مشاعرۀ سنّتی

[Mitra_Galaxy]

دادیم ز کف نقد جوانی و دریغا
چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم ...

 

[lucky.n]

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکته دان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود

 

[MOON.LIGHT]

دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم
غمین مباش که دادار دادخواهت بس

نصیب کوردلان است نعمت دنیا
تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس

 

[Mehr noosh]

Mehr noosh

Mehr noosh

دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم
غمین مباش که دادار دادخواهت بس

نصیب کوردلان است نعمت دنیا
تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس

سرنه چيزيست كه شايسه پاي تو بود
ذره اي در همه اجزاي من مسكين نيست
كه نه آن ذره معلق به هواي تو بود

 

[maryam_22]

در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن

من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود

 

[Mehr noosh]

Mehr noosH

Mehr noosH

در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن

من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود

دارم اميد عاطـفـتی از جانـب دوسـت
کردم جـنايتی و اميدم بـه عـفو اوسـت
دانـم کـه بـگذرد ز سر جرم مـن کـه او
گر چـه پريوش است وليکن فرشته خوسـت ​

​

 

[Mitra_Galaxy]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی اید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید ...

 

[Naimi.eng]

خیلی محشر بود.

 

[N. fotros]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی اید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید ...

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

 

[mina_m]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

[*زهره*]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

[Mitra_Galaxy]

می مخور با همه کس تا ندهی بر بادم
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم ...

 

[lucky.n]

می مخور با همه کس تا ندهی بر بادم
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم ...

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

[Memar_70]

دیده ی بخت به افسانه ی او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

 

[magsod]

من گوشه نشین بوده ام، امروز دلم را
سرگشتگی از نرگس جادوی کسی هست

در سجده دلم حاجت محراب ندارد
محراب نمازم خم ابروی کسی هست

 

[Faeze Ardeshiry]

من گوشه نشین بوده ام، امروز دلم را
سرگشتگی از نرگس جادوی کسی هست

در سجده دلم حاجت محراب ندارد
محراب نمازم خم ابروی کسی هست

تو را برای وفای تو دوست می دارم
وگرنه دلبر بی وفا فراوان است

 

[ENERJHI]

تند بادی کرد سیرش را تباه
روزگار اهل کشتی شد سیاه

 

[Ka!SeR]

هان کوزه گرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گل مردم خواری
انگشت فریدون و کف کیخسرو
بر چرخ نهاده ای چه می پنداری

 

[N. fotros]

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت

 

[gh_engineer]

حافظ

حافظ

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه​ای از نفحات نفس یار بیار​

 

[N. fotros]

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

 

[**setare**]

تنگ بلوري دلت درست مثل دل من
کلي لبش پريده بود همش پره ترک بود

 

[ENERJHI]

تو را گر فریبد نباشد شگفت
مرا از خود اندازه باید گرفت

 

[gh_engineer]

تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر​

 

[ENERJHI]

رودها از خود نه طغیان می کنند
آنچه می گوییم ما، آن می کنند

 

[N. fotros]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی​شمار آرد

 

[*زهره*]

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات به دو دست دعا نگهدارد

 

[naghmeirani]

دستم - که عمري بي طرف بود - از تو ،بعد از اين
دگر نمي خواهد که آسان دست بردارد

مانند من - در رفتن و ماندن - دو دل هستي
آري،تو هم ، بي من دلت طاقت نمي آرد
​

 

[jjjj]

دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی...

 

[naghmeirani]

یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو