:)fatemeh
عضو جدید
بابا ماشالله مثل بنز میرید شما، من یه استیشن غرازم (قرازه)
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق و بیچاره که ماییم
حالا سعی میکنیم دنده یک بریم!
می خواستم نفس بکشم در هوای تو
دیدی چقدر زندگی ام بی هوا گذشت
بابا ماشالله مثل بنز میرید شما، من یه استیشن غرازم (قرازه)
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق و بیچاره که ماییم
حالا سعی میکنیم دنده یک بریم!
می خواستم نفس بکشم در هوای تو
دیدی چقدر زندگی ام بی هوا گذشت
نه یکم زیاده،
دکمه سپاس کار نمیکنه برام الان، شرمنده
تو هم در آینه حیران حُسن خویشتنی
زمانهایست که هر کس به خود گرفتار است
نیازی نیست. همین که مشاعره رو جواب میدید خودش عالیه!
تار و پود و هستی ام بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم، دیوانگی ها از سرم
رهی معیری فک کنم؟ من عاشق رهی ام
اینم یه رهی دیگه
من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم
که بر دیدارِ طاقتسوزِ خود عاشقتر از مایی
می باری ای باران و می شویی زمین را
اما نمی شویی دل اندوهگین را
حسین منزوی
اینم از رفیق محمد علی بهمنی
حسین منزوی عالیه! چندتا از شعراشو که خواننده های خوب خوندن هم فوق العاده س.
اینم از منزوی:
اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
دریا ، اولین عشق مرا بردی
دنیا ، دم به دم مرا تو آزردی
در وصـل هـم ز عـشـق تـو ای گـل در آتشمیک روز دلت برای من می سوزد
می میرم و داغم به دلت می ماند
در وصـل هـم ز عـشـق تـو ای گـل در آتشم
عـاشـق نـمـی شـوی کـه بـبـیـنـی چـه می کشم
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای ست، رفتن رسیدن است
تو را حکایت ما مختصر به گوش آید
که حال تشنه نمیدانی ای گل سیراب
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب
بگذشته ام از خویش ولی از تو گذشتن
مرزی ست که مشکل تر از آن مرحله ای نیست
همسفرم با بادها ، رفته ام از یادها ،
فاصله ای نیست تا لحظه ی ویرانی ام ...
دیگر مپرس ، حال خراب مرا ،
یکسره طوفانی ام ، یکسره بارانی ام...
بی نظیر، حال منه
مرا گر دوستی با او
به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن
که یاری مهربان دارد...
دیوانگی من از خودم نیست
تقصیر تو بود و کار چشمت
تپیدن، سوختن، بر خاک و خون غلطیدن و مردن...
بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد
دارم ز غم فراق یاری که مپرس
روز سیهی و شام تاری که مپرس
از دوری مهر دل فروزی است مرا
روزی که مگوی و روزگاری که مپرس
"سلام"، "روز قشنگی ست" ، "دوستت دارم"
چقدر عاشق این جمله های کوتاهم
این شعر نو هستش
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
نو نیست! یه بیت دیگه ش هم اینه در جواب شعرتون:
هوای بودن یک عمر با تو را دارم / منی که دلخوش دیدارهای گه گاهم
حالا اگه بازم شک داشتید تا بگردم کلشو براتون بذارم.
نیازی نیست .
ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
تمام شهر خواستند بشنوم که رفته ای
تمام شهر! بشنوید! من کرم، نمی شود
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم ودر شرع نباشد گنهش
شب شده چشمم تو را دائم تمنا می کند
دل اسیر درد تنهاییست، حاشا می کند
ما را به مقام عشق راهي دادنددردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |