مشاعرۀ سنّتی

zoha

کاربر فعال
ای بی تو ز زندگی مرا امید خشنودی نه
از درد تو ام امید بهبودی نه
آن روز که دور از تو شدم دانستم
غم می کشدم ، ولی به این زودی نه
:smile:
 

at_gh

عضو جدید
ز کفر زلف تو هر حلقه‌ای و آشوبیز سحر چشم تو هر گوشه‌ای و بيماریمرو چو بخت من ای چشم مست يار به خوابکه در پی است ز هر سويت آه بيداری
 

d_vasegh

عضو جدید
دگرش چو باز بینی غم دل مگوی سعدی که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
 

zoha

کاربر فعال
یک شب نشست و عشق تو را رشته رشته کرد
رسید رشته های تو را تا طناب شد
می خواست خودکشی کند و صبح روز بعد
او مرده بود و خواسته اش مستجاب شد
 

maryam.joon

عضو جدید
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

خیام
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

حافظ


در پرده اسرار كسي را ره نيست
زين تعبيه جان هيچ كس آگه نيست

جز در دل خاك تيره منزل گه نيست
مي خور كه چنين فسانه ها كوته نيست

 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
حافظ


دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم
هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم
اشک سیمینم به دامن بود بی سیمین تنی
چشم بی خوابی ز چشم نیم خوابی داشتم

 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
معاشران ز خلوت شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید

بازم حافظ


دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید
نمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید
روشنی بخش حریقان مه و خورشید نبود
آتشی بود که از باده مستانه دمید
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
من به سر پنجه‌ی مهر تو گرفتارترین
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا