دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.روزی هزار بار برای خودتان بنویسید «عزت نفس»: روی آینه، کف دست، گوشه کتاب، روی یخچال، آلارم موبایل. با خط قرمز هم بنویسید ترجیحأ. که هی جلوی چشم‌تان باشد که باباجان! خط قرمزِ هر رابطه‌ای - کاری و عشقی و عاطفی و رفاقتی و خانوادگی «عزت نفس» است. که هی حواس‌تان باشد اگر دارید به خیال خودتان رابطه‌ای را نجات می‌دهید، توی عملیات نجات، کرامت انسانی خودتان را فدا نکنید. توی اتاق عملش هم اگر لازم باشد، دست و سر و گوش و چشم و مری و معده را دور می‌اندازند که قلب و مغز زنده بماند. آقاجان! از خودتان هم اگر گذشتید از «خود»تان نگذرید؛ ها؟ «خود»تان را که از سر راه نیاورده‌اید. آورده‌اید؟ روی دست خودتان که نمانده‌اید. مانده‌اید؟

#حسین_وحدانی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لب فرو بسته ام از ناله و فریاد ولی............دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است
گریه و خنده آهسته و پیوسته من..............همچو شمع سحر آمیخته با یکدیگر است
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست......ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

رهی معیری
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند
آرام گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد وارد خانه پر مهرو صفایم گردد
یه سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شستو شوی دل هاست
شرط آن داشتن دل بی رنگ وریاست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آدمها، قرار نیست یکدیگر را فقط با مرگ و از این دنیا رفتن از دست بدهند...
آن لحظه که همسرت ، لباس جدیدش را میپوشد و دور خودش می چرخد، اگر سر بلند نکنی و ستایش نشود ، اولین قدم را برای از دست دادنش برداشته ای
وقتی هر صبح با اشتیاق در چشمانت نگاه می کند شاید که تو در آغوشش بکشی و بگوئی مطمئن باش من هستم و تو بی تفاوت ، بلند میشوی و میگوئی دیرم شد...قدم بعدی ست....

آن لحظه که دررستوران مقابلت می نشیند و تو بی توجه به چشمان بی قرار او، به میز کناری نگاه می کنی، دلش را شکسته ای....
آن وقت که روز سالگرد ازدواجتان را فراموش می کنی و يا شبهای تولدش را، باز هم قدمى دیگر برداشته ای..

اگر یادت نباشد که چه رنگی را دوست دارد ، اگر تفاوت موهاى امروز و ديروزش را تشخیص ندهى
اگر به انگشتانش نگاه نکنی
اگر تفاوت لبخندش را ندانى
اگر موهاى سفيدش را ستايش نكنى
اگر پا به پایش نخندی و دل به دلش ندهی ، کودکی کردن در کنار تو را فراموش می کند ...

وقتی آرام آرام خانه ات رنگ سکوت می گیرد و صدای خنده های بی هوای او در هیچ کجا نمی پیچد، وقتی با اشتیاق می نشیند پای سریالهای عاشقانه ، باید بدانی که یک چیز مهم را در وجودش کم دارد....
عاشقی کردن را از یادش برده ای که حالا دنبال خیلی چیزها، یا در کتابها می گردد و یا در فیلمهای خیالی...

او می داند که مردانگی سخت است و کشیدن بار زندگانی بر دوش یک مرد سخت تر...برای همین است که پابه پای تو کار می کند
میداند که باید بارى هرچند كوچك را از روی شانه هایت بردارد....
در تمام آن لحظه ها که او از زنانگیش فاصله می گیرد تا تو را تنها نگذارد ، اگر یادت برود که مراقبش باشی، آرام آرام و شاید برای همیشه از دستش بدهی....
زنها می خواهند تكيه كنند حتى رئیس جمهور هم که باشند ، دلشان تکیه گاهی امن می خواهد، دلشان می خواهد یکی نازشان را بکشد ، قربان صدقه همه چیزشان برود ،
اگر نگذاری سر بر شانه احساس تو بگذارد
اگر همیشه ساكت و تنها باشد و آرام آه بکشد ... رفته است ....

و زنها وقتی می روند دیگر وقت برگشتن همه چیز را نمی آورند ...


ما هر کسی را طوری می کشیم ؛
بعضی از آن ها را با گلوله
بعضی از آن ها را با حرف
و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم
و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آن ها نکرده ایم !
 

کلبه تنهایی من

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آدمها، قرار نیست یکدیگر را فقط با مرگ و از این دنیا رفتن از دست بدهند...
آن لحظه که همسرت ، لباس جدیدش را میپوشد و دور خودش می چرخد، اگر سر بلند نکنی و ستایش نشود ، اولین قدم را برای از دست دادنش برداشته ای
وقتی هر صبح با اشتیاق در چشمانت نگاه می کند شاید که تو در آغوشش بکشی و بگوئی مطمئن باش من هستم و تو بی تفاوت ، بلند میشوی و میگوئی دیرم شد...قدم بعدی ست....

آن لحظه که دررستوران مقابلت می نشیند و تو بی توجه به چشمان بی قرار او، به میز کناری نگاه می کنی، دلش را شکسته ای....
آن وقت که روز سالگرد ازدواجتان را فراموش می کنی و يا شبهای تولدش را، باز هم قدمى دیگر برداشته ای..

اگر یادت نباشد که چه رنگی را دوست دارد ، اگر تفاوت موهاى امروز و ديروزش را تشخیص ندهى
اگر به انگشتانش نگاه نکنی
اگر تفاوت لبخندش را ندانى
اگر موهاى سفيدش را ستايش نكنى
اگر پا به پایش نخندی و دل به دلش ندهی ، کودکی کردن در کنار تو را فراموش می کند ...

وقتی آرام آرام خانه ات رنگ سکوت می گیرد و صدای خنده های بی هوای او در هیچ کجا نمی پیچد، وقتی با اشتیاق می نشیند پای سریالهای عاشقانه ، باید بدانی که یک چیز مهم را در وجودش کم دارد....
عاشقی کردن را از یادش برده ای که حالا دنبال خیلی چیزها، یا در کتابها می گردد و یا در فیلمهای خیالی...

او می داند که مردانگی سخت است و کشیدن بار زندگانی بر دوش یک مرد سخت تر...برای همین است که پابه پای تو کار می کند
میداند که باید بارى هرچند كوچك را از روی شانه هایت بردارد....
در تمام آن لحظه ها که او از زنانگیش فاصله می گیرد تا تو را تنها نگذارد ، اگر یادت برود که مراقبش باشی، آرام آرام و شاید برای همیشه از دستش بدهی....
زنها می خواهند تكيه كنند حتى رئیس جمهور هم که باشند ، دلشان تکیه گاهی امن می خواهد، دلشان می خواهد یکی نازشان را بکشد ، قربان صدقه همه چیزشان برود ،
اگر نگذاری سر بر شانه احساس تو بگذارد
اگر همیشه ساكت و تنها باشد و آرام آه بکشد ... رفته است ....

و زنها وقتی می روند دیگر وقت برگشتن همه چیز را نمی آورند ...


ما هر کسی را طوری می کشیم ؛
بعضی از آن ها را با گلوله
بعضی از آن ها را با حرف
و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم
و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز برای آن ها نکرده ایم !
چقدر این قشنگ بود عالی بود عالی ،دقیقا حقیقته ،
یه زن مگه چجوری میمیره؟ با بی توجهی از عشقش خورد میشه میشکنه ،میمیره
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم كسي را كه دوست دارد
يادش نميرود...
و در لحظات مهم اولین کسی که به سراغش میرود اوست.
اگر یادش رفت...
اگر فراموشش شد
اگر اولویتش نبودی
بدان و به خاطر بسپار که دوست داشتنی در کار نبوده است!


سال نو مبارک:gol:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چقدر این قشنگ بود عالی بود عالی ،دقیقا حقیقته ،
یه زن مگه چجوری میمیره؟ با بی توجهی از عشقش خورد میشه میشکنه ،میمیره

