مشاعرۀ سنّتی

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هرکجا ان شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هرکجا ان شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند...


در ميكده‌ام: چون من بسي اينجا هست
مي حاضر و من نبرده ام سويش دست
بايد امشب ببوسم اين ساقي را
اكنون گويم كه نيستم بيخود و مست
در ميكده ام دگر كسي اينجا نيست
واندر جامم دگر نمي صهبا نيست
مجروحم و مستم و عسس مي بردم
مردي، مددي، اهل دلي، آيا نيست ؟
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز


در ميكده‌ام: چون من بسي اينجا هست
مي حاضر و من نبرده ام سويش دست
بايد امشب ببوسم اين ساقي را
اكنون گويم كه نيستم بيخود و مست
در ميكده ام دگر كسي اينجا نيست
واندر جامم دگر نمي صهبا نيست
مجروحم و مستم و عسس مي بردم
مردي، مددي، اهل دلي، آيا نيست ؟
تا به کي آخر چنين ديوانگي

پيلگي بهتر از اين پروانگي
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب/کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زان که فروشند چه خواهند خرید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زان که فروشند چه خواهند خرید

با دوک خویش، پیرزنی گفت وقت کار


کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید



از بس که بر تو خم شدم و چشم دوختم

کم نور گشت دیده‌ام و قامتم خمید


ابر آمد و گرفت سر کلبهٔ مرا

بر من گریست زار که فصل شتا رسید

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
با دوک خویش، پیرزنی گفت وقت کار


کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید


از بس که بر تو خم شدم و چشم دوختم

کم نور گشت دیده‌ام و قامتم خمید


ابر آمد و گرفت سر کلبهٔ مرا

بر من گریست زار که فصل شتا رسید
دوش با مرغ سحر شکوه ز هجران تو بود
سخن از عشق من و ناز فراوان تو بود
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش با مرغ سحر شکوه ز هجران تو بود
سخن از عشق من و ناز فراوان تو بود

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
ای گل به شکر آنکه تویی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور...
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
ای گل به شکر آنکه تویی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور...
روم به جاي دگر دل دهم به يار دگر
هواي يار دگر دارم و دياردگر
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
توانگرا دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد...
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد...

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میر من خوش میروی کاندر سرو پا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت...
 

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام
بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام
ميرسد روزي كه فريــــــاد وفا را ســــــر كني
ميرسد روزي كه احســــــــــاس مرا باور كني
ميرســـــــــــــد روزي كه نادم باشي از رفتار خود
خاطــــــــــــــــرات رفته ام را مو به مو از بر كني

 

shadow_IR

کاربر بیش فعال
ميرسد روزي كه فريــــــاد وفا را ســــــر كني
ميرسد روزي كه احســــــــــاس مرا باور كني
ميرســـــــــــــد روزي كه نادم باشي از رفتار خود
خاطــــــــــــــــرات رفته ام را مو به مو از بر كني

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا