مشاعرۀ سنّتی

[naghmeirani]

تا بود چنین بود و چنین است جهان
از حادثه دهر کرا بود امان

بلقیس اگر به ملک جاویدان رفت
جاوید تو مانی ای سلیمان زمان

وحشي بافقی

 

[vinca]

تا بود چنین بود و چنین است جهان
از حادثه دهر کرا بود امان

بلقیس اگر به ملک جاویدان رفت
جاوید تو مانی ای سلیمان زمان

وحشي بافقی

نی حال دلم یکان یکان می‌گوید
وان راز که داشتم نهان می‌گوید

رازی که به صد زبان بیان نتوان کرد
از نی بشنو که بی زبان می‌گوید

 

[yas87]

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

 

[vinca]

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

یک عمر شهان تربیت جیش کنند
تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند

نازم به جهان همت درویشان را
کایشان به یکی لقمه دوصد عیش کنند

 

[yas87]

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

 

[naghmeirani]

دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

حافظ

 

[yas87]

ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهایی

 

[naghmeirani]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد

 

[yas87]

دردی كه من از عشق تو دارم بر دل
دل داند و من دانم ومن دانـــم و دل

 

[naghmeirani]

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح

داغ دل بود و به امید دوا باز آمد

 

[yas87]

در فال دلم زلف پریشان تو دیدم/بیا آرام جانم بیا عشق نهانم آخ بیا جان جهانم​

 

[naghmeirani]

مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست

آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود

خليل ذکاوت

 

[yas87]

در دل شب دعای من گریه بی صدای من
بانگ خدا خدای من بخاطر تو بود و بس

 

[naghmeirani]

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟

حافظ

 

[yas87]

تا ز میخانه و مِی نام و نشان خواهد بود
سرِ ما خاکِ رَهِ پیرِ مُغان خواهد بود

 

[naghmeirani]

در شگفتم که در این مدتِ ایامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

 

[yas87]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[naghmeirani]

در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
صُراحیِ میِ ناب و سفینهٔ غزل است

حافظ

 

[yas87]

تا به فــراق خو کنم صبر من و قرار کو؟

وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟

 

[naghmeirani]

واله و شیداست دائم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

 

[yas87]

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وشِ من، به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

 

[ΜΟΗΑΜΜΑD]

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وشِ من، به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

 

[naghmeirani]

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

حافظ

 

[yas87]

ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست

یا كه من بسیار مستم یا كه سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو

یا كه من مست و خرابم یا كه تارت تارنیست​

 

[حميدرن]

تاکی به تمتای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

 

[naghmeirani]

هزار آیینه از دست دو عالم می‌برد صیقل
که یارب آن پری‌رو بر من بیدل دچار آید،

بیدل دهلوی

 

[yas87]

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

 

[naghmeirani]

دارم امّیدِ عاطفتی از جنابِ دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

 

[حميدرن]

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه.
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه.
پرکن قدح باده که معلومم نیست.
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه.

 

[yas87]

هردم از این باغ بری میرسد
نغزتر از نغزتری میرسد