علامه مجلسی و بزم شبانه اهل غنا
علامه مجلسی و بزم شبانه اهل غنا
شخصی خدمت مرحوم آیت الله محمدتقی مجلسی (رحمة الله)، پدر علامه محمدباقر مجلسی (رحمة الله) صاحب بحارالانوار رسید و عرضه داشت: ما همسایهای داریم که بسیار ما را آزار میدهد و شبها صدای عیاشی و موسیقی و تار و تنبورش بلند است و مزاحم ماست. وقتی اعتراض میکنیم، میگوید چهاردیواری اختیاری است. چه کنیم؟
مرحوم مجلسی (رحمة الله) فرمود: بسیارخوب. شما یک شب آنان را به منزل خود دعوت کن، من نیز خواهم آمد. او هم از عیاشان درخواست کرد که یک شب بزمشان را در منزل او بر پا کنند. شب موعود، قبل از همه مرحوم مجلسی (رحمة الله) آمد.
از جمله خصوصیات ایشان این بود که در عین حال که بهترین و عالیترین مرجع آن عصر بود، بهترین مبلغ نیز بود. به هر حال پس از ورود مرحوم مجلسی (ره) به آن میهمانی، عیّاشان نیز آمدند. همه تعجب کردند که آقای مجلسی (ره) در این جا چه میکند؟ از حضور علامه بسیار ناراحت بودند و دوست داشتند که ایشان برود تا آنها راحتتر کار خود را انجام دهند.
حیاء صفت بسیار خوبی است. بعضیها اگر اهل معصیت هم هستند، ملاحظه متدینان را میکنند. پس از لحظاتی، شخصی که رئیس این بزم بود از مرحوم مجلسی (ره) پرسید: شما این جا چه میکنید؟
ایشان فرمود: ما دعوت شدهایم. آن گاه مرحوم مجلسی (ره) فرمود: من قبل از صحبتهای شما سؤالی دارم. شما عیاران و کسانی که دم از مردانگی میزنید، به راستی چه خصوصیت بارزی دارید؟
آن شخص گفت: اگر نمک بخوریم، نمکدان نمیشکنیم.
مرحوم مجلسی (ره) فرمود: چرا دروغ می گوئید؟
پاسخ داد: نه، ما ادعای دروغ در کار نداریم. اگر شما یک مورد به ما نشان دادید، من سبیلهای خودم را میتراشم. مرحوم مجلسی (ره) فرمود: همین ادعای شما دروغ است. چه کسی بیشتر از همه به شما نمک داده است؟ واقعاً کسی جز خدا میشناسید که بیش از دیگران به شما نان و نمک داده باشد؟ خانه، زن، مال، سلامتی، هنر، عقل و هر چه دارید، از آن اوست. آیا چیزی دارید که ادعا کنید از آن او نیست.
آن شخص گفت: خیر، خدا بیشترین حق را به گردن ما دارد.
کسی بیشتر از همه به شما نمک داده است؟ واقعاً کسی جز خدا میشناسید که بیش از دیگران به شما نان و نمک داده باشد؟ خانه، زن، مال، سلامتی، هنر، عقل و هر چه دارید، از آن اوست. آیا چیزی دارید که ادعا کنید از آن او نیست
مرحوم مجلسی (ره) فرمود: آیا حقّش را ادا کردهاید و نمکدانش را نشکستهاید؟ آن مرد نتوانست پاسخی بدهد و همراه دوستانش آن جا را ترک کرد. صاحب خانه بیشتر ناراحت شد و گفت: آقای مجلسی، شما کار ما را مشکلتر کردید. اینها فردا ما را بیشتر اذیّت خواهند کرد و دیگر امنیّت نخواهیم داشت.
آیت الله مجلسی (ره) فرمود: نترس، اگر این کار را کردیم، برای خدا کردیم و جای دوری نمیرود. خدا خودش کارها را درست میکند.
سحرگاه فردا، درِ خانه مرحوم مجلسی (ره) را زدند. وقتی در را باز کرد، دید همان شخص دیروزی است. به دست و پای آیت الله مجلسی افتاد و گفت: آمدم بگویم شما راست گفتهاید، من خیلی نمک خوردم و نمکدان شکستم ولی تا به حال متوجه نبودم. من توبه میکنم. آیا میتوانید در بزم جدید ما نیز شرکت کنید؟
آیا تاکنون به نعمتهایی که خداوند به ما داده است، توجه داشتهایم. اگر خدای ناکرده به ما بگویند قلب شما نارحتی پیدا کرده و یا گلبولهای سفید خون شما بیش از اندازه شده و علامت سرطان است، چه میکنیم؟ آیا جز در خانه خدا جای دیگری میرویم؟ آیا فقط آن موقع باید به یاد خدا بیفتیم و اذعان کنیم که امور همه چیز به دست اوست؟ آیا این خلاف مروّت و مردانگی نیست؟ او که به ما محتاج نیست. پس این غفلتها و کفران نعمتها ظلم به خود ماست. فطرت ما میگوید که اگر کسی به ما لطف کرد، باید مردانگی کنیم و نمکدان را نشکنیم. هر کس در هر مقامی باشد، مرهون خداست و هیچ کس بیش از او بر انسان حق ندارد. اگر انسانها از باطن ما خبر داشتند، ما را رها میکردند. بنابریان، عزّت و آبروی ما از آن اوست. لطف اوست که کار بد ما را میپوشاند و کار نیک ما را نشر میدهد. آیا سزاوار است چنین خدای را معصیت کنیم؟