مشاعرۀ سنّتی

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
انا المسموم و ما عندی بتریاق و لا راقی
ادر کأسا و ناولها الا یا ایها الساقی
یارب این صید فکن کیست که نخجیرش را
خون دل می‌شد و دل با خبر از تیر نبود

نازم آن شست کمان‌کش که به جز پیکانش
خواهشی در دل خون گشته‌ی نخجیر نبود
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست



تا برگشايم پرده اي از راز هستي
بسيار شبها در پس زانو نشستم
انديشه ها چون ابر در هم ميگذشتند
اما از آن انديشه ها طرفي نبستم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا برگشايم پرده اي از راز هستي
بسيار شبها در پس زانو نشستم
انديشه ها چون ابر در هم ميگذشتند
اما از آن انديشه ها طرفي نبستم
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ويرانه خويش
بخدا می برم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاری اند کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی اندر کس نمیبینم دوستاران را چه شد

در پيشگاه زرد رويان، رو سياهم
شرمنده ام از دستگيري
اما در اين شرمندگي ها بيگناهم
دستي ندارم تا كه دستي را بگيرم
اين را تو ميداني و ميداند خدا هم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
در پيشگاه زرد رويان، رو سياهم
شرمنده ام از دستگيري
اما در اين شرمندگي ها بيگناهم
دستي ندارم تا كه دستي را بگيرم
اين را تو ميداني و ميداند خدا هم
ماهی دگر است ای جان اندر دل مه پنهان
زین علم یقینستم آن عین یقین خواهم


مولوی
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماهی دگر است ای جان اندر دل مه پنهان
زین علم یقینستم آن عین یقین خواهم

مولوی

من هيچگه بر درد « خود » زاري نكردم
اندوه من، اندوه پست « آب و نان »‌نيست
اين اشكها بي امان از تو پنهان ـ
جز گريه بر سوك دل بيچارگان نيست

م. سهيلي
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هيچگه بر درد « خود » زاري نكردم

اندوه من، اندوه پست « آب و نان »‌نيست
اين اشكها بي امان از تو پنهان ـ
جز گريه بر سوك دل بيچارگان نيست


م. سهيلي
تو با خدای خود انداز کارو دلخوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا