رجاييا من همان مجنون مست ياغيمبرایم فاش کن نام کاربری را
که سان ریسا کلامی سخت باشد
تو بگو همان "نفيسه" كه من حالا حالا ها در اين مشاعره باقيم خخ
رجاييا من همان مجنون مست ياغيمبرایم فاش کن نام کاربری را
که سان ریسا کلامی سخت باشد
صداي ٦٨٦ قطره ي بارانسانریسا بس کن چقدر تو سرخوشی
چشماتو وا کن نشاید سر خوشی
رجاييا من همان مجنون مست ياغيم
تو بگو همان "نفيسه" كه من حالا حالا ها در اين مشاعره باقيم خخ
تو بارانی و گشتی آسمان را
ولی من درگیر اهل این زمینم
اهاي اشكان فضول بشين سرجاتاخه کنجکاو معنی سانریسام
نمیدونی منم اهل فضولیم
به معمار گویم که بهر تو اشکان
زند ساز و ساقی فرستد
صداي ٦٨٦ قطره ي باران
بياندازد مرا ياد تمام ياران
چي گفتم خخخ
اهاي گل گفتي اي بارانعجب از دست یاران و عجب از گیر دادن ها
الا یاران و سانریسا، رها سازید پسوندم
تو بارانی و معمار اهل سازست
چنین باشد که کار ما خرابست
اهاي اشكان فضول بشين سرجات
كه من عصبانيم ميام ميشكنم دست و پات خخخ
اهاي گل گفتي اي باران
كه اين ياران ستانند جان
معني نام من هست "تبسم"لاقل فارسی نوسش کن برایم تو سون
ریسایی یا که سانریسا
مگر حرفه ات ریسندگیست
چرا پس رشته ات بافندگی نیست
در این زمانه که شرط حیات پولداری است
عجب نکن تو رجایی، برو به پول بچسب
مسته مستم ساقيا مي بدهامشبم مستم خرابم دو سه گیلاس رسان
که من و سانریسا و اشکان همه حالی کنیم
امشبم مستم خرابم دو سه گیلاس رسان
که من و سانریسا و اشکان همه حالی کنیم
مسته مستم ساقيا مي بده
كه اين باران امشب گير داده
مگر سار و دهل در زیر باران
نوازیذن برای اهل یاران
برایت پول و سرمایه ندارد
دیگر هیج راه چاره ندارد
اهاي پويان شعري بگو بينيم باوخیلیم سردههههه خخخخ
بود ریشه آن در سانسکریتمعني نام من هست "تبسم"
همان چيزي كه اين روزها روي لب هاي مردم شده گم
مسته مستم ساقيا مي بده
كه اين باران امشب گير داده
تو که سان ریسا را ساقی نمودی
معمار را هم که ساز داری در دست
لابد من هم باید اینجا برقصم
چه کاری دادی باران تو به دستم
سانسكريت ربطي ندارد اشكانبود ریشه آن در سانسکریت
همانجا که میسازند کبریت
اشكالي ندارد خودم ميشوم ساقي اي بارانسانریسا جان تو امشب چاره نیس
من نمیدانم که ساقیمون کوجا گیر کرده؟؟؟؟؟؟
سانسكريت ربطي ندارد اشكان
چرا اينارو باهم قاطي ميكني؟هان؟
رجایی باید برقصه
از سانریسا نترسه....
اشكالي ندارد خودم ميشوم ساقي اي باران
باشد كه شوم محشور با مه رويان
اي بابا اشكان بگفتم معنيش بر توخو بگو حلاصمون کن سانریسا
نذار بفرستمت سوی کلیسا
تو باران عمریست خشکیده ای
اگر خوب بباری میرقصم برات
چشم باران جان تا من روم اونور تو تو خودت بيا وسط آ بياساقیا بده جامی زان شراب روحانی
سانرسیا برو اونور به همه رسان آن را
چشم باران جان تا من روم اونور تو تو خودت بيا وسط آ بيا
ولشون كن اصلاً اينان را:ي
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 | ||
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |