دل من یه روز به دریا زدو رفت پشت پا به رسم دنیا زدو رفت
حیوونی تازگی ادم شده بود به سرش هوای حوا زدورفت
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
سعدی
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموشترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ ، قلب بی قرارم مال تو .....
یاورهمیشه مومن
توبروسفرسلامت
یک شب آتش
درنیستانی فتاد
یک شب آتش
درنیستانی فتاد
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
شانه هایت را برای گریه کردن
دوست دارم دوست دارم
مرا گويند بي دردان كه دستي زن به دامانش
اگر مي داشتم دستي گريبان پاره مي كردم
مقصد، از مقصود ماهم دور تر
راه ناهموار بود و همسفر ناجورتر
در نهایت ،بی نهایت خفته بود
دل مردد بود ،و هم آشفته بود
در آغـــاز محبت گـــر پشيمـــاني بگـو با من
كه من هم دل ز مهرت بركنم تا فرصتي دارم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشددر آغـــاز محبت گـــر پشيمـــاني بگـو با من
كه من هم دل ز مهرت بركنم تا فرصتي دارم
مرا در منزل جانان چه امن و عيش چون هر دم / جرس فرياد مي دارد كه بر بنديد محمل ها
ای نام تو بهترین سر اغاز... بی نام تو نامه کی کنم باز...
تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو/ پرده ی غنچه میدرد خنده دل گشای توز ليلايي شنيدم يا علي گفت
به مجنوني رسيدم يا علي گفت
تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو/ پرده ی غنچه میدرد خنده دل گشای تو
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا رامن ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |