mahsa mahram
عضو جدید
هرکس که بدید چشم او گفت
کو محبتی که مست گیرد
در بحر فتادم چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد
کو محبتی که مست گیرد
در بحر فتادم چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد
در خرابات مغان نور خدا ميبينم
اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرامن از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
ای که می دانی ندارم غیرِ درگاهت پناهیآمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
یافتم روشندلی از گریه هایِ نیم شبدر پلهی غرور تو دل گر چه بی بهاست
ارزان مده ز دست، که یوسف خریدهای
یاری که به نزد او گل و خار یکیست
در مذهب او مصحف و زنار یکیست
ما را غم آن یار چرا باید خورد
کو را خر لنگ و اسب رهوار یکیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |