رد پای احساس ...

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آغوش تو سایه گاه خستگی من است
آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است
و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم
دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو ...
منی که خسته از دست خنجر روزگارم
برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هَركس از اين دُنــيـــــا چيزي برداشت

من از اين دُنـــيـــــــا

دَست برداشتم


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آغوش تو سایه گاه خستگی من است
آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است
و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم
دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو ...
منی که خسته از دست خنجر روزگارم
برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم


اینجا آسمان ابریست ،
آنجا را نمی دانم...
اینجا شده پاییز ،
آنجا را نمی دانم...
اینجا فقط رنگ است ،
آنجا را نمی دانم...
اینجا دلی تنگ است ،
آنجا را نمی دانم...





 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از این شاخه به آن شاخه میپریدی
تو آن شاخه خشکیده بر روی درخت را ندیدی
به آن شاخه ی خشک که پریدی
شاخه شکست و بر زمین افتادی
من که به تو گفتم دیگر پرواز نکن ، تو حرف مرا نفهمیدی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو رفتی رد پایت در دلم ماند

شکوه خنده هایت در دلم ماند

دلم را با سحر خوش کرده بودم

غروب ماجرایت در دلم ماند

شریک درد هایم بودی اما

غم بی انتهایت در دلم ماند

هزار و یک شبم چون باد بگذشت

طنین قصه هایت در دلم ماند

سپردی سر نوشتم را به پاییز

بهار با صفایت در دلم ماند

علی رغم سکوت ساده من

سفر کردی صدایت در دلم ماند

و حالا مثل یک رویای برفی

تو رفتی رد پایت در دلم ماند
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مي دانم روزي با تن خسته و خيس ، [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهاي چشمم فرود ميايي[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و من تو را در ميان انبوه مژگانم [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]میزبان خواهم بود[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و در آن لحظه چشمانم را براي هميشه مي بندم[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تا ديگر دوريت را حس نکنم [/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر زمانیکه دلت تنگ من استبهترین شعرم را قاب کن و پشت نگاهت بگذارتا که تنهاییت از دیدن آن جا بخوردو بداند که دل من با توستدر همین یک قدمی...
 

mehravehoath

عضو جدید
هوس مرگ كردى تا حالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هوس كنى تنت سرد شه اشكت خشك شه ...

ذهنت خالى شه چشمات تاريك شه ...

نه تنت از حسى داغ شه

نه ذهنت از فكرى پر شه

نه اشكى براش بريزى نه چشمت دنبال چيزى باشه... سردوبى حس....
 

mehravehoath

عضو جدید
به کلاغــــها بگویید:


قصه ی من


اینجا


... تمام شد،


یکی..


بود و نبود مرا با خود برد... !
 

mehravehoath

عضو جدید
کلاغ پـَر...؟؟

نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...

نگاهت پـَر ......

خاطراتت هم پـَر صدایت ؛

پـَـــر کلاغ پـَر..!؟؟

نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...

جوانی ام پـَر خاطراتم پــَر من هم ...

پــَـــــر حالا تو مانده ای و کلاغ ؛

که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید
 
  • Like
واکنش ها: noom

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلم یه کلبه ی دنج میخواد وسط جنگل ،
هوا کمی ابری ، بارون نم نم
من باشم ، تو باشی ، عشق باشه ، مِه باشه ، آب روون باشه
تو بگی ، من بگم
تو بخندی من بخندم
تو صدام کنی من نگات کنم
تو بخندی من گریه کنم
من صدات کنم ، تو نگام کنی
من از کلبه نگات کنم تو مشغول باشی
من یواشکی دید بزنم تو مشغول باشی
من اشک بریزم ، تو مشغول باشی
من بگم دوسِت دارم و تو فقط نگام کنی
تو بگی دوسِت دارم من بمیـــــــرم
دلم فقط اینو میخواد
یه کلبه وسط جنگل ، هوا عالی و خنک ،
تو باشی ، عشق باشه ، قلبت باشه ، محبت هات باشه ،
من شاد باشم تو شاد باشی ،
زیر بارون نم نم کنار هم
زیر سایه بون خدا ؛ بگیمو بخندیم
و من گریه کنم و در آغوشت بمیــــرم
همـــــین ..

 

mehravehoath

عضو جدید
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتریی از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد.
به پر و پای فرشته‌ و انسان پیچید خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.
لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟
خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید. اما می‌ترسید حرکت کند. می‌ترسید راه برود. می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد… بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم.

آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد. می تواند ….
او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ….
اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفشدوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد. او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.
او در همان یک روز زندگی کرد، اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: امروز او درگذشت. کسی که هزار سال زیسته بود!
 

mehravehoath

عضو جدید
من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز



من و تــــــــو ...برای رسیدن به هم ... هیچ چیز کم نداریم... به غیر از یک معجزه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو می دانی و همه می دانند

که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من

،از آوردن برق امیدی در نگاه من ،

از برانگیختن موج شعفی در دل من عاجز است .


تو می دانی و همه می دانند که شکنجه دیدن بخاطر تو ،

زندانی کشیدن بخاطر تو

و رنج بردن به پای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است

،از شادی توست که من در دل می خندم

،از امید رهایی توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد

و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را

در ریه هایم احساس می کنم .

نمی توانم خوب حرف بزنم .

نیروی شگفتی را که در زیر کلمات ساده و

جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام

دریاب

،دریاب.


من ترا دوست دارم ،همه زندگی ام

و همه روزها و شبهای زندگی ام

بر این دوستی شهادت می دهند،

شاهد بوده اند و شاهد هستند.


آزادی تو مذهب من است ،

خوشبختی تو عشق من است ،

آینده تو تنها آرزوی من است.


اگر تنها ترین تنها شوم، باز خدا هست،

او جانشین همه نداشتن هاست.

نفرین و آفرین ها بی ثمر است.

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان،

هول و کینه بر سرم ببارد، تو مهربان و جاودان آسیب

نا پذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی هوای گریه دارم

بغض میکنم می ایم لب پنجره

و منتظر

بهانه ای

بارانی

اما

یا دل اسمان نمی شکند

یا بغض من........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط دلم می خواهد

پیرزنی عصا به دست شوم

پیرمردی را در ایستگاه اتوبوسی ببینم

و هی فکر کنم چقدر آشناست

و او ، تو باشی

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
با لبخند
نشانی خانه ی تو را می خواستم
همسایه ها می گفتند سالها پیش
به دریا رفت
كسی دیگر از او
خبر نداد
به خانه ی تو
نزدیك می شوم
تو را صدا می كنم
در خانه را می زنم
باران می بارد
هنوز
باران می بارد
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه اسمش عشق است...

نه علاقه...

نه عادت...!

حماقت محض است...

دلتنگ کسی باشی...

که دلش با تو نیست...!!!
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گـاهــــی لـال مـــی شود آدم

حـرف دارد!!

ولــ ـــ ـ ـ ـ ـی

کلمه نـدارد ...
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم " چَشم "

و هر چه " بلاي" ِ نبودن بود

به چشمانم كشيدم

مي دانم

آنقدر ، كه نگران ِ سپردنم به باد بودي

يادت رفت ، بگويي "بي بلا " ....

 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستت که بلرزد اشتباه مینویسی..

پایت که بلرزد اشتباه میروی...

دلت که بلرزد وامصیبتا!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز





درد می کشم،از این به ظاهر آدمها که نمی فهمند
و خود فکر می کنند خیلی می فهمند
و من آرام نگاه تلخی می کنم،لبخند تلخی می زنم و آرام درد می کشم،سکوت می کنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیباترین دروغ که قبل از رفتنت زدی
:دوستت دارم:

این از بین اون همه دروغ قشنگترینشون بود.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سخت است ..
هم پاییز باشد !
هم ابر باشد !..
هم باران باشد ..!
هم خیابان ِ خیس باشد ..
... امـــــا..
نه تـــــو باشی ..
نه دستی برای فشردن باشد ..
نه پایی برای قدم زدن باشد و ..
نه نگاهـــی برای زل زدن

 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز





برای زمین مهم هست

راه رفتن من بر رویش

با هر قدم من او لبخند میزند

زیرا تنها پسری هستم

که هنوز در زندگیم

به کسی خیانت نکردم

و خود خوشنودم

که اگر با کسی بودم

فقط با او بودم

صادقانه نه با کلک

نه برای فریب و س...ک...س

کاری که این روزها باب شده

دروغ و آبروی عشق را بردن

زمین خوشحال است از راه رفتن من بر خاکش

و من خوشحالم

که هر که هستم آشغال هوس باز نیستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روياي شب هاي نابم پر اسم تو كتابم

ياد تو هميشه با من اگه بيدارم يا خوابم

اگه تو نموني با من روزهاي من تيره ميشه

ولي شب هام ميشه روشن اگه تو باشي هميشه

توي خوابت مي نشينم تا خوابي ديگه نبيني

روياي خوابت ميشم تا خواب آشفته نبيني

حرف شب هاي دلم روزهاي بودنم تويي

رمز شادي هاي روز وخواب هاي خوبم تويي

ديدنت شادي مي ريزه توي رگ هاي تنم

با تو من عاشق زندگي ,هميشه بودنم

با تو من پري قصه هاي عاشقا مي شم

بي تو آواره ي دشت و بلم و دريا مي شم

با تو روشن چون تولد با تو شادم واسه بودن

بي تو من سايه ي يك درد, سايه ي غم نبودن

با تو من خود سجودم پاي عشق آسموني

مي توني بتم تو باشي اگه تو با من بموني

بي تو من سردي يك اشك روي گونه ي تكيده

با تو من گرمي شوقم وقتي مي دمه سپيده
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز نبودی...

اما

خیلی چیزها بود...

من بودم
باران بود
چتر بود
بغض بود

و اینکه

همراه همیشگی ام هم بود...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا