درد دل...

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
به نام آنکه آفريدمرا تادوست بدارم تورا بي آنکه بدانم چرا؟
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ما ميترسيم از هجرت دوست کاش ميدانستيم . روزگاري که به هم نزديکيم چه بهايي دارد. کاش ميدانستيم حس دلتنگي هر غروب چه دليلي دارد...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
شاد بودن بزرگترين انتقامي است که مي توان از زندگي گرفت...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
تنها شادي زندگيم اين است. که هيچ کس نمي داند چقدر غمگينم....
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز می گفتی:

- همین فردا
امروز می گویی:

- همین فردا
فردا که آید نیز خواهی گفت:

- باشد همین فردا، همین فردا....
ای مانده در ویرانه رویا

امروز را دریاب!
این آخرین فردا!!
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
دیروز می گفتی:

- همین فردا
امروز می گویی:

- همین فردا
فردا که آید نیز خواهی گفت:

- باشد همین فردا، همین فردا....
ای مانده در ویرانه رویا

امروز را دریاب!
این آخرین فردا!!
عالی بود جناب حامدی نیا :cry:
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا !

آنکه در تنهاترین تنهائیم ، تنهای تنهایم گذاشت ...
تو در تنهاترین تنهائیش ، تنهای تنهایش نذار ...


 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
از انسان توقع عشق پاک را نداشته باش چون گل سرخ هيچگاه در مرداب نمي رويد.
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
کوه چون سنگ بود تنها شد يا چون تنها بود سنگ شد من که نه سنگ بودم و نه کوه چرا تنها شدم...??
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
آری دوباره در هم شکسته ام، از درد فراق و دوری و دوست داشتن من به نگاه معصومانه ی او، که جانم را لبریز از فدا کردن خود برای آن گل وجودم، پرپر می کند.
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بی من باش و از هر غصه ایمن باش .

تو بی من ساقی هر بزم و محفل باش .

تو از درد دل دیوانه غافل باش .

مرا ای آشنا بگذار و بی من دست هر بیگانه را بفشار .

تو بی من شاد خواهی بود تو بی من در کنار دیگری آرامش جاودان خواهی یافت .

و من بی تو ، چو شمعی زار خواهم بود به یاد لحظه های آخر دیدار خواهم بود .

******************************************
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم
...
از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
و اینگونه است که گاهی دلها

با نجوایی می شکنند ...

و سالها ...

و سالها

می گذرند ...

اما

دریغ

.

.

.

 

moji_arch

عضو جدید
تا حالا شده دلت بگیره؟
تاحالا شده اونقدر غصه داشته باشی که تا بخوای به یکیش فکر کنی یه دفه همه ی غصه هات آوار بشه روافکارت و همه ی اندیشه هاتو ویرون کنه؟
تا حالا شده بغض داشته با شی ولی اشک نشه,صدات بگیره,قلبت بمیره ولی باز خاموش باشی؟
حتی ببینی که یه دوست هم نداری که بخوای با هاش حرف بزنی؟
هیچ کس و هیچ چیز و هیچ جا نتونه بهت آرامش بده؟
بیای تو یه فضای مجازی برای خودت دردو دل کنی؟
برای من شده
خیلی هم شده
امیدوارم برای شما نشه:(
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
تا حالا شده دلت بگیره؟
تاحالا شده اونقدر غصه داشته باشی که تا بخوای به یکیش فکر کنی یه دفه همه ی غصه هات آوار بشه روافکارت و همه ی اندیشه هاتو ویرون کنه؟
تا حالا شده بغض داشته با شی ولی اشک نشه,صدات بگیره,قلبت بمیره ولی باز خاموش باشی؟
حتی ببینی که یه دوست هم نداری که بخوای با هاش حرف بزنی؟
هیچ کس و هیچ چیز و هیچ جا نتونه بهت آرامش بده؟
بیای تو یه فضای مجازی برای خودت دردو دل کنی؟
برای من شده
خیلی هم شده
امیدوارم برای شما نشه:(
آره اینی که میگی وضعیت الانه منه:cry:
میفهمم حرفتو
تنها بودم تنها ترم شدم
دوستام هم ............:cry:
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کسی وسعت اندوه مرا باور کرد؟

