رد پای احساس ...

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود "
- یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم "
- قدری احساسات پشت "به من چه اصلا "
- مقداری خرد پشت "چه بدونم"
- و اندکی درد پشت "اشکالی نداره"
هست ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم



آوار پریشانی‌ ست، رو سوی چه بگریزیم؟

هنگامه ی حیرانی‌ ست، خود را به که بسپاریم؟



تشویش هزار "آیا"، وسواس هزار "اما"

کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم



دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ ست

امروز که صف در صف خشکیده و بی‌ باریم



دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را


تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌ باریم



ما خویش ندانستیم بیداری مان از خواب


گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم



من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
این روزها ؛ زیادی ساکت شده ام .....
حرفهایم ؛
نمی دانم چرا به جای گلو ،
از چشمهایم بیرون می آیند... !!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـزرگ که میشــــوی.... غُصـه هایت زودتـر از خـودت،قـَد می کِشــند، دَرد هـایت نــیز!غــافل از آنکه لبخــندهـایت را، در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــُذاشتــی.....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگه تو رو ندارم ، تو رو از من گرفتن گفتن فراموشت کنم ، منو دست کم گرفتن گفتن که عشق تو کجا لایق عشق اون میشه ؟ گفتن برو که عشق اون ، قسمت دیگرون میشه
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياد دارم در غروبی سرد سرد !
ميگذشت از كوچه ما دوره گرد!
داد میزد: كهنه قالي ميخر...م !
دست دوم جنس عالي ميخرم!
كاسه و ظرف سفالي ميخرم!
گر نداري،كوزه خالي ميخرم!
اشك در چشمان بابا حلقه بست ،
عاقبت آهي كشيد بغضش شكست:
اول ماه است و نان درسفره نيست،
اي خداشکرت ولي اين زندگيست؟
بوي نان تازه هوشش برده بود!
اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بي روسري بيرون دويد!
گفت : آقا سفره خالي ميخريد؟
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بی‌عادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
به هنگام نیّت برای نماز
به آلاله‌ها قصد قربت کنیم
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نُقل مهر و محبت کنیم
مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم
خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم
رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
«بیا عاشقی را رعایت کنیم»
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
واﺳﻪ ﭘﺮﻛﺸﻴﺪن ﻣﻦ ﺧﻮاﺳﺘﻲ آﺳﻤﻮن ﻧﺒﺎﺷﻲ

ﺣﺎﻻ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﻴـﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﻴـﺸﻪ آﺳـﻮده ﺑﺎﺷـﻲ
‫دﻳﮕﻪﻧﻪ ﻏﺮوب ﭘﺎﻳﻴﺰ ، رو ﺗﻦ ﻟﺨﺖ ﺧﻴﺎﺑﻮن
‫ﻧﻪ ﺑﻪﻳـﺎد ﺗﻮ ﻧﺸﺴﺘﻦ ، زﻳﺮ ﻗﻄﺮهﻫﺎي ﺑﺎرون
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم ودهن می خواهند

دیو هستند ولی مثله پری می پوشند

گرگهایی که لباس پدری می پوشند

انچه دیدن به مقیاس نظر می سنجند

عشق را همه با دور کمر می سنجند

خوب طبیعی ست که یک روزه به پایان برسد

عشقهایی که سر پیج خیابان برسد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
پازل دله یکی رابهم ریختن هنر نیست.
هروقت به تیکه های شکسته ی دله یه نفر یه پازل دله جدید براش ساختی
هنر کردی...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی تمام حواسشو جمع می کنه تاببینه تو چی را دوست داری تا دقیقا همونو ازات بگیره پس سعی کن زندگی نفهمه تو چی را دوست داری.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای عشق تمنا کن ولی خوار نشو.

برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده.

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو.

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببیند.

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان ن***.

برای عشق جون خودت رو بده ولی جون کسی رو نگیر.

برای عشق وصال کن ولی فرار نکن.

برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن.

برای عشق خودت باش ولی خوب باش.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
بوم نقاشی
زندگي في نفسه مانند يك بوم نقاشي است
هر چه بر روي آن بكشي همان مي شود. مي تواني رنج و محنت را بر روي آن نقاشي كني ، از طرف ديگر مي توناني نقش شادي و خوشبختي بر آن بيفكني !
شكوه و عظمت وجود انساني تو در اين آزادي خلاصه مي شود .
تو مي تواني از اين آزادي استفاده كني كه زندگي ات به جهنم تبديل شود و يا طوري كه زندگي ات آكنده از زيبايي ، نيكي و صفات بهشتي گردد. اين به تو بستگي دارد .
دليل اينكه در دنيا اين همه رنج و عذاب وجود دارد اين است كه آدم ها نادان هستند و نمي دانند بر روي اين بوم چه نقاشي كنند.
 

asaly

عضو جدید
کاربر ممتاز


تنها باشي

روز تعطيل باشد
غروب باشد
باران هم ببارد
احساس ميكني
بلاتكليف ترين آدم دنيا هستي...!!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


اِنگـــار

آخـَـرین سـَـهــ ـــم ما از هم

هـَـمین سُکوتــِـ ـ ـ اِجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام ماجراي من
سه واژه شد براي تو
سه واژهي جدا، جدا
من و ..
شب و ..
هواي تو ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک روز میان کوچه تک میزنمت
پیش همه یک سیر کتک میزنمت
بعدش به تقاص آن همه قول دروغ
با ترکه لبهام فلک میزنمت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگاري است كه من ديده به راهش دارم

هر چه اشك است براي طلبش مي‌بارم

من و دل گر چه غريبيم در اين وادي عشق

جان و دل هر دو به پيش قدمش بسپاريم
 

ALviin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا که من خوابیده ام

فقط یک جفت تاریکی ...

یک آسمان ...

و تک ستاره ای نجیب بدون چشمک

پیداست ...

می بینی چه قدر تنهایم ماه من؟!

همه ی تنهایی من همین هاست ...

تخفیف می دهم !

فعلا با تو

در رویایم تنها نیستم !

فقط تو را به آرزویت قسم ...

زود تر کاری کن

رویایم با یک چمدان برود ...

و تو بیایی با آرزوهایت ...!




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2] تا خیالت به سرم میزنه... [/h]
.
.
.


تا دست به قلم میبرم
تو تمام واژه ها میشوی
.
.
.
با یک واژه
من چگونه خط خطی کنم تو را؟؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی
اما سال ها طول می کشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر می فهمی اش
دیگر خیلی دیر شده
و هیچ چیز بدتر از
خیلی دیر نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بخوان مرا خط به خط

معنایم کن واژه به واژه، حرف به حرف

تمام بغض هایم، اشک هایم، نگفته های
مرا مرهم باش...

که من از برم این قصه ی تنهایی را.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2] ... و معنی عشق گرما [/h]
اگر فقط
فصلی از گل یخ نوشتن
فصلی از دیوار یخ بسته نوشتن
از غروب آفتاب نوشتن
در دیار سرما نوشتن
آنجا که نیم سال گرما نیست و نیم دیگر سال سرد است
آنجا که یخ همه چیز است
معنای عشق گرما نیست.
انجماد ، مضارع مستمر است!
آن فصل ، فصل قطب است
بخار یخ بسته در دهانه کتری اس
پس
باید
فصلی نو نوشت
فصلی که سرما را در آن راهی نیست
نیمی از سال تابستانی دلپذیر
و نیم دیگر سال گرمایی مطبوع حاکم است
آن فصل، فصل عشق است
.... و معنی عشق گرماست .
منبع :مدرسه ها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرامم !

هم جنس ِ نگاهت ٬

هم رنگ ِ دستهایت !

گاه سرخ و گاه گاهی سبز ...

مهم نیست که شانه هایت پوشالی ست و آغوشت خیال ...

دستهایت اینجاست !

نگاهت ٬ صدایت خنده ات !

دیگر چه میخواهم ؟

هیچ !!

دستهایت را در دستهایم جا گذاشته ای !

نگاهت را در نگاهم

٬ و خیالت را در خیالم ...

و من ٬ آرامم !

آرام تر از همیشه ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چـــﮧ بــــمانـــے / ،
چــــﮧ نــَـمــــــانــے
منی دگـــــر وجــود نـــَــدارد !
یا در تـــو حل می شــوم
یا بــے تــو گــــــُم / ..
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
جلوتر نیا!
خاکستر می شوی.
اینجا دلی را سوزانده اند..

نـــه ایـــــنکــــــــه زانـــــو زده باشــــم
نـــــــــه
فــــقـــط تـــنهــــــایـــــــــــى ســـــــنگیــــــن اســــــت. . .

حوا....؟
تو!!!!
... مگر سیب را پوست کندی خوردی؟
که دنیا اینگونه پوست ما را میکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سردی نگاهت

سبزی جای خالیت

سکوت بی پایانت

سیمای از یاد نرفته ات

سوت و کوری اتاقم

سرنوشت سیاهم

سیگارم

ای کاش هفت سین امسالم سین نداشت !
 
  • Like
واکنش ها: noom
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا