هزاران پرده بر قانونِ عشق است
به هر یک نغمه ها ز افسونِ عشق است
به هر یک نغمه ها ز افسونِ عشق است
دوست عزیز باید میم شعرت را شروع میکردیدر این بازار اگر سودیست با درویش و خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
یک حرف سوفیانه بگویم اجازتستدر این بازار اگر سودیست با درویش و خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
نمی دانم تو میدانی که ماندن از برای چیست
نمی دانم چرا هستم چرا ماندم
نمی دانم از این دنیا چه می خواهم
ای که با سلسله زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که بس بنده نواز آمده ای
من مو دلی که دائم بدودست دارم او را
اگرش نگاهداری به تو میسپارم اورا
هر که نشانسد قدر این دل از سپردنش چه حاصل
به کسی چرا دهم دل که زبو شمارد او را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |