چقد تهناییگلی پژمرده هستم
که نه کسی را دارد و نه
کسی به سراغش میاید
در تنهای خویش محکوم هستم
چقد تهنایی
اره همه اونایی که تنهان فکر میکنن هیشکی نمیفهمدشون که واقعا هم همینطورهتنهاییم را
کسی هرگز نفهمید
تنها امدند
و ادعا کردند
میفهمند
اما
هرگز
نمیفهمیدند
گاهی با چه ذوقی تنهاییم را در اغوشگاهی با چه ذوقی تنهاییم را در اغوش
میگیرم
اخر تنها
کسیست که
هرگز
به هیچ بهانه ای و به هیچ دلیلی رهایم نکرده
اره همه اونایی که تنهان فکر میکنن هیشکی نمیفهمدشون که واقعا هم همینطوره
هیچکس نمیتونه حال یه تنها رو درک کنه
حتی اونایی که خودشون خیلی تنهان
مث من...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | ||
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6181 | ||
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |