نوشته های ماندگار

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناهید اینقدراز زندگی خصوصیمون با این و اون حرف نزن " اونا اون طوری که تو میگی نمیشنون " اون طوری که میخوان میشنون.

(فرهاد اصلانی در فیلم من مادر هستم اثر فریدون جیرانی)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواستگار (علي حاتمي)

وسواس الدوله (صادق بهرامي) :خب ، دفعهي قبل به كجا رسيديم ؟

خاوري (پرويز صياد) : عرض كردم معلم خطم و شما فرموديد بهبه !

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کریم: «اصلاً تو می‏دونی صدهزارتا ماهی چندتا میشه؟»

پسر بچه: «خب میشه صدهزارتا.»



عنوان فیلم: [آواز گنجشک‏ها - 1386]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


وقتی یک زن کدبانو درخانه داری هرچه فقیرباشی توانگری
کدبانـــــوی عاشـــــــق نیاز چندانی به رفتن بازار ندارد
ازبرکت دستهاش مطبق همیشه دایره واز حسن سلیقه اش سفره سفرهء ضیافت

مادر 1368
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آزردمت انگشتک؟ دوست داري آتش از اسلحه بچکاني يا مرکب از قلم نئين؟

خون مي*طلبي يا جوهر؟ انگشت کي در اين ميان باشه گران قدرتري، خوشنويس يا تفنگچي؟

(علي نصيريان- هزار دستان)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توي اين مملکت،

بخل، حسادت و تنگ نظري شغل دوم همه مردمه

عزت الله انتظامي - خانه اي روي آب

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



رویا : اگه اون تونسته فراموش كنه... منم میتونم
استاد : میبینی؟ هنوزم دوسش داری!
رویا: از كجا معلوم؟
استاد: ازاونجا كه هنوزم میخوای كارایی رو بكنی كه اون كرده..


شبهای روشن 1381

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شنیدی میگن بی گناه تا پای چوب دار میره ولی بالای دار نمیره؟

آدم گناه کار تا اونجا هم نمیره

(دیالوگ سریال یاد آوری)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسایی که پشت سر هم یه فیلم رو دوبار تماشا میکنن به نظر آدمای عجیبی میان ... اما این احساسیه که نمیشه به همه توضیحش داد ... وقتی هنوز شخصیت های یه فیلم تو ذهنت ز...نده اند و دارن نفس میکشن میتونی روی پرده به چشماشون خیره بشی ... میتونی باهاشون حرف بزنی ... میتونی سرنوشتشون رو تغیر بدی ... این طوری میتونی واقعیت رو به شکل خواب و رویا بازسازی کنی ... میتونی توی صندلی سینما فرو بری ... لحظه ای که چراغا خاموش میشن معجزه اتفاق میوفته ... درست تو لحظه ای که حس میکنی هیچ راهی برای فرار باقی نمونده ... مهم فقط اینه که با همه توانت بتونی ادامه بدی ... همه چی درست از همین جا شروع میشه ... !

اینحا بدون من / بهرام توکلی
 

elsay

عضو جدید
حرف هاي بزرگ

حرف هاي بزرگ

بزرگترين حرف هاي دنيا را در كوچكترين چاپخانه هاي دنيا هم مي شود چاپ كرد. كو آن بزرگ مرد كه آن حرفِ بزرگ را بزند و پاي آن حرف هم بماند؟
آتش بدون دود - نادر ابراهيمي
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اکنون در یک بی تفاوتــــــــی مطلق به سر می برم!
که هیچ چیز مرا نمی گیرد
که هیچ چیز شگفتی مرا بر نمی انگیزد
هیچ چیز برایم حادثه نیست
هیچ چیز!!
احساس می کنم به دردی مبتلا گشته ام که در روحی چون روح مــن نباید پا می گذاشت!
این بیماری با بنیه من با تیپ روانی من خوب میسازد افسوس که خوب با من میسازد!

گفت و گوهای تنهایی-دکتر علی شریعتی
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست...

عاشق کم است ...سخن عاشقانه فراوان ...

عشق عادت نیست...

عادت همه چیز را ویران می کند...

از جمله عظمت دوست داشتن را ...

از شباهت به تکرار می رسیـم... از تکرار به عادت...

از عادت به بیهودگـی...از بیهودگــی به خستگــی و نفرت...


.
.
.
یک عاشقانه آرام/نادر ابراهیمی
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
چشمان زن بیمار به نقطه ای دور خیره مانده بود. آوا به راحتی حدس می زد او در ذهن خود نازنین را در لباس عروسی که برای او دوخته می بیند که لبخند لحظه ای از لبش دور نمی شود.

- آوا من تا زمانی که این لباس تمام شه زنده می مونم ... فقط حیف که نیستم تا نازی رو تو این لباس تو شب عروسی اش ببینم

آوا دیوانه وار به خودش فشار آورد گریه نکند. صدای مهری خانم برای اولین بار بغض آلود شد

- ولی تو باید قول بدی در تمام مراحل ازدواج نازنین منارش باشی ... آوا ... من اصلاً از مرگ نمی ترسم ... فقط می ترسم نتونم دوری نازنین رو تحمل کنم ... می ترسم دلم خیلی براش تنگ بشه ... می ترسم بچه ام از غصه ی مرگ من پیر بشه...



بخشی از یک نوشته منتشر نشده / ن ش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
"همیشه از کارهای پروانه تعجب می کردم.اصلا" به فکر آبروی آقاجونش نبود.توی خیابون بلند حرف میزد،به ویترین مغازه ها نگاه میکرد، گاهی هم می ایستاد ویه چیزایی رو به من نشون می داد.هرچی می گفتم زشته، بیا بریم، محل نمی ذاشت.حتی یکبار منو از اون طرف خیابون صدا کرد، اون هم به اسم کوچیک،نزدیک بود از خجالت آب بشم برم توی زمین.خدا رحم کرد که هیچ کدوم از داداشام اون اطراف نبودند، وگرنه خدا می دونه چی می شد.
ما وقتی از قم اومدیم،آقاجون اجازه داد که من به مدرسه برم،حتی وقتی گفتم تو مدرسه های تهرون هیچکس چادر سر نمی کنه و منو مسخره می کنن،بهم اجازه داد که روسری سر کنم به شرط اینکه مواظب باشم خراب نشم و آبروش رو نریزم.من نمی فهمیدم خراب شدن چه جوریه ویه دخترچطور می تونه مثل یه غذای مونده خراب بشه ولی می دونستم حتی بدون چادر و حجاب درست حسابی چه کار باید بکنم که آبروی آقاجون نریزه.قربون عمو عباس برم!خودم شنیدم که به آقاجون می گفت: ..."

سهم من از پری نوش صنیعی
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار



کلاریسا گفت: “چقدر از دیدنت خوشحالم!”
این را به همه میگفت. چقدر از دیدنت خوشحالم!
بدترین جنبه ی شخصیتش را نشان میداد
تعارفی، ناصادق!


خانم دالووی | ویرجینیا ولف
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی

آدم برفی کوچولو از مادرش پرسید: «عشق چیه؟» جواب شنید:«پسرم این چیزها برای ما خطرناکه. حتی از خورشید هم خطرناک تر» پدرش بخاطر همین سوال او را حسابی تنبیه کرد و گفت: « کله این بچه بوی قرمه سبزی میدهد و باید مواظبش بود»

یک روز صبح آدم برفی کوچولو با صدای جیک جیک پرنده ای از خواب بلند شد. نمیدانست چرا قلبش تندتر از همیشه میزند؟ گرمش شد, ذوب شد و دیگر نبود...



کشف لحظه / آثار 100 نویسنده ی برتر جشنواره ی کشف لحظه
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


دیالــوگــهای مانــدگــار تاریــخ سیــنما

 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نام فیلم : The Man From Earth
کارگردان : Richard Schenkman


"People are scared of what they don't understand"

مردم از چیزهایی که نمی فهمند، می هراسند

-The Man of Steel

بیگناه ها گاهی کشته میشن تا راه رو برای یک برنامه بزرگتر هموار کنن



 

Similar threads

بالا