دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

jolie

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز در چهره خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستی سوزت
باز من ماندم و یک مشت هوس
باز من ماندم و یک مشت امید
یاد آن پرتو سوزنده عشق
که ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد تو را نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش طوفان بود
یاد آن شب که تو را دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه عشق
یاد آن بوسه که هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
یاد آن خنده بیرنگ و خموش
که سراپای وجودم را سوخت
رفتی و در دل من ماند به جای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده اشک
حسرتی یخ زده در خنده سرد
آه اگرباز بسویم آیی
دیگر از کف ندهم آسانت
ترسم این شعله سوزنده عشق
آخر آتش فکند بر جانت
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقتي که در شاخ شاخ نگاهم پرنده هاي غريب اشک لانه کردند موقعي که بهار صبح کوفته و کوبيده سر به درگاه خاکين قلبم سائيد آنگاه بود که در خود احساس ياس و نا اميدي داشتم در تجسس مونسي بودم که ناگهان نسيمي وزيد و پرده هاي پنجره ي قلبم را کنار زد و عطر آيين عشق را به خاکروبه هاي ديواره قلبم رساند آنگاه بود که تو آمدي و مرا از کسالت رهائي دادي پس اي عشق اي غريبه امروز با صبر و متانت به تو مي فهمانم که... دوستت دارم آري عاشقم يک عاشق چشم به راه عاشقي که مدتهاست در غم انتظار نشسته است درآتش فاصله ها سوخته است در گلدان طاقچه تنهايي ها شکسته است و هماني که تمام درهاي دلتنگي ها بر روي او بسته است آري من همانم که به او مي گويند ديوانه به او مي گويند آواره من همانم که لحظه هايم را به ياد عشق مي گذرانم با ياد او اشک مي ريزم و در کوچه دلتنگي ها نام مقدس او را فرياد مي زنم فرياد مي زنم تا تمام پنجره هاي خاموش با فرياد من روشن شوند
 

majid.ph

عضو جدید
امشب از لطف به دلداری ما آمده ای



لطف کردی که بیاد فقرا آمده ای


خوش قدم باش که بسیار به جا آمده ای


چه عجب یاد حریفان پریشان کردی
تو که در خواب هم از آمدنت بود دریغ


در شگفتم که به ناگاه چرا آمده ای


سر مهر آمدی از سر مگر ای ترک خطا


یا خطا کردی و ره را به خطا آمده ای


گفته بودی شبی از حالت من می پرسی


شاید اندر پی وعده به وفا آمده ای


شب وصل گله از دوست دلا یاوه مگو


بخت بد باز تو امشب به صدا آمده ای


کاخ شه را به پشیزی نخرد کلبه ما


تا تو ای شاه به دیدار گدا آمده ای


سر به پای تو فشانم که صفا آوردی


تا به دیداری این بی سر و پا آمده ای
 

majid.ph

عضو جدید
خنده ی آدما همیشه از دلخوشی نیست
گاهی شکستن دلی کمتر از ادم کشی نیست
گاهی دل انقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره
یه حرف ساده هم گاهی چقدر غم میاره
 

majid.ph

عضو جدید
خیلی سخته عاشق کسی بشی اما اون حتی ندونه درد تو
از چشات نخونه قصه غمو علت لرزش دست سردتو
خیلی سخته زندگیت فنا بشه واسه دیدن یه لبخند رو لباش
واسه گفتن از امید و آرزو تو سیاهی غم انگیز شباش
من نیومدم بگم عاشقتم چون از این حرفا پر گوش همه
اشتباه که می گن گریه مرد رو زخم های تنش یه مرهم
من نیومدم بگم تو هم مثه قصه ها بیا بریم از این دیار
یا که خیلی مهربون یه مدتی واسه من ادای عشقو در بیار
می خوای برنده باشی می دونم به همه می گم ببازن جلو پات
هر چی اسپند به آتیش می کشم تا که چشمت نزنن بشن فدات
تو می خوای پرنده باشی می دونم یه نفس هوای خوشبختی می خوای
خودم آسمون هفتمت می شم تو فقط بگو بگو باهام میای .
 

majid.ph

عضو جدید
سوختن؟ رسم عاشقی اين نيست که تک و تنها بسوزی و ديگر نمانی، ... کاش می دانستيم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد... کاش می فهميديم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چيست و چقدر است، کاش بيراه نمی رفتيم و می مانديم چون روز اول، عاشق، عاشق، ...

بازی با کلمات قشنگ است، بازيگری حرفه ای می خواهد، اما، قسم ، که حقيقت عشق، وجود هرگونه بازی و بازيسازی را بی نياز از دروغ و نيرنگ می سازد...

نمی دانم! بلد نيستم! من نمی دانم دل سوختن برای چيست؟ مرا سوختنی نباشد جز برای عشقم، برای او، برای بودن با او و دور ماندن از او، می سوزم، آری، اما نه به درد اين بازيگر قهار و خوشرنگ زندگی، نه به سختی و دل تنگی نمادين اين دنيای پوشالي...

آری می سوزم، از درد دور بودن و عاشقی، از غم اش ردی، می سوزم، اما نمی دانم چرا؟ ... خودی برايم ديگر نمانده است، نمی خواهم، خودی را که ز عشقم دور می سازد نمی خواهم، می سوزانمش، آری، می سوزانمش هر دل و هر نگاهی که مرا دور سازد از عشقم،

و می بوسم، می بويم، می جويم دلی را، دستی را، سخنی را، نگاهی را، هر نسيم و بادی را که وجودم را به او و عشقم نزديک سازد،

من بنده عشقم، بنده عاشقی...

 

majid.ph

عضو جدید
اگر دنياي ما دنياي سنگ است سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن يا رب گناه است دل عاشق شكستن صد گناه است
 

majid.ph

عضو جدید
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه گذاشتن سدي در برابر روديست كه از چشمانت جاري است. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه پنهان كردن قلبي است كه به اسفناك ترين حالت شكسته است. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه نداشتن شانه هاي محكمي است كه بتواني به آن تكيه كني و از غم زندگي برايش اشك بريزي. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است كه مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
مضحک نیست؟!
اینکه یعد یه قرن سرت و بیاری جلو و بگی
هی!دختر!!
من دوست دارماااااااااااااا...بفهم سرنوشت نمیزاره که باهات مهربون باشم..
حالا می خوام جبران کنم ..می تونم...
!!!
برو به درک!!!..
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان یه جایی خوندم " گاهی اوقات خیانت تنها راه حفظ رابطه است هر کس مفهوم این جمله را نمی فهمد"
منم اصلا درک نمی کنم معنیش و به نظرم یه جوریه
یعنی به سبک زنرگی من جور نیست؟!!
نظر شما چیه؟.
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی دلت گرفته باشد هزار بار دیگر هم که از شانه ای به شانه ی دیگر بغلتی این شب صبح نمی شود ..
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با تو تنها نیستم ..هیچ کس با هیچ کس تنها نیست ..شب از ستاره ها تنها تر است
"شاملو"
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنچه تو سال ها صرف ساختنش می کنی شخصی می تواند یک شبه آن را خراب کند
با این حال سازنده باش
!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی وگفتی از عشق پرپرم من
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ایوای مبادا دروغ گفت
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کوه رو میزارم رو دوشم رخت هر جنگ می پوشم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]موج رو از دریا می گیرم شیره ی سنگ رو میدوشم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]میارم ماه رو تو خونه می گیرم بادو نشونه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همه ی خاک زمینو میشمارم دونه به دونه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دنیارو کولم می گیرم روزی صد دفعه میمیرم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]میکنم ستاره هارو جلوی چشات میگیرم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چشات حرمت زمینه یه قشنگه نازنینه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو اگه میخوای نزارم هیچ کسی تورو ببینه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چشم ماه رو در میارم یه نبردبون میارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عکس چشمتو می گیرم جای چشم او میزارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آفتابو برش میدارم واسه چشمات در میزارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از چشات آینه میسازم با خودم برات میارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره[/FONT]
 

arash62

عضو جدید
پروانه! غم مخور

كه عمرت بدین كوتهی است،


غم مخور .

در این چشم بهم زدن

آن اندازه كه تو

عمرِ دراز به شعر بخشیده‌ای

عمر نوح نبخشیده،

پروانه غم مخور!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﮔـﺮ ﺣـﺎل ﺗـﻮ ﻫﻤﭽﻮن ‫ﻣﻦِ آﺷﻔﺘﻪ ﺧﺮاب اﺳﺖ ‫ﮔﺮ ﺧﻮاﻫﺶ دﻟﻬﺎي ﻣﻦ و ﺗﻮ ‫ﺑﻲ ﺣﺴﺎب اﺳﺖ ‫اي واي ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوي ﻣﺎ ‫اي واي ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوي ﻣﺎ
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این عشق برای من هیچ نداشت اما.... گلهای بالشم را " باغبان " خوبی بود اشک های هر شب من...!!!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چگونه فراموشت کنم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چگونه فراموشت کنم تو را[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که از خرابه های هرزه گی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به قصر سپید عشق هدایتم کردی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و عاشقی بیقرار و یاری با وفا برای خویش ساختی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفته ای[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و برای اشکهای او[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شانه هایت را ارزانی داشتی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و با صداقت عاشقانه ات دلش را به درد اوردی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چگونه فراموشت کنم تو را[/FONT]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي نويسم د ي د ا ر
تو اگر بي من و دلتنگ مني
يك به يك فاصله ها را بردار
 

majid.ph

عضو جدید
پسر بچه ای بسیار زود عصبانی می شد. پدرش جعبه میخی به او داد و گفت:

هر بار عصبانی شدی،میخی بر دیوار بکوب.


روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید. چند هفته گذشت تا اینکه پسرک به تدریج آموخت که چگونه عصبانیتش را کنترل نماید. کم کم از تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کم شد و پسرک فهمید که کنترل عصبانیتش ساده تر از کوبیدن میخ به دیوار است.

ماجرا را با به پدر در میان گذاشت. پدرش گفت: از این به بعد هر روز که توانست عصبانیتش را کنترل کند، میخی را از دیوار بیرون بکشد.

روزها گذشت و بالاخره زمانی رسید که پسرک همهء میخها را از دیوار بیرون کشیده بود. پدر دست پسر را گرفت و کنار دیوار برد و گفت:
پسرم! کارت را بسیار خوب انجام دادی. اما به سوراخ های دیوار نگاه کن. این دیوار هرگز به حالت سابق خود بر نمی گردد. وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفهایی میزنی، آن حرفها ،چنین اثری بر جای می گذارند. تو می توانی چاقویی در دل دیگری فرو کنی و بیرون آوری. اما هزاران بار عذر خواهی تو فایده ای ندارد. آری جای زخم نشسته بر آن دل، همواره باقی است. و بدان که زخم زبان به همان اندازهء زخم چاقو دردناک است.
 

majid.ph

عضو جدید
در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر
با دست روبهان دغل شد چرا اسیر
آن شاهباز عزٌ و شرف از چه از سریر
با های و هوی لاشخوران آمدی به زیر
این آتشی که در دل این مُلک شعله زد
با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر
با عزم همچو آهن آن مرد سال بود
با جوی های خون شهیدان سی تیر
با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر
با ناله های مردم زحمتکش و فقیر
با خشم ملتی که به چنگال دشمنان
بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر
با آن که خفته است به یک خانه از حلب
با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر
با مردمی که آمده از زندگی به تنگ
با ملتی که گشته است از روزگار سیر
افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد
چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر ....

« دکتر علی شریعتی »
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا