دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق چنان شيفتگي در نهان خود دارد که سخت ترين دلها نيز

گاهي هوس شنا در آن را مي کنند.(ارد بزرگ)
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
فاصله ي مشكلات تا راه حل ان به اندازهي زانو هايت تا زمين است.چرا كه اگر در مقابل خدا زانو بزني مشكلت حل خواهد شد....
 

reyhaneh88

عضو جدید
ساده است نوازش سگی ولگرد.
شاهدِ آن بودن که
چگونه زیر غلتکی می‌رود
و گفتن که: «سگ من نبود.»

ساده است ستایش گلی،
چیدنش،
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد.

ساده است بهره‌جویی از انسانی؛
دوست داشتنش بی‌احساس عشقی؛
او را به خود وانهادن
و گفتن که: «دیگر نمی‌شناسمش.»

ساده است لغزش‌های خود را شناختن؛
با دیگران زیستن به حسابِ ایشان
و گفتن که: «من اینچنین‌ا‌م.»

ساده است که چگونه می‌زییم.
باری،
زیستن سخت ساده است
و پیچیده نیز هم.
 

turquoise

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اندازه تمام دنیا و آدماش ناراحتم برام دعا کنید ..........................
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو می اندیشم
به تو و تندی طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عمیقت در تن
به تو و خاطره ها
که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟
به تو می اندیشم
به تو که غرق در افکار خودی
من در اندیشه افکار توام
قانعم بر نگه کوته تو
هر زمان در پی دیدار توام...
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست



این دل با نگاهی سرد پر پر میشود



با خودم عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم...بگویم



از تو دلگیرم ولی باز تورا دیدم و گفتم:



بی تو میمیرم.
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی وقتا چه ساده عروسک میشویم:

نه لبخند میزنیم ...

نه شکایت می کنیم ...

فقط احمقانه سکوت میکنیم.!!!
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه اهمیت دارد بودن یا نبودن تو در کنار من
وقتی میان غربت و بی کسی هرروز
فاصله ها را وجب به وجب متر میکنم
چه درد را درمان میکند این لبخندهای بی دلیل تو
چه تاثیر دارد این حرفهای بی مخاطب من
وقتی دستهای من و تو در کنار هم از هم دورند
وقتی من از چشم تو دیگر عشق نمی چینم
چه دیوانه ایم ما که به دنبال بهانه ایم
بی کسی بر نگاه من وتو سایه انداخته است
من وتو اینجاییم ولی
دیگر هیچ غروبی قشنگ نیست
باران به یاد دلدادگی دیروز
برکوچه خاطرات ما می بارد
من بدون سایبان
زیر اشک آسمان
دوباره از یاد تو مغشوشم

اما تو بگو
تویی که ایستاده ای زیر چتر
درباد کدام عکس خط خورده چنین خاموشی
ببین
ببین که در انتظار گامهای ما
ساحلی عاشقانه صدف پهن کرده است
اما افسوس
ساحل بیهوده مکوش
برد موجی دیروز رد پای عشق مارا
امشب اشکهایم غربت شبانه شان را مدیون بی وفایی تواند
گله ای نیست از این افسردگی
بگذار جدا شوند جادههایی که بی حساب یکی شدند
بگذار بشکند دل من
بگذار بسوزد دل تو
حرفی نیست وقتی روزگار بر من و تو نیاموخته بود
رسم دوست داشتن را.......
 

reyhaneh88

عضو جدید
به چشمي اعتماد كن كه به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار كه جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير كه باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است...
 

turquoise

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/images/icons/icon1.png بایدها و نبایدهای سه گانه در زندگی

Three things in life that are never certain
سه چیز در زندگی پایدار نیستند

Dreams
رویاها

Success
موفقیت ها

Fortune
شانس



Three things in life that, one gone never come back
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند

Time
زمان

Words
گفتار

Opportunity
موقعیت



Three things in human life are destroyed
سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند

Alcohl
الکل

Pride
غرور

Anger
عصبانیت



Three things that humans make
سه چیز انسانها را می سازند

Hard Work
کار سخت

Sincerity
صمیمیت

Commitment
تعهد



Three things in life that are most valuable
سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند هستند

Love
عشق

Self-Confidence
اعتماد به نفس

Friends
دوستان



Three things in life that may never be lost
سه چیز در زندگی که هرگز نباید از بین بروند

Peace
آرامش

Hope
امید

Honesty
صداقت



And how beautiful these three important things
in life perspective Dr.Ali Shariati stated
و چه زیبا این سه چیز مهم در زندگی از دیدگاه دکتر علی شریعتی بیان شده

Do not rely on three things never
به سه چیز هرگز تکیه نکن

Pride
غرور

Lie
دروغ

Love
عشق

Gallop is human with pride
انسان با غرور می تازد

Be lost with telling lies
با دروغ می بازد

And dies with love
و با عشق می میرد



Happiness in our lives has three primary
خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است

Experience Yesterday
تجربه از دیروز

Use Today
استفاده از امروز

Hope Tomorrow
امید به فردا

Ruin our lives is the three principle
تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است

Regret Yesterday
حسرت دیروز

Waste Today
اتلاف امروز

Fear of Tomorrow
ترس از فردا
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذر ز من ای آشنا
چون از تو من دیگر گذشتم
دیگر تو هم بیگانه شو
چون دیگران با سرگذشتم
میخواهم عشقت در دل بمیرد
میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد
بگذر ز من ای آشنا
چون از تو من دیگر گذشتم
دیگر تو هم بیگانه شو
چون دیگران با سرگذشتم

هر عشقی میمیرد
خاموشی می گیرد
عشق تو نمی میرد
باور کن بعد از تو دیگری
در قلبم جایت را نمی گیرد
 

reyhaneh88

عضو جدید
برق شیرین نگاهت آتشی در دل نهاد
دیدن روی نگارت عادتی بر دل نهاد
شهد شیرین رخت را جام می سیراب کرد
آب دریا تشنه ای را تا به کی سیراب کرد
مست رویت گشته ام در این سراي بي کسي
زار و تنها گشته ام بر این هوای بي کسي
آن صفای دیده ات مجنون و مستم می کند
دیده ات بر دیده ام مفتون ومستم می کند
در سراي عشق تو شمع و گل و پروانه ام
از نگاه مردمان مست و خل و دیوانه ام
این دل شیدای من را اندکی مرهم تو باش
ای نوای عاشقی درمان این دردم تو باش ...
نام شعر:به سوی تو شاعر:محمدصادق رزمی
 

#parisa#

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مهتاب زده تاج سر کاج [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاشویه پر از برگ خزان دیده ی زرد است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر زیر لب هره کشیدند خدایان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]یک سایه باریک [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هشتی شده تاریک [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]رنگ از رخ مهتاب پریده [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر گونه ی ماه ابر اگر پنجه کشیده [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دامان خودش نیز دریده [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آرام دود باد درون رگ نودان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با شور زند نی لبک آرام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا سرو دلاران برقصد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پر شور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پر ناز بخواند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]شبگیر سردار [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که در روی زمین است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز کند ناز و دود گوشه دنجی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بپیچند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]لب را به لب هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بسایند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تن را به تن هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بمیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز پس از مرگ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آرام نگیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جاوید بمانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر باز برون از بغل باغچه آرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آواز بخوانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز دو چشم تو چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سرمست لب پنجره خاموش نشستم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هرچند تو در خانه من نیستی امشب [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من دیده به چشمان تو بستم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر عکس تو از یک طرفی خیره برویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این گوید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هیچ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن گوید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]برخیز و بیا زود بسویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من گویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نیلوفر کم رنگ لبت را [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با شعر بگویم با بوسه بشویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن عکس تو از قاب دراید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]همچون صدف از آب براید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جان گیری و بر نقش و گل بوته ی قالی بنشینی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بتو پیرهن از شوق بدری [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از شور بلرزی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دیوانه همه شوق همه شور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بیگانه پریشیده همه قهر [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]همه نور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر بستر من نقش شود پیکر گرمت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه زنم پرده به یکسو [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گویم که [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من اینجا به لب پنجره بودم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گویی که [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نه ... آنجا [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آرام بگیریم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از عشق بمیریم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بپاییز [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که از شاخه ی جانم به کف باد روان است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر سال که از عمر من اید به سر انجام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ببینم که به پاییز دو چشم تو هر آن برگ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر درد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر شور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر شعر [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از قلب من خسته جدا شد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باد هوس ات برد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آتش زد و خاکستر آن را به هوا ریخت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من ، هیچ نگفتم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جز آنکه سرودم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز دو چشم تو چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مهتاب زده تاج سر کاج [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاشویه پر از برگ خزان دیده زرد است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن دختر همسایه لب نرده ایوان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]می خواند با ناله ی جانسوز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خیزید و خز آرید که هنگام خزان است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که در روی زمین است ، به فکر است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز کند ناز و دود گوشه ی دنجی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بپیچند ، لب را به لب هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بسایند تن را به تن هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بمیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز پس از مرگ ، آرام نگیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جاوید بمانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر باز برون از بغل باغچه آرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آواز بخوانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من نیز بخوانم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز دو چشم تو چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چه زیباست [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مهتاب زده تاج سر کاج [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاشویه پر از برگ خزان دیده ی زرد است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر زیر لب هره کشیدند خدایان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]یک سایه باریک [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هشتی شده تاریک [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]رنگ از رخ مهتاب پریده [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر گونه ی ماه ابر اگر پنجه کشیده [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دامان خودش نیز دریده [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آرام دود باد درون رگ نودان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با شور زند نی لبک آرام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا سرو دلاران برقصد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پر شور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پر ناز بخواند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]شبگیر سردار [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که در روی زمین است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز کند ناز و دود گوشه دنجی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بپیچند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]لب را به لب هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بسایند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تن را به تن هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بمیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز پس از مرگ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آرام نگیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جاوید بمانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر باز برون از بغل باغچه آرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آواز بخوانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز دو چشم تو چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سرمست لب پنجره خاموش نشستم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هرچند تو در خانه من نیستی امشب [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من دیده به چشمان تو بستم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر عکس تو از یک طرفی خیره برویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این گوید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هیچ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن گوید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]برخیز و بیا زود بسویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من گویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نیلوفر کم رنگ لبت را [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]با شعر بگویم با بوسه بشویم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن عکس تو از قاب دراید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]همچون صدف از آب براید [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جان گیری و بر نقش و گل بوته ی قالی بنشینی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بتو پیرهن از شوق بدری [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از شور بلرزی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دیوانه همه شوق همه شور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بیگانه پریشیده همه قهر [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]همه نور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بر بستر من نقش شود پیکر گرمت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه زنم پرده به یکسو [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گویم که [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من اینجا به لب پنجره بودم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گویی که [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]نه ... آنجا [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آرام بگیریم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از عشق بمیریم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بپاییز [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که از شاخه ی جانم به کف باد روان است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر سال که از عمر من اید به سر انجام [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ببینم که به پاییز دو چشم تو هر آن برگ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر درد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر شور [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر شعر [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]از قلب من خسته جدا شد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باد هوس ات برد [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آتش زد و خاکستر آن را به هوا ریخت [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من ، هیچ نگفتم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جز آنکه سرودم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز دو چشم تو چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مهتاب زده تاج سر کاج [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاشویه پر از برگ خزان دیده زرد است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن دختر همسایه لب نرده ایوان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]می خواند با ناله ی جانسوز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خیزید و خز آرید که هنگام خزان است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر برگ که در روی زمین است ، به فکر است [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز کند ناز و دود گوشه ی دنجی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بپیچند ، لب را به لب هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بسایند تن را به تن هم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آنگاه بمیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تا باز پس از مرگ ، آرام نگیرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جاوید بمانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر باز برون از بغل باغچه آرند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آواز بخوانند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من نیز بخوانم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پاییز دو چشم تو چه زیباست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چه زیباست[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کاش «دل خوش سیری» بود و چشمهامان به طراوت شسته
کاش لبخندها از سر بادبادک ها هم بالاتر می رفت و همه آبی بود
کاش چشمهامان ، هیچ کم از آینه ی شوق نداشت ...
و همه باران را نه برای چترهاشان ، که برای اشک هاشان دوست می داشتند
کاش «صبح ها وقتی خورشید در می آید متولد بشویم »
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گنجشک با خدا قهر بود… روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد…
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]میان دیوارهای روشن سکوت
خانه ای شیشه ای ساخته ام .

خانه ای باتمام زوایای زندگی یک انسان .
خانه ای به وسعت تمام عشقها ، قلبها ، کینه ها، سکوت ها.
خانه ای با شادیهایی از جنس ستاره های طلایی
و احساسی به رنگ آسمان .

خانه ای که درهایش از جنس نور است و
پنجره هایش رو به آفتابگردانهای خندان باز می شوند.

خانه ای پر از هوای " تو"
و نفسی از تبار " عشق " .

در هنگامه آمدنت
سکوت شیشه ها به رنگ آبی ترین بهشت زمینی
زندگی را فریاد می زنند .

حتی اگر با قدمهایی از جنس سکوت بیایی ...
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif][/FONT]​
 
آخرین ویرایش:

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
آموخته ام که از همه چیز بترسم:

از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد..

از کوچکتر که مبادا دلش بشکند..

از دوست که مبادا برنجد..

از دشمن که مبادا آشوب برپا کند..

از اشوب که شادی را ببلعد..

از شادی که غم را بیدار کند..

از غم که سکوت را می آفریند..

از سکوت که واقعیت را در نهان دارد..

از واقیت که شبیه آدم هاست..

از آدم هایی که .................

بسان سایه ام که می داند از تاریکی هراس دارم!!

اما، درست همون لحظه تنهایم می گذارد!!!
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم ها می آیند و می روند ... حوادث اتفاق میافتد!!

لحظه های عمر بی گمان میگذرند.....



معیار تقسیم دنیا چیست و چگونه آدم ها دسته بندی میشوند؟؟؟

من کجای این دنیام؟؟

آمدنم، ماندنم و رفتنم.... جایم اینجا بود؟؟

مرا رنج بودن است.. هراسان و سرگردان..

سهم من در این دنیا چیست؟؟

گاهی دنبال کسی هستم که هیچ نشانی از او نیست!! یک غریبه با یک حس آشنا...
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
از نیاز و نیمکت و سرنوشت و تاریکی و ظلمت و روشنایی و محبت نوشتم..


از کوچه های بن بست رد شدم و با غمی غمناک به سکوت سرد در آن لحظه های دراز دلسپردم...

طلب باران عشق را کردمو.... چتر خود را بستم...

ضربان قلب جاده را تا مسیر کویر با گوش جان شنیدم....

و اکنون..

دیگر بهانه ای برای گفتن ندارم!!!

.

.

.

آره باران بهانه بود،

که تو زیر چتر من، تا ته کوچه بیایی
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوبت تو بود چشم بگذاری
دشت زیر آفتاب
گنجشک بر شاخه
من اما نه دور از تو
پنهان شدم

دشت و گنجشک را دیدی
برای تو بازی تمام شد

امروز جایی نه خیلی دور
جاپای رفتن زنی است
که پیدایش نکرده‌ای....
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا