گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی ازدواج کرد تنها هنرش پختن املت بی نمک بود. چون بجای اندیشیدن به زندگی فقط با کلمات بازی کرده بود و سرانجام بازیچه ای بیش نشد و طلاقش دادند.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مراجعین به مطب روانشناسان افراد روانی نیستند.کسانی هستند که در کنار افراد روانی زندگی میکنند. اولین نشانه یک بیمار روانی نوشتن چیز هایی است که ربطی به زندگی واقعی ندارن. (مثه کلمات عاشقانه و هپروت نویسی ها)
گفتگوی تنهایی من .
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
مراجعین به مطب روانشناسان افراد روانی نیستند.کسانی هستند که در کنار افراد روانی زندگی میکنند. اولین نشانه یک بیمار روانی نوشتن چیز هایی است که ربطی به زندگی واقعی ندارن. (مثه کلمات عاشقانه و هپروت نویسی ها)
گفتگوی تنهایی من .

دوست عزیز سلام

این رو میگم تا سوتفاهم بوجود آمده برای شما برطرف بشه خواهر بنده روانشناس هستند و چیزی که شما فرمودید صحت نداره
بر طبق این اصلی که شما فرمودید خود روانشناسان هم باید مشکل داشته باشند چون بسیار.. با این موارد سرو کار دارند.. پس این چند جمله ای که شما ازشون نقل کردید حرفای یک آدم سالم و عاقل نیست..

انسان یک موجود اجتماعی آفریده شده هر چند تا یک سنی در برابر این واقعیت مقاومت کنه و تظاهر به استقلال کامل و بی نیازی داشته باشه
اما این سرشت و ذات انسانه و در آخر هر آدمی به ذاتش برمی گرده..
و در مورد عشق و هپروت.. در روانشناسی امروز بسیاری از عشق های امروز رو توهمی از عشق تفسیر کردند
نه اینکه خود عشق هپروت باشه..
در دنیای امروز برداشت و فهم و تعریف آدم ها از عشق با گذشتگان ما و اونچه که اصیل و معنی واقعی این کلمه به وسعت اقیانوس هست متفاوت شده..

و اینکه آدمی می تونه از هر انگشتش یک هنر بباره یا نه این استعداد برای فرا گیری رو داشته باشه ولی اووونقدر در عمق زندگی و اونقدر در اونچه که معضلات آدم های امروز و دغدغه ی فرزندانش هست غرق بشه که املت نمک که چه عرض کنم
ماهیتابه خالی جلوی روش باشه و حواسش نباشه..

هیچ وقت حرفای شخصیتون رو به عام نسبت ندین دنیای امروز و آدم های امروز انقدر متفاوت و پر از جنبه های هزارتو و زندگی های بسیار پیچیده شده اند که هرگز نمیشه در حد یک جمله هم به قضاوتشون نشست..
و اینگه همیشه استثناها وجود دارند..
ممنون از شما.
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هپروت نویسی باعث ایجاد ضایعه در ذهن و عملکرد میشه.
از گفتگو های تنهایی من نقل قول نگیرید. معنی تنهایی یعنی هر کس آزاده که حرف بزنه .شما خواستی بخون نخواستی هم نخون.
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
حالا که این برنامه اجرا نمیشه
دارم فکر می کنم امان از آدمی که جای خودش نباشه
امان از وقتی بفهمی جات غلطه و درست تر از اینی پیدا نکنی
امان از وقتی پَر بکشی از کنار آدما و پات بهشون بسته شده باشه
میشه پرنده ای که پاش گیر دست صیادِ و پال و پرش دربه در دنبال پرکشیدن و رفتن..
دلی که برید از آدما اگه تو مرکز توجه جهان هم باشه دیگه واسش فرقی نمی کنه
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست..



دریابید آدمای زندگیتون رو قبل از این که بلکل ازتون امید ببرند.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بعضی آدمها درکشون سخته
اونایی که اونقدر تنها هستند که گاهی به خفگی میرسه حالشون، اونایی که گاهی مجبورند خودشون به گوشیشون با یک خط دیگه پیام بدن و زنگ بزن تا حداقل اینجوری تنهایشون کتمان کنند
شاید در ظاهر دورشون پر آدم باشه ولی وقتی کسی حسشون درک نمیکنه بیشتر تنها میشن
اینجور آدمها یجایی تمام میشن ولی باز هم زندگی میکنندتنها فرقشون اینه که میگن من تنها به دنیا اومدم پس تنها هم ادامه میدم ولی بالاخره یکی پیدا میکنم که حسم درک کنه
شاید سخت باشه اما وقتی افکار و احساسات کسی نفهمه و نتونی حتی به اشتراک بذاری میشی آدم کم حرف و ساکت با وجود خندیدن ظاهری اما میدونی درونت فرق داره ولی دیگه مثل قبل تنهایی حس نکنی چون فهمیدی مجاازات فرق داشتن تنهایی نیست بدتره درک نشدن و تو اون لحظه که نباید تنهات گذاشتن ......

# آیناز
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
مراجعین به مطب روانشناسان افراد روانی نیستند.کسانی هستند که در کنار افراد روانی زندگی میکنند. اولین نشانه یک بیمار روانی نوشتن چیز هایی است که ربطی به زندگی واقعی ندارن. (مثه کلمات عاشقانه و هپروت نویسی ها)
گفتگوی تنهایی من .

شما مثل اینکه فقط با شاعرها و نویسنده ها مشکل داری
هر چند خیلیها هم اساسا شاعر یا نویسنده نیستند به قول یک شاعر الان همه شاعر شدند ولی این شاعرها کجا و شاعر کجا!!!
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي
دل ز تنهايي به جان آمد خدا را همدمي
چشم آسايش که دارد از سپهر تيزرو
ساقيا جامي به من ده تا بياسايم دمي
زيرکي را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت
صعب روزي بوالعجب کاري پريشان عالمي
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمي
.
.
.
.

آدمي در عالم خاکي نمي آيد به دست
عالمي ديگر ببايد ساخت و از نو آدمي
 

کلبه تنهایی من

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خیلی خسته ام ولی الان وقته خسته بودن نیست فقط یکم دیگه باید تحمل کنم تا نتیجه زحمتام رو بگیرم
همه اش فکر می کنم آدم نباید یه جایی رو زیادی باشه‌ احساس مزاحم بودن می کنم کلا حسه خوبی ندارم
همین باعث شده اگه مهمان میشم زود تر از همه قصد رفتن کنم
اگر جایی عضو میشم برای مدتی غیر فعال بشم
یا اگر با کسی هم کلام میشم خیلی زود مکالمه ام رو خاتمه بدم..
آدمیزاد که از فولاد نیست احساس داره دلش سکنی و آرامش می خواد
دلش خاکی می خواد برای بذر شدن و شکوفه دادن
مغرورترین آدم ها هم به منبعی برای آرامش گرفتن و به آسایش رسیدن نیاز دارند حتی اگر هرگز چنین چیزی رو در طول عمرشون نشون ندن
ولی همیشه به دنبال یک نقطه اتکا و آرامش هستند..
خستگی گاهی روح آدم رو درمی نورده مثل خوره ذره ذره روحت رو می خوره و شادابیش رو به یغما می بره
این خستگی که میگم خستگی تن نیست.. بلکه چیزی ورای اون و خستگی روح آدمه
از خستگی روح اگر حرف میزنم می خوام به سختی پهن کردن بساط آرامش برسم به دنیا و.. هزار رنگیش و... احساسات و زیبایی هایی که دیگه از نوع ناب و پاکش خیلی خیلی کم یابِ
عالی بودعالی ;)
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما مثل اینکه فقط با شاعرها و نویسنده ها مشکل داری
هر چند خیلیها هم اساسا شاعر یا نویسنده نیستند به قول یک شاعر الان همه شاعر شدند ولی این شاعرها کجا و شاعر کجا!!!
از گفتگو های تنهایی دیگران نقل قول نگیرید.
 

elahe .

کاربر فعال
مثلا یکی از چیزایی که واسه آدم خیلی زور داره اینه که:
فکر کنند تو متوجه نمیشی
به زبون عامیانه تر خ ر حسابت کنند..
اینم میگذره..
گل گفتی رفیق
تو چشمت نگاه میکنن دروغ میگن فکر میکنن ما اینجا دوتاگوش رو سرمونه
 

elahe .

کاربر فعال
بجویم من نشانت را،
زِ شب‌هایِ مِی و مستی،
هنوزم عاشقت باشم،
هنوزم عاشقم هستی؟!
 

behnamcp

کاربر فعال
دوست عزیز سلام

این رو میگم تا سوتفاهم بوجود آمده برای شما برطرف بشه خواهر بنده روانشناس هستند و چیزی که شما فرمودید صحت نداره
بر طبق این اصلی که شما فرمودید خود روانشناسان هم باید مشکل داشته باشند چون بسیار.. با این موارد سرو کار دارند.. پس این چند جمله ای که شما ازشون نقل کردید حرفای یک آدم سالم و عاقل نیست..

انسان یک موجود اجتماعی آفریده شده هر چند تا یک سنی در برابر این واقعیت مقاومت کنه و تظاهر به استقلال کامل و بی نیازی داشته باشه
اما این سرشت و ذات انسانه و در آخر هر آدمی به ذاتش برمی گرده..
و در مورد عشق و هپروت.. در روانشناسی امروز بسیاری از عشق های امروز رو توهمی از عشق تفسیر کردند
نه اینکه خود عشق هپروت باشه..
در دنیای امروز برداشت و فهم و تعریف آدم ها از عشق با گذشتگان ما و اونچه که اصیل و معنی واقعی این کلمه به وسعت اقیانوس هست متفاوت شده..

و اینکه آدمی می تونه از هر انگشتش یک هنر بباره یا نه این استعداد برای فرا گیری رو داشته باشه ولی اووونقدر در عمق زندگی و اونقدر در اونچه که معضلات آدم های امروز و دغدغه ی فرزندانش هست غرق بشه که املت نمک که چه عرض کنم
ماهیتابه خالی جلوی روش باشه و حواسش نباشه..

هیچ وقت حرفای شخصیتون رو به عام نسبت ندین دنیای امروز و آدم های امروز انقدر متفاوت و پر از جنبه های هزارتو و زندگی های بسیار پیچیده شده اند که هرگز نمیشه در حد یک جمله هم به قضاوتشون نشست..
و اینگه همیشه استثناها وجود دارند..
ممنون از شما.

به نام خدایی که برذات وی*** محال است هرگز بردعقل پی
با سلام و عرض ارادت و احترام
دوست خوبم مطلب شما را خواندم بنابراین تصمیم گرفتم عشق رو از دیدگاه روانشناسی در حد بضاعت علمی خودم بیان کنم نکته مهم این هست که انسانی که هرگز نتواند دیگران را دوست داشته باشد مسلما بیمار است اما اینجا بحث من با کسانی هست دچار عشق یک طرفه هستند:
در قدیم از دو اصطلاح کهنه روانپزشکی برای توصیف و طبقه بندی بیماران روانی استفاده میشد:
1.
نِوْرُز (Neurosis){ در زبان فارسی این اصطلاح به روانرنجوری و روان‌نژندی و روان آزردگی ترجمه شده است} که اختلالاتی صرف نظر از شدت بیمار رابطه خود را با واقعیت از دست نمی دهد مانند بیمار مبتلا به اختلال اضطرابی و افسردگی های غیر سایکوتیک .گفتم صرف نظر از شدت یعنی فرد هرچقدر هم از بیماری خود رنج ببرد باز هم علایم سایکوز وجود ندارد(سایکوز به زبان عامیانه یعنی جنون { توجه داشته باشید روانپزشکان و روانشناسان بالینی هرگز تمایلی از استفاده از کلمه جنون ندارند اما گاهی چاره ای وجود ندارد})
2.سایکوز یا رواپریشی(
Psychosis):در این نوع بیماران متاسفانه بیمار ارتباط خود را با واقعیت از دست می دهد و علایمی مانند هذیان و توهم دارد که شامل بیماری اسکیزوفرنی اسکیزوافکتیو و اختلال هذیانی ,اسکیزوفرنی فرم و.... هست اصطلاح سایوز همچنان به وسیله متخصصان بالینی مور داستفاده می گیرد
بررسی عشق یک طرفه :یادم هست که یک یار در اینترنت کلمه عشق یک طرفه را سرچ می کردم که به مطلبی که به وسیله یه خانم روانشناسی بالینی که ظاهرا مدرک خود را از انگلیس گرفته بود دیدم او ادعا کرده بود که افرادی که دچار عشق یک طرفه هستند دچار بیماری پارانویید( این اصطلاح نام قدیمی اختلال هذیانی هست ) هستند به نظر من در بیش از 80 درصد این حرف صحیح نیست اگر من بخوام اختلالی هذیانی را به زبان توضیح دهم بیماری است فرد یک هذیان یا چند هذیان ثابت داشته باشد یکی از انواع هذیان در این نوع بیماران هذیان عشقی (delusion
Erotomania ) که به آن جنون جنسی یا هذیان شهوانی هم گفته می شود در این نوع هذیان فرد شدیدا فکر می کند کسی که معمولا از موقعیت اجتماعی بالاتری از اون فرد قرار داردعاشق او شده است این بیماران را روانپریشی عاشقانه و سندرم کلرامبو هم می گویند این نوع هذیان در زنان شیوع بیشتری نسبت مردان دارد و انها معمولا زنان غیر جذابی هستند که در مشاغل سطح پایین کار می کنند
نتیجه گیری من :با توجه به توضیحات بالا من بر این باور هستم که عمده افرادی که دچار مشکل عشق یک طرفه هستند نمی توان جزو بیماران سایکوتیک قرار داد یک دلیل دیگر هم آن هم این هست بیماران نوروتیک به دلیل این از بیماری خود رنج می برد معمولا به دنبال درمان می روند که مورد هم در مورد افراد مبتلا به عشق یک طرفه صدق می کند

برای همه دوستان آرزوی موفقیت و سربلندی دارم
 
آخرین ویرایش:

*M.A*

کاربر بیش فعال
میدونی مقابل کبر و غرور چی قرار داره؟
عقل و شعور..
اصلا فلسفه کبر پنهان کردن ضعف یا عدم اعتماد بنفس حقیقی پشت ظاهری خودپسندانه و مدعی ست..
بنظرم این آدما رو اذیت نکنید اینا گناه دارند.. چون بخاطر پوچ و تهی بودن پشت نقاب غرور و اهانت سنگر گرفتند
زیاد با اینا کلنجار نرین بذارید فکر کنند شما هم فکر کردید خیلی مهم اند
چون اتفاقا اون ها به علت عدم شخصیت و اعتماد به خود به دنبال مهم بودن بین آدم ها می گردند..
و برای رسیدن به این هدف به صورت عکس عمل کرده و سعی در بی اهمیت جلوه دادن و برتر بودن خود نسبت به دیگران دارند.
نقطه ضعف افراد مغرور ضعف و نقصی ست که با این رفتار سعی در پنهان کردنش دارند
القصه.. هرچی درخت پر بارتر.. افتاده تر و سر به زیر تر..
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
جنگیدن!

تا کی.. تا کجا..
گاهی دلم می خواد کفشامو در بیارم.. کلاه خود و زره خیالی رو هم کنار بگذارم
و بشینم در پناه سایه خنک یک درخت و تا خود دلتنگی به آسمون خیره بشم
من.. کجای راهم..
من کجای این دنیام..
در آخر دستمو چی قراره بگیره..
اونقدر ارزش داره که همه عمر و زندگیم رو دارم فدا می کنم
روزگار غریبی شده و ما شدیم آدمای غریب مرگ..
تسلیم شدن گاهی ام بد نیست..
آخرش... زندگی.. باخته یا پیروزی؟
وهم ها رو دور میریزم اما حقیقت ها هم مالی نبودند..
حداقل در وهمم آرامشی بود که در حقیقت با اون تلخی زننده به آرزو مبدل شده..
دنیا رو شش دنگ می بخشم به دینایی ها و دنیا آفرین..
این سفر بی ارزش تر از این حرفا بود..
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
افسانه جومونگ کار داده دست بچه مردم. حالا دیگه همه میخوان برن توسان قدیم.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آدم ها را جدی نگیر .
همین آدمهایی که امروز ناخوشی حالشان را به دلگیری تو نسبت می دهند همانهایی بودند که از یکنواختی تابستان دل پیچه گرفته بودند ودعای ظهورت را می خواندند .همانهایی هستند که بعدازرفتنت دلشان لک می زند برای همین عصرهای گاه صاف و گاه ابریت ،برای غروبت که رنگارنگ میکند چشمان پنجره را ،برای بارانت که می شوید غم درختان بی یار شده را .
پاییزبانو !!!
درچمدان تو همه فصلها خلاصه شده اند.
ماتورا با بوسه بدرقه خواهیم کرد وهنوزنرفته ته دلمان خالی شده ازروزهای نبودنت خاص ترین فصل وجود ....

#ناهید_آقاطبا
📃
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
دلم گرفته.. خیلی

می دونی.. خیلی بده حس کنی درد داشتن روح یک نفر رو ولی ندونی دردش چیه که درمان مناسبش رو پیدا کنی..
می دونی خیلی بد کاری رو انجام بدی که عقلت بی برو برگرد ردش می کنه و باز انجامش بدی و خودت ندونی چرا
مرتب پیش خودت میگی: آخه چرا؟ چرا؟ چرا
دارم متنفر میشم از سوالای بی جواب
میگن بی خبری و خوش خبری
اما گاهی ام دلت مثل سیرو سرکه می جوشه تو همین بی خبری و دریغ از هیچ خبری..
چرا هر بار اینطوری می کنه
بلد نیستم یه چیزایی رو یه کارایی بلدی می خواد.. حتی دوست داشتن و عاشق شدن و دل بند زدن
ولی نمی فهمم چرای این رفتن رو درک نمی کنم دلیل این بودن رو..
نفهمیدن کلافه می کنه آدم و دنبال دلیل گشتن و به بن بست رسیدن سردرگم کننده است
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم گرفته.. خیلی

می دونی.. خیلی بده حس کنی درد داشتن روح یک نفر رو ولی ندونی دردش چیه که درمان مناسبش رو پیدا کنی..
می دونی خیلی بد کاری رو انجام بدی که عقلت بی برو برگرد ردش می کنه و باز انجامش بدی و خودت ندونی چرا
مرتب پیش خودت میگی: آخه چرا؟ چرا؟ چرا
دارم متنفر میشم از سوالای بی جواب
میگن بی خبری و خوش خبری
اما گاهی ام دلت مثل سیرو سرکه می جوشه تو همین بی خبری و دریغ از هیچ خبری..
چرا هر بار اینطوری می کنه
بلد نیستم یه چیزایی رو یه کارایی بلدی می خواد.. حتی دوست داشتن و عاشق شدن و دل بند زدن
ولی نمی فهمم چرای این رفتن رو درک نمی کنم دلیل این بودن رو..
نفهمیدن کلافه می کنه آدم و دنبال دلیل گشتن و به بن بست رسیدن سردرگم کننده است

عشق خیلی خنده دار است ، خیلی هم گریه دارد
عشق یا هست یا نیست ، اگر نیست که نیست
اما اگر هست ، اگر باشد ، اگر یافت شود در تو
آنوقت دیگر تو نیستی

کلیدر-محمود دولت آبادی
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
شدیم عجیب ترین نسلی که زمین به خودش دیده

شدیم آدمایی که از زندگی قشنگ نوشتن و قشنگ گفتن و قشنگ سرودن رو یاد گرفته
شدیم آدمایی که از انسانیت می نویسیم از یاری مسراییم و از دستگیری دم میزنیم
و دریغ از ذره ای عمل..
هر چقدر که صدا بزنی هیچ کسی نیست که به فریادت برسه
آخه همه سرشون گرمه به سرودن و نوشتن از کمک به هم نوع و دادن دستیاری به کسی که می خواند کمک..
آدمای این نسل همدیگه رو فقط از پشت ویترین دوست دارند، قشنگ و لوکس
ولی حرف و لقوه ی زبونشون کمک به فقیر و ژولیده است
مصداق سخن سعدی.. عالمای بی عمل شدیم..
دیگه نا امید شدم
از پیدا کردن آدمی که حرفش عملش باشه
سرش قولش باشه
ادب و فرهنگش در رفتار و کردارش باشه
داره همه چیز از دستمون میره، همه چیز
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برو بخواب که وقت خوابه. بیدار که باشی توهم (خود جامع شناسی )بهت دست میده و مجبور میشی شرّ و ور ببافی. برو بخواب.
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
دلم را گرفته اند به کار دلتنگی..

آدم های بزرگوار آدم هایی هستند که با وجود علم و فهم بسیارشون آنچنان محترمانه با مخاطبشون برخورد می کنند که اون هیچ گاه سعی نمی کنه خودش رو اثبات کنه..
آدمی که آدم ها رو ارزش منهد و آن ها را برای حفظ جایگاهشان به تکاپو باز نمی دارد..

...
از صدا هم میشود آدم ها را شناخت؟
مثلا یک صدای آرام و خسته و پر از آه های یک درمیان ..برای چه انسان هایی است؟؟
یا نکنه صدا رو هم میشه دزدید؟؟
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
مهم نیست..
وقتی عادت کرده باشی به رفتن، با درد نوشتن و با تمسخر جواب گرفتن مهم نیست..
وقتی عادت کرده باشی به گریختن، شنیدن زخم زبونای کشنده مهم نیست..
وقتی خو کرده باشی به دوری کردن، بی احترامی و حقیر شمردنت هم دیگه مهم نیست..
چون تو نیستی.. که اونچه که سعی دارند بهت نسبت بدهند مهم باشه..

خلوتت که زنده باشه تنهاییت که خودش به حرف بیوفته خیلی چیزا اهمیتشو از دست میده..
وقتی تو کنج آرومی که نشستی قلبت زد پشت شونه احساست و گفت: بیخیال رفیق اینم میگذره..
دیگه خیلی چیزا مهم نیست، خیلی چیزا.‌.

چون می گذرد غمی نیست..
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
باور کن جمع تا جمع خیلی فرق می کنه..
مثلا یه جمعی هست که تو هستی ولی همون بهتر که نباشی
اون جمع ممکنه بهت اعتراضم بکنه مبنی بر این که چرا خودتو میگیری و حرف نمیزنی
اما یه جمعی هم هست بینشون قرار که میگیری یکی باید ساکتت کنه که مبادا آخر شب که سر میذاری رو بالشت از شدت فوران آدرنالین سکته نزنی:)
حتی ممکنه یکی اون وسط بگه بابا یه نفسی ام لابه لای حرفات بگیر
یا یکی بلند بخنده و بگه یه دقیقه امون بگیر بچه..
اگر چه که جمع از نوع دوم خیلی کم شده ولی حتی یک جمع کوچک بودنش هم لازمه زندگی هر آدمیه...
اونجا که تا هر اندازه که دلت میخواد خودت رو بروز میدی.. شیطنتت رو از ترس قضاوت و سرکوب شدن پنهون نمی کنی
اونجایی که تویی و یه فکر آزاد و رها نه اسیر و دست و پا بسته
امید که بیاد روزی که برای هم بشیم اون زمینی که فرصت رشد و شکوفا شدن بهم میدیم
دلم لک زده واسه جایی که بدون شنیدن کوچک ترین اعتراض و سبک شمردنی تا اونجا دلم میخواد پر به پر شیطنتا و بازیگوشی های کودک درونم بدم
دلم پر پر میزنه واسه وقتی که خسته و نفس نفس زنون بشینم رو زمین و بگم آخیش چقدر خوش گذشت
بدون اینکه بوده باشه احدی که میون همه خوشی کردنام بزنه تو ذوقم و همه ی هیجانم فروکش کنه..
ترسم اینه که آروز به دل بمونم و پیدا نکنم همپایی رو که جای خط کش دستش گرفتن و سانت زدن کم و کاستی ها یا اونچه که باب میلش نیست همراهی کنه بذار تو آرامش زیبا ترین ها رو خلق کرد
ترس ها آدم رو ذره ذره دلزده می کنند
ترس ها جرات قدم برداشتن رو از آدم می گیرند
ترس ها پای اراده سست کنند
این لعنتی.. همین ترسو می گم.. آدمو از همه کاری میندازه..
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا