دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ghazaliii

عضو جدید
دانستی اگر سوز شبانروز مرا / دامن نزدی آتش جانسوز مرا

از خنده دیروز حکایت چه کنی / بازآی و ببین گریه امروز مرا . . .
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل آبي احساساتم ميگرفت هنگام غروب،اگرانتظارسپيده بيهوده
بود
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم براي کسي تنگ است ..
که طلوع عشق را به قلب من هديه مي دهد
دلم براي کسي تنگ است ..
که با زيبايي کلا مش مرا در عشقش غرق مي کند
دلم براي کسي تنگ است ..
که تنم آغوشش را مي طلبد
دلم براي کسي تنگ است ..
که قلبم براي داشتنش عمرها صبر مي کند ... !!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذار برود هر آنچه دلتنگی هست. من می آیم اما .... چه فایده که تو نمی مانی. گویا با هر آمدنی رفتنی هست. ما با همیم ... گرچه دور اما. نزدیکتر از هر نفس به هم. همین ما را بس است ...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره

، رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره

، وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

، قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره
....................




من نیازم تو رو هر روز دیدنه ، از لبت دوست دارم
شنیدنه
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وحشت از عشق که نه
ترسم از فاصله هاست........

وحشت از غصه که نه
ترسم از خاتمه هاست........

ترس بیهوده ندارم صحبت
از خاطره هاست ...

صحبت از کشتن ناخواسته
عاطفه هاست......

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم یه خدامیخواد که ازم نپرسه چته فقط بغلم کنه وبدون اینکه سوالی بپرسه اجازه بده گریه کنم...نمیخوام اشکاموپاک کنه...نمیخوام شرط بزارم که ای خدا اگه اینو حل کردی قول میدم اینطور شم اونطور شم...نه من فقط یه خدا میخوام خودش همه چیو بدونه...یه خداکه دروغامو باورنکنه
 

لاوي

عضو جدید
چجوری میتونی اینقدر بد باشی...چجوری مثل قاتل های حرفه ای کارت که تمام شد با دیگران خوش و بش میکنی
واقعا چجوری میتونی اینقدر بد و نفرت انگیز باشی!!؟؟
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید
فکر کنیم ، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم
 

Elham 6661

عضو جدید
چشم هایم را کور می کنم. پاهایم را می شکنم انگشت هایم را بند بند می برم. سینه ام را می شکافم. حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم. اما قلبم را به بیگانه نمی دهم... دکتر علی شریعتی
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زير چتر خيال
روياي مست مهتاب
با زلفهاي پريشان روي پيشاني
خيس از باران
و مست از مي ناب
در پي آغوش و بوسه‌اي پنهاني
و گرماي عشق دويده به زير پوست
و تپشهاي دلي بي تاب
شعله‌هاي آتش و صداي هيزم
سرماي باد و باران
دستاني سرد و صورتي داغتر از پرتو خورشيد
خنده‌هايي پرشور
و نوايي دلکوک
و دلي فارغ از هرچه که بايد باشد و نيست
و بي خيال هر چه که هست
او پي اين رويا مست و پرشور، دوان
و به دنبال او ديو بي رحم زمان
............
و صدايي پر ز نهيب ،اندکي هم نگران
برخيز! باز خواب مي بيني ؟
و دلي سرگردان
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در دل آسمان
وسعت حضورت چنان پيداست
که هرچه رنگ مي بينم
تو به چشمم مي آيي
هرچه آبي ، سفيد ، نقره‌اي ، طلايي ست
خيال مي کنم تويي
و خيالت نفسم را به شماره مي اندازد
حتي اگر نبينمت:heart:
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به چشمانم نگاه کن!
به يکباره زخمهاي مرا فرياد مي زنند
و حنجره‌ام
پشت ميله‌هاي سکوت زنداني ست
فروغ مي خوانم
دلم اشک مي ريزد
هرچه بيشتر مي خوانمش بيشتر مي فهمم چرا آنقدر سردش بود که انگار هيچوقت گرمش نخواهد شد
من مي دانم مادرش چرا مي گريست و او چرا براي روزنامه پيام تسليت فرستاد
صدايي مي آيد
خوب گوش ميکنم
نه، انگار خواب ديده‌ام
همه‌چيز در سکوتي ژرف غرق شده است
و آن صدا
تنها صداي لرزش اشکي بود که بر گونه‌اي غلطيد
و بر پهنه‌ي کاغذ پخش شد
و احساسي که بر بن بست قلبي پنجه مي ساييد
بيهوده بي هوده
 

Elham 6661

عضو جدید
همای اوج سعادت به دام ما افتد ، اگر تو را گذری بر مقام ما افتد ، حباب وار براندازم از نشاط کلاه ، اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد ، شبی که ماه مراد از افق طلوع کند ، بود که پرتو نوری به بام ما افتد
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکبار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس
نگو... نگو که روياي


دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم
گرچه به ظاهر جسم


خسته است، ولي دلم دريايست... تاب و
توانش بيش از اينهاست.


دوستت دارم و تاوان آن هرچه
باشد
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساده بگویم؛
در این هیاهوی شلوغ گیج شده ام،
سر درد امانم را بریده،
بفهم...دلم هوای بودنت را کرده
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینکه چقدر از آن روزها گذشته،
یا اینکه چقدر هردویمان عوض شده ایم،
یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم...
اصلا مهم نیست
باز باران که ببارد
...هر وقت که می خواهد باشد
دلم هوایت را می کند
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]مثل گنجيم گران سنگ كمي وسوسه آميز ولي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] دزد هم مايل دزدين ما نيست، بيا برگرديم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]خودمانيم ببين، ما دلمان را به تو قسمت كرديم [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] عشق در حيطه فهميدن ما نيست، بيا برگرديم[/FONT]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فارغــم ار كفـر و ديـن و مـاه و مـن با خـيالت بـي خـبر از خــويشتـن
هـر سـر مـويم زند فــــرياد دوست كـفر من ، ايـمان من، ديـدار اوست
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
کار سختی نیست
تغییر جایگاه ِ آدمها توی دلت؛
وقتی قرار است یک دوست معمولی
یک هم صحبت گاهی به گاهی
یک رفیق لحظه های خوب
یک دفعه تبدیل بشود به یک دوست صمیمی تر
به یکی که رفیق تمام لحظه هاست
به یکی که بیشتر از بقیه رویش حساب میکنی...
اما
امان از اینکه بخواهی راه ِ رفته را، برگردی؛
سختی کار آن وقتی است
که بخواهی
یکی را که عزیز ِ دلت بوده
آرام ِجان لحظه هایت بوده
عزیزِ همیشه و هنوزت بوده
برگردانی و بنشانی در جایگاه یک دوست معمولی؛
- یکی مثل همه -
که گاهی هست و گاهی نیست


تلخ میگذرد
این روزها را میگویم
که قرار است
از - تو -
که آرام ِ جان ِ لحظه هایم بوده ای
برای دلم
یک انسان معمولی بسازم.....!!
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حسرتـــــ
چيزي نيست که به دلم مانده باشد
حسرتـــــ
چيزي ست که من ِ گذشته گريز را
به گذشته زنجير مي کند.
من به تعداد روزهايي که نديدمت
بودنت را به شکلي که بهتر مي بود اگر بود
بازسازي کرده ام
و کاري کرده ام
بيشتر لبخند بزني آن روزها!
و به خودم فحش داده ام بارها
که "خداحافظ" را
جور ديگري چرا نگفته ام مثلا آن عصر؟!
و يا...
و يا...
حسرتـــــ
هنوز در اولويت مرور آن خاطرات رخ نداده است......
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نمي دونم کجا از تو گذشتم که هيچ جايي شبيه روياهام نيست
مثل شن تو باد محکومم به رفتن اگر چه ناي رفتن تو پاهام نيست .......
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
به غم انگیزترین نوحه بنالی ای دل

كه دل انگیزترین نغمه سرا میمیرد

شمع دلها همه گو اشك شو از دیده بریز

كاخرین كوكبة ذوق و صفا میمیرد


هر كجا درد و غمی هست بمیرد به دوا

این چه دردیست خدایا كه دوا میمیرد

شهریار
 

mohandes soror

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی ای دل که غـــم عشق دگربار چه کرد ؟


چون بشـــــد دلبر و با یار وفادار چه کرد ؟


آه از آن نرگس جــــادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چــه کرد ؟


اشک من رنگ شفــــق یافت ز بی ‌مهری یار


طالع بی‌ شفقت بین که در این کار چه کرد ؟


برقی از منــــــزل لیلی بدرخشیــــد سحـــــــر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کــرد ؟


ســـــــــاقیا جام می‌ام ده که نگارنــــــده غیب

نیست معلوم که در پرده اســــرار چه کرد ؟


آن کــــه پرنقــــش زد این دایـــــره مینـــــایی

کس ندانست که در گردش پرگـار چه کرد ؟


فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت

یار دیرینـــــه ببینید که با یــــــار چه کرد ؟
 
آخرین ویرایش:

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در کنار او نشستم،بر نگاهش
دیده بستم

همچنان دریای
جوشـــــــــــــــــــــان،

گه خموش و گه خروشان،

مانده بودم مست و
حیـــــــران

گریه ام بی اختیار؛ های های های هــــــای

شد چو باران بهار؛ های های های هــــــــای

او زمن پا میکشید؛ های
های های هـــــــای

بر سرشکم میخندید؛ های
های های های...

او در پی آزار من بود!

بیــــزار ازین دیدار من
بود!

غمهای دل بی
گفتگـــــــــــو ماند

او رفت و از او
یـــــــــــاد او مــــــــــــــاند

همچون عطر گلها با
نسیمــــــــــی گذشت

رفت و دیگر بر نگشت!

او دلش با دیگــــــــران
بود

لب خموش و سرگــــــــران
بود

گریــــــــــه ها
گفتـــــــــــــــار من بود

و آن دم تلخ و جگر سوز
،آخرین دیدار من بود!

او در پی آزار من بود!

بیــــزار ازین دیدار من
بود!

غمهای دل بی
گفتگـــــــــــو ماند

او رفت و از او
یـــــــــــاد او مــــــــــــــاند

همچون عطر گلها با
نسیمــــــــــی گذشت

رفت و دیگر بر نگشت
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فدای او شد و جان نيز هم
اين که می‌گويند آن خوشتر ز حسن
يار ما اين دارد و آن نيز هم
ياد باد آن کو به قصد خون ما

عهد را بشکست و پيمان نيز هم
دوستان در پرده می‌گويم سخن
گفته خواهد شد
به دستان نيز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل
بگذرد ايام هجران نيز هم
هر
دو عالم يک فروغ روی اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
اعتمادی نيست بر کار
جهان
بلکه بر گردون گردان نيز هم
عاشق از قاضی نترسد می بيار
بلکه از
يرغوی ديوان نيز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصف ملک سليمان نيز هم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوشتر از دوران عشق ایام نیستبامداد عاشقان را شام نیست
مطربان رفتند و صوفی در سماععشق را آغاز هست انجام نیست
کام هر جوینده‌ای را آخریستعارفان را منتهای کام نیست
از هزاران در یکی گیرد سماعزانکه هر کس محرم پیغام نیست
آشنایان ره بدین معنی برنددر سرای خاص، بار عام نیست
تا نسوزد برنیاید بوی عودپخته داند کاین سخن با خام نیست
هر کسی را نام معشوقی که هستمی‌برد، معشوق ما را نام نیست
سرو را با جمله زیبایی که هستپیش اندام تو هیچ اندام نیست
مستی از من پرس و شور عاشقیو آن کجا داند که درد آشام نیست
باد صبح و خاک شیراز آتشیستهر که را در وی گرفت آرام نیست
خواب بی‌هنگامت از ره می‌بردورنه بانگ صبح بی هنگام نیست
سعدیا چون بت شکستی خود مباشخود پرستی کمتر از اصنام نیست
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا