکیاول شدند.
منبع: ماجراهای جاودان در فلسفه ـ مؤلف هنری توماس ـ ترجمه احمد شهسا.



با نظرتون موافق نیستم ، نظران ماکیاول شاید به نظر شیطانی و اهریمنی بیاد ولی افکار قرون وسطی نیست . ماکیاولی بنظر من یکی از راستگو ترین فلاسفه دنیاست که قانون بطن دنیا رو رو کاغذ میاره و علنی میکنه و به همین دلیل در زمان خودشم طرد شد ، کاری که تا الانم هیچکسش جرات انجامشو نداشته ، کسایی که این قوانین سرلوحه زندگیشون هست حتی جرات تاییدشم ندارن و موقع نظر کاملا عکس این قوانین رو تایید میکنن . کاری به اینکه خودش چه آدمی بوده ندارم . ولی این قوانین قوانینی هست که الان هم تمامی سیاست مداران و افراد قدرتمند دنیا و حتی افراد عادی (که تو مملکت ما داره خیلیم زیاد میشه این طرز فکر) از اون پیروی می کنند .
ولی....
باحرف zeus موافقم این قوانین مخصوص سیاستمداران و حکمرانان دنیاست نه مردم عادی ، شاید تو زندگی افراد عادی هم به درد بخوره و بنظر درست بیاد و باعث موفقیت بشه به قول دوستمون (هر کسی یه حوزه قدرت شخصی داره ) ولی این رو نباید فراموش کنید که مردم عادی یعنی خانواده ها و روابط بین خانواده ها، جایی که این افکار نباید باشه که اگه باشه میشه مملکت ما ، میشه سستی خانواده ها میشه تنهایی آدما ، که تو طولانی مدت میشه افسردگی یه عده و عقده یه عده دیگه .
افکار ماکیاول شاید اصلا بنظر خوب نیاد ولی قانون رایج ، ماکیاول نمیگه اینجوری باشید میگه اینجوری هست .
 

Similar threads

بالا