دل نوشته‌هاي عرفاني

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایــــــــــــا

خوب می دانم که به تو نیازمندم و بی تو هیچم.

می دانم که بند بند وجودم محتاج به عنایت توست

پس دوستم بدار که چشمانم خیره به سخاوت توست،

می دانم که در ابتدا نطفه ای بودم ناچیز و در انتها لاشه ای بد بو

می دانم که از خاکم و در خاک

پس دوستم بدار که تشنه محبت پاکم.

می دانم که قلبم را سپید آفریدی و سیاه شد،

تنم را پاک آفریدی،پر از گناه شد،

مهربان آفریدی سنگدل شد

معصوم آفریدی و سرکش شد،

گفتی چنان کن و نکردم،

چنین باش و نبودم،

اما از عشق تو فروزانم که بی کرم تو لایق جهنم سوزانم
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خـــــــــــــدایا

به داده و نداده و گرفته ات شكر

كه داده ات نعمت

نداده ات حكمت

و گرفته ات امتحان است ...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای پروردگار بخشنده و آسمانیم

نیازهایم را بر من ببخش ، که بزرگترین نیاز من حضور توست .

گناهانم را بر من ببخش و مرا تطهیر کن ، که بزرگترین گناه من فراموشی توست .
 

simafrj

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا کمکم کن
در انتهای راهم راه تازه ای وجود دارد آن را میبینم ولی نمی دانم چرا رسیدن به آن دشوار است
این یعنی پایان یک راه و وارد شدن به یک راه جدید
ترسناک است
خدایا چرا از تغییر میترسم
نمیدانم چرا خود را در گمراهی می بینم
در باطلاقی گیر کرده ام که هر چه بیشتر دست و پا میزنم بیشتر فرو میروم
آه ای خدا چه کسی پایم را گرفته
این چه رنجی است
نکند ایمانم سست شده؟؟!!!
کمکم کن
دستم را فقط به سوی تو دراز میکنم
کمکم کن
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
این موجود انسانی چه شگفت مخلوقی است!
گاه درپستی چنان میشود که هیچ جانور کثیفی به پای او نمی رسد
و گاه در عظمت تا آنجا اوج می گیرد
که در خیال نیز نمی گنجد!!!!!

دکتر علی شریعتی
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای خدای مهربان درنابسامانی ها تورا آرام جان می دانم

ودرگرفتاری هابه تو پناه می برم.

ای که از هر عیب ونقصی پاک و منزهی.

تمام موجودات روزی خور تواند و تو روزی بخش تمام آن هایی.

ای بهترین مقصود! ای همدم غریبان! ای سامان بخش هر پریشان!

ای محبوبتر از محبوب! ای پروردگار من!

آن هنگام که تنهایم انیسم تویی.

آنجا که وامانده ام دستگیرم تویی.

دردریای لطف و مهربانی تو غرقه ام.

به هر سومی نگرم تورا می بینم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
معبودم !

من اولین عصیانگر تو نیستم که بر او بخشیدی و در سایه ابر احسانت بر او بار یدی .

ای در یابنده درماندگان ! ای درد سوز درد مندان ! وای بزرگ نیک پردازان

ای داننده هر چه نهان وای زیبا پوشاننده هر آشکار و پنهان !

تو را میانجی گناهانم و کرم و جودت گزیدم و از میان هر آنچه هست ،

برای ورود به درگاه رحمتت ترا برگزیدم .

خدایا!

استجابت کن دعای مرا و مسوزان ریشه نهال آرزوی مرا

و بپذیر رجعت مرا و بپوشان فضیحت مرا.

ای پذیرنده ترین پذیرندگان ! وای پوشنده ترین راز پوشندگان !

و ای مهر گستر ترین مهربانان
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي تراويد آفتاب از بوته ها.
ديدمش در دشت هاي نم زده
مست اندوه تماشا ، يار باد،
مويش افشان ، گونه اش شبنم زده.

لاله اي ديديم - لبخندي به دشت-
پرتويي در آب روشن ريخته.
او صدا را در شيار باد ريخت:
"جلوه اش با بوي خنك آميخته."

رود، تابان بود و او موج صدا:
"خيره شد چشمان ما در رود وهم."
پرده روشن بود ، او تاريك خواند:
"طرح ها در دست دارد دود وهم."

چشم من بر پيكرش افتاد ، گفت:
"آفت پژمردگي نزديك او."
دشت: درياي تپش، آهنگ ، نور.
سايه مي زد خنده تاريك او.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدای خوبم ... پروردگارم ... مهربانم ... شکرگذارم همه لحظات خوشی را که برایم رقم زده ای . شاکرم تمام لحظاتی که به مذاقم دشوار است اما می دانم که مرحله ای است برای تعالی من ... شکر گذارم برای صبری که در پذیرفتن این لحظات به من عطا می کنی ... خوب من ... ممنونم از آنچه سر راهم قرار می دهی تا ببینم و بشنوم و بخواهم . ممنونم از همه آنچه که برایم می خواهی و همه آنچه از خواسته ام که با همه بزرگی و محبتت اجابت می کنی . تو را ستایش می کنم و سپاس می گویم برای توجه و عنایتی که به ما داری و برای پنجره های تازه ای که به سوی ما و زندگیمان می گشایی . می دانم که شکر گذاری من هیچ گاه شایسته عنایات و نعمتهای بی کران تو نخواهد بود ... اما باز تو را شکرگذارم که شکرگذاریت را بر زبانم جاری می سازی و باز شاکرم که زبانی به من دادی تا وسیله ای برای شکرگذاریت شود ... مرا یاری کن تا همواره شکرگذار باشم ... آمین
 

yuhana

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنکس که چشم دارد خواهد دید...
و آنکس که گوش دارد خواهد شنید...
و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد...
که :

خدا آنجا نیست همین جاست...


بعدا نیست همین حالاست...


غریبه نیست اشناست...


گاهی نیست همیشگیست...


دور نیست نزدیک نیست...


بودنش از آن جهت نیست که تنها امیر تو باشد ! آمده است که محبوب تو باشد.


خدا بیش از آن جهت است که تو تنها گاه گاهی بگویی خدایا کمکم کن ! آمده است که تو همواره بگویی " محبوبترینم دوستت دارم. "


آری...


آنکس که چشم دارد خواهد دید و آنکس که گوش دارد خواهد شنید و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد... که :


خدا آنجا نیست همین جاست...

بعدا نیست همین حالاست...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدايا به من نيروي ژرف انديشي,نيروي رويارويي با بدي ها
و كينه ها و دشمني ها را بده و مرا از قلب ناپاكان و بدخواهان
آگاه كن.و ساده زيستن و به اوج الهي رسيدن را نشانم بده شايد
بتوانم روحي آكنده از نفرت و قلبي سرشار از پاكي و صداقت را
در زندگي خود پياده كنم وبه آستانه تو و ريسمان خداوند گاري ات بياويزم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای خدا امید مرا از درگاه كرمت قطع نكن

ودلم را ..به نومیدی تاریك مگردان

كه چشم امیدم .همه بر عطای بی انتهای تست

خداوندا اراده و زندگیم را به تو میسپارم

مرا در این راه راهنمائی کن

و نشانم بده چطور با آرامش زندگی کنم
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
الـــــــــــهی

الهی... ای کار براور ناتوانان...و ای سنگر حوادث هولناک..اينک من تنها مانده ام . و بار گناهان...و يار وياوری با من نيست..و طاقت خشم ترا ندارم...و پشتيبانی مرا نيست...و در معرض خوف لقای تو مانده ام..و هراسم را ارام بخشی نيست...اگر مرا تنها واگذاری..کيست که مرا ياری کند؟؟

الهی..گريز گاه وپناهگاه همه تويی... پس بر محمد و ال او درود فرست...و مرا پناه ده که به سوی تو گريخته ام..و نياز من براور که از تو خواستارم.

الهی...اگر تو روی کريم خويش از من بر تابی. يا مرا از فضل بزرگ خويش بی نصيب سازی. يا روزی از من باز داری. يا رشته پيوند از من بگسلی...جز به سوی تو گريز گاهی ندارم..و بنده توام وسر نوشت من بدست تست..

الهی...با فرمان تو مرا اختياری نيست..حکم تو بر من روان است و قضای تو بر سرنوشتم عدل...نه ميتوانم مهر ترا متوجه خويش سازم .نه ان سعادت که خرسندی تو بدست ارم..و به انچه نزد تست دست نمی يابم مگر به فرمانبرداری از تو و به فضيلت مهربانی تو..

الهی...من در همه حال بنده فروتن توام..و در همه حال به ناتوانی خود معترفم..پس به وعده ای که داده ای عمل کن...وانچه را به من عطا کرده ای کامل گردان..و از زوال نگهم دار که من بنده توام ..بنده مسکين .و نيازمند و حقير ..فقير و ترسان و پناه خواه...

الهی بر محمد و ال او درود فرست وياد نعمت هايی که به من عطا فرموده ای از دلم نزدای..و مپسند که از نيکی و احسان تو در گرفتاری غافل گردم.. و از اجابت خواهش های من .اگر چه در تاخير افتد نا اميدم مکن.. و در هر حال باشم تقاضای مرا بر اور...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای آفریدگار هستی! دل تنگم از دنیای امروز، از آنانکه بر خود می بالند و بر سخاوت خویش عاجزند!
دل تنگم از روزگاری که بی تو بودن را معنا می کنند! روزگاری که از وجو تو در لحظه ها بی خبرند و خود را عالم می داند! آیا می توان به این روزگار اعتماد کرد؟ نه هرگز
وجود تویی، عشق تویی، بودن تویی، معنا تویی، لحظه تویی، عالم تویی نه آن که روزگار بر ما رقم می زند و ما تسلیم آن !
عشق تو را در سینه می پرورانم چرا که می دانم بر تو نازیدن خوش است، بر تو بالیدن خوش است، بر تو نالیدن خوش است، بر تو اوج گرفتن خوش است و با عشق تو پرواز کردن معنا دارد نه بی تو!
می دانم که تنها نیستم! همواره بر خویشتن می بالم که تو را دارم! تنهایی با من میانه ای ندارد زیرا که می داند در کنار تو ام، در خویشتن پر از با تو بودنم، با تو ماندن، با تو .....
ای معمار هستی!
تو بر من نهادی عشقت را آنچنان با ظرافت در وجود روحانی ام که گویی بر ذره ذره آن دمیده ای و آن را با عشقت مملو از محبت و نعمت وافر نموده ای و مرا آنچنان خلق نموده ای که به خصائصم آگاه باشم و تو را هزاران بار شاکر هستم و بر درگاهت عاشقانه به معشوق خود می گریم!
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای آفریدگار هستی! دل تنگم از دنیای امروز، از آنانکه بر خود می بالند و بر سخاوت خویش عاجزند!
دل تنگم از روزگاری که بی تو بودن را معنا می کنند! روزگاری که از وجو تو در لحظه ها بی خبرند و خود را عالم می داند! آیا می توان به این روزگار اعتماد کرد؟ نه هرگز
وجود تویی، عشق تویی، بودن تویی، معنا تویی، لحظه تویی، عالم تویی نه آن که روزگار بر ما رقم می زند و ما تسلیم آن !
عشق تو را در سینه می پرورانم چرا که می دانم بر تو نازیدن خوش است، بر تو بالیدن خوش است، بر تو نالیدن خوش است، بر تو اوج گرفتن خوش است و با عشق تو پرواز کردن معنا دارد نه بی تو!
می دانم که تنها نیستم! همواره بر خویشتن می بالم که تو را دارم! تنهایی با من میانه ای ندارد زیرا که می داند در کنار تو ام، در خویشتن پر از با تو بودنم، با تو ماندن، با تو .....
ای معمار هستی!
تو بر من نهادی عشقت را آنچنان با ظرافت در وجود روحانی ام که گویی بر ذره ذره آن دمیده ای و آن را با عشقت مملو از محبت و نعمت وافر نموده ای و مرا آنچنان خلق نموده ای که به خصائصم آگاه باشم و تو را هزاران بار شاکر هستم و بر درگاهت عاشقانه به معشوق خود می گریم!
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
آه اگر آزادی سرودی مي‌خواند

کوچک
همچون گلوگاه ِ پرنده‌يي،

هيچ‌کجا ديواری فروريخته بر جای نمي‌ماند.


ساليان ِ بسيار نمي‌بايست
دريافتن را

که هر ويرانه نشاني از غياب ِانساني‌ست

که حضور ِ انسان
آباداني‌ست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خـــــــــــدایا!


مرا از خودت مران

تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت

لانه کنم

ای بزرگ ! ای مهربان ! ای بخشاینده و ای عاشق! ای صاحب غروب

زیبا! ای خالق باران رحمت ! ای بخشاینده هر گناه و معصیت! ای

رئوفا! ای شکورا! ای قادر بی انتها! ای مطلق هر چیز ! ای مسلط بر

هر امور! ای صاحب هر نسیم ! ای فرمانبردان موجهای سرکش! ای

خالق مخلوق! ای شاهد هر ماجرا! ای پدیدآورنده هر اتفاق! ای نازنین

مهربان! ای قدرت مطلق!
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ای خدا!

خدای مهربانی! ای خدای خوبی! ای خدای ارزن و گندم! ای دهنده

نعمت آب! ای نقاش جهان و فلک! ای زنده کننده جان و روح بیمار

من! ای خالق عقل و کمال! ای خدای بزرگ! ای رحمان! ای رحیم!

تو را قسم به شب پر ستاره، تو را قسم به دل پاره پاره، تو را قسم به

شهاب گریزان، تو را قسم به لحظه های برگ ریزان، تو را قسم به نگاه

معصوم کودک، تو را قسم به شکوه باز شدن غنچه های پر امید، تو را

قسم به اشک توبه، تو را قسم به ستاره های دل انگیز، تو را قسم به دعای

مادر!

چنان ذکرت را بر زبانم جاری کن که حتی در بستر بیماری و در زمان

گفتن هر آنچه که نمی دانم، فقط نام تو بر زبانم باشد
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
همه شور شهريار شعري مي شود در مدح «سحاب رحمت » و عالِمي در دياري ديگر شعر و شاعر را در روياي صادقه اش مي بيند و اين بهانه اي مي شود براي ديدارشان كه با هم بگويند:
«علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
كه به ما سوي فكندي همه سايه هما را
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم من به خدا قسم خدا را»
و خداي علي نه با چشم ظاهر كه با دل سرشار از ايمان درست دريافته مي شود. خدايي كه «قريب الاشيا» ست و نه چسبيده به آن ها و «بعيد منها» است نه بيگانه با آن ها. او سميع است و همه دعاهاي همزمان را مي شنود. دعاهايي كه برخي اجابت و بعضي حكيمانه و به مصلحت رد مي شوند.
خداي علي تعداد قطره اي باران را در كائنات مي داند و از مكان ريزش هر برگي با خبر است . او متكلمي است كه با موسي (ع ) حرف مي زند اما نه با انديشه و با زبان ظاهر. اراده مي كند، نه از روي آرزو. لطيف است اما مخفي نيست . بزرگي است كه جفا نمي كند. رحيم است نه نازك دل . اوست كه در شب تيره مي داند چند مورچه بيدارند. هيچ حركتي از او پنهان نمي ماند.
اشهد ان لا اله الا اللّه و تبارك اللّه به خاطر خلق احسن شه ملك لافتي كه بعد نبّــي بهترين بشر و در آسمان معنويت از همه خورشيدها و ماه ها بهتر است .
اي خدا، علي بهانه اي است براي معرفت تو كه پيش از كرسي ، آسمان و زمين و جن و انس همواره وجود داشته اي . من كه در وصف ولي ات مانده ام چگونه تو را توصيف كنم . تنها شهادت مي دهم كه احدي و در برابر بزرگي ات پيشاني بر خاك مي سايم .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
يكي بود و ديگر هيچ نبود. همة قصّة آفرينش همين بود. خيال اين همه تفرق و حقيقت يكي بودن با ما چه‎ها كه نكرد. يكي‎مان شد زن و يكي‎مان شد مرد و آن ديگري شد بچه‎مان و هر كدام بهانه‎اي شديم‎ براي تحمل چند روزة عمر در اين كرة آبي و خاكي‎، گِلي‎! همه بازي از گِل شروع شد و خيلي از ما در گِل‎ زندگي مانديم و در گِل آرميديم‎. اما كمي از ما هم آسماني شدند.
زندگي صحنة نمايشي بود به پهناي كرة زمين و هنرپيشه‎هايي به تعداد همة آدمهاي دنيا كه هر كدامشان مشغول ايفاي نقشي شدند، همين‎! اما انگار بعضي از ما خيلي آن را جدي گرفتند و نگاهشان‎ شد حكايت قصة فيل و تاريكي مولانا. راستي تو مولانا را مي‎شناسي‎؟ بگذريم از اين عارف زندگي‎، در روزگار تو ليلا پيدا مي‎شود؟ عاشقي هست ميان‎تان كه قصه‎اش مثل ليلي و مجنون نظامي ما عالم‎گير شده باشد؟ دل تو چه‎؟ براي كسي مي‎تپد؟ يا زندگي آن قدر برايت ماشيني و منطقي شده كه حس عشق‎ براي قلبت امكان‎پذير نيست‎...
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای کاش آب بودم
گر مي‌شد آن باشي که خود مي‌خواهي. ــ

آدمي بودن
حسرتا!
مشکلي‌ست در مرز ِ ناممکن. نمي‌بيني؟


ای کاش آب بودم ــ به خود مي‌گويم ــ

نهالي نازک به درختي گَشن رساندن را
(ــ تا به زخم ِ تبر بر خاک‌اش افکنند

در آتش سوختن را ؟)

يا نشای سست ِ کاجي را سرسبزی‌ جاودانه بخشيدن
(ــ از آن پيش‌تر که صليبي‌ش آلوده کنند

به لخته‌لخته‌ی خوني بي‌حاصل؟)

يا به سيراب کردن ِ لب‌تشنه‌يي

رضايت ِ خاطری احساس کردن
(ــ حتا اگرش به زانو نشانده‌اند

در ميداني جوشان از آفتاب و عربده
تا به شمشيری گردن‌اش بزنند؟

حيرت‌ات را بر نمي‌انگيزد
قابيل ِ برادر ِ خود شدن
يا جلاد ِ ديگرانديشان؟
يا درختي باليده‌ناباليده را

حتا
هيمه‌يي انگاشتن بي‌جان؟)





مي‌دانم مي‌دانم مي‌دانم
با اين همه کاش ای‌کاش آب مي‌بودم
گر توانستمي آن باشم که دلخواه ِ من است.


آه

کاش هنوز
به بي‌خبری
قطره‌يي بودم پاک
از نَم‌باری
به کوه‌پايه‌يي

نه در اين اقيانوس ِ کشاکش ِ بي‌داد
سرگشته‌موج ِ بي‌مايه‌يي.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
در آن کوچه ی بی اتنها
که قدم بر می داشتم با صدای بلند آواز مهربانی را سر دادم!
خورشید مهربان درخشان تر شد.
نگاهی انداخت گفت: شعر هایت زیباست، حیف که بوی غم می دهد!
گفتم: دلتنگم می خواهم شعرهایم را با صدای بلند نجوا کنم!
گفتم: خواب دیدم برای آن پیرمرد! با صدای بلند وبلند تر آواز ی سر می دادم، آواز غم انگیز واو فقط گوش می کرد!
وقتی به خود آمدم! دیدم روحش بود.
ومن می خواهم برای آن آشنای سفر کرده رازی بگویم !
دلم بد جوری شور می زند!
شاید دلتنگ اوست!
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
بار خدایا دعایم را مستجاب کن ، نیایش مرا بپذیر ومرا در کنار پیشوایانم قرارده . تو را به حقیقت محمد وعلی وفاطمه وحسن وحسین سوگند دهم تو تنها ولی نعمت من ونهایت آرزو هایم وبالا ترین امید من در دگر گونی ها و آرامش روزگارم هستی . تو معبود و صاحب اختیار و پروردگارم هستی . دوستان مارا ببخشای ودشمنانمان را از ما دور بدار و به آنان فرصت آزار ما را مده . حقیقت را آشکار کن و آن را برتری بخش و باطل را فرو ریز تو بر هر کاری توانایی .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدايا، اى مهربان!

بارالها! آيا صداى گوشه‏نشينان منتظر مهدى (عجل‏الله تعالى فرجه) را بى‏پاسخ خواهى گذاشت؟
آيا گرفته‏ترين نگاه‏ها را كه در سپيده دمان، آن‏گاه كه سرخى شفق مى‏درخشد، بر مهدى‏ات سلام مى‏فرستند، فراموش خواهى كرد؟ آيا اين سينه‏هاى سوخته كه از ميان جماعت مرداب زده به عشق تو و مهدى تو زنده‏اند، در بى‏پناهى رها خواهى كرد؟ كاسه‏هاى چشمان خالى است. ديگر اشك هم يارى نمى‏كند؛ لهيب فروزان عطش در صحراى صبر مى‏سوزاندشان. اى مهربان پروردگار ما!
پيروزى را قرين او گردان و سربازانش را پيروز گردان،
دروازه‏اى از بركات به رويش بگشا كه افق پيروزى و نصر در آن سلطنت باشد،
اى مهربان‏ترين مهربانان! به وسيله او اسلام را ظاهر گردان و سنت رسولت را به دست او آشكار فرما،
خدايا! اباصالح(عج) را سلامت بدار و مؤمنان را به وسيله او به دار عافيت روانه ساز
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خوش دارم هیچ‏کس من را نشناسد، هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ام نفهمد، هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏های شب نبیند، هیچ‏کس به من محبت نکند، هیچ‏کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته باشم، جز خدا به کسی پناه نبرم.
خوش دارم آزاد از قید و بندها، در غروب آفتاب، بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم، و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم، و این زیبایی سحرانگیز با پنجه‏‎های هنرمندش، با تاروپود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درونم را آزاد کند، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیر نماید، عقده‏ها و فشارهایی را که بر قلبم و بر روحم سنگینی می‏کنند بگشاید، غم‏های خفه‏کننده را که حلقومم را می‏فشرند، و دردهای کشنده‏ای را که قلبم را سوراخ‏سوراخ می‏کنند، با قدرت معجزه‏آسای زیبایی تغییر شکل دهد، و غم را به عرفان و درد را، به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد، و من، دیوانه‏وار، همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم، و روحم به سوی ابدیتی که از نورهای «زیبایی» می‏گذرد، پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه، از کهکشان‏ها بگذرم و برای ابقاء پروردگار به معراج روم، و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعت‏ها و ساعت‏ها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم.

" دل نوشته های شهید چمران "
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
کودکی به کوچه باغی گذران..ذغالی در دست..روی دیوار ,دوان, دستش راست..خط کشید و رفت..هررهگذر خطی..خط خطی ها در هم..شده نقشی مبهم..تو ذغالی بردار..روی دیوار بکش..
نقش خوبی و بدی..از درون دل خویش..من همیشه آتشم..آتش سوخته و جا مانده..که تو نقشی ز دل خود ز وجود من خسته بکشی..منتظر دیوارم..روی دیوار بکش جان مرا
 

شاهپرک

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل نوشته ها

دل نوشته ها

فاطمه فاطمه است...



خواستم بگویم که
فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که
فاطمه مادر زینب است
باز دیدم که فاطمه نیست

نه اینها همه هست و این همه فاطمه نیست

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فاطمه فاطمه است.[/FONT]​
"دکتر علی شریعتی"

 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
چه خوش است؛ دست از جان شستن و دنیا را سه‏طلاقه کردن،
از همه قید و بند اسارت حیات آزادشدن،
بدون بیم و امید علیه ستم‏گران جنگیدن،
پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن،
به همه طاغوت‏ها نه گفتن،
با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن.
جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند، دیگر از کسی واهمه نمی‏کند تاحق را کتمان نماید…
آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می‏تابد و همه قدرت‏ها، و حتی قداست‏ها فرو می‏ریزند، و هیچ‏کس جز خدا –فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.
من آن آزادی را دوست دارم، و از اینکه در دوره‏های سخت حیات آن را تجربه کرده‏ام خوشحالم، و به آن اخلاص و سبکی و ایثار، و لذت روحی و معراج که در آن تجربه‏ها به آدمی دست می‏دهد حسرت می‏خورم.
خوش دارم که کوله‏بار هستی خود را که از غم و درد انباشته است بر دوش بگیرم، و عصازنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.
خوش دارم از همه‏چیز و همه‏کس ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم.
خوش دارم که زمین زیراندازم و آسمان بلند رواندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم.
خوش دارم که مجهول و گمنام، به سوی زجردیدگان دنیا بروم، در رنج و شکنجه آنها شرکت کنم، همچون سربازی خاکی در میان انقلابیون آفریقا بجنگم تابه درجه شهادت نایل آیم.
خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم.

" دل نوشته های شهید چمران "
 

Similar threads

بالا