درد دل...

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدمت ، وای چه دیداری ، وای
این چه دیدار دل آزاری بود
بی گمان برده ای از یاد آن عهد
كه مرا با تو سر و كاری بود
 

Narges *

عضو جدید
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش میماندو از دور تماشا میکرد
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است

گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
:gol:
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوریم و
دوست نیستیم
نزدیک تر بیا
آن دورها که ایستاده ای
چه بخواهی چه نخواهی
دلتنگ میشوم
آن دورها که ایستاده ای
تنم دی ماه است
تبم بالا....

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین برگ سفرنامه باران این است

که زمین چرکین است...

هر وقت بارون میاد مردم برای اینکه خیس نشن دنبال سرپناهی می‌گردن؛ عابرین توی خیابون، دنبال یه ماشین می‌دوند ، آدم‌های داخل پیاده‌رو، مغازه‌ای رو پیدا می‌کنند و خودشون رو توش جا می‌دن، سواره‌ها هم سریع می‌خوان که به خونه برسن...
آخر کار رو که نگاه می‌کنی می‌بینی همه از دست بارون فرار کردن و دور هم جمع شدن و حالا دارن با هم گپ می‌زنن بوی گرمی صمیمیت‌ها همه فضا رو پر می‌کنه!...انگار بارون اومده بود که همه رو بارونی کنه ...آخه بارونی یعنی مهربون، پاک و دوست داشتنی!
برای همیشه ببار بارون!
:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
من گلي بودم
در رگ هر برگ لرزانم خزيده عطر بس افسون
در شبي تاريك روئيدم
تشنه لب بر ساحل كارون

بر تنم شراب شبنم خورشيد مي لغزيد
با لب سوزنده مردي كه با چشمان خاموشش
سرزنش مي كرد دستي را كه از هر شاخه سرسبز
غنچه نشكفته اي مي چيد
پيكرم فرياد زيبائي
در سكوتم نعمه خوان لبهاي تنهائي
ديدگانم خيره در روياي شوم سرزميني دور و رويائي
 

لاوي

عضو جدید
چه درد دلی دارم این دیگه درد نیست تبدیل به سرطان روح شده..
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام............................................................فقط همین!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چنان دل کندم از دنیا, که شکلم شکل تنهایی ست


ببین مرگ من را درخویش, که مرگ من تماشایی ست


مرا در اوج می خواهی, تماشا کن تماشا کن


دروغین بودم از دیروز, مرا امروز تماشا کن


در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حالما


همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها


فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم


دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم


گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم


به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم


رفیقان یک به یکرفتند مرا در خود رها کردند


همه خود درد من بودند گمان کردم که همدردند


شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند


به سوی اوج ویرانی پل پرواز منبودند



گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم


به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم


رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند


همه خود دردمن بودند گمان کردم که هم دردند



رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رهاکردند

همه خود درد من بودند گمان کردم که هم دردن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آغازگر یه رویای دل انگیز شبانه ست
چشم تو



جلوه گر قدرت آن بی همتاست
چشم تو شب بی پایان
وقت گریه شب بارانیــــست
چشم تو مثل دل من سیاه و تاریک است
دل من غمزده ای حیران است
دل من کویری خشک است
که در آن شقایقی روییده
دل من غمکده ای خاموش است
دل من بازیگر نقش بازیچه عشق است
دل من مثل شعرم است
غمگین وخاموش نرم است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی سپیدی همرنگ دانه های برف و گاهی سیاهی مثل آسمان شبهای دلتنگی ام ،

گاهی آنقدر گرم که قادری یخهای وجودم را آب کنی و گاهی آنچنان سردی که همچون آدمکی برفی بازیچه ی دست دیگرانم میکنی ،

گاهی بهار را برایم ارمغان داری و گاهی یادآور شبهای بلند یلدایی ،

گاهی شیرین بمانند شهدی و گاهی تلخ مثل موم ،

گاهی همانی که دوستش دارم و گاهی همانی که خودخواهی ،

و من حیران در این دوگانگی ام...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی یه آدم میگه

هیچکس منو دوست نداره ،

منظورش از هیچکس

یک نفر بیشتر نیست . . .

همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه !
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بغض سركشی دارم من امروز

دلم فقط یك صدا را می خواهد یك« صدا»
صدایی كه روزی آرامم می كرد........

صدایی كه وقتی از زمین وزمان خسته بودم

تنها راه آرامشم بود

او حرف می زد و من این طرف آرام اشك می ریختم
صدایی كه تنها تسكینم بود وقتی از دست مردم شهر عاصی بودم
صدایی كه..........
جیغ زدم
گریه كردم

رفتم بیرون

خودم را سرگرم كردم

نشد......نشد....آرام نمی گیرم
دلم آن صدا را می خواهد
هیچ چیز آرامم نمی كنم
گوشهایم ........

گوشهایم فقط آن صدا را می خواهد
بعید نیست بلایی به سر گوشهایم بیاید امشب......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به چه می خندی تو ؟
به مفهوم غم انگیزه جدایی
به جه می خندی تو؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش
به چه چیز؟
به نگاهی که چه مستانه تو را باور کرد
یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد
تو به این می خندی....
به دل ساده من که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نترس ...
گاهی می توان ملک بدون صاحب را برای فروش گذاشت ...
نمی گویم بخر . نه !!
دل آشوب من که خریدن ندارد ...
اما ...
فیلم بازی کن !
خودت را جای یک خریدار بگذار
و سری هم به این متروکه بزن ...
 

tingting

عضو جدید
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
می ترسم
یه روزی
برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا
کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو
داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

یه روز همین جا توی اتاقم
یدفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که می بست
میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
اون خوابه
نمیخوام
بدونه
واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
یه کاغذ
یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیونه
یه نامه
که خیسه
پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
از عجایب عشق این است:
تنها همان اغوشی آرامت میکند
که دلت را به درد می اورد.



 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، كشتی؛ تا یك لقمه بیشتر بخورم
یادت هست؟
شدی خلبان، ملوان، لوكوموتیوران؛
می گفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی
خانوم طلا بشی
و من عادت كردم كه هر چیزی را بدون اینكه دوست داشته باشم قورت بدهم... حتی
بغض های نترکیده ام را....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دِلَمــ بَرایــــِ آرامِشــــــِ صــــِدایَتــــــ

بَرایــــِ دوستَتـــــ دارَمـ هایتَــــــ
دِلَمــــــ ،
بَرایــــِ تـــــو
تَنــــــگ شـُـــدِهــ !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]جاي خاليت[/h]
ایـن جـا هـاے خـالـے کـه نـبـودنـت را

به رُخـم مـے کـشـنـد

چـه مـے دانـنـد . .
...
فـرهـادتـــ شـده اَم ، بـا تـمـام زنـانـگـے اَم

و چـه شـب هـا کـه

خـواب ِ شـیـریـنـَت را نـمـے بـیـنـَم . . .



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم بشكنه حرفي نيـســـــت !!!

حقيقـــــــــت رو ازت ميخوام

بهم راحـــت بگــو ميري

حالاكه سرده رويـــــاهام


نمي دونم كجـــــا بود كه !!!

دلــــــــــــــت رو دادي دست اون

خودت خورشيـــد شدي بي من

من دلتنگيــــه بـــــارون

يه وقت فكـــــــره منم كن كــــــه

دلــــــــــم داغونــــــــــه داغونـــــــــــــه..
...!!!

تو ميري عــــــاقبت با اون

كــــه دستام خالي ميمونه
 

Similar threads

بالا