خیلی ممنونم
بله خیلی اوقات ما افراد با کم توجهیمون از بین میبریم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زندگی خیلی وقته که یه بازی عجیب راه انداخته!
میدونی منظورم چیه؟!
راستش فکر کنم شبیه یه شوخیه؛خودش اول بازی رو شروع میکنه،
یه کشیده محکم میزنه تو گوشت!
اما ادامه بازی به تو بستگی داره،
اگه بزنی زیر گریه، دومی رو هم میزنه،
میدونی چرا؟!
چون از آدم ضعیف بدش میاد...
ولی اگه تو روش وایسی و تو چشمات رنگ ترس رو نبینه قضیه خیلی فرق میکنه؛
زندگی آدمای قوی رو خیلی دوست داره...
درست مثل اون بچه حاضرجوابی که بزرگترا بعد از هربار مزه ریختنش، جلوی روش نمیخندن که روش زیاد نشه ولی از جنمش خوششون میاد!
خیلی عجیبه نه؟!
زندگی همیشه همینقدر عجیبه...
اینارو گفتم که بدونی هرچقدم که بهت سخت بگیره ولی تو دلش هیچی نیست،
اگه یه وقت هم چیزی بهت گفت تو به دل نگیر...
فقط قوی باش
اونوقت عاشقت میشه...
قوی باش
فقط همین...

#ساغر_سردشتی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل است دیگر....
یک وقت هایی می شود همانی که دوست نداری
می شود دنیای بغض و دلتنگی
گاهی بهانه گیر می شود،یک وقت هایی هم بی تاب می شود
حالا بیا و بی محلی کن مگر فایده دارد؟
حرف خودش را می زند و کار خودش را می کند!
هی تنگ می شود،تنگ می شود و دستِ آخر مچاله می شود تویَت
درد می گیرد و کم کم می رسد به گلویت که بغض می کند
و بعد چشم هایی که داغ می شود
و هق هق هایی در تنهایی شب که بی جواب است
می دانی!......دل که گناهی ندارد.
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مردی که تو را ندارد ، شب ها به آینه می گوید شب بخیر . آرام مثل یک مُرده در رختخواب کهنه دلگیرش دراز می کشد ، تا صبح به سقف خاکستری سلولش نگاه می کند ، به تو فکر می کند ، به داشتنت ، نوازش کردنت ، بوسیدنت ، نوشیدنت . فکر می کند و روز از راه می رسد ، مجهز به سلاح روشنایی دردناکی که نبودن تو را به رخ می کشد . 
صبح که شد ، مرد بیچاره از بین نقابهای مختلف یکی را به صورتش می زند ، با لبخند به شهر می پیوندد و سعی می کند در هر گوشه شهر ، در هر نگاه ، در هر دست ، در هر لبخند تکه ای از تو را پیدا کند ، که نیست . شهر پر از صداست ، و از صدای تو عاری . 
مرد ، عصرها عابر کور و کر و لالی است که بیهوده بین مردم است . نه می بیند ، نه می شنود ، نه حرف می زند . کاری ندارد با جهانی که از تو خالی مانده .
به مرد ، بعد از تو سخت می گذرد .
#حمیدسلیمی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مردهای عزیز. غصه دار است! مرد های خوب، کارمند های دولتی، مدیر عامل شرکت های زنجیره ای،کارخانه دار ها، ورشکسته ها،مغازه دارها،راننده های عزیز،پلیس های وظیفه شناس،مهندس ها،پزشک های تحصیل کرده؛ غصه دار است.
غصه دار است که ما زن ها می دانیم نفر دوم یعنی چه.می دانیم مشترک مورد نظرمان در چه حالی ست؛ که انتظارمان به هیچ جایی نمی رسد. غصه دار است که باورمان نمی شود اتوبوسی که رفت آخرینش بود، هواپیمایی که پرید به مقصدمان نمی رسد؛ قطاری که رفت صندلی خالی نداشت.

غصه دار است که ما زن ها می دانیم نفر دوم بودن یعنی چه. می دانیم حقمان همین بوده؛ سهممان از ده انگشت،پنج انگشت است.
غصه دار است که ما زن ها می دانیم نباید به زیر پایمان مطمئن باشیم،که وقتی میوه ها را توی سینک می اندازیم به چیزهای غم انگیزی فکر می کنیم.

آه مردها،مردی های ریش دار و صداهای غمگین.قبول است که شما دوستمان دارید. شما چیزی را با چیزی تاخت نمی زنید. اصلا قبول است که عاشقید، وسط بدبختی ها به صورت ما فکر می کنید. قبول که هیچ وقت تنهامان نمی گذارید،کافی ست تلفن کنیم. اصلا قبول است که می گویید نگران چیزی نباشیم، دستتان را مشت می کنید روی قلبتان؛ دلتنگمان که می شوید سیگار می کشید. به الوچه فروش های دربند تراول های صد هزار تومانی می دهید و میگویید "برای خانمَم".

اما ما زن ها می فهمیم. ما انتهای جمله ی " امروز دوستم نداری" بغضمان می گیرد. ما پشت مکالمه های شما انقدر منتظر می مانیم که فکر میکنیم صدایتان را برای همیشه از دست داده ایم. پیراهنتان را که از ماشین لباسشویی در می اوریم جای خالی دست هاتان گلویمان را می گیرد‌.
ما زن ها وقتی رو به روی تلوزیون می شینیم و خانم بازیگر می گوید : «نمی خوام به روزایی برسم که وقتی پیش منی به فکر اونایی…یا وقتی من به فکر توام، پیشم نیستی» گریه می کنیم. ما زن ها با جوراب های زمستانی و دهانی که بوی استامینوفن می دهد روی مبل مچاله می شویم و موقع حل کردن جدول گریه می کنیم. ما منتظر می مانیم، شبیه چهارده سالگی برای یک شب بخیر ساده، یک روز خوبی داشته باشی منتظر می مانیم و گریه می کنیم. سرمان را که روی سینه تان میگیرید حساب می کنیم با چه قدر اشک جبران می شوید. بازهم بوی بودنتان باورمان می شود. با خودمان مدام تکرار میکنیم فقط عاشق من است. می گوییم همیشه اشتباه می شود. دنیا بی رحم است. ما به افتر شیو های توی توالت را نگاه می کنیم و دلمان برای صورتتان تنگ می شود. گریه می کنیم و خوب می دانیم کجا هدر می روید. و ادمی که خوب می داند، چه قدر خوب و کافی غمگین است. و ادمی که خوب می داند،فقط با پنج انگشتتان از سقوط رها نمی شود! و آدمی که خوب می داند؛ زمزمه می کند: " چیزی رو که به اونا نتونستی بگی به من بگو، بگو خداحافظ".

#الهه_سادات_موسوی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آغوش‌ات
تنها سرزمینِ من شد
نگران نباش!
جیبم را
از بوسه‌هایت پُر کرده‌ام
دیگر برایم فرق نمی‌کند
جهنم، بهشت!
یا
میدانِ جنگ

#سایبر_هاکا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
و چشم های تو
همان کافه ی دنجی است که...
قهوه هایش حرف ندارد...

#سوسن‌_درفش

📃 @
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عاشقم باش و کنارم بمان​
بگذار آوازه ی عشقمان چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند​
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند​
 

toghrol1

کاربر بیش فعال
دل ما نامه گم کرده در اعماق سکوت...و سکوتی که همین نزدیکی است... در سراپرده اسرار نهان...در خیال رخ دوست...در نگاه من و تو... و چه نیکوست غم دل ز یکی پاک کنیم
"آشنای دور"
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راستش را می گویند که
سن فقط یک عدد است.
این را وقتی که پدر بزرگ با حوصله مو های مادربزرگ
را شانه می زد به چشم دیدم
وقتی مادر بزرگ مثل بچه ها سرش را روی سینه پدربزرگ گذاشت دیدم که
سن فقط یک عدد است.
میدانی ؟!
باید اهلش باشی
باید یک نفر باشد که میان این همه شلوغی و همهمه
فقط تو را بخواهد و تو، او را
همین کافیست
بقیه اش فقط می شود بهانه!

سهیل_هدایتی
 

toghrol1

کاربر بیش فعال
دل ما را غم ایام ببرد است زِ یاد... خانه ای ساخته ایم از دل و از غصه و یاد
دمیشیدیم داها یول بیر دییروخ، سنن ائیراخ... گویلیم استیر سنی بیر گون گوروشاخ بیردا گئوراخ
گفتم از تلخی ایام غم از حد بگذشت... شادکامی همه شد تلخی و بر من بگذشت
"آشنای دور"
 

کلبه تنهایی من

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خداوندا
به مذهبی ها بفهمان که
مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیایید
پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد
خدایا
صدای افکار بعضی از ادمهایت راخاموش کن
تاصدای تورا هم بشنوند
انقدر غرق در قضاوت هستند
که فراموش کرده اند
قاضی تویی....
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قوی گئنه آیری قالاق، آیری قالاق عیب ائلمز
گئنه عشقین سازی‌نی آیری چالاق، آیری چالاق عیب ائلمز
حسرته دؤزمه‌دن آرتیق الیمیزدن نه گلیر؟
قوی بو حسرت‌لر الینده قوجالاق، عیب ائلمز
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا