مشاعرۀ سنّتی

مارگارت

عضو جدید
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
 

iman.mpr

عضو جدید
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر

روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد / ابــر از رخ گـلـزار هـمـی شـوید گـرد

بـلـبـل بــه زبـان پـهلوی بـا گـل زرد / فــریـاد هـمی زنـد کــه مـی بـایـد خـورد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم




جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم
 

iman.mpr

عضو جدید
در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم




جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم

من از این دلق مرقع به درآیم روزی / تا همه خلق بدانند که زناری هست
همه را هست همین داغ محبت که مراست / که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو




ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو
 

iman.mpr

عضو جدید
تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو




ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می​کنند / چون به خلوت می​روند آن کار دیگر می​کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می​کنند
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن

در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن




از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن

از دوستان جانی مشکل توان بریدن
 

iman.mpr

عضو جدید
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن

در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن




از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن

از دوستان جانی مشکل توان بریدن

نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد / آواره عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز / وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دام شب آمد جان‌های خلایق بربود

چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب




آنک جان‌ها چو کبوتر همه در حکم ویند

اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب





شب خوش دوست عزیز :gol:
 

iman.mpr

عضو جدید
دام شب آمد جان‌های خلایق بربود

چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب




آنک جان‌ها چو کبوتر همه در حکم ویند

اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب





شب خوش دوست عزیز :gol:

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی / کاندر آن جا طینت آدم مخمر می​کنند
صبحدم از عرش می​آمد خروشی عقل گفت / قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می​کنند


خوش...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا نفس باقی است نامِ دوست باشد بر زبانم

تا که جانی هست نقشِ یار باشد در ضمیرم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قیل و مقال عالمی میکشم از برای تو
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي جوش مي زند به دل خم بيا ببين.........يادي اگر ز خون سياووش مي کني
گر گوش مي کني سخني خوش بگويمت......بهتر ز گوهري که تو در گوش مي کني
 

iman.mpr

عضو جدید
یادت نمی​آید که او می کرد روزی گفت گو / می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان / این بس نباشد خود تو را کآگه شوی از خار من


شرمنده تشکر قطع شد.
 

ستاره پرنور

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مي جوش مي زند به دل خم بيا ببين.........يادي اگر ز خون سياووش مي کني
گر گوش مي کني سخني خوش بگويمت......بهتر ز گوهري که تو در گوش مي کني
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت:gol: باز آید و برهاندم از بند ملامت:gol:
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو از هزاره های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
در این درشتنک دیولاخ
ز هر طرف طنین گام های رهگشای توست
...ابتهاج


خواهش میکنم...:gol:
 

iman.mpr

عضو جدید
تو را سریست که با ما فرو نمی​آید / مرا دلی که صبوری از او نمی​آید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر / که آب دیده به رویش فرو نمی​آید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا