دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتمش بي تو چه ميبايد کرد ؟

عکس رخساره ي ماهش را داد ..

گفتمش همدم شبهايم کو ؟

تاري از زلف سياهش راداد ..

وقت رفتن همه رو ميبوسيد

به من ازدور نگاهش راداد ..

يادگاري به همه داد و به من...

انتظار سرراهش را داد ..!!
 

سوگلییی

عضو جدید
در ازدحام خاک و عشق
آواز هم آغوشي دو حرف
براي من کافي ست.
هرروز هرروز عشق
خاکستر مي شود در برابر تو
در برابر من
...
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
از غمت ای نـــــازنین عــزم سفر میکنـم

قبله خود بعــــد از این ســوی دگر میکنم

میروم و میبرم داغ جفـــــایت به خــویش

هجــر و وصال تــرا خـاک به سر میکنم

تا نخـــورد دیگـــری بــاز فریب تـــــــرا

در همـــه جــا از غمت غلغلــه سرمیکنم

قصــهء جـــور تــرا ای بت نـــا آشنـــــا

با دل پــــر غصه و دیــــــدهء تــر میکنـم
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که چه زود دیر می شود

هر عاشقی به جوانی خویش پیر می شود

چه سر ایست اندر عشق و عاشقی

که هر عاشقی ز ازل دچار تقدیر می شود

هزار لیلی و مجنون بدیده ام به جهان

که هرکدام شبی دچار ناله ی شبگیر می شود

بریده ام ز تو او تمام هستی خویش

افسوس که عشق اینگونه تفسیر می شود

بمیرم و روم ز جمع عشاق جهان

این خسته دل عاقبت به خاک زنجیر می شود
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ كس ويزانيم را حس نكرد

وسعت تنهاييم را حس نكرد

در ميان خنده هاي تلخ من

گريه پنهانيم را حس نكرد

در هجوم لحظه هاي بي كسي

درد بي كس ماندنم را حس نكرد

آنكه با آغاز من مانوس بود

لحظه پايانيم را حس نكرد
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل روشـــــنی دارم ای عشـــق

مرا می شناسی تو ای عشق
من از آشنایان احساس آبم
و همسایه ام مهربانی است
و توفان یک گل مرا زیر و رو کرد
پرم از عبور پرستو
صدای صنوبر
سلام سپیدار
مرا می شناسی تو ای عشق
که در من گره خورده احساس رویش
گره خورده ام من به پرهای پرواز
گره خورده ام من به معنای فردا
دل تشنه ای دارم ای عشق
مرا خنده کن بر لبانی
که شب را نگفتند
مرا آشنا کن به گلهای شوقی
که این سو شکستند و آنسو شکفتند
دل نورسی دارم ای عشق
مرا پل بزن تا نسیم نوازش
مرا پل بزن تا تکاپوی خورشید
دل عاشقی دارم ای عشق
صدایم کن از صبر سجاده ی شب
صدایم کن از سمت بیداری کوه
تورا میشناسم من ای عشق
شبی عظر گام تو در کوچه پیچید
من از شعر، پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم
ودر کوچه عطر عبور تو پر بود
و در کوچه باران چه یکریز و سرشار
گرفتم به سر چتر باران
کسی در نگاهم نفس زد
و سرتاسر شب پر از جستجوی تو بودم
و سرتاسر روز پر از جسجوی تو هستم
صدایم کن ای عشق
صدایم کن از پشت این جستجوی همیشه



 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلگیر میشوم ....

آن گاه :

که میبینم چه بی پروا فنجان از لبانت کام میگیرد !!

آن گاه :

که با هر بوسه از لبانت پر از تو و خالی از خویش میشود ..!

دلگیر میشوم....!!
 

Narges *

عضو جدید
خيلي سخته تو زمستون غم بشينه روي برفها
ميسوزونه گاهي قلبو طعم تلخ بعضي حرفا!!!
 

Narges *

عضو جدید
تو را دوست ندارم...
نه باور كن دوستت ندارم
اما هنگامي كه نيستي غمگينم
و به آسمان ابي بالاي سرت
و ستارگاني كه تو را ميبينند
حسادت ميكنم
تو را دوست ندارم
اما نميدانم چرا
آنچه ميكني در نظرم بي همتا جلوه ميكند
تو را دوست ندارم
اما هنگامي كه نيستي از هر صدايي بيزارم...
حتي اگر صداي كساني باشد كه دوستشان دارم
زيرا صداي آن ها طنين اهنگ صدايت را درگوشم ميشكند
دوست ندارم تو را ...اه دوستت ندارم
اما افسوس كه ديگران دل ساده ام را كمتر باور دارند
و چه بسا به هنگام گذر ميبينم كه بر من ميخندند
زيرا آشكارا ميبينند
كه نگاهم به دنبال توست...:cool:
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را دوست ندارم...
نه باور كن دوستت ندارم
اما هنگامي كه نيستي غمگينم
و به آسمان ابي بالاي سرت
و ستارگاني كه تو را ميبينند
حسادت ميكنم
تو را دوست ندارم
اما نميدانم چرا
آنچه ميكني در نظرم بي همتا جلوه ميكند
تو را دوست ندارم
اما هنگامي كه نيستي از هر صدايي بيزارم...
حتي اگر صداي كساني باشد كه دوستشان دارم
زيرا صداي آن ها طنين اهنگ صدايت را درگوشم ميشكند
دوست ندارم تو را ...اه دوستت ندارم
اما افسوس كه ديگران دل ساده ام را كمتر باور دارند
و چه بسا به هنگام گذر ميبينم كه بر من ميخندند
زيرا آشكارا ميبينند
كه نگاهم به دنبال توست...:cool:
خیلی خیلی قشنگه....به خدا منم دوسش ندارم ولی نمیدونم چرا اینقد برام مهمه؟!!!! بودنش... . نبودنش....حرفاش....کم توجهی اش..... نمیدونم...تازه بعضی وقتا فک میکنم ازش متنفرم!!!!!!
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سر می کشم در آینه حیرانم از خودم
بر من چه رفته است که پنهانم از خودم؟
خود را مرور می کنم و فکر می کنم
من جز حدیث رنج چه می دانم از خودم
عمریست هرچه می کشم از خویش می کشم
باید دوباره روی بگردانم از خودم
آن رهبرم که گرچه همه رهروم شدند
بر گشته در هوای تو ایمانم از خودم
باید دگر به خویش بگویم که عاشقم
تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم
از تن به تیغ عشق سرم را جدا نما
تا چهره ای دوباره برویانم از خودم
هر روز می روم سر آن کوچه ی قدیم
آنقدر پر شتاب که که می مانم از خودم
شاید دگر نبینیم اما برای توست
این آخرین ترانه که می خوانم از خودم
امشب چگونه از تو بگویم، چگونه آه...
چیزی ندارم از تو پشیمانم از خودم
 

Narges *

عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اي سنگ، اي دلت براي نرمي تنگ، من چو شرح قصه مي گويم، تو بگو تو سنگي يا او سنگ[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نه توان از پيش، نه قرار از پس، نه دمي نزديك، كه هميشه دوردست. نه رفته‌است كه بميرد، نه هست كه بگويند "هست". نه راهي كه راه راست، نه كويي، كه همه بن‌بست. نه سلامي و سلامتي، كه همه را روزگارش خست. نه كلامي كه به كار آيد، نه قدرتي كه نرفته است از دست. و اين همه فرياد براي چه؟ كه نمرده است او، ببين! او هست! [/FONT]​
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد

شانه هایش را برای گریستن

سینه اش را برای نهادن سرم

وچشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم

دلم کسی را می خواهد که مرا با هر آنچه هستم دوست بدارد

با تمام بدی ها وخوبی هایم با تمام نامهربانی ها ومهربانی هایم

دلم کسی را می خواهد که آفتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه کند
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطرم نیست ،تو از بارانی



یا که از نسل نسیم؟

هرچه هستی گذرا نیست

نگاهت ،صدایت،هوایت...

فقط آهسته بگو:

با دلم می مانی...؟؟
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه زیباست مرا یاد تو می اندازد

آن که بیناست مرا یاد تو می اندازد

تو که نزدیک تر از من به منی می دانی

دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد

هر زمان نغمه ی عشقی ست که من می شنوم

از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد

دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق

بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد

ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را

غم که با ماست مرا یاد تو می اندازد
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
...

...

تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت

جواب زيباي فروغ فرخ زاد:

من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام

حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...

تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ...

تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ...

تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ...

تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم

در انتظار خواهم گريست و انتظار...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مثل تنهایی یک چلچله در کنج قفس
بند بند وجودم همه در حسرت یک پروازند
من به پرواز نمی اندیشم
به تو می اندیشم
که تو زیباتر از اندیشه یک پروازی​
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما دو تن مغرور
هر دوو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
ای خیالت خاطر من را نوازش بار
بیش ازین در من صبوری نیست
بی تو من تنهای تنهایم
من به دیدار تو می آیم
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
در زندگی زخم هایی هست که روح انسان را

در انزوا مثل خوره می تراشد ...

این دردها را نمی توان به کسی گفت ،

و اگر بگویی باور نمی کنند و می گویند عجیب

و استثنایی است .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا