دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی‌نمی‌رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم.
تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش

به فکر زندگیت باش

غصه ام میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری

شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری

دلت نگیره مهربون ، عاشقتم اینو بدون

دلم گرفته میدونی ، از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همش ، اگه خطا کردم ببخش

بازم منو به خاطر تموم خوبیهات ببخش

منو ببخش ، منو ببخش . . .

اصلا فراموشم کن و فک کن منو نداشتی

اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی

برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوسش داری

اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

دلت نگیره مهربون ، عاشقتم اینو بدون

دلم گرفته میدونی ، از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همش ، اگه خطا کردم ببخش

بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش

منو ببخش ، منو ببخش . .
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
شگفتا! وقتی که بود نمی دیدم،
وقتی می‌خواند نمی شنیدم…

وقتی دیدم که نبود…
وقتی شنیدم که نخواند…
!

چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد وزلال،
در برابرت، می جوشد و می خواند و می نالد،
تشنه آتش باشی و نه آب …

و چشمه که خشکید،
چشمه از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد
و به هوا رفت،
و آتش، کویر را تافت
و در خود گداخت
و از زمین آتش روئید
و از آسمان بارید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا من هستم؛ سکوتی محض

سکوتی شکسته و درهم بخاطر هر روز ندیدن تو

اینجا من هستم ؛ تهی از زندگی و روزمره‌گی

خالی‌تر از همیشه؛ با کلافی درهم و پیچ در پیچ

معنی سکوتم را با چشمانم برایت بارها فرستاده‌ام

اینجا من هستم با آوازی که هرگز نشنیدی

من هستم و سازی مبهم

اینجا من مانده ام تنها در پس اندوه صدای کهنه سازم

من هستم و یکرنگی شکسته‌ام

اینجا در شهری دور من مانده‌ام به انتظار هر لحظه که میایی

در شهری خاک گرفته و غروبی تنگ

من هستم سیمایی شکسته‌تر از همیشه

اینجا من هستم و خیال همیشگی چشمان مشکی
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش،
و بعد ِعمری گداختن
از غم ِنبودن کسی که،
تا بود،
از غم نبودن تو می‌گداخت.

و تو آموختی که آنچه دو روح خویشاوند را،
در غربت این آسمان و زمین بی‌درد،
دردمند میدارد و نیازمند
بیتاب یکدیگر میسازد،
دوست داشتن است.

و من در نگاه تو،
ای خویشاوند بزرگ من،
ای که در سیمایت هراس غربت پیدا بود
و در ارتعاش پراضطراب سخنت،
شوق فرار پدیدار
دیدم که تو تبعیدی این زمینی
!

و اکنون تو با مرگ رفته‌ای ومن اینجا
تنها به این امید دم میزنم
که با هر نفسی گامی به تو نزدیک تر می شوم…

و این زندگی من است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از من نپرس چقدر دوستت دارم

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست.

به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم!!!

مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد؟

مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم؟


بگو معنی تمرین چیست ؟

بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟

بریدن از خودم را ؟

مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...

از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم؟

همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد!!!

تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند.

نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ..
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد؟

نمیخواهم بدانم کوزه‌گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت؟

ولی بسیار مشتاقم،
که از خاک گلویم سوتکی سازد.

گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی،
دَم گرم ِخوشش را بر گلویم سخت بفشارد،
و خواب ِخفتگان خفته را آشفته تر سازد.

بدینسان بشکند در من،

سکوت مرگبارم را…
:gol:

چقدر قشنگه این نوشته که یه روز امضای من بود...

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
کا‌ندر این‌ دریا‌ی‌ مست‌ زندگی‌ کشتی‌ امید من‌ بر گل‌ نشست‌
.
آه‌! ای‌ یا‌ران‌ به فریا‌دم‌ رسید

ورنه‌ امشب‌ مرگ‌ بفریا‌دم‌ رسد
.
ترسم آن شیرین‌تر از جانم ز راه

ورنه‌ امشب‌ مرگ‌ بفریا‌دم‌ رسد
.
گریه و فریاد بس کن شمع من

بر دل ریشم، نمک دیگر مپاش
.
قصّه ی بی تابی دل پیش من

بیش ازین دیگر مگو خاموش باش
.
جز توام‌ ای‌ مونس‌ شب‌ها‌ی‌ تا‌ر

در جها‌ن‌ دیگر مرا یا‌ری‌ نما‌ند
.
زآن همه‌ یا‌ران‌ بجز دیدار مرگ‌

با‌ کسی‌، امید دیداری‌ نما‌ند
.
همدم‌ من‌ ، مونس‌ من‌، شمع‌ من‌

جز تواَم‌ دراین‌ جها‌ن‌ غمخوار کو؟
.
واندرین‌ صحرای‌ وحشت‌ زای مرگ‌

وای‌ بر من،‌ وای‌ بر من،‌ یا‌ر کو؟
.
اندر این‌ زندان‌، من‌ امشب‌، شمع‌ من‌

دست‌ خواهم‌ شستن‌ ازاین‌ زندگی‌
.
تا‌ که‌ فردا همچو شیران‌ بشکنند

ملــتـــــم‌ زنجیــرها‌ی‌ بنـــدگی‌
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا

پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
از خاطرات با تو بودن
شبی را
به یاد دارم
که دست به هر تکه از آسمان
می زدم
ستاره ای متولد میشد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن
کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست.
اشک های تو را پاک می کند و دست هایت را صمیمانه می فشارد.
تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت
و اگر باور داشته باشی می بینی حتی ستاره ها هم با تو حرف می زنند.
باور کن که با او هرگز تنها نیستی
فقط کافیست عاشقانه به آسمان نگاه کنی . . .
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
تو با چشمان باز

در خوابی

من با چشمان بسته

در حال فرار

محال است

رسیدنمان

به هم

حتی اگر بهانه عشق باشد...
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دستهای من
برای جستجوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده های تو دل بسته است.
 

samiyaran

عضو جدید
پرده ی دل را کنار زدم....
دیدم آنچه نباید...

بید به خانه ی دل تو هم سر زده....ویران شده...
از هر طرف ویرانه ولگردی شب را در آن اتراق می کند....
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خــــدا ....

کــی کـــات میــدهی !؟

هـــزار بـار یـــک پـــلان را گـــرفته ای ؛

مــــن بــازیگـر خوبــی نـمی شــوم ،

بــــــــــــاور کـن !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از عجـــایـب عـشـــــق همـــــین بـس ....

تـنهـــــــا همــــانی آرامـــت می کـــــند ....

کـــــه دلـت را آتـــــش زده ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد ؛

نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تـو را داشته باشد . . .


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 800x533 مي باشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم :

اگر کاری که " عشق " با من کرد با تو می کرد

چند روز دوام می آوردی ؟؟؟
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا منشين به کنج خاطر کس
که بيرونت نرانند زار و خسته

دگر مهر کسان در دل نبندم
کمندمهربانی ها گسسته
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف میزنی ؛ اما …. تلخ !

محبت می کنی ؛ ولی …. سرد !
چه اجباریست دوست داشتن من… !!!؟؟؟
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

” نــــذار برم ”
یعنـــــــی بــرم گــــردون
… سفــــت بغلـــــم کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و
بگــــــو :

“خدافــــظ و زهــــر مـــار
بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!
مــــــگه الکیــــــــه!!!!”

چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!
چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری؟
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقریبا همه رو متقاعد کردم که دیگه دوستت ندارم

حالا وقتشه که خودم رو متقاعد کنم !
سخت ترین کارش مونده….
یعنی می تونم؟؟؟؟
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی غمکده ای بیش نبود…
بهرماجزغم وتشویش نبود…
به کدام خاطره اش خوش باشم…که کدام خاطره اش نیش نبود!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطـره ها را رشـوه میدهمـ بــ ـه روزهایم تا از بے تـو بودن صـ دایشان در نیاید .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا