شيعه معتقده نمازي كه ميخونه از پيامبر بهش رسيده و سني هم همينطور و هر كدوم ميگن اون يكي اشتباه ميگه. سنيها به اعتقاد خودشون به قرآن و سيرهي پيامبر عمل ميكنن، شيعه هم به همين معتقده،
بسياري از اعتقادات شيعه از طريق ائمه و معصومين رسيده است. مثلا طرز وضو گرفتن و جمع خواندن نمازهاي يوميه (خواندن نمازهاي ظهر و عصر با هم و مغرب و عشا با هم)... . در اين موارد منابع بسياري هست كه در صورت تمايل معرفي ميكنم.يك آيه از قرآن بياريد كه نياز قرآن به تفسير توسط پيامبر و ائمه رو نشون بده. شما در آيههايي كه آورديد كلمهي تبيين بود و از پيامبر خواسته بود كه آيات قرآن رو براي مردم بيان كنه و معني تبيين يعني بيان كردن نه تفسير كردن و همانطور كه گفتم خيلي چيزها بوده كه پيامبر از آنها اطلاعي نداشته استخيلي قشنگ عنوان كرديد، اعتقاد شيعه بر اين است كه منجي نهايي امام زمان هم نام و هم لقب پيامبر است. در صورتي كه به عقيدهي بعضي فرق ديگر اسلامي حتي همچين آدمي
به دنيا نيامده است. به عنوان مثال فرقهي اسماعيليه (اسماعيل پسر امام صادق) يكي از فرق شيعه است...
"بر پايه اعتقادات اسماعيليان نخستين، هفتمين امام در ششمين دوره، يعنى دوره حضرت محمد (ص) و اسلام، محمد بن اسماعيل بوده كه اسماعيليان مرگش را انكار كرده، و در انتظار ظهورش به عنوان قائم و مهدى بوده اند."
با همان اطمينان و اعتقادي كه شيعيان به امام زمان دارند چند برابر بيشتر اسماعيليان به ظهور حضرت اسماعيل معتقدند و همان دلايل روايي و منطقي را اسماعيليان نيز دارند. و به همين ترتيب دهها فرقهي اسلامي و شيعي داريم كه هر كدام با دلايل روايي و منطقي خيلي محكم معتقد به امام زمان خود هستند.شك پلي است براي يقين
شما چطور مسلمان 12 امامي شدهايد؟ و يك مسيحي چطور مسيحي شده است؟
انتخاب دين توسط هر شخص بسته به اين است كه كجا به دنيا آمده است و اگر ما در اروپا به دنيا آمده بوديم اكنون مسيحي بوديم نه مسلمان 12 امامي و اگر در هندوستان به دنيا آمده بوديم بودايي بوديم نه مسلمان 12 امامي و اگر در آفريقا به دنيا آمده بوديم حتي ممكن بود مسلمان آفريقايي باشيم نه مسلمان 12 امامي اگر در ميان قبايل سرخپوستي يا در قطب شمال به دنيا آمده بوديم ممكن بود ؟؟؟ باشيم نه مسلمان 12 امامي و ....
ما به بهشت ميرويم چون در ميان مسلمانان به دنيا آمديم و يك مسيحي به جهنم ميرود فقط به اين خاطر كه در ميان مسيحيان به دنيا آمده است و هنر ما اين است كه در ميان مسلمانان 12 امامي به دنيا آمدهايم. در عدل خدا شكي نيست و اين تفكر با عدالت خدا سازگار نيست.
سلام،
"اختلاف در نحوه وضو گرفتن از اواسط خلافت عثمان پيدا شد و حتى عثمان در ابتدا به روش معمول بين شيعه وضو مىگرفت؛ ولى بعدا گرفتار شك و ترديد شد و على رغم مخالفت بسيارى از صحابه رسول خدا و از جمله حضرت على(ع) و ابن عباس برخلاف مرسوم و برخلاف سنت پيامبر(ص) به جاى مسح پاها را شست، بعداً بنى اميه مردم را مجبور به پذيرش نظريه عثمان كردند و تبليغات وسيعى در تأييد آن به راه انداختند. چنان كه در زمان حجاج ازابو مالك اشترى كيفيت وضوى رسول خدا(ص) را پرسيدند؛ او عدهاى از خواص قبيله خود را جمع كرد و پرسيد آيا شخص ناشناسى بين شماست؟ وى پس از اطمينان به اين صورت وضو گرفت: ابتدا صورت و سپس دستها را شستو بعد سر و پاها را مسح كرد. از اين روايت معلوم مىشود كه در زمان بنى اميه صحابه پيامبر كاملا در تقيه بودند وقدرت نداشتند برخلاف روش عثمان وضو بسازند.
براى آگاهى بيشتر ر.ك : وضوء النبى من خلال ملابساتالتشريع،على شهرستانى. نيز: سبع مسائل فقهيه، الشيخ جعفر سبحانى.
نكته ديگرى كه در آيه وضو قرار دارد اين است كه قرآن مجيد مىفرمايد: وامسحوا برؤسكم و ارجلكم و اين آيه، صراحت در لزوم مسح پا دارد؛ ليكن اهل تسنن به خاطر«نصب» ارجلكم آن را عطف به ما قبل «وامسحوا» نموده و مىگويند بايد پاها را شست در حالى كه عطف به ماقبل جمله فعليه هرگز در ادبيات عرب وجود ندارد و اين يك خطاى بزرگ است؛ بلكه نصب آن به خاطر عمل آن است وعطف به محل «برؤسكم» مىباشد؛ زيرا كلمه فوق محلاً منصوب است، هر چند لفظاً به خاطر حرف «باء» كه بر سر«رؤسكم» آمده مجرور شده است." (منبع)
"هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿آل عمران-7﴾
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود
آیاتی که بیان کردید بیان کننده وتایید کننده اتصال علم پیامبر به علم خداوند بودند و تاییدی بر این مسئله است که بیان پیامبر و علم پیامبر غیر از آنچه که خداوند به او تعلیم داده نیست.
فکر می کنم با بیان این نکته شما خودتان لزوم قبول احادیثی را که از پیامبر من نقل کردم و متواتر هم هستند، اگر مطالعه کرده باشید، نا خود آگاه تایید کردید.
اسماعیلیه یک فرقه منحرف است مانند بهائیت،بابیت و خیلی از فرقی که از اذهان بیمار برخی افراد نشات گرفته است.
این حرف شما به این معناست که چون فرقه منحرف بهائیت عملی را انجام می دهد و قبول دارد آن عمل مقبول و تایید شده است و این عمل را به تمام اهل سنت نسبت دهید. در مورد شبهه ای هم که گفتید ادله ای وجود دارد که در جای خود بیان می کنم.
در بدو تولد و تا رسیدن به سن تشخیص حرفی که شما میزنید درست است دین هر کس وابسته به منطقه ای است که به دنیا می آید.اما آیا ممکن نیست که کسی دین خود را تغییر دهد؟ هستند کسانی که مسلمان 12 امامی به دنیا آمده اند و اکنون مسیحی،یهودی،بهایی و حتی ملحد شده اند و بر عکس هست فردی آمریکایی که در یک خانواده کاتولیک متعصب به دنیا آمده و اکنون شیعه 12 امامی است.
شک پلی است برای یقین اما ابتدا باید ایمان داشته باشیم.نه آنکه بدون ایمان بخواهیم به یقین برسیم.
حضرت ابراهیم به خداوند ایمان داشت و به روز جزا و آخرت.به زنده شدن مردگان ایمان و عقیده داشت اما برای اطمینان قلبش از خداوند درخواست کرد زنده کردن مردگان را به او نشان دهد.کسی که ایمانی در قلبش وجود ندارد، سالها هم بر در آن قلب بکوبی یقینی در آن وارد نخواهد شد.
یا حق
یا غلی