چه کسی؟

چه کسی روی سیاهم همه را شبنم کرد

چه کسی؟

چه کسی شاخه گلهای درونم همه راپرپر کرد؟

چه کسی؟

چه کسی بود که بشکست صدایم به سکوت؟

چه کسی؟

چه کسی سنگ صبور دل من خواهد بود؟

چه کسی؟

چه کسی غصه عالم همه را قسمت کرد؟

چه کسی؟

چه کسی دست مرا با دست گرمش گره ای خواهد زد؟

چه کسی؟

چه کسی نام مرا در تا به سحر زمزمه خواهد کرد؟

چه کسی؟

چه کسی..........................................
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است.
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
جا مانده است چیزی جایی كه هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد كرد ...
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
یافتن میلیونها دوست معجزه نیست ، معجزه این است که یک دوست پیدا کنی که توی میلیونها راه با تو بمونه
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
روزی فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم، شهر را به آتش می کشم ولی امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست.
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
خدایا رحم کن بر آنان که می میرند از ترس دوست داشتن و عشق را به خود حرام می کنند. پائولوکوئیلو
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید یک وقتی باشد که بتوان روی مهتابی های سقف خانه جایی برای دراز کشیدن درست کرد.سقفی که تا آسمان هفتم بلند باشد.ترس از افتادن این شایدها را واقعا به شاید تبدیل میکند.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من کوچ خواهم کرد

تا رفیع ترین قله ی خورشید

تا سپیدترین جاده ی امید

تا عمیق ترین لحظه نیایش

آنجا که دیوارها فاصله نیندازند

وکوچه ها نشان ازغربت دردل نداشته باشند

آنجا که اسمانش آبی است

شب هایش مهتابی ست

وعشق بیداری است

آنجا که دوستی ابدی ست

وزندگی پر ز معنی



جایی که در آن

روی گلبرگ سرخ گونه ی دلم

جای پای باران خالی ست...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آن زمان که خورشيد قلب من برای هميشه غروب کرد
آن زمان که خونی که در رگهايم جاری بود برای هميشه خشکيد

آن زمان که لبهايم برای هميشه بسته شد
آن زمان که افکارم من را تنها در ميان آسمان رها کردند
آن زمان که تنها جسمم از ميان رفت روحم به پرواز در آمد
آن زمان من مرده ام
وشب هنگام برای يک بار و آخرين بار من را در خوابت ببين
ببين که چگونه تمام استخوانهايم و تمام افکارم در گمنامی وتنهايی پوسيدند
و من از ميان رفتند
و آن لحظه من تنها يک چيز دارم
و آن خداوند يکتاست که بيشتر از هميشه به او نزديک شده
اما آنگاه مطمئن باش
که برای اولين بار از نبودن تو شادانم و افسوس گذشته را نخواهم خورد
زيرا در نبود تو خداوند را در کنار خود احساس می کنم
احساسی واقعی که از تمام وجودم سر چشمه ميگيرد
کوچه ای که ميان من و تو بود از فردا نگفت
از رويای زيبای دنيا نگفت
از سبزی دست های پر محبتت هيچ نگفت
کوچه ای ساکت بود بی خروش بی عشق بود
نميدانم چرا؟
[FONT=arial (arabic)]کوچه ای که ميان من و تو بود زيبا نبود[/FONT]
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوتاه ترين فاصله براي گفتن دوست دارم فقط يه لبخنده . . . . . . . . . . . نيشتو ببند !!

:surprised:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
«راه دور بود...
آسمان
مثل خاك
سوت و كور بود
مي‌پريد
بي‌درنگ
مي‌وزيد/
سوي بال‌هاي او
قلوه‌هاي سنگ
رفت و دور شد از آسمان سرد
روي خاك آشيانه‌اي نداشت
يك كلاغ خسته بود
قصه‌اي كه هيچ خانه‌اي نداشت»
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب شد که شکوه ها ز دل تنگ برکنیم
نالیــم آنـقــدر که جهـــان را خبـر کنیم
نشنیده ایم بوی وفا چون درین چمن
با چشم تر چو قطره شبنم سفر کنیم
پرســد اگر کســـی ز دل ناتــوان مــا
آهی ز دل کشیم و سخن مختصر کنیم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفته بودم چوبیایی غم دل باتو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
گربیایی دهمت جان،ور نیایی کشدم غم
من که بایست بمیرم چه بیایی،چه نیایی
 

Similar threads

بالا