دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
بی تو مردم مردم
گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
روی تو را کاشکی میدیدم
شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن سر
که عجب عاقبت مرد؟
افسوس! کاشکی میدیدم
من به خود میگویم
چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد.......

 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا میتوان در این جهان پای گذاشت و حتی برای لحظه ای زودگذر در اندیشه ی عشق تو نبود....؟
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
در صبح آشنایی شیرینمان تو را
گفتم که مرد عشق نئی باورت نبود
در این غروب تلخ جدایی هنوز هم
میبینمت چو روز نخستین ولی چه سود
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
واااااااااااااای چرا هیچکی اینجا هیچی نمیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من تنهایی خسته میشم خب
این همه آدم اینجاست هیچکی دل نداره؟
:w13::w13::w13:
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز

چه بیهوده رهایم کردی
چه بیهوده از من گذشتی و مرا در انبوه اشکهایم رها کردی
چه ساده گذشتی
کجا رفت آن همه دم زدن از علاقه ای گفتی و نبود.... دیده نشد....
تازه میبینم که نیستی که نبودی ... از آغاز نبودی و من تنها در خیالم میپنداشتم تو را
کاش میبودی....
کاش در سایه های مه آلود رویاهایم گم نمیشدی....
کاش چون گذشته میرقصیدی در خاطراتم...
کاش میشد باور کرد که نیستی.... که نخواهی بود....

 

terajedi21

عضو جدید
من دو سه بار اومدم ولی متوجه نشدم که باید چی بگم:surprised:شعر کپی کنیم یا خودمون بگیم که در بخش ادبیات ابرومون میبریم دیگه اینجا نشه خوبه:D.
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دو سه بار اومدم ولی متوجه نشدم که باید چی بگم:surprised:شعر کپی کنیم یا خودمون بگیم که در بخش ادبیات ابرومون میبریم دیگه اینجا نشه خوبه:D.
دوست عزیز هرچی دلت میخواد ، از خودت یا از هر بزرگوار دیگه فرقی نداره
بیشتر از اینکه به ادبیات ربط داشته باشه به دل ربط داره

ممنون از حضورتون
 

hamed6336

عضو جدید
خدایش اینطوری بود حال و روزم..................خدایش حقم اگه بسوزم
منو از دست حرفات خسته کردی...............خدایش بد منو وابسته کردی
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزي يك مرد ثروتمند ، پسر بچه كوچكش را به يك ده برد تا به او نشان

دهد مردمي كه در آن جا زندگي م ي كنند چقدر فقير هستند . آنها يك روز و

يك شب را در خانه محقر يك روستايي به سر بردند.

در راه بازگشت و در پايان سفر، مرد از پسرش پرسيد نظرت در مورد مسافرت مان چه بود

پسر پاسخ داد :عالي بود پدر

پدر پرسيد آيا به زندگي آن ها توجه كردي ؟

پسر پاسخ داد

فكر مي كنم

پدر پرسيد چه چيزي از اين سفر ياد گرفتي؟

پسر كمي انديشيد و بعد به آرامي گفت :فهميدم كه ما د ر خانه يك سگ

داريم و آن ها چهارتا . ما در حياط مان فانوس هاي تزئيني داريم و آ نها

ستارگان را دارند . حياط ما به ديوارهايش محدود مي شود اما باغ آنها

بي انتهاست. زبان مرد بند آمده بود

در پايان حرف هاي پسر، . پسر اضافه كرد متشكرم

پدر كه به من نشان دادي ما واقعأ چقدر فقير هستیم
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دو سه بار اومدم ولی متوجه نشدم که باید چی بگم:surprised:شعر کپی کنیم یا خودمون بگیم که در بخش ادبیات ابرومون میبریم دیگه اینجا نشه خوبه:D.


فرقی نداره
اینجا مثل بخش ادبیات سخت نیست
از اسمشم معلومه دیگه هرچی بخوای میتونی بنویسی عزیز
:w12:
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچی نگفت....
نگامم نکرد....
فقط با نرمی انگشتاش خیسی سرخ گونه هامو نوازش کرد....

و من دانستم که در پی باد دویدن قرار این دل بی قراره....
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم
آه میبینم میبینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
من چه دارم که تو را درخور؟ هیچ
من چه دارم که سزاوار تو؟ هیچ
تو همه هستی من... هستی من...
تو همه زندگی من هستی
تو چه کم داری؟ هیچ
تو چه داری؟ همه چیز
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من دیر زمانی ست که میپندارد
دوستی نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ی ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگ دل است آنکه روا میدارد جان این ساقه ی نازک را دانسته بیازارد
 

nirgiya

عضو جدید
قطار ميرود
تو ميروي
تمام ايستگاه ميرود
و من چقدر ساده ام
كه سال هاي سال
در انتظارتو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
وهمچنان
به نرده هاي ايستگاه رفته
تكيه داده ام...................
 

nirgiya

عضو جدید
بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند
سالها..هجري و شمسي..همه بي خورشيدند
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
قطار ميرود
تو ميروي
تمام ايستگاه ميرود
و من چقدر ساده ام
كه سال هاي سال
در انتظارتو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
وهمچنان
به نرده هاي ايستگاه رفته
تكيه داده ام...................



مرسی عزیز که اومدی..........

شاید اگر من در کنار قطار رفته نمی ایستادم.... پروانه ها ادعای عشقم را نمیپذیرفتند...
 

nirgiya

عضو جدید
در پي دوست همه جاي جهان را گشتند
كس نديدند در آيينه به خود خنديدند.....
 

nirgiya

عضو جدید
چرا عاقلان را نصيحت كنيم؟
بياييد از عشق صحبت كنيم

تمام عبادات ما عادت است
به بي عادتي كاش عادت كنيم

چه اشكال دارد پس از هر نماز
دو ركعت گلي را عبادت كنيم

...............
 

esul

عضو جدید
نعره های بی امونم گوش آسمونو کر کرد
تا که فریادمو نشنید که داره دیر میشه برگرد

من که جاشو پر نکردم شاید اصلا نمی دونه
آی به گوشش برسونید یکی اینجا نگرونه
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا